استاد
مصطفی اخواص میگوید: هیچ ثروتمندی از اندوختن ثروت خسته نمیشود، هیچ
دانشمندی از کسب علم جدید خسته نمیشود و هیچ هنرمندی از فراگرفتن هنر
جدید. همواره باید تمامی مراحل و زوایای زندگی دریچههای یادگیری را به روی
خود باز نگه داریم، انسان تا زمانی که نفس میکشد نیاز به دانستن و دانسته
شدن دارد.
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری:
استاد مصطفی اخواص؛ برگزیده جایزه شهید آوینی. این نام برای همه هنر
دوستان نامی آشناست. استادی که در سال 1331 در شهرستان اراک دیده به جهان
گشود و از همان کودکی که قدرت برداشتن زغال را در بازوانش احساس کرد، عشق
به هنر و خاصه خوشنویسی را در تار و پود خویش یافت. برای فهم عشق او به وطن
همین بس که وی سالهای زیادی از عمر خویش را صرف احیای هنرهای از یاد رفته
این مرز و بوم کرده است و اکنون در هفتمین دهه از زندگی خود، و با همان
نیروی عشق، در پی احیای هنر «میناکاری»، این هنر مشعشع تارخ ایران است! عشق به خطاطی را از چه زمان در خود کشف کردید؟ از زمانی که احساس کردم میتوانم یک تکه
زغال به دست بگیرم و با آن روی دیوار خط بکشم، علاقه به نقاشی و خطاطی را
در ضمیر ناخودآگاه خود حس کردم. در دوم دبستان معلمی داشتم به نام آقای
صاحبالزمانی؛ وقتی خط خوب من را دید از من خواست تکالیف عید را با خط خوش
بنویسم؛ در آن سال علاوه بر تکالیف، نقاشیهای کتاب را نیز کشیدم و به همین
دلیل بعد از پایان عید نوروز در صف صبحگاهی با هدیه یک اطلس جغرافیایی از
من تقدیر شد. در کلاس پنجم نظام قدیم نیز معلمی به نام رحمتعلی داشتم که
او هرگز من را به نوشتن مشق شب مجبور نمیکرد و از من میخواست به جای
نوشتن مشق شب، چند خط زیبا بنویسم. در سالهای نوجوانی شما از طرفی
تب رشتههای پزشکی و مهندسی و حتی علوم انسانی مانند فلسفه در کشور فراگیر
بود و از طرف دیگر بسیاری هنرها پس از پایان دوره صفویه و در اواسط قاجار
به بعد یا رو به انزوال بودند و یا بکلی از حافظه فرهنگی جامعه پاک شده
بودند، خانواده شما وقتی این میزان عشق و علاقه به هنر را در شما میدیدند،
چه برخوردی با شما داشتند؟ در خانواده ما کسی به هنر علاقمند نبود.
البته من را سرزنش نمیکردند ولی به دلیل عدم آگاهی از تشویق آنان نیز
برخوردار نبودم. پدربزرگم تعزیهخوان بود و صدای خوبی داشت. شاید بتوان گفت
هنر او امروز در صدای پوریا؛ پسرم، تجلی پیدا کرده است. به همین دلیل
همواره سعی کردهام مشوق دیگران باشم. زمان، مشوق من برای حضور در عرصههای
گوناگون هنر بود. ابتدا به کارگاه سفال رفتم و نقاشی روی سفال را تا حدود
زیادی آموختم و بعد از فراگرفتن تکنیکهای مختلف لعابگذاری، به نگارگری
روی آوردم و در کنار آن تذهیب و خط را نیز ادامه دادم. اکنون نیز در سازمان
میراث فرهنگی در تلاش برای احیای هنر «میناکاری» هستم. البته از هنر سوخت
روی چوب و هنر ناخنی نیز غافل نیستم. پس چگونه توانستید علیرغم عدم وجود مشوق در سنین کودکی فعالیت در عرصه هنر را آغاز کنید؟ در دوره ابتدایی بهترین تفریح من این بود
که از پشت شیشه مغازه، فردی را که با خط ثلث کتابت قرآن میکرد تماشا کنم؛
گاهی ساعتها به دستان و نوشتههای او خیره میشدم بدون اینکه گذر زمان را
احساس کنم (به اینگونه تعلیم، مشق نظری گفته میشود) و بعد از آن که به
خانه میآمدم، هرآنچه را که از نقش و خط او در ذهنم مانده بود روی کاغذ
ترسیم میکردم. به همین ترتیب بود که ناخودآگاه با خط ثلث و نسخ آشنا شدم.
