دکتر ژیلا رسام عربزاده؛ متولد سال 1337 در تهران، برگزیده جایزه شهیدآوینی و هنرمند شناخته شده در عرصه فرش است. بانویی که هنر را از پدر آموخته، هنر قالی‌بافی را عبادت می‎داندُ با وضو پشت دار قالی می‌نشیند تا از تار و پود هنرش بوی ایمان، میهن پرستی، عشق و شعر به مشام رسد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، دکتر ژیلا رسام عربزاده؛ متولد سال 1337 در تهران، برگزیده جایزه شهیدآوینی و هنرمند شناخته شده در عرصه فرش است. بانویی که هنر را از پدر آموخته، هنر قالی‌بافی را عبادت می‎داندُ با وضو پشت دار قالی می‌نشیند تا از تار و پود هنرش بوی ایمان، میهن پرستی، عشق و شعر به مشام رسد. افتخارات این بانوی هنرمند ما را بر آن داشت تا با حضور در موزه فرش رسام عرب‌زاده که مکانی مملوء از حال و هوای هنر فاخر ایرانی است، پای صحبت‌های این سرمایه گرانقدر کشورمان بنشینیم و از عشق و هنر بهره گیریم...موزه فرش رسام عرب‌زاده که مکانی مملوء از حال و هوای هنر فاخر ایرانی است، پای صحبت‌های این سرمایه گرانقدر کشورمان بنشینیم و از عشق و هنر بهره گیریم... 

 

*خانم رسام عربزاده، لطفاً در ابتدا کمی از خودتان برایمان بگویید و اینکه چطور شد نام شما با هنر فرش گره خورد؟

به نام خدا. من ژیلا رسام عربزاده فرزند استاد سید ابوالفتح رسام عربزاده پدر فرش نوین ایران هستم. افتخار این را دارم که هم شاگرد و هم فرزند ایشان بودم. همواره عاشقانه پدر را می‌پرستیدم اما از دوران کودکی هرگز به این موضوع فکر نمی‌کردم که روزی دنباله رو هنر ایشان باشم چراکه در آن زمان پدر من تنها یک تولیدی و کارگاه در این زمینه داشت و فرش‌ها و قالی‌های‌شان حاصل تراوشات هنری ایشان بود.
من هم در همان کارگاه بیشتر دوران بازی‌های کودکانه‌ام را گذراندم اما در عین حال پدر هم خیلی به حضور من در آن کارگاه میدان نمی‌داد و می‌گفت اینجا یک محیط کارگری است و مادرم را ترغیب می‌کرد که اجازه ندهد من خیلی پا به کارگاه بگذرام و آنجا بود که دیدم راهی جز یادگیری قالی‌بافی برای نفوذ به کارگاه پدر را ندارم.

به همین منظور در جلسات آموزشی پدر در کارگاه حاضر می‌شدم و از همان زمان میل قالی‌بافی را در دست گرفتم و دیگر زمین نگذاشتم. تا اینکه به مرور و اوایل بیشتر تابستان ها و گاه پس از بازگشت از مدرسه پا به کارگاه می‌گذاشتم. 

*بافندگی فرش و خلق نخستین اثرتان را در همان سال‌ها آغاز کردید؟

بله. کم کم به جایی رسیدم که تصمیم به بافت نخستین تابلو فرش گرفتم؛ نقشه‌ای را در کارگاه پدر پیدا کردم که تصویر یک پرنده بود. پس از اتمام بافت فرش پدر را در جریان موضوع قرار دادم و پس از آن هم تصویر یک پیرمرد را با الهام از شعر  «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر، کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» را بافتم. آن زمان حدود 12 سال داشتم و ابتکاری هم در این اثر از خود نشان دادم و ریش پیرمرد را برجسته کردم که تا آن زمان بافت نقش برجسته سابقه نداشت و وقتی پدرم اثر را دید اذعان کرد که چیز عجیبی خلق شده و از آن زمان به بعد و در حدود 14 سالگی من فرش نقش برجسته متداول شد. پیش از ورود به دانشگاه هم فرشی دیگر را از نقشه گنبد مسجد شیخ لطف‌الله در کارگاه پدر بافتم که هم اکنون در موزه رسام عرب‌زاده نگهداری می‌شود.

رشته تحصیلی شما در دانشگاه ارتباطی با هنر نداشته است؛ از نحوه ورود به دانشگاه در آن برهه از زمان بگویید؟

کم‌کم قصد ادامه تحصیل را در دانشگاه پیدا کردم و برخلاف خواست پدر دیگر نمی‌خواستم وقتم را در کارگاه قالی‌بافی صرف کنم. در رشته کارشناسی ادبیات آلمان در دانشگاه تهران پذیرفته شدم. هرچه پدر تلاش می کرد که من را از تحصیل در این رشته منع کند و تاکید داشت کار در رشته فرش را ادامه دهم که روزی در سطح جهانی صاحب کرسی خواهد شد، اما این موضوع را نپذیرفتم. 

