دکتر محمد مهدی شیخ جباری میگوید: هر دانشمندی اندیشمند نیست اما هر اندیشمندی احتمالا یک دانشمند است. باید به اندیشمند بودن اهمیت داد، دانشمند باید مستقل فکر کند، افکارش را بیان کند، تحلیل کند. نخبه باید بتواند مسائل پیرامون خود را خوب ببیند تحلیل مناسبی داشته باشد و با ارائه تحلیل خود جامعه را در راه پیشرفت یاری دهد.
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، دکتر محمد مهدی شیخ جباری، دکتری فیزیک در زمینه فیزیک ذرات بنیادی از دانشگاه شریف، چهره ماندگار علمی و برگزیده جایزه علامه طباطبایی، در سال 1352 در اراک متولد شد.
وی به دلیل هوش سرشار و پشتکار فراوان توانست با دو سال جهش علمی در سال 68 دیپلم بگیرد اما علیرغم حضور در تیم المپیادی فیزیک ایران از کنکور سراسری معاف نشد. شیخ جباری با کسب رتبه 3 کنکور سراسری در رشته فیزیک و در دانشگاه شریف مشغول به تحصیل شد و تنها پس از هفت سال موفق به کسب مدرک دکتری فیزیک شد.
وی پس از مدتی فعالیت در کسوت هیأت علمی پژوهشگاه دانشهای بنیادی برای حضور در فرصت مطالعاتی راهی ایتالیا و بعد از دو سال، به عنوان محقق راهی دانشگاه استنفورد شد. دکتر شیخ جباری که در سال 87 به عنوان جوانترین چهره ماندگار علمی کشور برگزیده شد، علیرغم دعوتنامههای فراوان از دانشگاهها و پژوهشگاههای معتبر دنیا، ایران را برای زندگی و انجام فعالیت علمی خود انتخاب کرد. وی در حال حاضر به عنوان هیأت علمی در پژوهشگاه دانشهای بنیادی مشغول تدریس و تحقیق است.
برای شروع بیوگرافی مختصری از خودتان بگوئید؟
متولد پانزدهم بهمن 1352 در شهر اراک هستم. پدرم کارمند اداره کار و به دلیل مأموریت چندسالی را در اراک زندگی کردیم و بعد از آن به کرج نقل مکان کردیم و دوران مدرسه را در کرج شروع کردم. مادرم معلم بود؛ معلم بودن مادر در یک خانواده خود، به تنهایی برای با اهمیت بودن ادامه تحصیل در یک خانواده کافی است. در دوره مدرسه دو سال را جهشی خواندم و در سال 68 دیپلم گرفتم؛ هرچند در دوره دبیرستان از اعضای المپیاد فیزیک بودم اما از کنکور معاف نشدم و در همان سال در کنکور سراسری با کسب رتبه 3 در رشته مهندسی برق دانشگاه شریف مشغول به تحصیل شدم؛ اما به دلیل علاقه به فیزیک بعد از سه ترم تحصیل در مهندسی برق، تغییر رشته دادم و در سال 73 با اخذ لیسانس فیزیک، در کنکور ارشد شرکت کردم. به دلیل شاگرد اول بودن در دوره لیسانس و با همکاری دانشگاه در بهمن همان سال در آزمون دکتری شرکت کردم و بدون گذراندن دوره ارشد، مستقیما وارد دوره دکتری شدم. در سال 76 نیز دوره دکتری خود را تمام کردم.
پس از پایان دوره دکتری به تدریس مشغول شدید؟
به مدت یکسالونیم در کسوت هیأت علمی در پژوهشگاه دانشهای بنیادی مشغول کار شدم و بعد برای گذراندن فرصت مطالعاتی به مدت دو سال راهی ایتالیا شدم و از آنجا به عنوان محقق به مدت سه سال نیز در دانشگاه استنفورد فعالیت کردم. سپس به کشور بازگشتم و تا به امروز در پژوهشگاه دانشهای بنیادین مشغول فعالیت هستم.
شما فعالیت پژوهشی خود را از چه زمانی آغاز کردید؟
در دوره کارشناسی که فعالیت پژوهشی خاصی نداشتم و تمام فعالیتهای عملی نیز در جهت آموزش بود. پژوهش جدی خود را از ابتدای دوره دکتری در شاخه فیزیک نظری، فیزیک انرژیهای بالا آغاز کردم و تا امروز نیز در همان شاخه اما با گستردگی بیشتر مشغول به فعالیت هستم.