بعدها زیارتنامه فاطمه الزهرا(س) را با خط ثلث نوشتم که اکنون این
زیارتنامه در سازمان میراث فرهنگی نگهداری میشود. در مسابقات هنری
دبیرستانهای کشور شرکت کردم (آن زمان در دبیرستان صدرایی که در خیابان
جیحون فعلی قرار دارد تحصیل میکردم )، و در همه مسابقات استانی و کشوری به
مقام اول رسیدم، این موفقیتها در حالی نصیب من میشد که تا آن زمان حتی
یکبار هم در کلاس آموزش خط شرکت نکرده بودم. قبل از خوشنویسی تذهیب را آغاز کردید؟ تذهیب را در خدمت استاد عبدالله باقری
آموختم و سپس به تذهیب خط را در انجمن خوشنویسان ایران و در مقام شاگردی
نزد استاد غلامحسین امیرخانی فراگرفتم. در واقع تذهیب واسطه آموختن خط بود. خط را از کدام سرخط آغاز کردید؟ روزی بر حسب اتفاق تابلو «انجمن خوشنویسان
ایران» را در میدان بهارستان دیدم. وقتی داخل انجمن شدم، استاد سید
غلامحسین امیرخانی و برادرشان استاد سید حسن را در آنجا دیدم. استاد
غلامحسین با خوشرویی من را به شاگردی پذیرفت و پس از آن به مدت 5 سال در
کسوت شاگردی در کنار ایشان تلمذ کردم. شما در رشته نگارگری نیز آثار
درخور توجهی دارید، و در مکتب استاد زاویه نگارگری را فراگرفتهاید؛ چه شد
به سوی نگارگری سوق پیدا کردید؟ علاقه زیادی به نگارگری داشتم و از روی
آثار قدما، طرحهایی را با دقت تمام میکشیدم. در خلال این مدت روزی به
دنبال خرید کارت پستال آثار استاد زاویه خیابان شاهآباد سابق رفتم، ساعت
نزدیک هشت شب بود، آدرس مغازه را از عابری پرسیدم و او اشتباها آدرس عکاسی
را به من داد. در کمال حیرت وقتی وارد عکاسی شدم استاد زاویه را دیدم. با
ایشان آشنا شدم و تا مدتها شاگردی وی بودم. بسیار خوشحالم که در نگارگری
شاگرد بزرگ مردی همچون استاد محمدعلی زاویه بودم. استاد محمدعلی زاویه از
شاگردان استاد هادیخان تجویدی بودند که ایشان خود، یکی از نگارگران بنام
هنر ایران در تمامی ادوار هستند. در واقع شاگردی استاد زاویه نعمتی بود که
خداوند متعال به من عطا کرد. چرا امروزه در بین هنرمندان و خاصه نگارگران استفاده از بوم رواج بیشتری از کاغذ دارد؟ رنگ روی بوم باعث کاهش زمان و افزایش
ماندگاری اثر میشود؛ به همین دلیل امروزه به جای خلق اثر روی کاغذ که از
بین رفتنی است، از بوم استفاده میشود. چه سالی وارد دانشگاه شدید؟ سال 1370 وارد دانشگاه آزاد اسلامی شدم و در رشته نقاشی تا مقطع کارشناسی ادامه دادم. هنر سوخت روی چوب چیست؟ و برای اولینبار چه زمانی این هنر را رائه کردید؟ به «نی» خیلی علاقه داشتم و در دوره جوانی
در کلاسهای استاد محمد موسوی شرکت میکردم. او میدانست که من نقاشی
میکنم به همین دلیل از من خواست روی نیهای او که عموما عتیقه بودند،
نقاشی کنم. در قدیم با خراش دادن سطح بیرونی نی و استفاده از یک لایه نازک
«حنا» روی خراشها، تصاویر بدوی از ماهی و پرندگان را نقاشی میکردند؛ اما
پس از مدتی به دلیل نفوذ باکتری از منافذ نی، اصطلاحا نی «کر» میشد و دیگر
