دکتر محمدعلی رجبی معتقد است، هر چیزی که به کمال برسد، هنر است. هنر در واقع یک فضیلت است. اگر فضیلت انسانی را از هنر جدا کنیم چیزی جز فرمالیز از هنر باقی نمی‌ماند. فرد ممکن است بدون فضیلت انسانی بتواند نقش زیبایی را خلق کند اما بدون فضیلت انسانی نمی‌توان هنر خلق کرد. شریعت هنر، ابزاری است برای بیان هنر، مانند صنعت شعر که ابزاری است برای بی بردن به حقیقت شعر.

پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری: دکتر محمد علی رجبی؛ فرزند علامه علی رجبی دوانی و برگزیده جایزه شهید آوینی، در سال 1330 در شهر قم و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. وی پس از اخذ مدرک دیپلم، برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد و در سال 1372 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته  پژوهش هنر از دانشگاه هنر تهران شد.

 

 

 

دکتر رجبی که با "اجازه‌نامه" استاد محمود فرشچیان، به عنوان استاد مسلم نگارگری برگزیده شد، تحقیقات گسترده‌ای را درباره حکمت هنر، تاریخ هنر ایران و جهان، آداب معنوی در هنرهای سنتی، تجزیه و تحلیل هنرهای تجسمی، زبان و بیان در نگارگری اسلامی ایران و نقاشی کودکان انجام داده است. وی که حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) را در جهت ترویج هنر اسلامی و هنر حقیقی تاسیس کرد، تا کنون 8 جلد کتاب آموزشی در زمینه آموزش نقاشی ایرانی و 9 جلد کتاب در زمینه آموزش نگارگری به چاپ رسانده است.

فرزند علامه دوانی بودن تا چه میزان در شکل‌گیری نگاه شما موثر بود؟

مانند همه روحانیون پاکدل، ظاهر و باطن زندگی پدر من یکی بود. متاسفانه در برخی موارد که بین ظاهر و باطن زندگی اختلاف وجود دارد، فرزندان راهی خلاف حقیقت لباس روحانیت را پیموده‌اند. در همان دوران هرگاه حقوق پدرم از طرف آیت‌الله بروجردی(ره) پرداخت می‌شد، پدرم پاکت حاوی پول را می‌بوسید و بر چشم می‌گذاشت و می‌گفت: این پول امام زمان (عج) است و شما باید آن را در راه شریعت و علم هزینه کنید. همین باعث شد همه ما علی‌رغم اختلاف نظر در برخی مواقع، در اصل ولایت که مبنای تفکر دینی است اتحادنظر داشته باشیم. این ولایت همان مهر و محبت حق است بر انسان که خداوند در قرآن فرمود: « إن الله ولی الذین امنو». این ولایت از طریق پیامبر بر خلق جاری شد و در روز غدیر نیز به حضرت امیرالمؤمنین(ع) و خانمها از طریق وَلایت حضرت زهرا (س) به وِلایت ایشان شهادت دادند و با ایشان بیعت کردند. ولایت بالاترین درجه‌ای است که خداوند به مؤمنین عطا کرده است. در خلق آثار خود نیز تلاش کرده‌ام به آداب معنوی پایبند باشم.

منظور شما از رعایت آداب معنوی در خلق اثر هنری چیست؟

روند اصلی من در آموزش، آداب معنوی است. بعد از مدت‌ها تحقیق متوجه شدم هنر و یا هر علم دیگری محقق نمی‌شود مگر از طریق آداب معنوی؛ حال اگر کسی که در پس پرده معنویت است، خدا باشد نتیجه این آداب هنر اسلامی است و اگر موجود پس پرده شیطان باشد، این هنر، هنر "نقش به حرام" است و به قول سعدی: "نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد". این آداب یعنی رعایت کردن حریم حق و حریم حق همان رضایت الهی است.

 

 

 

با این تعریف رعایت آداب هنری، همان توجه به اصول اخلاقی در هنر است؟

اهمیت آداب معنوی فقط اخلاق نیست، بلکه این آداب اساس تحقق اثر هنری اسلامی است. امروز در دانشگاه، شریعت هنر، یعنی ظاهر و ابزار هنر تدریس می‌شود در حالیکه این‌ها صنعت هنر است. بعد از انقلاب عده‌ای به این سو رفتند که در هنر اسلامی چه اصولی باید مورد نظر باشد اما به عنوان مثال در نگارگری که مبتنی بر فرهنگ اسلامی است؛ علی‌رغم آموزش‌های داده شده و بحث‌های فراوان پیرامون حکمت هنر، شاهد اتفاق جدیدی نبودیم که هم مورد رضایت خداوند سبحان باشد و هم به زبان امروزی بیان شده باشد. حلقه مفقوده، طریقت معنوی و یا همان آداب معنوی است. اگر کسی جنبه عملی و سلوکی هنر را هم‌زمان رعایت نکند، نمی‌تواند اثر هنری خلق کند؛ چرا که علم ساحت عمل است؛ ساحت عملی است که هنر را محقق می‌کند. بنابراین هم باید آداب معنوی را دانست و بکار بست و هم به زبان روز مسلط بود. در تعریف حکمت نیز گفته‌اند: حکمت علم به عیان اشیاء و عمل به مقتضات است.

برای رعایت این اصول در اثر هنری چه باید کرد؟

در ابتدا باید به دایره سنت وارد شد تا بتوان به گذشته خود که مرضی به رضای خداوند متعال است متصل شویم و بتوانیم به آخرین صورت در این وادی که همان قرآن است چنگ بزنیم مخصوصا در این دوره جدید که مباحث انحرافی نیز وارد شده است. برخی معتقدند سنت همان چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده است و در حال حاضر نیز باید با همان زبان بیان شود. این اشتباه است چراکه زبان گذشته در این عصر نمی‌تواند مروج سنت باشد.

برای پایبندی به سنت در خلق اثر هنری چه نکاتی باید رعایت شود؟

برای استفاده از سنت باید بر سه اصل استوار بود: اصل اول، ریشه در قدیم دارد؛ قدیم مظهر نام "القدیم" است. در واقع تمام نام‌های خداوند متعال قدیم است یعنی از جایگاه مستحکم برخوردار است و حادث نیستند. از طرفی اسم اقتضا می‌کند که ظاهر شود؛ بنابراین بخش دوم این است که هنر باید مظهر نام "الحی" باشد. مرحوم فردید نیز اعتقاد داشت تفکری تفکر حقیقی است که بتواند خود را با زبان روز تطبیق دهد و در هر زمانی زنده باشد. جدا از این دو اصل، هنر باید رویکردی به آینده نیز داشته باشد؛ بنابراین اصل سوم نام "الباقی" است. که در هر حضور حضرت بقیه‌الله الاعظم تجلی تام خواهد یافت. با این نگاه می‌توان گفت سنت سرشار از میراث برای آینده است. به همین دلیل است که بعد از گذشت چند قرن هنوز کمال الدین بهزاد برای جهان امروز و حتی جهان فردا حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. به همین دلیل است که ترجمه اشعار مولانا در آمریکا که نماد تمدن غرب است، پرفروش‌ترین کتاب سال می‌شود. اگر بتوانیم روح فرهنگ و میراث خود را درک کنیم؛ گذشته برای ما زنده خواهد شد هیچ احتیاجی به زندگی در معماری غربی و فرهنگ اروپایی نداریم و می‌توانیم با رعایت همان اصول گذشتگان و استفاده از اصول میراث گذشته، گامی به پیش بگذاریم.

 

 

 

در حال حاضر این اصول در دانشگاه‌های هنر رعایت می‌شود؟

سنت آموزش باید به گذشته ما بازگردد. متاسفانه در محیط دانشگاه  به دلیل وجود ضوابط، نمره محور و ملاک ارزشیابی است در حالیکه در هنر آنچه مورد توجه است کار و فعالیت عملی است. البته در حال حاضر تاسیس دانشگاه " نگارستان اسلامی ایران" با حمایت و کمک استاد فرشچیان به تصویب رسیده است که در آن تلاش خواهد شد با همان روند درست گذشته به افراد آموزش داده شود و سطح هنری آنان با همان شیوه حساب شده گذشتگان مورد ارزشیابی قرار بگیرد و به جای مدرک به افراد " اجازه‌نامه" داده شود؛ که هم نظر دارد و هم عملی است و هم آداب معنوی در آن رعایت خواهد شد.