همسر شما هم از فیزیکدان برجسته کشور هستند؟
تابستان 76 با خانم، یاسمن فروزان، که خود یکی از افراد شناخته شده در رشته فیزیک هستند ازدواج کردم؛ وی در حال حاضر همکار ما در پژوهشگاه دانشهای بنیادین است. وی اولین دختر المپیاد فیزیک ایران بود که موفق به کسب مدال شد؛ و با خانم مریم میرزاخانی که در رشته ریاضی افتخارات بیبدیلی را کسب کردهاند، همدورهای بود. خانم فروزان نیز در رشته فیزیک افتخارات بینالمللی همچون جایزه ictp را کسب کرده است. در سال 2008 نیز توانست جایزه انجمن بینالمللی اتحادیه فیزیک و فیزیک کاربردی iupap را بدست آورد.
در حالیکه دانشجویان غالباً از فیزیک گریزان هستند، چه جذابیتی در فرمولها و مسائل سخت و پیچیده فیزیک وجود داشت که باعث شد شما رشته فیزیک را به مهندسی برق ترجیح دهید؟
رشته برق متشکل شده است از یک سری روابط که پیش از این توسط افرادی استخراج شده است و سپس افراد دیگری روشکار و نحوه استفاده از این روابط را بررسی کرده و در اختیار عدهای دیگر گذاشتهاند و آنان نیز با استفاده از دانستههای افراد قبلی کار خود را آغاز کردهاند و به یک سری داده رسیدهاند که آنها را جداولی منظم تنظیم کردهاند؛ به این ترتیب آنچه به دست دانشجو میرسد در واقع اطلاعات دسته سوم دیگران است؛ اما در فیزیک فرد به اطلاعات دسته اول دسترسی بیشتری دارد. البته آنچه گفته شد بیشتر تا مقطع لیسانس است و در دوره تحصیلات تکمیلی به بعد، فرد در هر رشتهاش که باشد باید به پژوهش و تولید علم بیاندیشد.
تعریف شما از تولید علم چیست؟
تولید علم یعنی خروج از یافتههای مدون دانسته شده و میل به پرسشهایی که تا کنون پاسخ مناسبی برای آنها نیافتهایم. نباید فراموش کرد، فهم سؤال خود، از اهمیت بالایی برخوردار است تا جائیکه، به قول معلمان: فهم سؤال نصف جواب است.
در فیزیک تولید علم از چه راهی حاصل میشود؟
در فیزیک نتیجه تحقیق، تولید علم است؛ اما در رشتههای فنی-مهندسی نتیجه تحقیق تولید فناوری است. برای تولید علم و فناوری در ابتدا باید دانستتههای قبلی را بخوبی فراگرفت تا بتوان یک قدم به ارتقا و تولید علم نزدیک شد. برای تولید این علم باید بعضا هزاران راه را ارئه کرد و مدام سعی و خطا کرد. اغلب از بیرون محصول دیده میشود اما نباید فراموش کرد اگر آن 99 راه اشتباه و خطا وجو نداشت هرگز نمیشد به آن یک راه درست دست پیدا کرد و قرار نیست تمام فعالیتهای افراد منجر به تولید علم تثبیت شده شود.
علم فیزیک در پی یافتن پاسخ چه پرسشی است؟
هدف فیزیک فهم درست طبیعت و اتفاقات آن است. فهم در فیزیک یعنی محاسبه کمی اتفاقات پیش آمده! فهم باید کمی و قابل محاسبه باشد تا بتوان تا حد امکان از سعی و خطا کاست. کار فیزیکدان در واقع کشف رابطه علت و معلولی در جهان و بیان آن به زبان ریاضی است.
چه زمانی یک فیزیکدان میتواند مدعی شناخت طبیعت یک سیستم باشد؟
در فیزیک باید طبیعت را شناخت و این شناخت را باید بتوان با فرمول بندی ریاضی بیان کرد. آنچه اهمیت دارد، پیشبینی رفتار سیستمهایی است که مورد مطالعه قرار گرفته است. این سیستم میتواند یک اتم و یا یک مولکول و یا حتی یک لیوان چای باشد. پیشبینی در واقع ناظر به رفتار آینده است. در علوم طبیعی خاصه فیزیک، زمانی میتوان ادعا کرد که چیزی را شناخته که بتوان رفتار آن را در آینده پیشبینی کرد. پیشبینی معیار سنجش شناخت است. اگر سیستم طبق مدل طراحی شده، رفتار پیشبینی شده را از خود بروز داد، یعنی فرد سیستم را شناخته است و مدل را تثبیت کرده است. این یعنی تولید دانش! در غیر اینصورت باید در مدل خود تجدید نظر کند.