صدای خوش گذشته را نداشت. به همین دلیل در سال 1369و با هویه سوخت روی چوب
را برای اولین بار کار کردم و توانستم با این هنر زیبا بدون آسیب رساندن
به کیفیت صدای نی، روی آن نقاشی کنم. در سال 1371 این هنر را در مسابقات
دانشجویی کشور در موزه هنرهای معاصر ایران معرفی کردم و توانستم با ارائه
این هنر، مقام اول آن مسابقات را بدست آورم. این هنر با ویژگیهایی که شما گفتید میتواند منبع درآمد خوبی باشد؟ هرگز به بازاری کردن هنر سوخت روی چوب حتی فکر هم نکردهام. من سوخت روی چوب را برای خدمت به هنر سرزمینم کار کردم. بعضا در بازار صنایع دستی
معرقکاریهایی دیده میشود که در آنها، روی چوب را با رنگهای متعددی زینت
دادهاند. آیا میتوان از سوخت روی چوب برای زینت دادن نقش روی معرق
استفاده کرد؟ در سازمان میراث فرهنگی انواع چوبهایی را
در معرق و منبت استفاده میشود بکار گرفتم و توانستم این سوخت روی چوب را
در آنها نیز پیاده کنم. خاصیت این اقدام به نوعی احیای معرقکاری و
منبتکاری بود. سوخت روی چوب میتواند مکمل خوبی برای معرق و یا منبت باشد؛
البته برخی افراد که به هنر به چشم کالا نگاه میکنند با گواش روی معرق و
منبت تصاویری را ایجاد کردهاند که من به هیچ وجه نام هنر را برای این آثار
بکار نمیبرم چراکه این کار با هنر اصیل فاصله بسیاری دارد. گفتید برای اولینبار سوخت روی
چوب را روی ساز «نی» انجام دادید، خوشنویسان عموما به یادگیری و شنیدن ساز
«نی» علاقمند هستند، چه ارتباطی بین «نی» و «قلم» وجود دارد؟ خط هارمونی دارد و اگر با قلم نوشته شود دارای ملودی و نتهای ویژهای است و با اجرای یک آهنگ دلنشین روح هنرمند را تسخیر میکند. بسیار بر این باور هستند که بخش زیادی از رونق خوشنویسی در ایران مرهون بهرهمندی از گنجینه غنی شعر و ادب است؟ هنر نزد ایرانیان بوده و هست؛ از طرفی یک
خطاط ایرانی منابع عظیم و حیرت آوری را برای نوشتن در دست دارد؛ شاهنامه،
دیوان لسانالغیب، غزلیات سعدی، مثنوی مولانا و اشعار محتشم و بسیاری دیگر.
این گنجینه ارزشمندی است که هنرمند ایرانی به بهرهگیری از آن میتواند
آثاری را خلق کند که جهانیان را مقهور آن کند. خط ناخنی چیست و چرا احیای این هنر تا این اندازه برای شما مهم است؟ خط ناخنی در واقع حاصل نبودن ابزار
خوشنویس است و هنرمند با ناخن خود تصویرسازی و خط نویسی میکند. البته در
این دوره نقاشی را نیز به آن اضافه کردم. با وارد کردن رنگ به این هنر و
تضادی که بین اثر ناخنی و رنگ پسزمینه ایجاد میشود، اثر جلوه بهتری پیدا
خواهد کرد. خط ناخنی را 4 سال پیش در یونسکو به ثبت جهانی رساندم. این خط
از اواسط دوره صفویه تا اواخر قاجار رواج داشت اما به دلیل کمرنگ بودن و
اجرا در قطعات کوچک به مرور زمان از یاد رفت. نام تعدادی از اساتید فعال در
این حوزه در کتاب «آثار و احوال خوشنویسان» نوشته دکتر بیانی آمده است.
قطعاتی از این هنر مربوط به دوره صفویه در نزد امیناموال کاخ موزه گلستان
نگهداری میشود. برای اولینبار چه زمانی با این خط آشنا شدید؟ روزی در موزه هنرهای تزئینی در اصفهان، خط
برجستهای منصوب به میرزا محمدحسین شیرازی دیدم. از مسؤل موزه نام هنر را
پرسیدم و او گفت این هنر خط ناخنی نام دارد اما از تکنیک آن چیزی را
نمیدانست. هنرناخنی به حدی مرا جذب کرده بود که بعد از آن با تلاش و مرارت
بسیاری فنون این هنر را آموختم و بعد از فراگیری، بدون کم و کاست و با
خلوص کامل آن را در اختیار دیگر هنرجوها نیز قرار دادم. به جرأت میتوانم
بگویم خوشنویسی باعث جذب من به هنرناخنی بود. از چه رنگهایی برای هنرناخنی میتوان استفاده کرد؟ بهترین نوع کار روی خط ناخنی استفاده از
رنگ الکلی است چراکه الکل شکل کاغذ را تغییر نمیدهد و از طرفی باعث میشود
قسمتهای برجسته تیرهتر به نظر برسند. چگونه به تکنیک خوشنویسی درون شیشه دست پیدا کردید؟ در موزه کاخ گلستان قطعهای خط منصوب به
محمودخان ملکالشعرا تحت عنوان خط درون شیشه دیدم و به حدی روی آن کار کردم
که پس مدتی توانستم به تکنیک لازم برای نوشتن آن خط دست پیدا کنم. شما هنرهای بسیاری را
فراگرفتهاید و توانستهاید در هر کدام به نحو احسن حرکت کنید؛ کثرت این
هنرها رشکبرانگیز است. چه رابطهای بین این هنرها وجود دارد که شما پس از
آموختن یکی، دیگری را فراگرفتید؟ هنر تابش و بازتابش دارد؛ خوشنویسی را به
واسطه تذهیب آموختم تا اگر قصد تذهیب داشتم بتوانم قطعه اسلیمی چلیپا را
ترسیم کنم. از تلفیق این دو بود که آموختم چه نوع تذهیبی با چه ظرافتی را
میتوان در کنار چه نوع خطی بکار برد و یا اگر خطی نوشتم مناسب با تذهیبی
باشد که بکار گرفتهام.تذهیب در نگارگری نیز کمک حال من بود تا بتوانم
سرآستینها، یقه و تصاویر روی لباس را بخوبی بکشم. از طرفی نگارگری من را
با هنرهای اصیل ایرانی آشنا کرد و تلفیق نگارگری، تذهیب، کادربندیهای
موجود در کتابتهای گذشته و صفحه آراییهای گذشته به علاوه خوشنویسی مجموعه
خوبی را در کنار یکدیگر جمع میکرد. تاکنون برای اشاعه این هنر و آموزش آن به دیگر علاقمندان، کلاسهای آموزشی نیز برگزار کردهاید؟ بله، هم اینک در سازمان میراث فرهنگی این
کلاسها دایر است؛ هرگز هنرم را پنهان نکردهام و همواره آنچه را با مشقت
فراوان آموختهام بدون کم وکاست و با نهایت خلوص در اختیار دیگران
گذاشتهام. همواره دوست داشتم به جای عدهای سودجو که هنر را وسیله کسب
درآمد کردهاند، افرادی پیدا شوند که هنر را به خاطر ذات هنر دوست داشته
باشند و سعی کنند با کوشش و تلاش بسیار خود و تحمل رنج و زحمت در این راه،
گرهای را از هنر این سرزمین بازکنند و در نهایت با اشاعه هنر اصیل ایران،
جامعه را رو به زیباییها سوق دهند؛ در هنر سوخت روی چوب هنوز این افراد را
پیدا نکردهام. دلیل این همه تأکید شما بر انتقال
بیکم و کاست و خالصانه هنر به افراد دیگر چیست؟ برخی معتقد هستند انتقال
هنر به دیگران ارزش کار هنرمند را زایل میکند؟ متاسفانه برخی از گذشتگان هنر این سرزمین
در ارائه و اشاعه هنر خود کوتاهی کردند؛ خیلی از ظرافتها و تکنیکها به
دلیل انتقال ندادن به افراد دیگر، به مرور زمان از بین رفت. همین علت برای
رکور یک هنر کافی است. باید به هنر عشق ورزید و آن را بدون کوچکترین پنهان
کاری به دیگران نیز آموخت؛ این سبب اشاعه هنر و ماندگاری آن و از طرفی باعث
گشوده شدن دریچههای شهود برای هنرمند خواهد شد. هنرمند باید هنرش را با
خلوص انتقال دهد. علت منزوی شدن برخی هنرها عدم انتقال هنر و یا انتقال ناقص است.