 

 

*یعنی برای مدتی کار در رشته هنری فرش را کنار گذاشتید؟

خیر. در همین دوران بود که پدر برای معالجه بیماری خود به فرانسه رفت و من به دلیل همزمانی این موضوع با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها توانستم طی 2 سال و در نبود پدر کارگاه و آموزشگاه قالیبافی رسام عرب‌زاده را اداره کنم.

سال 75 بود که پدر به رحمت خدا رفت. ایشان 2 سال پیش از فوتشان و بدون دریافت ریالی پول تمام فرش‌هایشان را به ملت ایران هدیه کردند که هم اکنون در موزه فرش رسام عرب‌زاده نگهداری می‌شود. خودم هم در وصیت‌نامه خود آورده‌ام که پس از مرگم همه آثارم به همین موزه بازگردد و حتی خانه‌ای که دارم برای زنان بی‌سرپرست و دختران بی‌پناه باقی بماند. از سال 75 به بعد و بنا به وصیت پدر من جانشین ایشان در کارگاه و آموزشگاه فرش رسام عرب زاده شدم و به کار تدریس در دانشگاه هم مشغول هستم.

فرش رسام عرب‌زاده در ابعاد بین‌المللی بسیار شناخته شده و تبدیل به یک برند از فرش ایرانی شده است اما به نظر نمی‌رسد جنبه تجاری آن بر جنبه هنری غالب باشد. شما با این نظر موافق هستید؟

بله. پدر من هنرمند بود نه تاجر. من نیز همین‌طور و به هیچ وجه قصد تجارت در قالی‌بافی را نداشته‌ایم. پشتوانه فرش رسام عرب‌زاده نیتش است و با وجود اینکه آثار این موزه میلیون‌ها دلار ارزش مادی دارند اما هیچ وقت به فرش به عنوان یک کالای تجاری نگاه نکردیم. مثلا 30 سال پیش بود که فرش شاهنامه پدر از سوی یک شرکت ژاپنی 11میلیون دلار برای خرید قیمت گذاشته شد اما ایشان گفتند من هرگز این فرش را نمی‌فروشم. فرشی که در این آب و خاک بافته شده باید در همین جا بماند و امروز این موزه با همه فرش‌های نفیسش در دادگاه لاهه نیز به ثبت بین‌المللی رسیده است.

 

شرایط و رونق فرش ایرانی را در حال حاضر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شرایط بسیار خوب است به ویژه از زمانی که برای رشته فرش دانشگاه تخصصی تاسیس شد. بسیاری هنرجویان که پیش از این تصور می کردند یک بافنده یک کارگر است امروز توجیه شده‌اند که هنر فرش هنر عبادت است. من هر زمان که پا به کلاس درس می‌گذارم نخستین چیزی که به دانشجویان می‌گویم این است که دلتان را پاک کنید، وضو بگیرید و با نیت خیر رو به روی دار قالی بنشینید که این دار قالی سجاده است و در زمان بافت فرش گویی بر سر سجاده مشغول راز و نیاز با خدای خودمان هستیم؛ در یک دست قلاب و در دست دیگر پشم است. این دل ماست و این ریشه های وصل به خداست و چه ارتباطی از این بالاتر.

 

*اما به نظر می‌رسد توجه به این جایگاه در میان مردم ما عمومیت ندارد؟

توسعه و گسترش هنر قالی‌بافی در گرو فرهنگ‌سازی است. من حتی به شاگردانم که قصد بافت طرح‌های رایانه‌ای را دارند می‌گویم شما دیگر مادر این فرش نیستید بلکه دایه آن هستید چرا که یک مادر وقتی با همه وجود فرزندش را به دنیا می‌آورد و از شیره جان خود به او می‌دهد حاضر نیست یک خار به پای فرزندش برود. حال آنکه یک دایه فقط از کودک نگهداری می‌کند و هیچگاه حس مادری را نسبت به کودک نخواهد داشت؛از سوی دیگر باید پدران و مادران ما به این سطح از تفکر برسند که روی آوردن خود و فرزندانشان به سمت و سوی چنین هنرهایی به رفع بسیای از مشکلات و مسائل خانوادگی و اجتماعی ختم می‌شود. هنر قالیبافی متعلق به این مرز و بوم است و باید با فرهنگسازی از نهاد خانواده تا مقاطع بالاتر بیشتر به آن توجه شود.

*از چگونگی گذران اوقات فراغت‌تان برایمان بگویید و حضور در کارگاه و دانشگاه؟

من بیشتر اوقات فراغتم را در همین موزه فرش رسام عرب‌زاده می‌گذرانم و شاید باور نکنید که هر وقت از جای دیگر خسته‌ام با عشق به سراغ دار قالی می‌رومامازمان بسیاری را هم در اماکنی مثل بهزیستی می‌گذرانم. حتی تعدادی از بچه‌های بهزیستی را پیش خود آورده‌ام و به آن‌ها قالی‌بافی یاد داده‌ام،آن‌ها را بیمه کرده‌ام و تا آنجا که توانسته‌ام حمایتشان کرده‌ام. همچنین با شعر عجینم و از اشعار حافظ، سعدی و مولانا بسیار الهام می گیرم. .مطالعه کتاب خاطرات و زندگینامه بزرگان کشورمان را هم دوست دارم.

