در یادداشتی به قلم پـرویـز کـرمـی؛ سردبیر ماهنامه سرآمد و مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان میخوانیم: یک عده دنبال شر و ظلمند و یک عده دنبال خیر و سعادت. اما سوال مهم و اساسی اینجاست که آیا دانشمندان در انتخاب این سمت و سوها مسئولیتی دارند یا نه؟ آیا جوان دانشمند ایرانی که مهاجرت میکند و به استخدام نهادهای علمی درمی آید مسئولیتی در این خیر و شر ندارد؟ علم با قدرت عجین است و نمیشود حسابشان را از هم سوا کرد. اما آیا دانشمندان در اقدامات ارباب قدرت مسئولیتی ندارند؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
بزرگان فرمودهاند که علم وحشی است و باید که مهار شود. اولا چه کسی باید مهاد بزند، ثانیا این مهار به چه معنی است؟ آیا خواستهاند برای مطالعات و پرسشهای علمی حد و مرز معلوم کنند و ورود عالمان را به بعضی حوزهها ممنوع کنند؟ آیا چنانکه پرندگان را در قفس میکنند و مهارشان میزنند، بلندپروازان علم را نیز باید در قفس کرد و از تماشای زیبایی پر و بالشان و استماع آوازشان بهرهمند شد؟ به تجربه ثابت شده است که وحشی بودن علم خطرناک است و میتواند برای بشر گرفتاریهای جدی درست کند. علم خیر و برکت زیاد دارد و عالمان با هر مرام و مسلکی، با زحمت و تلاش شبانه روزی بشر را از قعر غارهای جهل و ترس به بدل کهکشان دانایی رساندهاند. تردیدی نیست که دنیای امروز ما بیش از هر چیزی ساخته و پرداخته دانشمندان است و آنها بودهاند که تکنیک ابزارسازی با «حجر» را به تکنولوژی پیچیده هوش مصنوعی و ابرکامپیوترهای فوق تصور رساندهاند. اگر امروز غول طاعون به شهرها و دهات حمله نمیکند و دیوهای سل و سیاهزخم و حصبه و دیفتری پشت دیوارهای شهر زندانی شدهاند از برکت کار و زحمت پزشکان و حکیمانی بوده است که علم و تجربه را به کار بستند و بسیار کارهای نشدنی را شدنی کردند. ما زندگیمان را مدیون علمیم، بیتردید؛ اما اشتباه است اگر فکر کنیم علم فرشته خوبیخا و مهربانیهاست و هیچ عیب و ایرادی ندارد. به لحاظ مفهومی علم در سمت روشنایی و خوبی و خیر و سعادت است و جهل در سمت تاریکی و ظلم و فساد و تباهی. موجوداتی که پیش از آدم و آدمیزاد بر روی این کره خاکی زیستند و فساد و خونریزی کردند و موجبات شکایت فرشتگان را فراهم آوردند، در اصل نقصشان این بود که از علم بهره نداشتند و مملو از جهل بودند. بواسطه همین جهل و تباهی بود که نسلشان منقرض شد و باریتعالی اراده به خلق موجودی نوبنیان کرد. آدم ابوالبشر پا به عرصه وجود نهاد مهمترین خصوصیتش این بود که از جانب خالق خویش تعلیم دید و علم الاسما را که فرشتگان هم نمیدانستند آموخت. معنی حقیقی «علم» قطعا با آنچه ما امروز از آن مراد میکنیم انطباق ندارد اما در معنای عام میتوان هر نوع آگاهی و فهم و معرفت را علم به حساب آورد. در حقیقت تفاوت آدمیزاد با باقی خلقت در همین است که آدمیزاد میفهمد و میپرسد و دنبال جواب میگردد اما دیگر موجودات چنین سودایی ندارند و قادر نیستند تا بر چیزی و کسی و موضوعی وقوف پیدا کنند.
علم برای بشر خیر و برکت زیاد داشته اما عین شمشیر دولب شر و نقمت هم کم نداشته است. بمب اتم و مشکلات محیط زیستی و خدمت به ظالمان و ابداع بیماریها و ویروسهای جدید هم از دل همین پژوهشهای عالمانه و آزمایشگاههای علمی سر بیرون آوردهاند. شکافتن هسته اتم کار خارقالعادهای است و شرح و توضیح علمیاش هر شنوندهای را به تحسین وامیدارد اما وقتی به سلاح کشتار جمعی منتهی میشود آن وقت است که خروار خروار نگرانی و دلهره و ترس را به جان مردم میاندازد. علم که از مهار در برود دوباره مهار نمیشود و تحت کنترل عقل درنمیآید. نگاهی به جهان پیرامون به ما میفهماند که علم خرابکاری هم زیاد داشته است. بخشی از گرم شدن بیش از حد زمین را اختراعات و اکتشافات دانشمندان باعث شدهاند.