هنرمند باید بدون کم و کاست هنر خود را به دیگران بیاموزد و هیچ چیز، حتی
فوت کوزهگری هنر را نیز نزد خود نگه ندارد. در گذشته هنرمندانی زیستهاند
که با پایان عمرشان، هنرشان نیز از بین رفته است چراکه هنر را حتی به
فرزندان خود نیز نیاموخته بودند. هنرمند باید بداند اگر هنرش را بدون کم و
کاست و با خلوص انتقال دهد، دریچههای هنر بیشتر به روی او گشوده خواهد شد و
به داشتههای بیشتری دست پیدا خواهد کرد. دیدن یک اثر هنری مانند یک تابلو و یا یک فرش چه تاثیری در شما دارد؟ هرگز به خالق اثر هنری زیبا حسرت
نبردهام. از دیدن یک اثر زیبا به حدی مجذوب میشوم که بعضا به هنرمند آن
غبطه میخورم و آرزو میکنم کاش میتوانستم مانند آن را خلق کنم. شاید همین
دلیل سبب شد تا بتوانم در گرایشهای مختلف هنری فعالیت کنم. بعد از گذشت سالها تلاش و کوشش
در راه آموختن هنر و رسیدن به جایگاه بلند در هنر این سرزمین، آیا هنوز میل
به دانستن و فراگرفتن مانند دوران جوانی در شما وجود دارد؟ انسان تا پایان عمر نیازمند آموختن است. هیچ ثروتمندی از اندوختن ثروت خسته نمیشود، هیچ دانشمندی از کسب علم جدید خسته نمیشود
و هیچ هنرمندی از فراگرفتن هنر جدید خسته نمیشود. انسان تا زمانی که نفس
میکشد نیاز به دانستن و دانسته شدن دارد. هرگز مدعی نبودم. مدعی محکوم به
رکود است. همواره نه تنها در عرصه هنر بلکه در تمامی مراحل و زوایای زندگی
دریچههای یادگیری را به روی خود باز نگه داشتهام. خوشنویسی اصیلترین هنر ایرانیان است؛ با این جمله موافقید؟ هنر خوشنویس به نوعی اصیلترین هنر ایرانی
است. کشیدن خط اولین ابزار انسان برای بیان احساسات و تراوشات درونی بود.
اما این خلاقیت ایرانی بود که به خط گستردگی و زیبایی وصفناشدنی عطا کرد،
نستعلیق، نستعلیق شکسته، نسخ، ثلث و دیگر خطوط رایج همگی وام دار خلاقیت
ایرانیان هستند. به مرور زمان در خط نستعلیق که
جایگاه خوبی نیز در بین ایرانیان داشت، انشعاب ایجاد شد و این منجر به ظهور
نستعلیق شکسته شد، شما این اتفاق را چگونه توجیه میکنید؟ در گذشته برای بالا بردن سرعت کتابت و
همچنین زیباتر کردن خط، خط نستعلیق شکسته که دارای تعلیق و نرمش خاصی است
بوجود آمد و بعدها در آثار قدما به کمال خود رسید. عبدالمجید درویش طالقانی ابتدا نستعلیق
کار میکرد اما چون در زمان او میرعماد توانسته بود نستعلیق را به اوج
برساند و به عبارت بهتر عبدالمجید نمیتوانست با میرعماد در نستعلیق رقابت
کند، روی به نستعلیق شکسته آورد. به جرأت میتوان گفت تا امروز هیچ کسی چه
به لحاظ کیفیت و چه حتی به لحاظ کمی، نتوانسته است با آثار عبدالمجید در
نستعلیق شکسته رقابت کند. اگر بخواهید هنر را در کوتاهترین و باوقارترین واژهها تعریف کنید؟ برای تعریف هنر به یک بیت نظامی استناد
میکنم: در همه چیز عیب و هنر
هست عیب مبین تا هنر آری بدست اگر دیدگاه و ذهنیت انسان پاک باشد، هنرش نیز متجلی میشود. هنر ماندگار هنری است که در خدمت جامعه باشد.
