در یادداشتی به قلم دکتر بابک بنکدار؛ عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر آمده است، در حوزه آموزشی فیدبکی از جامعه به دانشگاه وجود ندارد. دانشگاه نمی داند فارغ‌التحصیل یک برنامه آموزشی‌اش وقتی وارد بازار کار می‌شود موفق خواهد بود یا خیر و اصلا اهمیتی هم ندارد. زیرا چه موفق شود و یا نشود در کار دانشگاه تغییری ایجاد نمی کند.


به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل این یادداشت بدین شرح است:

گفته می‌شود حوزه علم کشور خیلی با صنعت و کسب و کار کشور در ارتباط نیست. بخشی از این نقیصه مربوط به حوزه علمی کشور و بخشی دیگر جزو خلأهای حوزه صنعتی کشور است. به عنوان یک دانشگاهی از منظری که به حوزه دانشگاهی کشور مرتبط می‌شود به بیان برخی از این خلأها می‌پردازم.

باید بررسی کرد ساختار جامعه در پیشرفت چگونه است؟ تا چه اندازه افرادی داشته‌ایم که خودش چیزی ایجاد کرده و یا رفته کارمند بخشی شده است؟ مدل‌های پیشرفت در کشورهای صنعتی بررسی و با مدل‌های پیشرفت در کشور مقایسه شود. بحث بسیار پیچیده‌ای است، اما مسلما نمی‌توانیم بگوییم یک نفر با توان و فعالیت‌های شخصی‌اش ثروت ایجاد کند. اما پرداخت به این ایجاد ثروت توسط فرد نیازمند بررسی جنبه‌ها و ابعاد مختلفی است.

به طور کلی می‌توان گفت در ایران دانشگاه و جامعه،‌که صنعت جزو جامعه است،‌ تقریبا بی ارتباط اند یا ارتباط فوق‌العاده ضعیف دارند. در حالی که در کشورهای صنعتی به طور مثال انگلیس، به هیچ شکل با روندی که در ایران داریم قابل مقایسه نیست. حالا این‌که چرا ادعا می‌کنم دانشگاه و جامعه که در واقع صنعت جزیی از این جامعه است ارتباط ضعیفی در ایران دارند و در کشوری مثل انگلستان که تجربه ملموس‌تری از آن دارم ارتباط قوی است،‌ به چند علت می تواند باشد. در حقیقت اگر به رسالت دانشگاه در ایران نگاه کنیم و بررسی کنیم دانشگاه برای چیست؟،‌ یک پاسخ مستقیم و کلی این است دانشگاه افرادی با مدرک دانشگاهی تولید می‌کند؛ ‌در واقع جامعه چنین چیزی می‌خواهد و در حقیقت دانشگاه پاسخ آن را می‌دهد و این کار برای دانشگاه از ایجاد ارتباط علم با جامعه بسیار راحت‌تر است. راحت ترین کار برای دانشگاه این است که دوره‌هایی برگزار کند و در پایان این دوره‌ها مدرک پایان دوره ارائه می‌کند و کاری به این ندارد که دانشجو برای جامعه مفید خواهد بود یا اصلا متناسب با نیاز جامعه خواهد بود یا خیر. دانشگاه دیگر هیچ دغدغه‌ ای در زمینه ارتباط حوزه علمی با صنعت ندارد..

به زعم من دلیل اصلی این کارکرد دانشگاه در ارائه مدرک صرف این موضوع است که جامعه از دانشگاه و طبعاً چنین چیزی را از فارغ‌التحصیل می‌خواهد. ارتباط بین جامعه و دانشگاه ارتباطی باید دو طرفه باشد. به طور کلی ارتباط بین متقاضی و عرضه کننده ارتباطی دوسویه است. اگر نیازی داشته باشیم و طرف مقابل این نیاز را برآورده کند مسلماً هر دو طرف راضی‌اند. دانشجویانی که مدرک می‌خواهند توسط جامعه به دانشگاه هدایت می‌شوند و متقابلا دانشگاه این نیاز را برآورده می‌کند. با توجه به تجربه بیست و دوساله‌ام در بدنه علمی کشور متوجه شدم نیاز اصلی مدرک بوده و طی این سال‌ها هرچه به جلو رفته‌ایم این روند بدتر شده است. به طور کلی وقتی از طرف مقابل نیازی داشته باشیم.