برای تبدیل شدن به یک دانشمند موفق، فرد باید چه مسیری را طی کند؟
برای دانشمند موفق شدن هیچ راه طلایی وجود ندارد. باید راجع به ناشناختههای پیرامون خود تحقیق کنیم تا بتوانیم به شناخت برسیم، باید سعی و تلاش کنیم. البته اینها شرط لازم است، باید مبانی را دانست، با روشهای معمول کار کرد، پیشتکار و جدیت فراوان داشت، بعد از رعایت کردن همه این اصول به نتایجی دست پیدا خواهیم کرد که ممکن است همه آنها درست نباشد و با طبیعت همخوانی نداشته باشد در نتیجه باید آنها را اصلاح کنیم این تنها راه رسیدن به موفقیت است. این اصول تولید علم در علوم طبیعی است؛ ما روش را میدانیم، اما این روش همیشه فرد را به موفقیت نمیرساند؛ از طرفی چاره دیگری نیز وجود ندارد.
دلیل پیدایش شاخههای متفاوت و بعضاً مختلف فیزیک چیست؟
کار فیزیک شناخت طبیعت پیرامون است. این طبیعت از ساختار کوچک اتمی میتواند باشد تا ساختار بزرگ کهکشانهای دور دست. همه این موارد مورد علاقه فیزیکدانان است اما یک نفر نمیتواند همه این طیف گسترده را پوشش دهد؛ بنابراین ناگزیر باید انتخاب کرد. معمولا در فیزیک و شیمی و زیست، شناخت ابعاد سیستم مورد مطالعه عامل بسیار مهمی است. برخی به دنبال شناخت مواد زیر اتمی هستند و برخی دیگر در پی کشف و شناخت اتفاقات ستارهها و کهکشانها. دسته دیگر هم روی خواص رسانایی و نیمه هادی بودن برخی مواد، خواص آنها و بررسی هادی شدن آنها پژوهش و تحقیق میکنند. اینکه سیستمهای مورد مطالعه در چه ابعادی هستند، عموما تعیین کننده شاخه فیزیکی افراد است.
با این توضیح برای کشف، پردازش، مدلسازی و در نهایت بیان ریاضی یک پدیده طبیعی باید افراد مختلفی در زمینههای متفاوتی در حوزه فیزیک فعالیت کنند، مسیر این چرخه چگونه طی میشود؟
بخشی از فیزیک ساخت مدل است، این مدل در چهارچوب ریاضی و چند فرمول ساخته میشود؛ این یعنی ساخت مدل از طبیعت پیرامون با استفاده از فرمولهای ریاضی! مدل بیان نمادین پدیدهها به زبان ریاضی و با کمک از اطلاعات کمی است. بنابراین بخش مهمی از کار فیزیکدان ساخت مدل است، بخش دیگر بدست آوردن فرمولهای ریاضی است که بتوان با رعایت آنها مدل را ساخت، بخش دیگر استخراج نتایج پیشبینی از این مدلها است. بخش دیگر طراحی آزمایش برای تست پیشبینیهای انجام شده است. این همان چرخه تولید علم در فیزیک است که از ابعاد سیستم مستقل است. طبق این طبقهبندی، فیزیکدان میتواند آزمایشگر، پدیده شناس، مدلساز و یا فعال در زمینهی تئوری باشد. البته اگر سیستم بزرگ باشد و حجم دادهها زیاد باشد باید فیزیکدانانی نیز برای تحلیل دادهها در این چرخه حضور داشته باشند.
آیا یک فیزیکدان نمیتواند با بدست آوردن تواناییهای بیشتر، این چرخه و پروسه طولانی را کوتاهتر کند؟
در دنیای امروز و با گستردگی زیادی که در علوم وجود دارد به ندرت میتوان فردی را یافت که بتواند دو کار از چرخه فعالیت را برعهده بگیرد. البته در گذشته که علم تا این میزان پیشرفت نکرده بود، افرادی بودند که تمام مراحل چرخه را خود به تنهایی طی میکردند. یعنی فرد تمام مراحل تئوری، مدلسازی، تحلیل داده، آزمایش و بررسی نتایج را به تنهایی انجام میداد. امروز ناگزیر هستیم به صورت جمعی کار کنیم.
فعالیت تخصصی شما در کدامیک از قسمتهای این چرخه تعریف میشود؟
من در حوزه فیزیک انرژیهای بالا کار میکنم؛ به معنی ساختارهای بسیار ریز، البته در زمینه تئوری و در ساختارهای زیر هستهای. در واقع من فرمولهای ریاضی را که ساختار مدل بر اساس آن ترسیم میشود را بررسی میکنم. البته ما کار مدلسازی را انجام نمیدهیم.