اگر فرد هواخواه خوبی باشد انعکاس هنر او نیز خوب خواهد بود در غیر این
صورت حتی اگر از نوک قلم انسان دود برآید بازهم نمیتواند هنر ماندگاری را
خلق کند. استاد راهجیری اکنون در بستر بیماری هستند، کمی از جایگاه ایشان در هنر امروز بگوئید؟ استاد راهیجیری انسان بسیار وارستهای
است، او به سبک قدما مینویسد. کتاب «تاریخ مختصر خط» اثر ایشان است و از
تسلط او بر تاریخ هنر و مطالعات فراوانش در زمینه خط حکایت دارد. این کتاب
انسان را محو دانستهها و اطلاعات این مرد بزرگ میکند. باید جایگاه بلند
این هنرمند بدرستی شناخته شود چراکه هنرمند موفق کسی است که با مطالعه به
مکاشفه برسد. و استاد فرشچیان؟ استاد فرشچیان هنرمند پیشرویی است که از
خلاقیت بینظیری برخوردار است. او سبک قدیم تا پایان دوره اوج صفویه به
خوبی طی کرده است و در حال حاضر نیز در نگارگری فردی صاحب سبک و ارزشمند
است. او دورهای در اصفهان از عالیقاپو و مسجد امام طراحی کرد و این هنر
خود را پس از خروج از کشور با قالب مدرنیسم تلفیق کرده و یک اثر ایرانی
ماندگار را خلق کرد (هر چند که این نوع آثار منتقدانی نیز دارد). البته
شاید بتوان گفت استاد فرشچیان تا حدودی تحت تاثیر هنر اروپا نیز قرار گرفته
است اما به هر حال باید پذیرفت او سبک جدیدی را به هنر این سرزمین افزوده
است. هنوز هم به موسیقی فکر میکنید؟ موسقی اصیل را دوست داشته و دارم اما به
دلیل نبودن شرایط مناسب، هرگز نتوانستم در این عرصه موفق شوم؛ اما همواره
به عنوان یک شنونده خوب به موسیقی ایرانی و اصیل گوش میدهم. شاید همین
طنین همیشگی موسیقی اصیل در خانه بود که فرزندانم تا این حد به این هنر
علاقمند هستند. البته فرزندان شما به موفقیتهای خوبی در موسیقی دست پیدا کردهاند؟ پوریا فرزند بزرگم در گروه استاد حسین
علیزاده آواز میخواند. چند موسیقی فیلم هم مانند زیرتیغ و در چشم باد اجرا
کرده است. پژهام نیز به ساز کوبهای علاقمند است و در حال حاضر با اساتید
بزرگی چون استاد علیاکبر مرادی، استاد درخشان و استاد علیزاده کار میکند. هنر ایرانی و هنرمند نخبه ایرانی امروز برای پیشرفت و طلایهدار ماندن در هنر به چه عاملی نیازمند است؟ هنرمند ایرانی نیاز به ارتباط دارد.
هنرمند نخبه ایرانی باید هنر دیگر سرزمینها را نیز ببیند و به اسرار آن پی
ببرد تا پس از بررسی آن، بتواند آن را در صورت لزوم در هنر ایرانی نیز
استفاده کند. بزرگی چون کمالالملک نیز این کار را انجام دادهاند. ما نیز
برای اشاعه فرهنگ اصیل ایران نیاز به ارتباط داریم. افراد صاحب سبک و
هنرمندان برجسته کشور باید به دیگر سرزمینها و به میان دیگر اقوام فرستاده
شوند تا ضمن اشاعه فرهنگ و هنر ایرانی، بتوانند با هنر سایر ملل نیز آشنا
شوند. در جشنواره هنرهای آسیایی مقابل چشمان حضار اثری را خلق کردم و پس از
پایان سخنرانی، همه حضار به اتفاق بر اصالت و قداست هنر ایرانی گواهی
دادند، این دستاورد بسیار خوبی است. همانطور که من خط نسخ را از روی خط
هاشم بغدادی آموختم، برای فراگیری خط عثمانی نیز نیاز است با هنرمندان
ترکیه ارتباط برقرار کنیم. یادگیری هنر دیگر کشورها و تلفیق آن با هنر اصیل
ایرانی آثار بیبدیلی را خلق خواهد کرد که پرچمدار هنر ایرانی باشند. وقتی
به تاریخ هنر هندوستان نگاه میکنید، قرار گرفتن نستعلیق ایرانی در کنار
نگارگری هند رشک برانگیز است. با ارتباط میتوان هنر را از بطن جامعه در
بین مردم گسترش داد.