* چگونه به جمع خانواده بنیاد ملی نخبگان پیوستید؟

من را با نخبگان کاری نبود و آن‌ها را با من کاری؛ اما آشنایی من با مدیران بنیاد ملی نخبگان به دهه هفتاد و حضور در یادواره‌ای با عنوان حکمت مطهر بر می‌گردد که از من خواسته شد تابلو فرشی از شمایل استاد شهید مرتضی مطهری را ظرف دو ماه ببافم و من هم اجابت کردم و علی‌رغم خواسته متولیان ریالی بابت این امر پول نگرفتم. آن زمان آقای دکتر حسن حسینی که امروز معاون فرهنگی و امور نخبگان در بنیاد هستند پیگیر روند بافت این تابلو فرش بودند. از آن زمان با ایشان آشنا شدم و امروز هم افتخار دارم در کنار این عزیزان با بنیاد همراهی و همکاری داشته باشم.

از سال 1390و پس از همکاری با کنگره شهید آوینی تعامل و همکاری خود با بنیاد ملی نخبگان را آغاز کردم و امروز مفتخرم که پس از سه سال از سوی این بنیاد در وجوه تصمیم‌گیری، داوری جشنواره‌ها و سایر فعالیت‌های به ویژه هنری همچون هم اندیشی‌ها و همایش‌ها همکاری دارم و مدت زمان همکاری‌های من با این بنیاد حداقل تا سال آینده نیز تمدید شده است.
خاطره‌ای هم از حکمت مطهر برای‌تان بگویم که در مراسم اختتامیه این یادواره آقای هاشمی رفسنجانی که آن زمان ریاست مجلس شورای اسلامی را برعهده داشتند درباره تابلو فرش استاد مطهری به من گفتند که تو با این کار خود را به کُر وصل کردی کاری که پدر نکرد و من در جواب گفتم پدر من خود را به کُل وصل کرده بود.

 

*رسالت دستگاه‌های فرهنگی و هنری در توجه به اعتلای هنر فرش در کشور را چگونه می‌بینید؟

واقعا بافندگان فرش و کسانی که جان خود را در این راه می‌گذارند را دریابیم. فناوری و رایانه به جایی رسیده است که روز به روز شیره جان انسان را می‌کشد و کم کم چیز ی از آن باقی نمی‌گذارد. به بافندگان فرش نزدیک شویم و دست محبت به سرشان بکشیم. فرش ماشینی در خانه های ما ایرانیان که طلایه‌داران این عرصه هستیم بیداد می‌کند. فرزندان خود را با هنر فرش آشتی دهیم و هریک از این دستگاه‌ها با دلسوزی برای افزایش اشتغال هنرمندان و خرید آثار آنها از این هنر مانا حمایت کنند.

*تفاوت میان دو مفهوم نخبه و استعداد برتر در رشته شما چیست؟

در حقیقت واژه نخبه در رشته هنری فرش چندان معنا ندارد و از منظر هنرمندان این عرصه نخبه حقیقی خداوند متعال است. به همین منظور بیشتر در رشته فرش شاهد برخی درجه‌بندی‌ها هستیم که طبقات علمی و هنری میان افراد را مشخص می‌کند. مثلا استعدادهای برتر بیشتر به افرادی اطلاق می‌شود که در گروه سنی 10 تا 35 سال مشغول فعالیت مستمر در این رشته هستند و لقب استاد برتر مرتبط با افرادی است که در سطوح حرفه‌ای و بین‌المللی فعالیت می‌کند و وظیفه کشف استعدادها برتر را نیز بر عهده دارد به افراد بالای 35 سال با این ویژگی‌ها مرتبط است.

*و سخن پایانی شما هنرمند عرصه فرش.

زندگی بافتن یک قالیست، نه همان نقش و نگاری که خودت می‌خواهی، نقشه را اوست که تعیین کرده، تو در این بین فقط می‌بافی، نقشه را خوب ببین، نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند.

افتخارات ژیلا رسام عربزاه در یک نگاه/

نام و نام خانوادگی: ژیلا رسام عربزاده
سال و محل تولد: 1337، تهران
محل خدمت: دانشگاه هنر تهران

سوابق تحصیلی:

کارشناسی زبان آلمانی از دانشگاه تهران
کاردانی فرش دستبافت از دانشگاه جامع علمی کاربردی 1378
درجه 2 هنری(معادل کارشناسی ارشد) 1380
درجه 1 هنری(معادل دکتری) 1388

افتخارات علمی:

اخذ درجه 2 هنری از سوی سازمان میراث فرهنگی تهران
اخذ درجه 1 هنری از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
برگزیده جایزه شهیدآوینی بنیاد ملی نخبگان 91



منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد ملی نخبگان