دقت اندازهگیری این مقیاس، طول موج نور است که مستلزم صرف انرژی بسیار بالایی است.
هر اندازهگیری با دقت خاصی انجام میشود. اگر اندازهگیری با موج انجام شود، با شناخت موج و دانستن اندازه طول موج میتوان اندازهگیری دقیقی داشت. هر چه طول موج را کم کنیم، برای ایجاد طول موجهای بیشتر باید انرژی بیشتری مصرف شود تا فواصل بیشتری را بتوان اندازهگیری کرد. هر چه فواصل کوچکتری را برای اندازهگیری انتخاب کنیم باید انرژی بیشتری را صرف کنیم. به این ترتیب فیزیک ذرات بنیادی، شاخهای از فیزیک انرژیهای بالاست.
فیزیک انرژیهای بالا منحصر به فواصل ریز نیست، حوزه فعالیت شما محدود به ذرات بنیادی است و یا در مقیاس بزرگ هم پژوهش و فعالیت دارید؟
کار تئوری ما منحصر به بررسی فواصل ذرات ریز نیست. دنیای امروزی احتمالا حاصل یک انفجار بزرگ و جمع شدن انرژیها و آزاد شده یکباره آن است. اگر این فرضیه درست باشد میتوان از آن به عنوان یک مدل استفاده کرد. البته این فرضیه یک مدل است؛ بیان ریاضی دارد؛ پیشبینی هم دارد. طبق این مدل از جایی شروع شده است که در واقع محل جمع شدن انرژیهای بالاست. بنابراین حوزه فعالیت ما را نیز شامل میشود. به این نوع فیزیک کیهانشناسی در جهان اولیه گفته میشود. بنابراین فیزیک انرژیهای بالا تمام این موارد را شامل میشود. فعالیت من در حوزه تئوری است؛ یعنی فهمیدن چارچوبهایی که این مدلها در آن ساخته میشود.
انرژی بالا در مقیاس بزرگ چگونه بیان میشود، آیا میتوان نظریه نسبیت اینشتین را به مقیاس بزرگ هم بسط داد؟
انرژی بالا در کیهانشناسی، در اثر یک نوع جاذبه خیلی بزرگتر از جاذبه زمین و در مقیاس خیلی بزرگ و با ستارگان و کهکشانها، منشآ اثر است. این مستلزم شناخت از فواصل دور و اجرام بزرگ است. که با مدل و فیزیک موجود تئوری نسبیت عام اینشتین تعیین میکند مدل این ساختارهای بزرگ چیست. خود بررسی نسبیت عام اینشتین یک بخش نسبتا خوبی است از فعالیتهایی که در شاخه فیزیک انرژی بالا انجام میشود، فعالیتهای من نیز در حال حاضر در این حوزه است.
به جرأت میتوان گفت یکی از دلایل اصلی پیشرفت و توسعه علم در کشورهای پیشرفته دنیا، اهمیت دادن آنان به علوم پایه، به عنوان اصل تولید علم و اساس تولید فناوری است، در نگاه شما سهم علوم پایه در رسیدن کشور به جایگاه مطلوب علمی چه میزان است؟
این سؤال را میتوان از سه جهت متفاوت پاسخ داد: از دید یک سیاستگذار، علوم پایه سرمایهای است که در اختیار فرد است؛ و اگر در مسیر درست هدایت و توانمند شود، میتواند بهترین پایه برای تولید فناوری و یا حتی آگاهیای باشد که به بهبود کیفیت زندگی مردم کمک میکند، مانند آگاه کردن مردم به مضرات ناشی از اشعه خورشید؛ در مورد اخیر فناوری تولید نمیشود اما آگاهی که به مردم انتقال داده میشود میتواند نقش بسیار مهمی در کاهش بیماریهای ناشی از اشعه خورشید و افزایش بهبود زندگی مردم داشته باشد. بنابراین اثرات را نباید الزاما از دید تولید کالا نگاه کرد؛ این یعنی بهبود کیفیت زندگی مردم که علوم پایه در آن نقش بسزایی دارد. از طرف دیگر علوم پایه، اساس تولید کالای فناورانه نیز هست. فرد دانشی را کسب میکند و در آن به تخصصی میرسد و بعد آن از در علوم مهندسی برای تولید کالای فناورانه بکار میگیرد. به عنوان مثال، تلفن همراه سالها پیش توسط فیزیکدانان و برای پیشبرد فعالیتهای فیزیکی البته در سطح سیگنالهای آزمایشگاهی تولید شد؛ بعد از آن با فهم فیزیک و کسب دانش، مهندسین دانش را به فناوری تبدیل میکنند. عموما کار مهندسین تولید دانش و علم نیست. برای تبدیل دانش پایه به فناوری مسیر و هزینه زیادی باید صرف شود اما راه دیگری وجود ندارد. میتوان مهندسی معکوس کرد و چیزی شبیه کالای فناورانه را ساخت اما در این وضعیت هرگز نمیتوان محصول جدیدی را ابداع کرد. در صورت وجود این شرایط ما در بهترین حالت ممکن دسته سوم هستیم. برای تولید کالای نوبرانه ما محکوم به رعایت سلسله مراتب هستیم و باید از سر خط شروع کنیم. بایستی سرمایهگذاری روی علوم پایه باشد، صبر باشد، بستر فراهم باشد و در همه اینها محیط نیز آماده باشد تا بتوان به یک محصول فناورانه دست یافت. البته این هزینه در مقیاس کلان پول زیادی نیست؛ جدا از همه اینها در کار محقق نیز نباید دخالتی باشد.
