به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، در دریای پر تلاطم علوم تجربی، که هر آن، موجی از پس مسئلهای می آید؛ عاشقانه زیسته است، رفیق چمران، آرام است و پر جنب و جوش، چه روح بزرگی دارد، چقدر رشک برانگیز است، عالمی که به اخلاقش شهره است نه به دستاوردها و سطوح علمیاش. با شاگردانش که به صحبت مینشینی یک جمله را زیاد میشنوی: «او مرد خوبی است»... و چهره مهربان و همیشه خندانش گواه این امر. استاد سعید سهرابپور به تمامی معنای کلمه یک معلم است...
چهره مانای علم در گپ و گفتی دو ساعته میزبان شیرین سخن ما بود...
به عنوان اولین سوال، کمی از حال و هوای کودکی خود و شرایط زندگی و تحصیل در آن دوران بگوئید؟
متولد 1322 در تهران و در خیابان مولوی هستم. پدر من ارتشی بود و به دلیل شرایط شغلی که داشت ما مرتبا در حال عزیمت از شهری به شهر دیگر بودیم. کلاس اول دبستان را در ماکو خواندم؛ دوم دبستان را در خوی و سوم دبستان را در ارومیه. از کلاس چهارم تا پایان دوره دبیرستان را در تهران و دبیرستان البرز خواندم. البته در این بین پدرم به زاهدان منتقل شد اما من و برادر و خواهرم در تهران و پیش خاله خود ماندیم. از کلاس دهم در خانه خاله بودم تا سال دوم دانشگاه که باردیگر پدر و مادر به تهران برگشتند و دوباره خانواده دور هم جمع شد. نا گفته نماند در دبیرستان البرز هر سال شاگرد اول میشدم اما در مراسمی که جوایز نفرات برتر اهداء میشد پدر و مادرم به دلیل حضور در یک شهر دیگر غایب بودند. من شاگرد اول مظلومی بودم.
چه شد که برای ادامه تحصیل به برکلی رفتید؟
در دانشگاهتهران مکانیک خواندم و چون نفر اول دانشکده فنی بودم. طبق قوانین وقت، برای تامین نیروی هیئت علمی کشور با پذیرش از دانشگاه کالیفرنیا برکلی راهی آمریکا شدم.
و در همین سال بود که ازدواج کردید؟
سال چهارم دانشگاه بودم که در 22 سالگی در حالیکه دختر داییام 16 ساله بود با او ازدواج کردم. و در سال 1345 به همراه همسرم به کالیفرنیا رفتیم؛ من در دانشگاه و او در دبیرستان مشغول تحصیل شدیم. در آن زمان نامه، تنها وسیله ارتباطی بود که آن هم بعد از دو هفته به ایران میرسید البته در اواسط تحصیل یکبار برای دیدن خانواده به ایران آمدیم.
شما بورسیه دانشکده فنی تهران برای تامین هیئت علمی این دانشکده بودید، چرا دانشگاه شیراز را برای تدریس انتخاب کردید؟
در برکلی که بودیم با ایرانیان مقیم آنجا زیاد به تفریح و گردش میرفتیم. در یکی از آن روزها دکتر چمران با دکتر بهادری نژاد که در آن زمان استاد دانشگاه شیراز بودند و برای فرصت مطالعاتی به آمریکا آمده بودند، نیز حضور داشتند. آن زمان درس من در حال اتمام بود و باید برای آمدن به ایران خودم را آماده و محل خدمتم را انتخاب میکردم. ازآنجائیکه من فارغالتحصیل دانشگاه تهران بودم قاعدتا باید جذب هیئت علمی دانشگاه تهران میشدم اما به دلیل تعریفهای زیاد دکتر بهادری نژاد از فضای علمی حاکم بر دانشگاه شیراز، به پیشنهاد دکتر چمران شیراز را انتخاب کردم و این درحالی بود که من پیش از این هم با دانشگاه تهران مکاتباتی را برای حضور در هیئت علمی انجام داده بودم. دانشگاه شیراز به لحاظ علمی در آن زمان بهترین دانشگاه کشور بود و یک دانشگاه بینالمللی تلقی میشد و کلیه دروس در آن به زبان انگلیسی تدریس میشد و تعداد قابل توجهی استاد و دانشجوی خارجی در آن مشغول به تدریس و تحصیل بودند. سال 1350 من استادیار پایه یک دانشگاه شیراز شدم.
بازگشت به تهران با فعالیت شما در بدنه دولت همزمان شد، چه شد که بعد از سالها شیراز را به مقصد تهران ترک کردید؟
پدر و مادر ما پا به سن گذاشته بودند؛ مادر خانم من نیز بیمار بود و این بود که بعد از 18 سال سکونت در شیراز به تهران برگشتیم و من برای تدریس به دانشکده مکانیک دانشگاه شریف آمدم؛ و توسط دکتر ملک زاده معاون عمرانی وزارت بهداشت و درمان منصوب شدم. البته پیش از این نیز در دانشگاه شیراز معاون دکتر ملک زاده بودم. پس از دو سال توسط آقای دکتر هاشمی گلپایگانی؛ وزیر علوم دولت آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان معاون عمرانی وزارت علوم معرفی شدم. بعد از 4 سال معاونت در وزارت علوم که البته 1.5 سال آخر آن علاوه بر معاون، قائم مقام وزیر نیز بودم، به علت تشنج ایجاد شده بین اساتید و ریاست وقت دانشگاه شریف، وزیر علوم از من و آقای دکتر صالحی که در حال حاضر در سازمان انرژی اتمی حضور دارند خواست که یک نفر به عنوان رئیس دانشگاه شریف قبول مسولیت کند؛ به خواست آقای دکتر صالحی که خودش دو دوره رئیس دانشگاه شریف بود؛ ریاست 13 ساله من در دانشگاه شریف آغاز شد. در این سالها 5 وزیر علوم تغییر کرد و من با همه آنان تعامل خوبی داشتم.
شورای دانشگاه شریف متشکل از چه افرادی است؟
سیستم دانشگاه شریف با دیگر دانشگاهها متفاوت است. از نظر قانونِ مدیریت دانشگاه، شورای دانشگاه عبارتست از: رئیس دانشگاه و معاونان و روسای دانشکدهها که توسط خود رئیس منصوب میشوند. در دوره حضور من در شریف، رئیس دانشکدهها توسط اعضای هیئت علمی انتخاب میشدند و من در نهایت حکم را صادر میکردم. در شورای شریف به جزء رئیس دانشکده یک نفر از اعضای هیئت علمی نیز که به انتخاب خود اعضای هیات علمی برگزیده میشود؛ به شورا راه پیدا میکند و این مخصوص دانشگاه شریف است. بنابراین ماهیت شورای دانشگاه شریف انتخابی است.
در زمینه آموزشی چه فعالیتهایی را در زمان ریاست خود بر دانشگاه شریف انجام دادید؟
در آموزش، رشتههای جدید را در شریف راهاندازی کردیم. برای اولینبار و در سطح ارشد و دکتری رشتههای مدیریت و اقتصاد را راهاندازی کردیم. در کشورهای پیشرفته معمولا کسانی مدیر میشوند که یا مدیریت خوانده باشند و یا اقتصاد و حقوق؛ اما در کشور ما اکثر مدیران یا دکتر هستند و یا مهندس؛ این اشتباه است چون در اکثر این مواقع، مدیریت اینگونه با آزمون-خطا همراه است. در دانشگاه شریف یک طرح رشته فرعی وجود دارد: هرکس در دوران تحصیل میتواند 25 واحد از یک رشتهای که به آن علاقهمند است مانند مدیریت، زبان، اقتصاد، فلسفه و... را بگذراند که نمرات این 25 واحد در کارنامه او ثبت و در معدلش تاثیرگذار است. اقدام دیگر شروع به کار دانشکده انرژی است؛ که به جنبه های مختلف انرژی از جمله: اقتصاد انرژی و مدیریت انرژی میپردازد. رشته دیگری که در شاخه علوم انسانی اضافه کردهایم، زبان است. فارغالتحصیلی که به زبان مسلط نیست به مشکل برمیخورد. آموزش زبان و زبان رایانهای دو رشتهای هستند که در حال حاضر در شریف تدریس میشوند. این اقدامات با استقبال دانشجویان همراه شده است. امروزه بهترین اقتصاد و بهترین مدیریت در MIT است.
آیا برای ارتباط بیشتر دانشگاه با صنعت نیز گامی برداشتید؟
در ابتدای حضور من در دانشگاه شریف، قراردادهای این دانشگاه با صنعت تقریبا صفر بود؛ اما در این اواخر قراردادهای ما با صنعت به اندازه کل بودجه جاری دانشگاه شده بود. مراکز رشد احداث شد، شرکت دانش بنیان پاگرفت؛ راه آینده نیز همین است. امروز دوره کارمندی و استخدام در دولت تمام شده است، بخش خصوصی باید توسط کارآفرینان اداره شود تا به تبع آن عده زیادی مشغول کار شوند. در حال حاضر برخی اساتید دانشگاه شریف، شرکتهای دانش بنیانی را احداث کردهاند که در آن نزدیک 400 مهندس مشغول کار هستند؛ و این اتفاق حتی در ماندن این افراد در کشور نیز موثر است. در حال حاضر نیز دکتر ستاری بشدت به دنبال حصول این اتفاق مهم است. البته باید بدانیم شکوفایی اقتصادی نیز در کاهش نرخ بیکاری بسیار موثر است. جوانان هم باید به سمت اجرایی کردن ایدههای خود حرکت کنند.
برای ارتقای سرانه ورزش در دانشگاه شریف نیز کارهایی انجام دادید؟
بله، در دو سال اخیر استخر دانشگاه شریف از سوی فدراسیون شنا به عنوان بهترین استخر تهران انتخاب شده است. این استخر توسط دکتر مصلینژاد ساخته شد. ایدهای که از دانشگاههای امریکا گرفته بودم را در شریف انجام دادم؛ دانشجویی را که در یک رشته ورزشی عضو تیم ملی بود و در عین حال از یک سطح تحصیلی قابل قبولی برخوردار بود که میتوانست همپای دانشجویان شریف درس بخواند، برای ادامه تحصیل به دانشگاه شریف میآوردیم. این اتفاق در بهترین دانشگاههای دنیا نیز میافتد. به عنوان مثال چند خانم عضو تیم ملی شنا را به شریف آوردم و بدین ترتیب دختران دانشگاه شریف در 8 سال پیدرپی قهرمان دانشگاههای کشور شدند. بعد از این قهرمانیها بود که دکتر مصلینژاد استخر دانشگاه شریف را برای ما ساخت. دکتر مصلینژاد علاوه بر ساخت استخر و خوابگاه برای دانشگاه شریف، برای دانشگاه الزهرا نیز یک ساختمان آموزشی با تمامی امکانات ساخت. البته او به دانشگاه تهران و دانشکده کشاورزی کرج نیز کمکهای خوبی کرده است و جزو خیرین مدرسه ساز نیز هست.
رابطه شما همواره با دانشجویان بسیار خوب بوده است، چطور توانستهاید این ارتباط را حفظ کنید؟
باید به روحیات دانشجو احترام گذاشت؛ احساسات دانشجو مقتضای سن او است. جوانان نباید زود ناامید و ناراحت شوند. من بارها به جوانان و دانشجویان گفتهام که ایدئولوژی ما با ناامیدی در تضاد است. در ایدئولوژی ژاپن خودکشی یک افتخار است اما در دین و فرهنگ ما یک گناه کبیره است. یک مسلمان حتی در بدترین شرایط نیز حق ندارد ناامید شود. همواره به جوانان و اعتقاداتشان احترام گذاشتهام. در روزی که دانشجوی ما برای صحبت کردن با مقام معظم رهبری وقت خواست، حضرت آقا به او فرصت دادند و دانشجوی جوان ما انتقادات صریح خود را بیان کرد؛ حضرت آقا نیز پدارنه جواب گفتند. نباید این اتفاق وارونه و پیچیده جلوه داده شود. باید از افراط و تفریط جلوگیری کرد. 15 سال پیش که از مشهد مقدس بازمیگشتم، در هواپیما، یک جوان در جایی که نباید مینشست، نشست. مهماندارها با برخورد بدی او را از جایش بلند کردند، احساس کردم غرور جوان شکسته شد. دقایقی بعد سرمهماندار، که مردی پا به سن گذاشته بود پیش جوان رفت و دقایقی کنار او نشست و به خاطر برخورد بد مهماندارها از او عذرخواهی و دلجویی کرد؛ وقتی این صحنه را دیدم لذت بردم و از سرمهماندار به دلیل این حرکت بزرگی که انجام داده بود تشکر کردم.
نظر شما درباره ادامه تحصیل دانشجویان در دانشگاههای خارج از کشور چیست؟
نباید مانع رفتن دانشجویان به خارج از کشور برای تحصیل علم شد؛ بلکه باید آنان را تشویق به بازگشت کنیم. آنچه مهم است بحث اشتغال است. امسال 2500 نفر از دانشگاه شریف فارغ التحصیل شدهاند؛ حالا اگر شمار کل فارغ التحصیلان دانشگاهی در کشور را محاسبه کنید به عدد بسیار جالبی خواهید رسید. همه آنان خواستار شغل مناسب با تحصیلات و روحیاتشان هستند. یافتن شغل مناسب، دلیل رفتن خیلی از این افراد است. امروزه در هر برنامهای که در کشور مطرح میشود باید بحث اشتغال در نظر گرفته شود. تمرکز دکتر ستاری و کلیت معاونت علمی-فناوری و بنیاد ملی نخبگان روی شرکتهای دانش بنیان نیز به همین دلیل است. باید صادق باشیم: دولت در حال حاضر ظرفیت جذب نیروی جدید را ندارد.
چه توصیهای برای دانشجویانی که رویای زندگی و نه تحصیل، در کشورهای پیشرفته را در سر میپرورانند، دارید؟
امکانات در کشورهای پیشرفته زیاد است اما آنجا برای ما بهشت نیست. به هرحال در آنجا ما خارجی محسوب میشویم. حتی اگر کسی برنده جایزه نوبل شود و جزء مدیران ارشد ناسا هم باشد، در محل کار محترم است و از امکانات بینظیری بهرهمند است اما در شهر و در بین مردم عادی آن کشور یک خارجی به حساب میآید و این آزار دهنده است. انسان در یک کشور بیگانه خواه یا ناخواه بعضا مورد ظلم قرار میگیرد و تحقیر میشود؛ این مسئله کتمان ناپذیر است. اگر نتواند در این مواقع از حق خود کوتاه بیاید زندگی دشواری را خواهد داشت. در آمریکا بعد از جنگ جهانی تعداد بسیار زیادی ژاپنی-آمریکایی را به بهانه ترس از خیانت آنان در کمپ حبس کردند و اینگونه کرامت انسانی آنان را به تاراج بردند. جنبه دیگر بحث اسلام است. خیلی از دوستان ما که در آمریکا زندگی میکنند مرتبا به فرایض دینی میپردازند و زیارت عاشورا و دعای کمیل میخوانند اما سوال اینجاست: تکلیف تربیت فرزندان آنان در عصری که نقش جامعه در تربیت کودکان بسیار پررنگ است، چه میشود؟ قطعا آنان نمیتوانند فرزندانشان را مانند خود تربیت کنند. کسانی که به کشور برمیگردند، معمولا به خانواده اهمیت میدهند؛ خیلی از آنان به پدر و مادر خود اهمیت میدهند و تمام امکانات وتسهیلات آمریکا و اروپا را رها کردهاند تا بتوانند در کنار خانواده خود باشند. دانشجوی ایرانی باید در بهترین دانشگاههای دنیا تحصیل کند، بیاموزد، از امکانات آنجا استفاده کند؛ اما پس از پایان تحصیل به کشور خود بازگردد. این نوع بازگشت به نظر من یک نوع فداکاری است.
طبق سند راهبردی کشور در امور نخبگان، جایگاه نخبگان در آینده کشور کجاست؟
غایت نخبگان، تحول مثبت در امور کشور است. تمام برنامهها و تلاشهای معاونت علمی و فناوری و بنیاد در دستیابی به این هدف متعالی است. باید کشور به دست نخبگان اداره شود تا بتوانیم موقعیت بهتری را برای خود رقم بزنیم. ما آنچه را در توان داشتیم گذاشتیم و حال نوبت جوانان است. ما از لحاظ علمی تقریبا به اهداف چشمانداز رسیدهایم ولی از لحاظ فناوری و اقتصاد هنوز راه زیادی را در پیش داریم. نباید بیانصاف بود؛ ما مردمانی هستیم که برای کشور و دین خود انقلاب کردهایم، خیلیها از این اتفاق خرسند نیستند. آنان میترسند که این نظام روند رو به رشد خود را ادامه دهد و برای کشورها و ملتهای دیگر به یک الگو تبدیل شود. این برای خیلیها زنگ خطر است؛ به همین دلیل از هیچ کوششی برای مانعتراشی و بازداشتن حرکت رو به رشد این ملت دریغ نخواهند کرد. این را باید در نظر گرفت که مسئله هستهای یک بهانه است؛ آنان با هرگونه پیشرفت علمی و فناوری ما مخالف هستند. بنیاد ملی نخبگان علاوه بر نخبگان و استعداهای برتر به موسسات نخبهپرور مانند دانشگاه شریف، تهران، امیرکبیر، علوم پزشکی تهران، نیز نگاه ویژهای دارد. هر دانشگاهی که نخبه بیشتری را داشته باشد از تسهیلات و کمکهای بیشتری برخوردار خواهد شد. علاوه بر این در بنیاد، دکتر جمال الدینی؛ مشاور توانمندسازی و نوآوری در امور نخبگان پیگیر فعالیتهایی در راستای توانمندسازی استعدادهای برتر است و بهترین کار در راستای توانمندسازی، ارتقاء سطح مهارتهای زندگی است. ما باید علاوه بر IQ به EQ نیز اهمیت بدهیم.
