به مناسبت برگزاری بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها که این روزها در مصلی تهران برپاست، امروز (21آبان ماه) یادداشتی از پرویز کرمی؛ مشاور معاون علمی و فناوری رییس جمهوری در روزنامه سراسری خراسان منتشر شد که متن آن را در ادامه میخوانید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
در عالم ژورنالیسم این جمله را زیاد شنیدهایم که خبر همچون کودکی است که بلافاصله بعد از زاده شدن، میمیرد. این معنا را برای آن میگفتند و میگویند که اهمیت تازگی خبر را به خبرنگار جماعت گوشزد کنند. چالش جدی درباره چنین ایدئولوژی و نگاهی را بگذاریم برای مجالی دیگر اما نمیتوانیم در حوزه ژورنالیسم علمی، بر وجود زایش و مرگ خبر به همین سادگی چشم فرو بندیم.
میخواهم سوالی را اینجا مطرح کنم که میدانم همگی ما پاسخش را حاضر و آماده در چنته ذهن و زبانمان داریم؛ «علت اصلی تحریمها و فشارهای بینالمللی بر جمهوری اسلامی ایران چیست؟» بله درست است؛ «پیشرفتهای سریع و چشمگیر علمی طی دهههای گذشته.» راستش را بخواهید ما هم به دنبال پیشرفتهترین سلاحها هستیم؛ سلاحهایی که قدرتمندتر از بمبهایی است که هیروشیما و ناکازاکی را ناجوانمردانه با خاک یکسان کرد. سلاحهایی که از سپر آهنین صهیونیستها و پاتریوت و اس300ها سریعتر و پوشانندهتر است. بله، این موضوع واقعیت دارد اما سلاحی که دانشمندان ما به دنبال آن هستند، هیچ کودکی را نمیکشد، هیچ مادری را آواره نمیکند، هیچ مردی را به جنون نمیکشاند. سلاحهای ما قرار است تمدن، برابری، آبادانی و روشنایی بسازند.
به این جمله با دقت توجه فرمایید: «این جایزه متعلق به تمامی محققانی در دنیاست که در زمینه علوم حیاتی و ارتقای کیفیت زندگی انسانها موثر بودهاند.» این حرفها را دکتر حسین بهاروند، محقق ایرانی و رئیس پژوهشکده سلولهای بنیادی پژوهشگاه رویان و دریافتکننده جایزه بینالمللی یونسکو در سال 2014 در حوزه علوم زیستی عنوان کرده است؛ با همان لبخند اصیل ایرانی و بچهمسلمانیاش. این حرفها را نه رویترز و آسوشیتدپرس منتشرش کردند و نه سیانان و فاکس نیوز. اما به زودی بمبی که از چنین تفکر و مرامی ساخته شده است، در دنیا منفجر میشود و همه شاهد نور و درخشندگیاش خواهند شد.
حالا ایرانیجماعت، میداند که سلاح به معنای مرسوم آن، همچون فرزند ناخلف و شروری است که دردسر وجودش، دامان صاحب و ولیاش را امروز اگر نه، فردا خواهد گرفت. اغلب کشورهای اطراف ما در این ورطه افتادهاند و شهوت داشتن سلاحهای به اصطلاح مدرنتر و جدیدتر، شب و روزشان را یکی کرده و به برادر همآیین و همکیششان نیز رحم نمیکنند. زنهار از این بیراهه. دانشمند خداپرست ایرانی- اسلامی، در تاریخ ثابت کرده است که از علم، همواره در سمت و سوی انسانیاش بهره گرفته و همواره به دنبال «ارتقای کیفیت زندگی انسانها» بوده است. همین حالا هم بعد از گذراندن 8 سال مقاومت و زخمهای عمیقی که از نامردمیهای دنیا و اهلش در جنگ تحمیلی خوردهایم و با آنکه در جنگآوری بسی قدرتمند شدهایم اما در سیر پژوهشهای علمی و پیشرفتهای فنآورانهمان، اثری از خشونت نیست و دائما دست دوستی از آستین بیرون آوردهایم. غربیها و شرقیها نیز هرچه خواستند وصله ناجور سلاح هستهای به ردای پاک ما بچسبانند، نتوانستند.
اما اصل ماجرا؛ ژورنالیسم علمی، در این بلوایی که دیگران به پا کردهاند، داد ما میتواند که بستاند. داشتن خبرنگاران زبده و هوشیار، آمادگی سیاستگذاران خبری و همراهی اهالی و دستاندرکاران علم و فنآوری کشور، سپاهی بیشکست خواهد ساخت برای ما و خواهیم توانست حقانیتمان را به جهان نشان دهیم. دانشمندان ما باید بیش از گذشته به قدرت رسانه تکیه کنند. رسانههای ما باید به باور تاریخی و دینیمان بازگردند که «اگر دانش در آسمانها باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست مییابند.»
ایران در ماههای آینده جایزهای را با عنوان جایزه علمی مصطفی(ص) به برترین دانشمند جهان اسلام اعطا خواهد کرد که بیشترین رقم جایزه را در میان جوایز معتبر علمی جهان دارد. ژورنالیستهای ما باید این ذمه را بر دوش خود احساس کنند که روزی از همین روزهای خدا که نزدیکِ نزدیک است، این جایزه را همه مردمان دنیا بشناسند و غبطه بخورند بر این همه دارندگی و برازندگیمان. اینک دیگر خبر برای ما در حوزه علم و فنآوری، آن کودکی نیست که بلافاصله پس از زاده شدن، میمیرد؛ بل آنچنان الماس ارزشمندی است که با سعی و تلاش مسئولانه رسانههای ما به سرعت سُفته میشود که میشود کوه نور بر تاج سر این ملت. بیشک ابرهای بارور اندیشه فرزندان عالم ما، روزی از همین روزها الماس خواهند بارید.
خانمها! آقایان! همکاران! علم و فنآوری ما امروز، به ترویج و پشتیبانی رسانهای نیازمنداست. یادمان بیاید که فردوسی پاکزاد سروده بود: «توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود» و بغض خفتهمان را به لبخندی تبدیل کنیم با وصیتنامه شهیدی که گرچه به خون آغشته شدن برادران و همرزمانش را بارها و بارها به چشم دید اما عاشقانه نوشت: «همسر عزیزم از بچهها به خوبی نگهداری کن و آنها را در راه فراگیری علم و دانش یاری نما و مرتب آنها را به مساجد ببر تا فرد مفیدی برای جامعه ما باشند.»