از دید یک شهروند، باید بدانیم جامعه نیاز دارد؛ این نیاز چیزی شبیه به نیاز به بودن ورزشکار است اما در سطحی متفاوت. نیاز فقط خوردن و آشامیدن نیست بلکه نیاز به ارضا اجتماعی نیز باید پاسخ داده شود. دانشمند علوم پایه میتواند این نیاز را با کیفیت بالایی پاسخ دهد چراکه او آموخته است بیاندیشد و در مورد مسائل پیرامون خود فکر کند. وجود این دانشمند که در واقع اندیشمند است برای جامعهای که قصد دارد رو به پیشرفت و تعالی حرکت کند، امری ضروری است. اندیشمندان یکی از مراجع حاضر در جامعه هستند و جنس نیاز به بودن آنان در جامعه، نشانه خوبی است.
از دید یک فیزیکدان باید دانست که دانشمند علوم پایه برای دل خود کار میکند. این گفته به این معنا نیست که به تبعات مثبت کار خود در جامعه نمیاندیشد، بلکه به این معنا است که او از یک انگیزه درونی برخوردار است و این انگیزه برآمده از قلب و دل اوست. اعتقاد دارم فقط افرادی میتوانند کارهای بزرگ انجام دهند که برای دل خود کار میکنند، البته در کنار این باید خروجی آن برای جامعه نیز مفید باشد.
برای پاسخ به این نیاز جامعه، باید با توجه به بستر فرهنگی هر جامعه، شرایط را برای افرادی که توانایی پاسخ دادن به این نیاز اجتماعی را دارند، مهیا کرد؛ در کشور ما تا چه میزان این شرایط برای افراد مهیا است که بتوانند با جدیت زیاد به فعالیت علمی بپردازند و از این راه جامعه را به ارضاء اجتماعی برسانند؟
در هر جامعهای فرهنگ دانشگاهی خاصی وجود دارد که در واقع تبلوری از فرهنگ اجتماعی آن جامعه اما در قالبی کوچکتر و حساب شدهتر است. در فرهنگ دانشگاهی امریکا فرد میتواند آرزوهای خود را دنبال کند. آنان امکانات خود را در اختیار فرد مستعد و با پشتکار قرار میدهند تا وی بتواند در یک رقابت سنگین و فشرده که بیش از اخلاقیات بر اساس ضوابط و نتایج است، به جستجوی آرزوهای خود برود. در واقع در جامعه دانشگاهی امریکا اخلاق به عنوان بخشی از ضوابط است و به خودی خود جایگاه ویژهای ندارد. در این جامعه فردی را که علاوه بر فاکتورهای گفته شده، بلندپروازی نیز داشته باشد، با ابزاری که در اختیار دارند به شهرت بسیاری میرسانند؛ و این در حالی است که در اغلب موارد فرد در واقع چیزی بیشتر از همقطارهای خودش برای ارائه ندارد! این شهرت فرد و جامعه را به ارضای روحی میرساند و تا مدتی همراه اوست و سپس از او گرفته میشود. در این فرهنگ، پیشرانه بلندپروازی افراد است.
اروپا متفاوت از امریکا است. در اروپا پیشرانه افراد برای انجام فعالیت علمی، حس کنجکاوی افراد است. در واقع دانشمندان اروپایی میلی به شهرت و جهانی شدن ندارند و آنچه آنان را به ادامه تحقیقات و پژوهشها فرامیخواند، همان حس کنجکاوی و انگیزه درونی است.
اما در ایران فرهنگ تحقیق بسیار نوپا است؛ در کار علم به دنبال مهندسی معکوس رفتهایم؛ برای ایجاد انگیزه برای مهندسی معکوس و به دست آوردن علم درجه 3 رو به مونتاژ مقاله آوردهایم. من به این روند خرده نمیگیرم چراکه شاید ناگزیر از انجام این کار باشیم، اما این یک واقعیت است: با روند کنونی ما پیشرفت نخواهیم کرد! پیشرانه افراد برای انجام فعالیت پژوهشی مونتاژمقاله برای بدست آوردن جایگاه علمی، استفاده از مزایا، ارتقای سطح و حتی تبدیل شدن به چهره برتر علمی است. اگر این نیروی پیشرانه از بین برود، خیلیها از کار کردن دست میکشند؛ چراکه نه امکانات امریکایی را دارند، نه انگیزه و حس کنجکاوی اروپایی را و نه اینکه زمینه برای پیشرفت آنان فراهم است. بایستی به دنبال پیشرانه دیگری گشت.
شما سالها در دانشگاههای کشور تدریس کردهاید و تجربه حضور در دانشگاههای بزرگ امریکا را هم در کارنامه خود دارید، به نظر شما دانشجویان دانشگاههای برتر ایران با دانشجویان دانشگاههای برتر امریکا قابل قیاس هستند؟
در امریکا نیز هم دانشگاه خوب وجود دارد و هم دانشگاه سطح پائین. باید دانست همه دانشگاههای امریکا در سطح هاروارد و استنفورد نیستند. در دوره لیسانس و تا حدودی ارشد؛ دانشجویان ایرانی با دانشجویان دانشگاههای بزرگ دنیا به راحتی قابل مقایسه هستند؛ اما هر چه به مراتب عالی علمی نزدیکتر میشویم، به دلیل نبودن امکانات، نوپا بودن فرهنگ کار علمی در کشور و همچنین مساعد نبودن فضای علمی این تفاوتها به صورت نمایی افزایش مییابد. به همین دلیل نباید از درختی که ریشه عمیق ندارد انتظار ثمر خوب داشت. باید تلاش کرد، صبر کرد تا پیشرفت کرد. البته در این میان سیاستگذار باید بداند که جهت به درستی انتخاب شده است و سپس امکانات را فراهم کند. برای ورود به حیطه علم باید درایت زیادی به خرج داد؛ فراموش نکنیم که مونتاژ مقاله حاصل همین سیاست اشتباه بود.
کمی درباره جایزه هرمن وایل بگوئید و اینکه این جایزه به چه افرادی اعطا میشود؟
جایزه هرمن وایل، به افراد زیر 35 سال داده میشود که در زمینه فیزیک و فیزیک نظری فعالیت و دستاورد ویژهای داشته باشند. کمیته انتخاب نفر برگزیده نیز شامل دانشمندان بزرگ این رشته است که پس از چند مرحله غربال کردن سرانجام یک نفر را از بین تمام افراد معرفی شده به عنوان نفر برگزیده انتخاب میکنند.
و جایزه کامستک؟
کامستک، بخش علم و فناوری سازمان کنفرانس سران اسلامی است که در آن عدهای از دانشمندان فردی را برای کسب این جایزه به کمیته معرفی میکنند.
مدتها در اروپا و امریکا تحصیل و تدریس و پژوهش کردهاید، چرا علیرغم داشتن دعوتنامههای زیاد از بهترین مراکز علمی-پژوهشی و معتبرترین دانشگاههای دنیا، ایران را برای زندگی انتخاب کردید؟
**در ایران علیرغم وجود همه مشکلات حس خوبی دارم. من و همسرم زندگی در کشورهای خارجی را نیز تجربه کردهایم اما واقعیت این است که کفه ترازو به سمت زندگی در ایران سنگینی میکند. نمیدانم نام این حس چیست اما هر چه هست حسی است که نمیتوان بیان کرد، باید لمس کرد تا بتوان از آن لذت برد. من در اینجا تمام حرکات و عکسالعملهای مردم را میفهمم و میشناسم و این لذت بسیار خوبی است.