علت این موضوع این که چرا در کشور این گونه است یا چه خلأهایی وجود دارد شاید با یک مثال تا حدودی مشخص شود. هنگامی از انگلیس به ایران برگشتم، در اولین کلاسی که در ایران برای تدریس حضور داشتم، طبق عادتم در انگلیس،‌ خیلی جدی آماده شدم و در اولین روز تشکیل دانشگاه به کلاس رفتم. تنها دو نفر در کلاسی که پانزده نفر ثبت نام کرده بودند حضور داشتند. علت را جویا شدم. یکی از دو دانشجوی حاضر گفت عده‌ای از دانشجویان ثبت نامی شهرستانی بوده و فقط ثبت نام کرده و به شهرستان‌هایشان برگشته‌اند،‌ عده‌ای هم که ساکن تهران بوده‌اند طبق عادت مرسوم در اولین جلسه حضور پیدا نکرده‌اند. دو نفری هم که سر کلاس حاضر بودند گفتند چون شنیده‌ایم به تازگی از انگلیس آمده ای و از آن‌جا که می‌خواهیم خودمان بعداً مهاجرت کنیم،‌ حاضر شدیم تا از شما درباره چگونگی رفتن به خارج از کشور بپرسیم! من عصبانی بودم و می‌گفتم در کشور انگلیس اصلا چنین نبود و داشجوها اولین روز رأس ساعت در کلاس‌ها حاضر می‌شدند و امکان نداشت چنین سهل انگاری در دانشگاهی رخ دهد؛ یکی از دانشجویان پاسخ داد زیرا در کشوری مثل انگلیس اگر دانشگاه‌های کشور بد عمل کنند و غیر فعال باشند، مثلا یک ماه تعطیل شود یا دیر آغاز به کار کنند، حوزه صنعت آن کشور مختل می‌شود و نهایتاً چرخه‌ی اقتصاد از حرکت باز می‌ایستد. در ایران دانشگاه اگر چند سال هم تعطیل باشد اتفاق خاصی برای اقتصاد روی نمی‌دهد! نکته‌ای که وجود دارد عدم ارتباط بین حوزه دانشگاه و جامعه بوده که این عدم ارتباط حالتی غیر طبیعی است. کشورهای صنعتی دانشگاه دارند چون اگر دانشگاه نداشته باشند صنعت نخواهند داشت و صنعت دارند چون اگر صنعت وجود نداشته باشد جامعه هرگز رو به جلو حرکت نخواهد کرد. بخشی از این عدم ارتباط شاید به این علت است که اقتصاد ایران بر مبنای داشته‌های نفتی می‌چرخد نه با علم و صنعت! ضعف مهم این است در ایران دانشگاه‌ها می‌توانند بسته باشند، اما آب از آب تکان نخورد. مسأله ای که در کشورهای توسعه یافته دنیا بی معناست. صحبت می‌کنیم که باید اختراعات داشته باشیم، در حوزه علمی و فناوری ‌پیشرفت کنیم در حالی‌که احساس نیاز و احتیاج به این موارد هنوز احساس نمی‌شود. این احتیاج هنوز احساس نشده تا تحرک را به همراه خود بیاورد.

تا یک انگیزه محرک قوی وجود نداشته نباشد همه چیز به همین شکل فعلی باقی خواهد ماند. از انگلیس مثال می زنم زیرا بخش عمده‌ای از تحصیلات و تجربیاتم در این کشور بوده است. در کشوری مثل انگلیس برای رشته‌ای مثل مهندسی شیمی، انجمن مهندسان شیمی وجود دارد. این انجمن در ایران هم وجود دارد. اما تفاوت این جاست که این انجمن در انگلیس و آمریکا یک انجمن حرفه‌ای اما در ایران یک انجمن علمی است. فکر نمی‌کنم در دنیا انجمن علمی مهندسی شیمی داشته باشیم. وزارت علوم این انجمن را به عنوان یک انجمن علمی تأسیس کرده است. تا جایی که اطلاع دارم انجمن دیگر رشته ها هم به همین گونه هستند. البته سعی شده بر مبنای مدل انجمن های کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس پیش بروند،‌ اما واقعیت این است که وزارت علوم این انجمن‌ها را به عنوان یک انجمن علمی دایر کرده است. یکی از رسالت های این انجمن‌های حرفه‌ای این است که تمام فارغ‌التحصیلان به طور مثال مهندسی شیمی را اکردیت می‌کند. مثل کشور ما نیست که وزارت علوم تعیین کند کدام دانشگاه می‌تواند لیسانس فلان رشته را ارائه بدهد. هر دانشگاهی درهر رشته‌ای می‌خواهد دوره اموزشی برگزار می‌کند، ‌اما این انجمن بر اساس استانداردها و معیارهایی مدرک اعطا شده توسط آن دانشگاه را تأیید می‌کند یا قبول نمی‌کند. دانشگاه سرجایش است و دانشجو خارج می‌شود، اما مدرک دانشگاهی را دارد که انجمن حرفه‌ای آن رشته مدرکش را قبول ندارد. این امر برای صنعت مهم است. انجمن حرفه‌ای کمیته‌ای برای تصمیم گیری دارد که این کمیته صرف افراد دانشگاهی نیستند. این کمیته غالبا متشکل از پروفسورها و اساتید سطح بالای دانشگاهی به علاوه‌ افراد توانمند در حوزه صنعت و بازار است.

