ویژه‌نامه علم و فناوری پیامبر اعظم(mustafaprize): اسلام دینی پویا است که پیروانش را به کسب علم و دانش برای فهم بیشتر جهان خلقت تشویق می کند.بسیاری از ایات قرآن ما را به تفکر و تدبر در جهان هستی دعوت می کنند.هم قرآن و هم قوانین اسلام نشان می دهند که تناقضی بین اسلام و علم وجود ندارد؛ منابع اسلامی پر است از رهنمودها و دستورالعمل هایی است که سازگاری این دو را تایید می کنند. هرچند نباید فراموش کرد که تمام فعالیت های علمی باید با هدف نهایی برآوردن رضای خدا انجام شود که همان خدمت به بشریت و کم کردن رنج در جهان است.

ایمان، عقل و دانش ...برای ایجاد دنیایی بهتر روی کره زمین رابطه درهم تنیده ای دارند. در اسلام طلب علم به خودی خود هدف نیست بلکه راهی است برای ادراک قدرت و عظمت خدا .در طول تاریخ علم و دین با هم درگیر بوده اند.اما اسلام یکی از ادیانی است که تلاش میکند راهی برای حل این معضل بیابد. مسلمانان تا دوران معاصر چندان مشکل علم و دین درگیر نبوده اند.چون جهان اسلام چندین قرن در خواب سنگینی بوده است. اما با پیشرفت های علمی جدید شکاف بین علم و دین آشکارتر می شود.

اختلاف نظر اساسی حول این ایده شکل گرفته است که علم تلاشی سکولار است برای برآورن نیازها و لذایذ دنیوی که به اخلاق و دین بی تفاوت است. معهذا پروِز هودبوی (1992) مدعی است که ویژگی سکولار علم بدین معنی نیست که الزاما وجود خدا را انکار می کند. دانشمندان هم به شخصه می توانند مذهبی باشند اما علم قانونی بیرون از خودش را به رسمیت نمی شناسد.


درحالیکه دنیا روز به روز تغییر می کند، جهان اسلام نمی تواند از پرداختن به بحث علم جدید طفره رود.نگاهی به تاریخ نشان میدهد که مسلمانان در برهه ای از تاریخ پیش قراولان اختراعات و نوآوری های علمی بوده اند.آنان علاوه بر علوم مذهبی در علوم طبیعی نظیر داروسازی،ریاضیات، زیست شناسی، منطق، ادبیات، و سیاست فعالیتهای شایان توجهی انجام دادند(هِیز،1983).

از دانشمندان برجسته اسلامی می توان ابن هیثم،ابوریحان بیرونی،ابن سینا،ابن یونس،و خوارزمی را نام برد که در عصر خود سردرمداران علوم مختلف بودند. دستاوردهای علمی مسلمانان به دقت در موسسات آکادمیک غربی مورد مطالعه قرار گرفته است و تاثیر شگرفی بر پیشرفت های علمی مدرن داشتند. بهترین مثال کتاب القانون است که در قرن یازدهم توسط ابن سینا گردآوری شد و تا قرن هفدهم در اروپا به عنوان مرجع پزشکی و داروسازی مورد استناد قرار می گرفت.


نهضت فرهنگی اسلام هم پویا و بدیع بود.این فرهنگ به قول اقبال لاهوری (1998، 256) "ریشه وحدت جهانی را در آموزه توحید می یابد".در این وحدت، تغییرات دنیا از جنبه های ذاتی خلقت است پس مسلمانان باید با تحول در امور دنیوی کنار بیایند .آنها برای مواجهه با تغییر و تحولات جدید مفهوم اجتهاد را ابداع کرده اند که تلاشی برای مطالعه مفاهیم موجود در قرآن و سنت از منظری مستقل برای یافتن پاسخ به سوالاتجدید است. بارزترین نمونه اجتهاد در زمان پیامبر پرسش معز ابن جبل (حاکم یمن) از ایشان درباره مسائلی است که پس از حضرت رخ خواهند داد. پاسخ ابن جبل که مورد تایید پیامبر نیز بود این است که در وهله اول و دوم به ترتیب باید با قرآن و سنت مشورت شود و اگر این منابع پاسخ های درخور را ندارند از اجتهاد کمک گرفته می شود (ابو داود،؟؟؟).


با نگاهی به جامعه امروز مسلمانان ،چهارده قرن پس از توصیه پیامبر به اجتهاد، سخت است باور کرد که آنان روزگاری بین قرون هشتم و چهاردهم میلادی طلایه دارن تقریبا تمامی زمینه های علمی در جهان بوده اند. پشتکار علمی و تمایل آنان به یادگیری، ترجمه، و تحلیل ، میراثی گرانبها را برای بشر به یادگار گذاشت که پایخ و اساس رنسانس اروپایی بود. با این وجود،مسلمانان در پانصد سال اخیر از نظر علمی در خواب سنگینی بوده اند.


عوامل مختلفی مسبب این رکود و سکون بوده است. اما نمی توان پذیرفت که خود اسلام پدیدآورنده این شرایط بوده یا اینکه قوانین اسلامی مروج رکودند و در مواجهه با عقاید و کشفیات جدید ناتوانند.علمای مسلمان از همان ابتدا نظام های دقیق و پیچیده ای را بر اساس مفاهیم موجود در قرآن وسنت تدوین کردند تا به نیازهای زمانه خود پاسخ دهند و راهنمای دانشمندان علوم مختلف باشند. از طرفی هم اگر مسلمانان قرآن را آخرین کتاب خداوند برای همه زمانها بپذیرند،پس قرآن باید راه را نشان دهد و یافتن آن بعهده مسلمانان است.


اما چرا مسلمانان در پانصد سال اخیر بیشتر به ظاهر قرآن پرداخته اند نه پیام اصلی آن؟موضع اسلام و فقه اسلامی نسبت به نوآوری و اکتشاف چیست؟آیا مسلمانان معتقدند پیشرفتهای علمی ایمان آنان را به خطر می اندازد؟آیا تضادی بین اسلام و علم حاکم است؟

همانگونه که پیشتر گفته شد در گذشته اوضاع علمی مسلمانان متفاوت بود.مثلا در دوران پیامبر و چهار خلیفه اول مسلمانان یک توازن و هماهنگی بین امور دینی و دنیوی برقرار کرده بودند.در این دوره امپراطوری اسلامی رشد کرد و علم و دانش رونق یافت.اما در میانه قرن سیزدهم جهان اسلام مورد حمله تاتارها قرار گرفت و بغداد،پایتخت علمی آن، نابود شد. این تجربه سهمگین سرآغاز افول علمی مسلمانان بود.علما از اجتهاد جدید دلسر شدند و قوانین اسلامی مدون علمای صدر اسلام را بدون توجه به تغییرات زمانه مورد استناد قرار گرفتند.


از آن پس پیشرفت های کمی در جوامع علمی اسلامی بوقوع پیوست که یکی از دلایل آن شرایط سیاسی و اقتصادی بود.بدلیل استعمار اکثر کشورهای اسلامی توسط غرب،مسلمانان در برابر علوم غربی مقاومت می کردند و نسبت به نوآوری های غربی بی علاقه بودند.بعلاوه استعمارگران منابع بلاد اسلامی را غارت کردند که مسلمانان را دچار فقر کرد. این اوضاع گشودن زوایای نو در اجتهاد را برای مواجهه با مسائل جدید سخت کرد. اصغرعلی انجینیر می نویسد "فقیر شدن {کشورهای استعمار شده اسلامی} آنها را متزلزل تر کرد که این تزلزل هم به نوبه خود سبب شد مسلمانان سرسخت تر به سنت ها و رسومشان بچسبند" و گرچه اسلام سلسله مراتب کلیسا را ندارد، "متکلمان قدرت و نفوذی را که در دوران امپراطوری اسلامی داشتند از دست دادند و بنابراین نسبت به علم و عقلانیت مدرن موضع خصمانه ای گرفتند"(2002،3).


پژهشگران دیگر هم توضیحات مشابهی برای ضعف گفتمان سازگاری اسلام و علم ارائه کرده اند. هرچند هودهی مسلمانان را در عقب ماندگی علمی تا حدی مقصر می داند اما جنگ های صلیبی و اشغال بالکان توسط امپراطوری عثمانی را نیز در دشمنی مسلمانان و غرب و به تبع آن رویگردانی مسلمانان از غرب، موثر قلمداد می کند (هودهی،1991،3).بی اعتمادی مسمانان نسبت به غرب آنان را متقاعد کرد که علوم غربی تلاشی ذاتا دنیوی برای تضعیف پایه های دینی اسلام است.


اما موضع قرآن نسبت به سازگاری علم و ین چیست؟بسیاری از ایات قرآن و احادیث پیامبرمسقیما و تلویحا کسب دانش را بر هر مسلمانی لازم می دانند (مثلا 20:114 و 96:3-5).پیامبر پیروانش را تشویق می کرد که از گهواره تا گور دانش بجویند و یادگیری علوم مختلف را برای مرد و زن واجب می دانست.از نظر اسلام قوای عقلانی بشر عطیه ای الهی می باشد و وظیفه ما است که با توکل به خدا و هدایت او جهانی بهتر و سالم تر برای همه ابنای بشر بسازیم.اما دانشمندان مسلمان باید در مسیرشان تقوای الهی پیشه کنند و از رهنمودهای قرآن بهره ببرند.آنان باید بخاطر بسپارند که هر دستاوردی لطف خداوند است و به ورطه غرور نیفتند.


برای پی بردن به موضع قرآن نسبت به سازگاری علم و دین ابتدا باید آیاتی از قرآن را که به نحوی به علم و دانش می پردازند را بررسی کرد.در قرآن اشکارا امده است که نزدیک ترین مردم به خدا و متقی ترین آنان دانشمندان هستند (35:28).این دستورات در بیش از 750 آیه قرآن وجود دارند و درواقع از منظر قرآن تفکر و تدبر در جهان نوعی عبادت است.


قرآن ما را به مطالعه جهان پیرامون و فهم آن دعوت می کند و از بسیاری از پدیده های طبیعی جهان خلقت سخن به میان می آورد.در قرآن آمده است که جهان حقیقتا قانونمند خلق شده است،بدین معنی که بشر می تواند قوانین حاکم بر جهان را کشف کند و از آن برای زندگی بهتر استفاده کند.


قرآن به روشنی بیان می کند که نعماتی که خداوند به ما ارزانی داشته برای آسایش انسان است و یادآوری می کند توانایی ذهنی ما را قادر می سازد از خلقت خداوند بهره ببریم: "خدا خانه هایتان را جای آرامشتان قرار داد و از پوست چهارپایان، برایتان خیمه ها ساخت تا به هنگام سفر و به هنگام اقامت در رنج نیفتید و از پشم و کرک و مویشان تا روز قیامت برایتان اثاث خانه و اسباب زندگی ساخت.خدا برای شما از چیزهایی که آفریده است سایه ها پدید آورد و در کوهها برایتان غارها ساخت و جامه هایی که شما را از گرما حفظ می کند" (سوره نحل،آیات 80 و 81).


پرداختن قرآن به پدیده های طبیعی و علمی، پیچیدگی جهان خلقت را خاطر نشان می سازد و ما را دعوت می کند به کاوش عمیق تر برای درک هستی ، چیره شدن بر آن و استفاه از آن: "یا چون بارانی سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید"(سوره بقره،آیه 2).در بسیاری از آیات دیگر خداوند نعمتهایش به انسان و قوای فکری او برای بهره بردن از این این نعمات را بر میشمارد (برای مثال بیشتررجوع شود به آیه 164 سوره بقره،آیه 32 سوره ابراهیم،و آیه 56 سوره الحج).


دومین عامل مهم در بررسی رابطه بین اسلام و علم، تفسیر علمای اسلامی از آیات قرآن و احکام موجود در قرآن وسنت است.در اوایل اسلام مسلمانان از میراث تمدن های قبلی سود بردند و در مراحل بعد با ترغیب قرآن از جمع آوری صرف به تولید علم دست زدند.


برای استنتاج قانون از منبع اصلی آن یعنی قرآن، فقهای مسلمان سیستمی به نام اصول فقه را ابداع کردند تا به سوالات جدیدی که دنیای اسلام با آنها درگیر میشود پاسخ گویند.


در تفسیر آیات قرآن غزالی و ابن تیمیه تمایزی قائل شدند بین "اعتبار کلیاتی که از آیات گرفته شده اند و کلیاتی که اشاره مستقیمی در آیات به آنها نشده است" (خدوری،1984، 179).این تمایز برای فقها هنگام پرداختن به جنبه های اخلاقی یافته های نوین علمی و کاربردشان اهمیت زیادی دارد. آیاتی که به امور شرعی و مذهبی مشخص و تعریف شده می پردازند باید بدون بحث و جدل پذیرفته می شوند.در مسائلی که اشاره مستقیمی در آیات به آنها وجود ندارد،عقل و استدلال و استنباط مورد استفاه قرار می گیرند البته به شرطی که با اهداف شرع هماهنگ باشند.


اکثر علما تایید می کنند که هم مفاد احکام شرعی و هم منافع عمومی باید در فرآیند رسیدن به نظرات فقهی مورد بررسی قرار گیرند. برای نیل به این مقصود آنان مبحث المصالح الامه (مصلحت عمومی) را ابداع کرده اند تا با نیاز زمان های گوناگون روبرو شوند. یاران پیامبر و خلفای اسلامی برای یافتن پاسخ مسائل جدید به قرآن و سیره نبی مراجعه می کردند اما اگر پاسخی در این منابع پیدا نمی یافتند نظر خود را اعمال می کردند. یکی از شیوه هایی که در شرع استفاده می شود مصلحه مرسله (توجه به منافع عمومی) است.طبق نظر الغزالی، مصلحت ملاحظاتی را شامل می شود که سودی را تضمین یا از ضرری جلوگیری می کنند و درعین حال با اهداف شریعت سازگارند (الغزالی،1970،139-40؛ کمالی 1991،338).


الشتیبی،یکی از علمای اسلامی در زمینه مقصد الشرع (اهداف احکام شرعی)، معتقد رابطه ضروری بین نیازهای انسان (مصلحت) و قابل فهم بودن بعنوان معیارهای اصلی قوانین شرعی را مورد بحث قرار می هد که ارزش زیادی برای عقل انسان در تفسیر،توجیه، و بسط احکام شرع قائل است (مسعود،1977).وی در ادامه بیان می کند که برخی از احکامی که مانع برآوردن نیازهای بشر هستند قابل فسخ می باشند. عالِم باید منطقی بودن قانون، مسئولیتش در قبال بشریت، دفع شر، و هماهنگی با اهداف شارع را مدنظر قرار دهد.هر مسئله ای باید بین مصلحت و مفسده سنجیده شود. از بر عملی مصلحت بیشتری از مفسده آن مترتب باشد، باید مصلحت انگاشته شود2. در برخی موارد التوفی و الغزالی معتقدند که مصلحت بر منابع متنی برتری دارد چون شریعه وضع شده است که "از منافع عمومی که هدف نهایی قانونگذاری الهی هستند حفاظت کند" (خدوری،1984، 181-82).ارزش زیادی که التوفی برای مصلحت قائل است را از حدیث "لا ضرر ولا ضرار فی الاسلام" گرفته است (1984،181-82).


مطالعات و گفتگو برای حل مشکلات جدید میان نسل های اول دانشمندان مسلمان امری واضح و پذیرفته شده بود.در عصر ما نیز تغییرات و شرایط زندگی مسائل و معضلات جدیدی را پدید آورده و خواهد آورد.حصار دور اسلام کشیدن و برخی قوانین آن را تغییر ناپذیر دانستن قصور در تشخیص مصالح جامعه است که منجر به رکود مسلمانان خواهد شد و با مقاصد شارع و دستورات قرآن و سنت در تضاد است.


اسلام دینی پویا است که پیروانش را به کسب علم و دانش برای فهم بیشتر جهان خلقت تشویق می کند.بسیاری از ایات قرآن ما را به تفکر و تدبر در جهان هستی دعوت می کنند.هم قرآن و هم قوانین اسلام نشان می دهند که تناقضی بین اسلام و علم وجود ندارد؛ منابع اسلامی پر است از رهنمودها و دستورالعمل هایی است که سازگاری این دو را تایید می کنند. هرچند نباید فراموش کرد که تمام فعالیت های علمی باید با هدف نهایی برآوردن رضای خدا انجام شود که همان خدمت به بشریت و کم کردن رنج در جهان است.

* استاد دانشگاه اوهایو آمریکا، عضو جامعه حقوقدانان اسلامی و سخنران حوزه زن و اسلام در جهان عرب و خاور میانه

ویژه‌نامه علم و فناوری پیامبر اعظم(mustafaprize)/

نویسنده: فاطمه آقا الحیانی