اما اگر در بهترین مراکز علمی-پژوهشی و معتبرترین دانشگاههای دنیا فعالیت میکردید، میتوانستید از شرایط بهتری برای پژوهش و تحقیق در رشته تخصصی خود برخوردار شوید؟
در رشته فیزیک، نه من و نه همسرم، امکانات زیادی نمیخواهیم، کار ما روی مباحث تئوری است. نه به سرمایه زیادی نیاز داریم و نه به ابزار و وسایل آزمایشگاهی گران قیمت. یک مختصر حقوق، یک اتاق کار، یک کامپیوتر و یک خط اینترنت تمام آنچه است که ما برای فعالیت پژوهشی خود نیاز داریم. مابقی آنچه لازم است، هنر و پشتکار ماست. شخصی که گرسنه است غذا را میخورد چه با قاشق، چه با چنگال و چه با دست! اگر گرسنه باشد غذا را میخورد.
شما سالها با فرمولهای پیچیده فیزیک و ریاضی کار کردهاید و سختترین معادلها را با این فرمولها حل کردهاید، آیا برای موفقیت تحصیلی یک شخص هم فرمول خاصی وجود دارد؟
برای موفقیت فرمول طلایی وجود ندارد؛ موفقیت برآیند عوامل مختلفی است. من شرط لازم را میدانم اما شرط کافی را نه. شرط لازم برای موفقیت تلاش فرد است؛ فرد باید بداند هیچچیز جای تلاش او را نخواهد گرفت. عامل بعد تمرکز حواس است؛ برای فعالیت علمی باید تمام حواس خود را روی کار متمرکز کرد؛ کار پژوهشی کار شش دانگی است! از طرفی باید زمان کیفی مناسبی را برای فعالیت علمی در نظر گرفت. اینها شرط لازم بود اما من شرط کافی را نمیدانم.
فرد نخبه از نگاه شما چه ویژگیهایی دارد؟
من همکاریهای زیادی را در بنیاد ملی نخبگان داشته و دارم. در تدوین سند راهبردی نیز از اعضای کمیته تدوین بودم و به همین دلیل تعریف من از نخبه همان است که در سند آمده است. تاثیرگذاری مهمترین فاکتور نخبه بودن است. البته مایل بودم به جای لغت نخبه از لغت اندیشمند استفاده شود؛ چراکه هر دانشمندی اندیشمند نیست اما هر اندیشمندی احتمالا یک دانشمند است. باید به اندیشمند بودن اهمیت داد، دانشمند باید مستقل فکر کند، افکارش را بیان کند، تحلیل کند. نخبه باید بتواند مسائل پیرامون خود را خوب ببیند تحلیل مناسبی داشته باشد و با ارائه تحلیل خود جامعه را در راه پیشرفت یاری دهد.
چه بستری برای تاثیرگذاری نخبگان باید فراهم شود؟
کار نخبگان را به خود نخبگان واگذار کنند و فضا را برای ارائه تحلیلهای آنان فراهم کنند. چراکه اندیشمندان صاحبان اندیشه و تحلیل هستند و باید بتوانند بدون لکنت زبان و بدون ترس از تبعات جانبی، تحلیل خود را بیان کنند. دانشگاه نباید سکوی پرتاب به دنیای سیاست باشد، افراد بدانند برای مفید بودن در جامعه حتما نباید وارد دنیای سیاست شوند. اندیشمندان میتوانند مشاوران خوبی برای سیاستمداران باشند حتی اگر خودشان سیاستمدار خوبی نباشند.
آیا در خلوت خود به انیشتین شدن هم فکر کردهاید؟
انگیزه من به عنوان یک فیزیکدان فهم طبیعت است نه انیشتین شدن؛ غایت من احساس رضایت درونی از کشف است که انجام میدهم.
دکتر حسابی! این نام چه چیزی را در ذهن شما تداعی میکند؟
دکتر حسابی سرمنشا خدمات بسیار زیادی در کشور بوده است تا جائیکه جامعه علمی کشور مدیون ایشان است. وی از بنیانگذاران دانشگاه تهران بوده است و جدا از همه فعالیتهای علمی خود، نقش بسیار زیادی در ارضای اجتماعی کشور داشته است؛ اما نقطه قوت دکتر حسابی فیزیکدان بودن ایشان نبود، چراکه به عنوان یک فیزیکدان کار ویژهای را انجام نداده بود، اما این به معنای نادیده گرفتن خدمات دیگر وی نیست. آنچه امروز با آن روبرو هستیم، "پدیده دکتر حسابی" است که هیچ ارتباطی با شخص دکتر حسابی ندارد؛ یعنی همان نیاز اجتماعی به داشتن یک اندیشمند و دانشمند برجسته! این نشان میدهد جامعه به بودن امثال دکتر حسابی نیازمند است. همین یک مورد کافی است تا سیاستگذاران به این نتیجه برسند یکدهم پول فوتبال را در راه علم هزینه کنند. پدیده دکتر حسابی نشان میدهد جامعه نیاز دارد به وجود افرادی که به آنان ببالد.