لایه اوزون را صنعت مبتنی بر علم آسیب زده و از دل بعضی فرایندهای علمی دهها بیماری و مرض ناشناخته و صعب العلاج بیرون آمده. اینکه آمار سرطان افزایش چشمگیری داشته یک دلیلش تغییراتی است که بواسطه علم در سبک زندگی و خورد و خوراک ما بوجود آمده و... اما آیا خود علم میتواند به دادمان برسد و خرابکاریهایش را رفع و رجوع کند؟ آیا علم میتواند لایه اوزون را ترمیم کند و آبهای آلوده به نفت و نیترات و پلیدی و پلشتی را تصفیه کند و جنگلهای بیابان شده را از نو سرسبز کند و آسمان کدر را آبی کند و سلولهای سرطانی را به عقب برگرداند و... به تعبیر یکی از فیلسوفان علم آیا علم همان مادر مهربانی است که گندکاریهای فرزندش را لاپوشانی کند و خرابکاریهایش را راست و ریس کند؟ عمر علم جدید طولانی نیست و این همه مشکلات فقط به خاطر صد و پنجاه سال تجربه و پژوهش است. آیا ممکن است همچنان دهها و صدها سر بزرگ زیر لحاف تحقیقات و پژوهشهایی باشد که هنوز از آنها بیخبریم. بعضی نویسندگان علمی، تخیلی آینده تیره و تاری را ترسیم میکنند و روز و روزگاری را انذار میدهند که کار از دست عاقلان در رفته و اختیار دنیا به دست دیوانگان یا مصنوعات خودسر افتاده. همین الآن هم معلوم نیست که اختیار دنیا دست عاقلان باشد.
تجربه دو جنگ جهانی و حکمرانی هیتلر و موسلینی و صدام و جنگ بالکان و بمب اتمی هیروشیما و جنگهای ویتنام و ژاپن و افغنستان و خیلی چیزهای دیگر مال کتابهای تاریخ نیستند و آمیخته با خیالپردازی و دروغ و افسانه هم نشدهاند. خیلی از این تجربیات را شخصا تجربه کردهایم و مثلا دیدهایم که ترکیبات شیمیایی آزمایشگاهی وقتی به بمب تبدیل میشوند چه فاجعه انسانی دلخراشی را باعث میشوند. گاز خردل را شیطان با خودش از جهنم نیاورده بلکه شیمیستهای پژوهشگر تلاش کردهاند تا به چنین ترکیبی دست پیدا کنند. خیلی از علومی که امروز به تکنولوژی تبدل شدهاند و به زندگی ما وارد شدهاند در اصل روزی برای جنگ افروزان و برای استیلایشان بر جهان اختراع شده بودند. مرز بین خیر و شر در این جور چیزها چنان باریک است که یکباره تکنولوژی سالم و مفید تولید انرژی را به فاجعه چرنوویل بدل میکند. مسئولیت قربانیان جنگ را اشتباه است اگر فقط به دوش صدام و عمله ظلمهاش بیندازیم. همچنانکه بمب اتم را نباید از اپنهایمر سلب مسئولیت کرد، دانشمندان سازنده بمب شیمیایی هم در قبال کودکان و زنان و مردان و حتی حیوانات حلبچه مسئولند.
علم را نمیشود برایش ماهیتی اهریمنی یا اهورایی قائل شد. بلکه اگر به دست سپاه اهریمن بیفتد اهریمنی میشود و اگر به دست سپاه اهورا بیفتد اهورایی. دست تعدی اهریمنان باز است و نه فقط علم که گاهی حق و حقیقت را نیز به مصادره در میآورند. کلمة الحق و یراد بهالاباطل معنیاش همین است که اهریمنان خود را با حق و حقیقت آرایش میدهند و و به اسم حق، ظلم میکنند. خیلیها به اسم عدالت ظلم کردهاند و به اسم فرشته، شیطنت کردهاند و اسم علم، جهل را گسترش دادهاند. اگر حق و عدالت را بر ظلم و جور میپوشانند تا ماهیت ابلیسیشان را مخفی کنند، پس علم را هم میتوانند روپوش جهل کنند تا به مقاصد دنیاییشان برسند. علم که به خودی خود نمیتواند غلاف جهل بشود بلکه این عالمان هستند که دانسته یا ندانسته به خدمت جهال درمیآیند و کار آنها را پیش میبرند. معنی جهل اینجا گسترده است و نباید آن را منحصرا در سیاست و قدرت و ثروت معنا کرد. دانشمند مرده شود نیست که به بهشتی بودن و دوزخی بودن مرده کاری نداشته باشد. دانش به هر میزان مسئولیت میآورد و دانشمند، معذور نیست که در هرجا و برای هرکه بخواهد کار کند.
مهمترین بندی که علم را مهار میکند مسئولیت و تعهدی است که مسیر و مدار علم را معلوم میکند. دانشمندان زیادی سالانه از ایران و دیگر کشورها مهاجرت میکنند و به آمریکا و اروپا میروند و به استخدام نهادهای علمی درمیآیند. آیا این دانشمندان نسبت به کاری که میکنند و نسبت به پژوهشی که انجام میدهند مسئولیتی هم دارند؟ دانشمندان جان شیفتهای دارند که نمیتوانند آرام بنشینند و پافتن جواب پرسشهایشان را به فرداهای نیامده موکول کنند. دانشمند ذاتا ناآرام است و دنبال پژوهشکده آرامی میگردد که آسوده خاطر بنشیند و کار علمیاش را پیش ببرد. این پژوهشکده را میتواند اسرائیل در اختیار بگذارد و میتواند آمریکا و یا ایران و قطر و... بطور قطع برایمان مسجل شده است که هر کشور و گروهی از علم توقع چیزی بیش از علم دارد. هیچ قدرتی نیست که علم را برای علم بخواهد. علم برای سیطره است، برای قدرت است، برای ثروت است و برای خیلی چیزهای دیگر. البته منکر نیات خیر هم نباید شد. خیلیها دنبال علم میروند تا باری از دوش همنوعان خود بردارند و صلح و صفا و دوستی را گسترش دهند. همان شمشیر دو لی که گفتیم اینجا هم هست. یک عده دنبال شر و ظلمند و یک عده دنبال خیر و سعادت. اما سوال مهم و اساسی اینجاست که آیا دانشمندان در انتخاب این سمت و سوها مسئولیتی دارند یا نه؟ آیا جوان دانشمند ایرانی که مهاجرت میکند و به استخدام نهادهای علمی درمی آید مسئولیتی در این خیر و شر ندارد؟ علم با قدرت عجین است و نمیشود حسابشان را از هم سوا کرد. اما آیا دانشمندان در اقدامات ارباب قدرت مسئولیتی ندارند؟
اوایل انقلاب اسلامی بین تعهد و تخصص تقابلی راه افتاد که متاسفانه در پیچ و خم های اداری و گزینشی راه به بیراهه برد اما با گذشت سی و چند سال از پیروزی تفکر دینی و اسلامی هنوز این تقابل جدی است و باید به این پرسش اساسی پاسخ بدهیم که آیا علم بیتعهد میتواند مشکلات کشور ما را -بلکه مشکلات جهان را- حل کند؟ در خصوص انرژی هستهای از سوی رهبر سیاسی و دینیمان فتوایی داریم که قابل تامل است. علم هستهای در ایران رونق قابل توجهی پیدا کرده و به زعم دوست و دشمن در این مسیر راههای صد ساله را چند شبه پیمودهایم اما علم وحشی است و خطرناک است واگر مهارش نزنیم استبعادی ندارد که از همان وادی ناامنی سردرآوریم که پیش از ما دشمنان غربیمان سردرآوردند. اما رهبر فرزانه انقلاب براین علم مهار میزند و فتوای میدهد که ساخت سلاح هستهای حرام است.
این مهار یعنی که علم ما باید در مسیر صلح و صلاح قرار بگیرد و آینده بشریت را به مخاطره نیندازد. در علم نانو و بیو و غیره و ذلک نیز دانشمند مسلمان و ایرانی -بلکه حاکمیت- متعهد است که راههای خطرناک را نپیماید و به چیزی و جایی نرسد که آینده بشریت را به مخاطره اندازد. پس مهار علم در درجه اول با حاکمی است که از حکمت بهره دارد و متعهد است نگذارد بمب اتم و سلاح میکروبی و شیمیایی صلح و سلامت دنیا را تهدید کند. صلاح که ساخته شد مهارش سخت تر است و هر آن ممکن است دیوانهای پیدا شود و ماشهای را بکشد و دنیایی را نابود کند. اتفاقا فیلم دکتر استرنج لاو کوبریک همین دیوانه و وسوسه کشیدن ماشه را و غیرقابل مهار بودن چنین تکنولوژی رعب آوری را به تصویر میکشد که جای تامل و درنگ دارد. در درجه دوم مهار علم به عهده خود عالم است تا بواسطه علمدوستی خودش را توجیه نکند و به استخدام هرکسی درنیاید. اینجاست که علم ملازم عهدی است که اگر جدی گرفته نشود سر از ناکجاآباد درمیآورد. اینکه علم قدیم با حمت توام بوده یک دلیلش همین بوده که عالمان عهدشان را فراموش نکنند و بایدها و نبایدهایشان را نادیده نگیرند. علم، همنشین حکمت و معرفت بوده و دانشمندان در مراتب بالا عارفان و حقیقت جویانی بودهاند که در پی کشف رازهای عالم برمیآمدهاند. البته از برکت این رازگشاییها مردم را نیز نصیب بوده و خیر و برکتش به عوام نیز میرسیده است. از روزی که علم از حکت دور شد آن وقت وسوسه قدرت و ثروت به جان عالمان هم افتاد و سرانجامش انجمنهای سری و استثمار مردمان و سیطره بر دیگران و خودبزرگبینی و عجب و غرور و نخوت دانشمندان شد. تواضع و اخلاق نیز مهار علم است و اگر میشنویم که بزرگی چون ابن سینا میسراید «تا بدانجا رسید دانش من/ که بدانم همی که نادانم» معنیاش این است که او در مواجهه با عظمت خلقت بر علم خود مهار میزند تا بیراهه نرود و از عهد و مسئولیتش نگریزد.
* سردبیر ماهنامه سرآمد و مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان
منبع: ماهنامه «سرآمد»