ماهیت "اجازه‌نامه" استاد فرشچیان به شما چیست؟

در گذشته مدرک هنری وجود نداشت و مانند حوزه علمیه سطح هنری افراد مشخص می‌شد؛ به جای مدرک، فرد توسط استاد بزرگی در حوزه تخصصی مربوطه "اجازه" آموزش پیدا می‌کرد. من تنها شخصی هستم که از سوی استاد فرشچیان اجازه تام دارم تا در تمام زمینه‌های نگارگری بتوانم آموزش دهم. در این دوران هیچ فردی این اجازه را ندارد البته پیش از این و در زمینه آبرنگ، مرحوم کمال‌الملک به مرحوم تجویدی این اجازه را داده بودند. مرحوم پدرم آخرین اجازه‌ی خود را از آیت‌الله سیستانی در روایت حدیث گرفت. این اجازه‌ها قابل استناد است و تا سه نسل استادی به عقب برمی‌گردد البته در بین عرفا این اجازه‌نامه‌ها تا شخص پیامبر(ص) باز می‌گردد که به آن " خرقه" گویند.

شما با مدارک دانشگاهی در حوزه‌های هنر مخالفید؟

متاسفانه امروزه در دانشگاه‌های ما مدارک دکتری در زمینه‌های گوناگونی داده می‌شود که فرد هیچگونه تخصصی در آنها ندارد. به عنوان مثال مدرک دکتری پژوهش هنری به افراد داده می‌شود و این در حالیست که یک فرد نمی‌تواند در تمام زمینه‌های پژوهش هنری متخصص باشد. به نظر من در حوزه هنر، اجازه‌نامه‌ها معتبرتر از مدارک دانشگاهی است. به همین سبب اجازه‌‍نامه استاد فرشچیان مهمترین سند هنری من است.

تعریف شما از هنر چیست؟

 

 


هنر دو معنا دارد: اول هنر عام؛ هر چیزی که به کمال برسد، هنر است. هنر در واقع یک فضیلت است. هر فضیلت انسانی یک هنر است. اما هنر خاص همان جلوه زیبایی است که از هنر عام ظاهر می‌شود مانند نقاشی، سینما و خوشنویسی. هنر خاص در واقع بخشی از فضیلت انسانی است که با رعایت اصول زیباشناختی بیان می‌شود. بنابر این، اصل بر هنر عام است؛ چراکه هنر عام فضیلت است و فضیلت هر انسانی رسیدن به مقام محمود یعنی ستایش شده خداوند است. به همین جهت بود که امام (ره) فرمود: چمران هنر انسان زیستن داشت.

یعنی بدون پایبند بودن به فضائل هنری نمی‌توان اثر هنری خلق کرد؟

 اگر فضیلت انسانی را از هنر جدا کنیم چیزی جز فرمالیز از هنر باقی نمی‌ماند. فرد ممکن است بدون فضیلت انسانی بتواند نقش زیبایی را خلق کند اما بدون فضیلت انسانی نمی‌توان هنر خلق کرد. امروز خیلی از افراد اعتقاد دارند هنر نیازی به اندیشه ندارد، و صرف زیبا بودن اثر هنر است درحالیکه زیبایی و فرم یک ابزار برای ارائه هنر است. شریعت هنر، ابزاری است برای بیان هنر، مانند صنعت شعر که ابزاری است برای بیان حقیقت شعر. خداوند نیز برای بروز حقیقت از ابزار استفاده می‌کند. بنابراین اثر زیبا بدون فضیلت انسانی در واقع هنرواره است نه هنر؛ چون انسان را به مقام محمود نمی‌رساند.