این کمیته هم صنعت‌گر و هم دانشگاهی با سابقه دارد و بر اساس معیارهای مشخص و مطابق با زمان این امور را اصلاح می‌کند. در دهه هشتاد یکی از دانشگاه‌های شیمی انگلستان اکردیت نشد؛ سال بعد متقاضیان این دانشگاه به شدت کاهش یافت. اما در ایران دانشگاه نیازی به بروز رسانی نمی‌بیند. زیرا دانشجو برای دانشگاه صف بسته و ضعیف ‌ترین دانشگاه ها هم مخاطبی دارند که برای ورود به دانشگاه صف بسته اند.

در دیگر دانشگاه‌ها برنامه واحد با هدفی مشخص وجود دارد که اگر دانشگاهی طبق این برنامه فعالیت‌های انجام می‌دهند دچار مشکلاتی می‌شود. در ایران برنامه‌ها از دروسی که بیشتر به سلیقه شخصی اساتید تشکیل شده تدریس و اجرا می شود. در ایران برنامه از اساتید شروع می‌شود و دروس و عملکردشان را جمع می‌بندیم و از آن به عنوان برنامه یاد می‌کنیم. متأسفانه برنامه‌ها بر مبنای افراد چیده می‌شود نه آن که افراد خودشان را برنامه‌ها تطبیق دهند.

متأسفانه همچنان هدف مشخصی در دانشگاه‌ها وجود ندارد. ضرب‌المثلی هست که می‌گوید وقتی که مقصدت را نمی‌دانی همه‌ی مسیرها خوب هستند. وقتی نمی‌خواهیم به هیچ جا برویم همه‌ی راه‌ها به مقصد می‌رسند. متإسفانه در حال حاضر تا آنجا که می شود دانشجو می‌گیریم، اما هدفی برای این دانشجو تبیین نکرده‌ایم. در حوزه آموزشی فیدبکی از جامعه به دانشگاه وجود ندارد. دانشگاه نمی داند فارغ‌التحصیل یک برنامه آموزشی‌اش وقتی وارد بازار کار می‌شود موفق خواهد بود یا خیر و اصلا اهمیتی هم ندارد. زیرا چه موفق شود ویا نشود در کار دانشگاه تغییری ایجاد نمی کند.

ما یک نیاز و یک میزان تولید داریم. باید این تولید با نیاز متناسب باشد. مثلا برای صنعت کشور تعداد صد نفر فارغ‌التحصیل شیمی نیاز وجود دارد، اما در آموزش کشور ده ها برابر دانشجوی شیمی فارغ‌التحصیل می‌شود. در برنامه آموزش کلان اصلا به نیاز کشور نگاه نمی‌شود. گفته می‌شود باید این تعداد فارغ‌التحصیل دیپلمه باید لیسانسه شوند. لیسانسه‌ها باید فوق لیسانس و دکترا شوند. در حالی که باید ابتدا بررسی شود در جامعه به چه تعداد فارغ‌التحصیل نیاز است.
با تدوین و ایجاد یک راهبرد مناسب و رفع تقاضا و بر اساس نیاز در حوزه آموزش کشور، هدف‌گذاری واحد برای بدنه آموزش عالی و استانداردسازی برای مدرک هر دانشگاه، تا حدودی می‌توان ضعف عدم ارتباط بین حوزه داشگاه و جامعه و صنعت را ترمیم کرد.

وقتی هزار دانشجو نیاز داریم ولی ده هزار متقاضی وجود دارد باید به گونه ای مدیریت شود که نه ظرفیت دانشگاه‌ها را به شکل بی رویه ای افزایش دهیم و در نهایت به جای یک هزار فارغ‌التحصیل متخصص با ده هزار فارغ‌التحصیل با سواد کم مواجه نشویم. باید این نوع نگرش اشتباه در حوزه آموزش کشور تغییر یابد.


منبع: isti.ir (مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری)