در یادداشتی به قلم پرویز کرمی؛ سردبیر ماهنامه «سرآمد» و مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان آمده است، تاریخ را و دنیا را نخبگان می‌گردانند و آن‌ها که از زندگی عادی فراتر می‌روند و چند سروگردن بالاتر از زندگی روزمره می‌ایستند.


به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، در متن کامل این یادداشت آمده است: وقتی می‌گوییم نخبه، شاید به خاطرالقائات رسانه‌ای، در ذهنمان، دانشمندی، یا پژوهشگری نقش می‌بندد که پشت میکروسکوپش در آزمایشگاه نشسته یا در پس کوهی از کتاب و کاغذ گم شده. نخبه مطابق تلقی‌های عامیانه‌ای که رسانه‌ها رواج داده‌اند از دنیا بریده‌ای‌ است که یا دارد چیز می‌خواند، یا دارد چیزکشف می‌کند و یا دارد چیز اختراع می‌کند. کتاب‌خوان و کاشف و مخترع استبعادی ندارد که نخبه هم باشند اما معنی نخبگی محدود به درس‌خوانده‌ها و پژوهشگران نیست. هرکسی که در کار خودش مبدع نوآوری باشد و خلاف آمد عادت، کاری کارستان بکند و به توفیق برسد و از هم‌قطاران خود یک سروگردن بالاتر بایستد، حتی اگر اسمش در هیچ فهرستی از برگزیدگان نباشد، او نخبه و سرآمد است و شایستگی داردکه معلم و اسوه دیگران قرار بگیرد.

درس‌خواندن مهم است‌، مدرک گرفتن هم در روزگار ما ضروری است؛ تحقیق و پژوهش هم خوب و لازم است، مع‌ذالک نخبگی صفتی است که استعدادی شگفت و خارق عادت را در وجود انسان بروز می‌دهد. ممکن است بعضی آدم‌ها گرفتار بد‌اقبالی شوند و در زندگی‌شان مجال نیابند تا استعدادشان شکوفا شود. همیشه باید یک اتفاق بیفتد و یک دریچه‌ای باز شود تا آدم بتواند جوهر وجودی‌اش را آشکار کند.

خیلی‌ها به دنیا می‌آیند، مدرسه می‌روند، رشد می‌کنند، بالنده می‌شوند، کار می‌کنند، زندگی می‌کنند، بچه‌دار می‌شوند، باز نشسته می‌شوند و پیر می‌شوند و جان به جان آفرین تسلیم می‌کنند و می‌میرند بدون آنکه توانسته باشند استعدادشان را شکوفا کنند یا جوهرشان را و توانایی خاصشان را به منصه ظهور برسانند. یا هیچ‌وقت چنین مجالی نمی‌یابند و یا مجالشان را از دست می‌دهند. درون هرکدام از ما هنرمندی، شیمستی، ادیبی، فرمانده‌ای‌، ریسی‌، خادمی‌، کاشفی‌، مخترعی، سازنده‌ای، سخنرانی، مصلحی و... نهفته است که باید فرصت ظهور و بروز یابد.

این فرصت به هر دلیلی پیش نیاید، یا بیاید و از بین برود آن‌وقت این هنرمند و شمیست و ادیب و فرمانده و... هم ضایع می‌شود و برای همیشه از بین می‌رود. فالهمها فجورها و تقواها. ما هرچه هستیم، از خوب و بد، الهام حضرت حق است. بدی‌ها را از طریق پاکدامنی و ورع باید در خود نابود سازیم و خوبی‌ها را باید در مسیری و شرایطی و به تعبیر عرفا در مسیر «وزش نسیمی» قرار بگیریم که مجال نشو و نما یابند. انقلاب و جنگ از شرایطی هستند که آدم‌ها در فرصتش می‌توانند جوهر خود را آشکار کنند.

علم جواهرالرجال، فی تقلب الاحوال. اگر انقلاب و جنگ پیش نمی‌آمد قطعا این فرصت فراخ پیش نمی‌آمد تا باکری‌ها و زین‌الدین و جهان‌آرا و همت و ستاری و بابایی و فکوری و آوینی و باقری جوهر ممتاز و استثنایی خود را آشکار کنند. حسن باقری نخبه اطلاعات و عملیات بود و به تعبیر کار کشته‌های جنگ و دوره دیده‌های دافوس، نابغه‌ای بود -به تعبیر صحیح‌تر نخبه‌ای- بود که عادت‌های دست و پاگیر جنگ کلاسیک را خرق کرد و توفق رزمندگان ایران را باعث شد. اگر جنگ نشده بود، حس باقری یا همان افشردی یک خبرنگار ساده اجتماعی روزنامه می‌ماند و احتمالا فرمانده دلیر و باهوش درونش فرصت ظهور و بروز نمی‌یافت.‌ آوینی همه جا گفته است که به قصد بیل‌زدن و مشارکت در سازندگی و کشاورزی و احقاق حقوق روستائیان به جهاد می‌رود، اما تقدیر برایش راهی باز می‌کند تا نخبه‌ترین مستندساز جنگی و اجتماعی سر از پیراهنش بدرآورد و مجموعه بی‌نظیر روایت فتح در زمره معتبرترین اسناد جنگ طبقه‌بندی شود... نخبگی مختص شهدا نیست.

در میان زندگان و فرماندهان نیز به مدد انقلاب و دفاع مقدس با ذخایری از نخبگان با هوش و با درایت طرفیم که در مناسبات سیاسی و نظامی جایگاه ایران را چند پله از هم‌ردیفان منطقه بالاتر برده‌اند. امروز ایران به جهت ابزار و ادوات جنگی قدرت اول منطقه نیست، بلکه به برکت وجود جنگ‌دیدگان و فرماندهان لایق و هوشیار و نخبگان جنگی/ نظامی خود است که چنین موقعیت ممتازی را نصیب خود کرده است. بی‌جهت نیست که این روزها دوست و دشمن صحبت سردارسلیمانی را پیش می‌کشند و نبوغ نظامی/ منطقه‌ای او را می‌ستایند. نبوغ سلیمانی را قبل از دوستان، دشمنان می‌شناسند و در منطقه، آمریکایی‌ها بهتر از هرکس دیگر می‌دانند که با چه نخبه و فرمانده و نابغه‌ای سر و کار دارند. طی سه سال اخیر، در رسانه‌های غربی مقالاتی درباره حاج قاسم با موی جوگندمی و ریش سفید و قد و قواره متوسط و چشمانی نافذ و کلامی نافذتر نوشته شده که سیاستمداران غربی و منطقه‌ای را به اهمیت و وزن این فرمانده توجه می‌دهد. به خصوص در مورد داعش و حمایت‌های آشکار و پنهان کشورهای قدرتمند منطقه، آن کسی که بازی را به هم زده و معادلات ذهنی داعش و هواخواهانش را به هم ریخته سردار سلیمانی نخبه، متواضع و باهوش است و تیتر نیوزویک چند هفته پیش، اغراق و زیاده گویی ژورنالیستی نیست که «سلیمانی درحال له کردن داعش».

آن‌ها که در عملیات نظامی هرچند کوچک و ایذایی حضور داشته‌اند می‌دانند که فرماندهی در بیرون از خاک کشور ده‌ها برابر سخت‌تر و مخاطره‌آمیزتر است.
آمریکایی‌ها که به جهت جهان‌خواری و روحیه امپریالیستی عملیات برون مرزی‌شان، بیش از دیگر کشورهاست با واقعیات چنین عملیاتی بیشتر واقفند.

همین لجستیک و پشتیبانی از نیروها در بیرون مرزها کار دشواری است که محتاج پایگاه و جایگاه منطقه‌ای است. (بی‌جهت نیست که آمریکایی‌ها در بحرین و کویت و عربستان و آسیای میانه پایگاه نظامی می‌زنند و قرارداد همکاری می‌بندند) اما کار خارق‌العاده حاج قاسم این است که اولا با همان نیروهای کرد و عراقی و با همان تفنگ‌های حسن موسی و پیشمرگان کرد و شیعیان آموزش ندیده جلوی داعش ایستاده، ثانیا امنیت منطقه را برای حضور و رفت‌وآمد بیست‌ و سه میلیون زائر تامین کرده است. بی‌جهت نیست که همه رسانه‌های غربی و شرقی اربعین امسال را حمل بر قدرت‌نمایی ایران و شیعیان کرده‌اند.

عربستان که سالی نزدیک به سه میلیون حاجی را مدیریت می‌کند بهتر از دیگران می‌داند مدیریت بیست میلیون زائر چه اهمیتی دارد و چه قدرتی می‌خواهد. بخصوص که مدیریت این قدرت‌نمایی با کمترین عده و عده در بیرون از مرزهای سیاسی ایران باشد.

حاج قاسم سلیمانی جزو دارایی‌های ارزشمند جمهوری اسلامی است و قدرت چانه‌زنی ایران را حتی در مذاکرات هسته‌ای بالا می‌برد. چند وقت پیشرسانه‌ها از قول جان کری نوشتند که از ظریف خواسته تا سلیمانی را به او نشان دهد. سلیمانی تنها نیست. مثال ساده و دم دستی‌اش این است که بگوییم او قله کوه یخی است که از آب بیرون آمده و قابل رویت است. ده‌ها نخبه و نابغه نظامی از دیده‌ها پنهان هستند که هرکدام یلی هستند و بازمانده از جنگی هستند که مرحوم امام (ره) آن را نعمت می‌خواندند.

ما ممنون سلیمانی و امثال سلیمانی هستیم اما واقعیت این است که سلیمانی هم ممنون و مدیون انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و شرایطی است که به او اجازه داد تا جوهر خویش را آشکار کند و قدرت خود را به دنیا نشان دهد. شاید اگر مجال ظهور و بروز استعداد شگفت‌انگیز این مرد پیش نمی‌آمد، احتمالا سلیمانی هم مثل هزاران همشهری‌اش، در همان کرمان کار ساده‌ای پیدا می‌کرد و خانواده‌ای تشکیل می‌داد و زندگی بی‌سروصدایی را می‌گذراند. چنین چیزی هم خوب و مطلوب است اما تاریخ را و دنیا را نخبگان می‌گردانند و آن‌ها که از زندگی عادی فراتر می‌روند و چند سروگردن بالاتر از زندگی روزمره می‌ایستند.

*سردبیر ماهنامه «سرآمد» و مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان

منبع: «ماهنامه سرآمد»