کسب جایزه نوبل انتهای فعالیت یک فیزیکدان است؟
در فیزیک انتها وجود ندارد؛ این یک واقعیت است نه یک حرف ژورنالیستی، انگیزه فرد لذت درونی است که از کشف و فهم به دست میآورد. فردی که فیزیک میخواند تا نوبل بگیرد مانند فردی است که گندم میکارد تا کاه درو کند
افتخارات دکتر شیخ جبار در یک نگاه:
سوابق علمی و مدیریتی:
- مدرک کارشناسی فیزیک 1373و دکتری فیزیک در شاخه فیزیک ذرات بنیادی 1376 دانشگاه صنعتی شریف
- پژوهشگر و عضو هیات علمی از 1377 تا شهریور 1378- پژوهشکده فیزیک پژوهشگاه دانشهای بنیادی
- پژوهشگر و محقق وابسته از شهریور 1378- شهریور 1380- مرکز بین المللی عبدالسلام ICTP- ایتالیا
- پژوهشگر و محقق وابسته از شهریور 1380- دی ماه 1383- دانشکده فیزیک- دانشگاه استنفورد آمریکا
- دی ماه 1383- دی ماه 1384 دانشیار و عضو هیات علمی پژوهشکده فیزیک- پژوهشگاه دانشهای بنیادی
- از دی ماه 1384- تاکنون استاد تمام و عضو هیات علمی پژوهشگاه دانشهای بنیادی
- از مرداد ماه 1386- آبان ماه 1387 و از مهرماه 1393 تاکنون: ریاست پژوهشکده فیزیک.
- عضو کمیته راهبردی تدوین سند ملی نخبکان کشور 1389-1391.
- عضو کمیته تخصصی علوم پایه- بنیاد ملی نخبگان.
- عضویت در شاخه فیزیک فرهنگستان علوم-1387.
- ریاست شاخه فیزیک فرهنگستان علوم-از آبان ماه 1392.
سوابق علمی در برگزاری کنفرانسهای داخلی و خارجی:
عضو کمیته علمی برگزاری 21 کارگاه و کنفرانس علمی شامل از جمله دوازده کنفرانس بین المللی و سه کنفرانس تخصصی فیزیک در خارج از ایران و پنج کارگاه یک روزه در فرهنگستان علوم ایران.
برخی از جوایز و رتبه های علمی:
1. رتبه سوم کنکور سراسری ورودی دانشگاهها- رشته ریاضی و فنی- سال 1369.
2. رتبه نخست دوره کارشناسی فیزیک-دانشگاه صنعتی شریف-فارغالتحصلان 1373.
3. رتبه نخست کنکور ورودی کارشناسی ارشد فیزیک -1373.
4. ورود مستقیم به دوره دکتری-1374 و شاگرد اولی در دوره دکتری فیزیک.
5. رتبه نخست جایزه جشنواره جوان خوارزمی- 1380 و محقق برگزیده جشنواره پژوهش کشور 1382و 1384
6. رتبه دوم هجدهمین جشنواره بین المللی خوارزمی- بهمن ماه 1384
7. جایزه دانشمند جوان آکادمی علوم کشورهای در حال توسعه (TWAS)- بهمن ماه 1384
8. جایزه مرکز بین المللی عبدالسلام در فیزیک نظری (ICTP)- سال 1386
9. جایزه کمیته علمی کنفرانس کشورهای اسلامی (COMSTECH) در فیزیک- سال 1387
10. استاد نمونه کشور سال 1387
11. جایزه بین المللی Hermann Weyl در ریاضی فیزیک خرداد ماه 1387.
12. منتخب ویژه جشنواره چهره های ماندگار- آبان ماه 1387.
13. عضو وابسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران- از تیر ماه 1388.
14. عضو هیات ویراستاران مجله معتبر European Physical Journal C از اکتبر 2011.
15. منتخب اساتید برتر (جایزه علامه طباطبایی) بنیاد ملی نخبگان- 1390.
16. ریاست شاخه فیزیک فرهنگستان علوم- از آبان ماه 1392.
مقا لات چاپ شده و تولیدات علمی
در طول حدود هیجده سال کار تحقیقی تاکنون حدود 100 مقاله تحقیقی در مجلات معتبر بین المللی در شاخه فیزیک انرژیهای بالا شاخه نظری (HEP-TH) با بیش از 5600 ارجاع در مقالات بین المللی و همچنین 10 مقاله به صورت Proceeding کنفرانسها به چاپ رسانده و h-factor وی 41 است.
منبع: بنیاد ملی نخبگان