برای خلق یک اثر هنری، هنرمند تا چه میزان به دانستن فلسفه و عرفان نیازمند است؟

بالعکس فلسفه که با خلق اثر هنری بیگانه است و فقط پس از خلق، پیرامون آن فکر می‌کند؛ عرفان و هنر به دلیل خاستگاه مشترکی که دارند با هم آمیخته‌اند. عرفا هر کدام به یک یا در برخی موارد به چند هنر خاص مسلط بودند. ساحت علم و هنر دل‌آگاهی است و بعد از آن وارد مرتبه عقل می‌شود. هنر و عرفان هر دو از دل آغاز می‌شوند.

 

 

 

با این تعریف شما نقش دل را در خلق یک اثر هنری بیشتر از تفکر می‌دانید؟

عقل به امور جزئی می‌پردازد و از درک بسیاری حقایق عاجز است. در روایات و احادیث نیز آمده است که خداوند در عقل انسان نمی‌گنجد اما دل انسان عرش خداوند سبحان است. در آداب دینی نیز دل ملاک است. البته عقل می‌تواند بخشی از آنچه را که دل درک کرده است، تجزیه تحلیل کند و در اختیار ابزار لازم قرار دهد تا به ظهور برسد اما از درک همه حقیقت ناتوان است. در برخی مواقع در هنر آثاری خلق می‌شود که صدها سال بعد برای انسان قابل فهم است؛ یعنی عقل به توانایی لازم برای درک حقیقت آن اثر نرسیده است. دل برای بیان آنچه درک کرده است نیاز به بیان و قالب کلمات دارد و چون قالب‌ها محدود هستند دل نمی‌تواند همه حقیقت را بازگو کند، به قول حافظ:

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال         با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم

ذات هیچ چیز را نمی‌توان بیان کرد، هنر را باید از روی اوصاف آن شناخت. اثر هنری در واقع اوصاف هنر است.

اگر قبول کنیم هنر حقیقی برآمده از دل انسان است، در واقع هنر را زاده فطرت دانسته‌ایم؛ راه رسیدن به این فطرت چیست؟

اگر هنر حقیقی باشد باید به فطرت رجوع کند. همه اهل نظر معتقدند فقط از راه "صدق" می‌توان به فطرت رسید. صدق یعنی، مستقیم از خیال به صورت رفتن. در اثر هنری نباید غرض وجود داشته باشد و مولانا نیز این را بخوبی بیان می‌کند که:

چون غرض آمد هنر پوشیده شد        صد حجاب از دل به سوی دیده شد

در هنر باید و نباید وجود ندارد، هنر حقیقتی است که باید بدون سانسور و غرض بیان شود.

خداوند رحمان انسان‌ها را از یک فطرت واحد آفرید و فرمود: « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»؛ درحالیکه آثار هنری غرب با آنچه ما در فرهنگ ایرانی-اسلامی خود داریم متفاوت و حتی در پاره‌ای از موارد مخالف است، این واقعیت را چگونه  می‌توان توجیه کرد؟

در تاریخ غرب نیز علی‌رغم وجود آثار هنری سفارشی، بعضاً آثاری دیده می‌شود که با فطرت انسانی عجین است. امروز غرب روی نقاشی کودکان مطالعه و تحقیق می‌کند تا بتواند از این راه به نقش فطرت انسانی در خلق اثر هنری پی ببرد؛ در کنار آن روی هنر اسلامی و شرقی نیز مطالعات فراوانی را انجام داده‌اند. سفال‌هایی را که امروز زنان سرخپوست می‌سازند بسیار به سفال‌های ایرانی دوره ایلخانی شبیه است. این یعنی فطرت انسان‌ها یکی است و اثر هنری که از فطرت انسان سرچشمه بگیرد نیز یکی است. ما نیز می‌توانیم از این آثاری که با حقیقت ساخته شده‌اند استفاده کنیم و باید دانست هر اثری در هر نقطه‌ای از جهان متعلق به هر دورانی که باشد اگر بر اساس حقیقت ساخته شده باشد، جزء میراث فرهنگی ماست.

 

 


برای پی بردن به حقیقت در هنر از چه ابزاری باید استفاده کرد؟

ملاک شناسایی حقیقت، خود حقیقت است. حضرت امیر(ع) در دعای پرفیض صباح می‌فرماید: «یا من دل و علی ذاته به ذاته». حقیقت دلیل حقیقت است. برای فهم حقیقت باید به قرآن که حقیقت محض است رجوع کرد. امروز ولایت، مظهر و شارع قرآن است. ولایت همان مفاتیح‌الغیب است و در زمان غیبت امام زمان(عج)، ما تحت ولایت والیان آن حضرت قرار داریم؛ بنابراین باید در امور خود به ایشان رجوع کنیم. دشمنان نیز این را خوب می‌دانند و به همین دلیل است که هر مسئله‌ای را بهانه‌ای می‌کنند تا به این اصل آسیب برسانند.

واژه نگارگری از چه زمانی وارد واژگان هنری کشور شد؟

واژه نگارگری را در اولین‌باری که این هنر جدا از هنرهای تجسمی دیگر به نمایش گذاشته شد، انتخاب کردم. این انتخاب به این دلیل بود که نگارگری یک واژه ایرانی است و از گذشته در بین ایرانیان وجود داشته است و از طرف دیگر نام‌های فرعی دیگر را مانند نگارگر(نقاش)، نگاره(اثر)، نگارخانه(گالری)، نگارستان(موزه) را نیز در خود داشت. همه اینها از کلمه نگار و جلوه حق است، نگارگری گاهی به سوی حق می‌رود و گاهی به سوی جلوه‌ای از حق؛ برآمده است:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت       به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

تا چه میزان به آینده نگارگری خوش‌بین هستید؟

نگارگری امروز، در یک برزخ قرار دارد؛ به همین دلیل نمی‌توان درباره اوضاع آن قضاوت مناسبی داشت. اما مسؤلین باید تکلیف خود را با هنر و فرهنگ اسلامی مشخص کنند. خیلی جاها میلیاردها تومان هزینه می‌شود اما در فرهنگ و هنر اسلامی هرگز سرمایه‌گذاری و حمایتی صورت نمی‌گیرد. نگارگری در ذهن مسؤلین به فراموشی سپرده شده است. نگارگر کار خود را انجام می‌دهد اما چون استاد نظری وجود ندارد و از طریق دولت نیز هیچ حمایتی صورت نمی‌گیرد در ورطه‌ای افتاده است که در زمان بعد از شاه طهماسب و تا زمان شاه عباس به آن دچار بود. مکتب اصفهان نیز علی‌رغم تمام تلاشی که مرحوم رضا عباسی انجام داد هرگز به دوران خوب خود بازنگشت. الان نیز متاسفانه در جمهوری اسلامی همین روند ادامه دارد. متاسفانه مسؤلین نظام از هنر غافل هستند، کجا در موسیقی سنتی که همه حکمت و فرهنگ ما در موسیقی در آن جای دارد هزینه‌ و حمایتی را صورت داده‌اند؟ اما شاهد آن هستیم که چه حمایت‌ها و هزینه‌های زیادی از موسیقی خلاف صورت می‌گیرد. از طرفی برخی از اساتید نیز نگارگری را به مسلخ هنر غرب برده‌اند و تلاش می‌کنند بین این دو هماهنگی ایجاد کنند؛، این یک حرکت زننده است و ما را از حقیقت نگارگری دور می‌کند. در این دوران بحرانی از سوی نظام نه حمایتی صورت می‌گیرد و نه نظارتی.

 

 


از نگاه شما هنرمند نخبه چه ویژگی‌هایی دارد؟

نخبه فردی است که در یک زمینه، چه علمی و چه هنری، با تلاش و کوشش توانسته باشد در جایگاه متمایزی نسبت به دیگران قرار بگیرد. نخبه راه و طریقت را درست طی می‌کند تا به این جایگاه برسد. حال اگر طریقت طی شده توسط نخبه، با اسلام همخوانی داشته باشد و وی در راه اسلام گام بردارد، فرد نخبه مسلمان خواهد بود و می‌تواند در جامعه خود منشا اثرگذاری مثبت باشد. هنرمند نخبه باید بر محوریت قرآن و اهل‌البیت(ع) و بر مدار ولایت حرکت کند و اثری را که خلق کند که علاوه بر مبتنی بودن با قرآن، و اصول و قواعد زیباشناختی هنر که در میراث ما وجود دارد، با زبان روز قابل بیان و پذیرش باشد.

مهمترین اثری که یک فرد نخبه می‌تواند در جامعه خود بجا بگذارد چیست؟

مهمترین کار یک نخبه تربیت شاگردان نخبه است. در ارزشیابی افراد باید به جای توجه به تعداد آثار افراد، به تعداد شاگردان نخبه‌ای که تربیت کرده است توجه شود؛ به گفته سعدی:

وان یک گلیم خود برون می‌برد ز موج         وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را

اصول هنری عنوان شده مانند آداب معنوی را تا چه میزان می‌توان در سینما رعایت کرد؟

اصول هنر در سینما نیز جاری است، البته سینما در گذشته ما نبوده است اما هنوز هم افرادی مانند جهرمی برای خلق آثار خود به گنجینه پربار میراث فرهنگی خودمان همچون شاهنامه حکیم فردوسی مراجعه می‌کنند. سینماگر علاوه بر سلوک عملی و فرهنگی باید انقلابی باشد، یعنی جسارت داشته باشد تا بتواند در خلق آثار خود شک کند و در صورت لزوم در آثارش دگرگونی بوجود آورد.

آثار کدامیک از سینماگران به این اندیشه نزدیک‌تر است؟

زبان سینمای مجید مجیدی شیعی است. او با استفاده از کمترین جلوه ویژه و صنایع سینمایی و با استفاده از نابازیگران اثری مانند بچه‌های آسمان را خلق می‌کند که می‌تواند بر دل و جان هر انسانی در هر گوشه‌ای از جهان اثرگذار باشد و حتی شخصیتی مانند پاپ نیز این فیلم را مروج دین و اخلاق بداند و بر دیدن آن تأکید کند. این سینمای ساده‌ای است که حاصل سلوک درونی، زدودن دل از زنگال و برخورداری از یک تفکر انقلابی است. امیدوارم مجیدی همین راه را تا پایان حفظ کند.

 

 

 

شما مطالعات زیادی در تاریخ داشته‌اید،بعد از سال‌ها تحقیق در تاریخ آیا قائل به تکرار تاریخ هستید؟

هیچ چیز در این عالم تکرار نمی‌شود؛ البته حقیقت همواره واحد بوده است. همواره حقیقت جنگ بین حق و باطل وجود داشته است اما مظاهر آن در هر عصر تغییر می‌کند. تمام آنچه که امروز دشمنان بر علیه نظام اسلامی انجام می‌دهند نیز یکی از مظاهر جنگ حق و باطل است. نفس تاریخی ادواری است و به قول جامی:

حقیقت را به هر دوری ظهوری است          ز اسمی بر جهان افتاده نوری است

در هر دوره از تاریخی نامی ظهور می‌کند؛ نامی به موقوف می‌رود و نامی به میقات. آنچه ما با آن روبرو هستیم نامی است که به میقات می‌رود. به همین دلیل است که مسیحی شدن فرد مسلمان کفر محسوب می‌شود، چراکه دین مسیحیت به موقوف رفته است و اسلام به میقات آمده است.

تا چه حد در خلق آثار خود از قرآن الهام می‌گیرید؟

قرآن جامع آن چیزی است که خداوند برای بشر اراده کرده است. قرآن آشکار کننده حقایق است اما این آشکار کنندگی به یکباره انجام نمی‌شود. ظهور قرآن برای خلایق به صورت تناوبی است و در هر دوره بخشی از آن متجلی می‌شود و در دوره که ما قرار داریم یعنی در عصر "ولوی" و دوران ولایت؛ به سمتی حرکت می‌کنیم تا بتوانیم بخش دیگری از قرآن را متجلی کنیم تا در نهایت حقیقت قرآن با ظهور حضرت ولی عصر(عج) و توسط ایشان برای جهانیان آشکار و روشن شود.

 

منبع: بنیاد ملی نخبگان