رابطه شرکتهای دانش بنیان با دانشگاه را چطور ارزیابی میکنید و آیا این روند رو به رشد است؟
ریشه اکثر شرکتهای دانش بنیان در دانشگاه است. اگر ما بتوانیم افرادی را که توانایی تاسیس شرکت دانش بنیان دارند، را شناسایی و برای فعالیت در این زمینه ترغیب کنیم، آنان گروههای علمی را حتی با حضور اساتید خود تشکیل میدهند و ایدههای خود را تجاری خواهند کرد. بخش زیادی از مشکلات حل خواهد شد. البته رسیدن به این هدف آسان نخواهد بود. اگر ایده درست شناخته شود و حتی تجاری سازی نیز شود ولی در بازار مصرف خریداری نداشته باشد تمام تلاشها نافرجام خواهد بود. مقوله بازاریابی بحث بسیار مهمی در تجارت است. الزاما یک مخترع خوب یک بازاریاب خوب نیست؛ بازاریابی نیاز به تواناییهای ویژهای دارد که هر کس قادر به انجام آن نیست. دکتر ستاری به دنبال ارتقاء سطح فناوری است و با وزارت علوم نیز در این زمینه تعامل خوبی دارد. در حال حاضر معاونت علم وفناوری انرژی زیادی را روی شرکتهای دانش بنیان گذاشته است که این روند قابل دفاع است. وظیفه بنیاد نیز حمایت از نخبگان است.
شرکتهای دانش بنیان در زمینه اشتغال چه نقشی را میتوانند ایفا کنند؟
سه مرحله اشتغال در کشور داریم: اول: اشتغال عمومی، دوم: اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی و سوم اشتغال نخبگان. در حال حاضرآنچه بیشتر مدنظر ماست اشتغال نخبگان است؛ چرا که اگر نتوانیم در جذب آنان موفق عمل کنیم ممکن است کشور را ترک کنند. از طرفی اشتغال این افراد به جذب فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز کمک شایانی میکند. بازهم تاکید میکنم که مشکل اشتغال با شکوفایی اقتصادی از بین خواهد رفت و مقوله شرکت دانش بنیان نیز در همین راستا است.
جنبش نرمافزاری که همواره مورد تاکید رهبری نیز بوده است در برنامههای شما چه جایگاهی را دارد؟
تمام فعالیتهای کنونی در راستای جنبش نرمافزاری است. بعد از جنگ تحمیلی ( که بسیاری از انرژی و سرمایههای ما را صرف خود کرد) چندین سال وقت، انرژی و سرمایه کشور صرف بازسازی ویرانهها و نابسامانیهای باقیمانده از جنگ شد. به محض فراغت از این اتفاق، نهضت جنبش نرمافزاری به پرچمداری رهبر معظم انقلاب آغاز شد. ایشان همواره در سخنرانیها و مراسمهای متعدد بر این نکته تاکید و آن را در جهت دستیابی به آرمانهای انقلاب و رسیدن به قله توسعه پایدار موثر دانستهاند. برخلاف نظر خیلی افراد، تولید علم بالا رفته است اما این کافی نیست؛ ما باید وارد حوزه فناوری شویم. تسهیل در روند تاسیس و اداره شرکتهای دانش بنیان نیز به دلیل ورود کشور به حوزه فناوری و تجاریسازی است. باید بعد از پژوهش وارد فناوری شویم.
آشنایی و ارتباط شما با دکتر چمران از چه زمانی شروع شد؟
به محض ورود به برکلی با دانشجویان ایرانی در آنجا ارتباط گرفتم و از طریق آنان با شهید بزرگوار، دکتر مصطفی چمران آشنا شدم. البته شهید چمران کارشناسی ارشد را در تگزاس گذرانده بود و دکتری را در برکلی خوانده بود. نا گفته نماند زمانی که من به برکلی رفتم درس شهید چمران تمام شده بود. شهید چمران علاوه بر داشتن سطح بالایی در علم و فعالیت در بهترین مرکز تحقیقاتی دنیا، بسیار انسان فروتن و اصطلاحا خاکی بود و چون ده سال از من بزرگتر بود برای من و همسرم از یک حرمت پدرانه برخوردار بود. همسر شهید چمران آمریکایی بود و آنان صاحب 4 فرزند بودند که البته یکی از آنان در استخر غرق شد و از دنیا رفت.
آشنایی با دکتر چمران چه تاثیری را در نگاه شما به زندگی داشت؟
شهید چمران اثر زیادی را روی جهانبینی همه ما داشت. دید ما مذهبی-سنتی بود اما چمران نگاه ما را سیاسی کرد. او خود از علاقهمندان و شاگردان آیت ا... طالقانی بود. معلومات و اطلاعات او درباره مسئله فلسطین بسیار زیاد بود و سخنرانیهای زیادی را در این موضوع در دانشگاههای مختلف انجام داده بود.
جلسات گروه شما معمولا چند وقت یکبار و پیرامون چه مباحثی برگزار میشد؟ و اینکه آیا این جلسات در مکان خاصی تشکیل میشد؟
جلسات هر دو-سه هفته یکبار تشکیل میشد و چون در بین افراد گروه، فقط چمران و من متاهل بودیم این جلسات معمولا در منزل او یا در منزل ما برگزار میشد. جلسات عرفانی، مذهبی، سیاسی بود. موضوعاتی در جلسات طرح میشد و یک نفر مسول تحقیق و جمعآوری اطلاعات در موضوع تعیین شده میشد که پس از از کامل شدن تحقیق خود شهید چمران از آن موضوع یک جمع بندی مفید را انجام میداد و به صورت یک مقاله گردآوری میکرد. در یکی از این جلسات همسر من مسول تحقیق پیرامون نقش زن در ادوار و فرهنگهای مختلف شد و یا خود بنده درباره حکومت در اسلام به تحقیق پرداختم که این بحث سه جلسه طول کشید؛ حاصل این تحقیقها در سال 1346 و در آن برهه از زمان جالب و البته بهنظر غیرممکن میرسید: در حکومت اسلامی یک نفر به عنوان خلیفه از سوی مردم انتخاب میشود تا کشور اسلامی را اداره کند؛ وزرای این خلیفه توسط خود او انتخاب میشوند تا زمام امور را بدست گیرند؛ و قوانین باید در مجلس شورا که اعضای آن را مردم انتخاب میکنند، وضع شود. حاصل آن جمعبندیها نسبت به نظام کنونی در سطح پائینتری قرار دارد اما خب، شباهتهایی نیز دارد. ناگفته نماند در برکلی یک شرقشناس و اسلامشناس قوی به نام احمد الگار حضور داشت که این شخص به دلیل ترجمه آثار دکتر شریعتی واستاد شهید مرتضی مطهری، برای ما ایرانیان نام آشنایی است.
آیا هنوز آن مقالهها را دارید؟
چمران بعد از انقلاب به شیراز آمد و در شاهچراغ سخنرانی کرد. در آن زمان مردم ایران چمران را نمیشناختند. او در آن سفر همراه با برادر خودش مهندس مهدی چمران (عضو کنونی شورای شهر تهران) به خانه ما در شیراز آمدند و منزل ما به محل دیدار چمران با یاران و دوستانش تبدیل شده بود. در آن زمان مقاله زن را که در زمان تحصیل در آمریکا توسط همسرم جمعآوری شده بود را به چمران دادم و او آن را به همراه خود به تهران برد. بعدها که از مهندس مهدی چمران پرسیدم گفت که آن مقاله در بنیاد شهید چمران است.
چه شد که شهید چمران به رغم داشتن شرایط مساعد به لحاظ علمی و شغلی و همچنین برخورداری از قابلیتهای فراوان علمی، لبنان را برای ادامه زندگی انتخاب کرد؟
او روزی گفت که قصد رفتن به لبنان را دارد چراکه نمیخواهد دختر 8 سالهاش در آمریکا بزرگ شود. او گفت قرار است در جنوب لبنان مدیر یک مدرسه صنعتی شود. همه ما از این صحبت او تعجب کردیم؛ چراکه چمران با آن سابقه و سطح علمی که داشت میتوانست به راحتی در بهترین دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی مشغول بکار شود. چمران گفت که به امام موسی صدر قول داده است و اینگونه بود که به همراه همسر و فرزندان خود راهی لبنان شد. یکسال بعد از رفتن آنان به لبنان با سختیهای فراوانی مانند جنگ درگیر بودند و خانم آمریکایی او برای دیدن خانواده و اقوامش به همراه فرزندان لبنان را به مقصد آمریکا ترک کرد و از چمران خواسته بودند که به آمریکا بازگردد اما شهید چمران به دلیل پایبندی به ارزشها و اعتقاداتش جدا از خانواده، همسر و فرزندانش در لبنان زندگی کرد. ناگفته نماند هنوز هم خانواده چمران از فرزندان او بیخبر هستند.
چرا تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دکتر چمران به ایران بازنگشت؟
چمران از موسسین انجمن اسلامی در آمریکا و کانادا بود. که این مربوط به قبل از سال 1345 است که کمونیستها و گروه چپ قدرت بسیار زیادی بدست آورده بودند و اکثر ایرانیهایی که در آنجا بودند به سمت این گروهها گرایش پیدا کرده بودند. جلسات ما با تعداد کمی برگزار میشد و تعداد ما نهایتا به 20 نفر میرسید. شهید چمران یک فعال سیاسی بود و در مصر دورههای چریکی را گذرانده بود او حتی شاه را که به آمریکا آمده بود به مناظره تلویزیونی فراخواند و به دلیل همین فعالیتها بود که از سوی رژیم سابق تحت تعقیب بود.
آیا اقدامی در آن زمان برای بازگشت دکتر چمران به کشور انجام شد؟
فعالیت سیاسی ما به اندازه دکتر چمران نبود. مرحوم دکتر مجتهدی رئیس دبیرستان البرز و استاد دانشکده فنی که بنیانگذار دانشگاه شریف بود برای استخدام استاد به آمریکا آمده بود که به دکتر چمران نیز پیشنهاد داد. چمران با دوستانش در ایران تماس گرفت و آنان او را از آمدن به ایران برحذر داشتند و به او گفتند به محض ورود به ایران دستگیر خواهد شد. این بود که چمران تا پس از پیروزی انقلاب به ایران نیامد. مهندس هادی چمران استاد دانشکده صنایع دانشگاه شریف و برادر دیگر دکتر چمران که به تازگی بازنشسته شده است کتابی را با عنوان« یاران امام به روایت ساواک» به من داد، یک جلد این کتاب درباره دکتر چمران بود که همه نامهها و عکسهای او گزارشات ساواک از ریز فعالیتهای او در آن کتاب گردآوری شده بود. در صفحهای از این کتاب نیز گزارشی که توسط ساواک از فعالیتهای سیاسی من و همسرم تهیه شده بود، نوشته شده بود.
آیا تمام فعالیتهای چمران به فعالیتهای سیاسی و علمی خلاصه میشد؟
شخصیت شهید چمران بسیار ویژه بود. چمران عکاس خوبی بود. نقاش بسیار خوبی هم بود. نوشتههای او نیز که بصورت کتاب گردآوری شده است. هم اهل جنگ بود هم اهل عرفان؛ او حتی در برخی رشتههای صنایع دستی هم سررشته داشت. در بحث علمی هم که در بالاترین سطح قرار داشت. علاقه او به حضرت امیر(ع) نیز مثال زدنی بود.
از کسانی که در جلسات شما حضور داشتند، کسی را به خاطر دارید؟
از دیگر کسانی که در جلسات ما در برکلی شرکت داشتند میشود به دکتر محمود قندی وزیر پست، تلگراف، تلفن از شهدای هفتم تیر؛ دکتر عباس زالی که در حال حاضر در الگوی اسلامی-ایرانی مشغول فعالیت است و در برههای نیز وزیر کشاورزی بود و دکتر مرتضی محمدخان که وزیر اقتصاد و دارایی بود اشاره کرد.
علاقه فراوان شما به دکتر مجتهدی از کجا نشات میگیرد؟
علاقه من به دکتر مجتهدی به سه دلیل است: اول اینکه 6 سال در دبیرستان البرز شاگرد او بودم، دوم اینکه در دانشکده فنی استاد ریاضی من بود و سوم اینکه بنیانگذار دانشگاه شریف است. او سه نسل را تربیت کرده است و از دسته انسانهای تاثیرگذار کشور بود.
اولین مسولیت شما در جمهوری اسلامی ایران چه بود؟
من شیراز بودم که انقلاب به پیروزی رسید در نتیجه با آن ایدههایی که داشتیم «در سال 1345 ما خواب انقلاب اسلامی را میدیدیم» در اولین انتخابات، جمهوری اسلامی آری یا نه؛ رئیس حوزه رای گیری شیراز بودم. بعد از آن در انتخابات قانون اساسی نماینده دفتر امام (ره) در سه شهر استان فارس بودم. عضو شورای انتخابات استان فارس، معاون جهادسازندگی استان فارس، معاون جهاد دانشگاهی استان فارس و یازده سال معاون دانشگاه شیراز بودم. برخی دوستان به شوخی مرا معاون دائمی دانشگاه شیراز مینامیدند.
نکته جالب در کارنامه شما این است که در تمام دورهها و در تمام دولتها جایگاهتان تثبیت شده است؟
من کاملا غیرجناحی بودم بههمین دلیل در تمام دورهها پست دولتی داشتم. در دوره ریاست 13 ساله من بر شریف، هر بار که از سوی شورای دانشگاه برای ریاست انتخاب میشدم با موافقت وزیر همراه بود. بعد از شریف نیز در زمان خانم دکتر سلطانخواه به بنیاد ملی نخبگان آمدم و اکنون نیز به عنوان قائم مقام رئیس مشغول فعالیت هستم. جالب توجه است که هم خانم دکتر سلطانخواه و هم دکتر ستاری از فارغ التحصیلان ممتاز دانشگاه شریف هستند که البته دکتر ستاری شاگرد خود من نیز بوده است.
دلیل تحریمهای غرب در حوزه علم چیست؟
آنها از الگو شدن ایران میترسند. هنر ما این است که علیرغم این ممانعتها پیشرفت کنیم. ما قابل قیاس با مالزی و کرهجنوبی و... نیستیم. نیاز آن کشورها به راحتی توسط دیگران برآورده میشود. در حالیکه ما در تحریم بسر میبریم. البته این تحریمها اتفاق تازهای نیست و از همان اوایل انقلاب این حریمها وجود داشته است. بعضی دانشگاههای ما از بیست سال پیش تحریم هستند، حتی از فروش اسید و باز به بعضی دانشگاههای ما نیز مضایقه میکنند.
متاسفانه فضای نقد در جامعه مناسب نیست،شما چه راهکاری را برای ارتقاء فرهنگ نقد در جامعه پیشنهاد میکنید؟
تا رسیدن به فرهنگ درست نقد کردن و درست نقد شدن راه بسیا طولانی را در پیش داریم. به عنوان یک گلایه میگویم، حتی رسانههای ما نیز که نشردهنده فرهنگ هستند بعضا در این مقوله با مشکلات جدی دستوپنجه نرم میکنند. این فضا باید ذره ذره اصلاح شود. امروز شاهد هستیم خیلی از روزنامهها در نقدهای خود بیانصافی میکنند، زیادهروی میکنند، و به جای نقد سازنده فضا به سمت تخریب رفته است.
گویا به عکاسی هم علاقه دارید؟
در دوره ارشد و دکتری که در آمریکا بودم یک دوربین خوب با لنزهای مختلف داشتم و بسیار به عکاسی علاقهمند بودم. در آمریکا عکسهای زیادی گرفتم که هنوز بخش زیادی از آنها را دارم.
آیا به ورزش خاصی علاقه دارید؟
در دبیرستان البرز در چندین رشته ورزشی حضور داشتم. اما در دانشکده فقط فوتبال را دنبال میکردم. در 4 سالی که در دانشکده فنی بودم، تیم فوتبال ما هر سال در رقابتهای دانشکدههای دانشگاه تهران قهرمان میشد. جالب اینجا است که از آن زمان تا به الان دیگر دانشکده فنی نتوانسته در این رقابتها قهرمان شود!. در امریکا نیز مرتبا والیبال بازی میکردیم. تیم والیبال ایرانیان و تیم فوتبال ایرانیان را در دانشگاه تشکیل دادم و در والیبال نیز یک سال توانستیم قهرمان شویم. در شیراز نیز تیم والیبال اساتید را تشکیل دادیم و با رایزنی بسیار زیادی! توانستیم در مسابقات دانشجویان دانشگاه شرکت کنیم. درشیراز تنیس هم بازی میکردم و حتی در رقابتهایی که بین اساتید، کارمندان و دانشجویان برگزار شد، بعد از یک دانشجو و یک کارمند، سوم شدم و یک کفش تنیس جایزه گرفتم. بشدت به کوهنوردی علاقهمند بودم. بارها و بارها با دوستان به قله توچال میرفتیم و آنچه جالب بود این بود که مسیر برگشت را از قله تا دربند میدویدیم و دلیل سائیدگی زانوهایم نیز همین دویدن در سرازیری کوه بود. در حال حاضر نیز روزهای زوج هر هفته به استخر دانشگاه شریف میروم؛ البته به دلیل ساییدگی که در زانوهایم دارم بیشتر پای کرال میزنم. علاقه من به ورزش را همه میدانستند تا جایی که در دانشگاه شیراز هیچ جلسهی اداری در پنجشنبه بعد ازظهر که من تمرین والیبال داشتم، تشکیل نمیشد.
گویا به عکاسی هم علاقه دارید؟
در دوره ارشد و دکتری که در آمریکا بودم یک دوربین خوب با لنزهای مختلف داشتم و بسیار به عکاسی علاقهمند بودم. در آمریکا عکسهای زیادی گرفتم که هنوز بخش زیادی از آنها را دارم.
استاد شما به موسیقی هم علاقه دارید؟
سالار عقیلی را خیلی دوست دارم البته یکی از فارغالتحصیلان البرز مرحوم مهندس همایون خرم، از موسیقیدانان بزرگ کشور بود.
سالها زندگی در شیراز شما را به شعر علاقهمند کرد؟
علاقه من به ادبیات به خاطر سالها زندگی در شیراز نیست، مرحوم مادرم بسیار اهل شعر و ادب بود، در جوانیاش شاعر بود علاقه به شعر خوب را از مادرم به ارث بردهام. هرجا شعر خوب میبینم یادداشت و همیشه قبل از شروع کلاس درس در گوشهی تخته حتما یک بیت شعر مینویسم. البته خودم شاعر نبودم ولی به شعر خوب علاقه دارم. شعر در خون ما ایرانیهاست. ملت ما با این سابقه فرهنگی همواره به شعر علاقهمند بوده است.
استاد یک بیت یادگاری هم روی تخته دل ما بنویسید.
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
منبع: bmn.ir