حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر سعیدرضا عاملی در یادداشتی با موضوعیت «هوش فرهنگی» آورده است: ایرانیان باستان از ورود فرهنگ‌های دیگر به تمدن ایرانی باکی نداشته‌اند، هر فرهنگ و تمدنی در جهان در تخت جمشید یک ستون دارد و این برآمده از تمدن غنی ایرانی و نشان‌دهند هوش بالای فرهنگی ایرانیان است چراکه اگر فرهنگی به این سرزمین وارد می‌شد، پیش از تغذیه، تصفیه می‌شد تا قابل هضم باشد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نواوری، در متن کامل این یادداشت آمده است:
درک موقعیت فرهنگی خصوصا در مواجهه با تنوع فرهنگی و در تعامل با فرهنگ‌های فرامحلی موضوع هوش فرهنگی است. در واقع ظهور شرایط اجتماعی که فرد و جامعه را در معرض فرهنگ متنوع قرار داد، موضوع هوش فرهنگی را بعنوان یک امر مهم وارد عرصه فرهنگ‌شناسی کرد. هوش تمدنی ریشه در هوش فرهنگی دارد، قدرت و قوت هوش فرهنگی مرجع مهمی برای تمدن‌سازی و برجسته شدن فرهنگ‌های خاص در جهان امروز شده است.

در جامعه ایرانی با توجه به میراث گرانبهای گذشتگان و بطور خاص دین اسلام، که خود یک ظرفیت ویژه محسوب می‌شود؛ قوت، استحکام و قدرت قابل توجهی در فرهنگ اسلامی ایرانی بوجود آورده است. در این مرز و بوم دانشمندانی زیسته‌اند که پایه‌گذار حوزه‌های مختلف علم در برهه‌های مختلف دنیا بوده‌اند. در دانشگاه سواَز (SOAS) بیش از هفتصد کتاب با عنوان "پزشکی اسلامی" وجود دارد، در دوران گذشته و تا مدت‌ها کتاب‌های قانون و شفا پایه علم فلسفه و پزشکی جهان بودند. بوعلی متعلق به خویشتن خویش، متعلق به سرزمین خود و متعلق به فرهنگ و تمدن خود بود.

متاسفانه کشور ما در دوران پهلوی تا حدی در تقلید کردن پیش رفت که تقلید نه تنها قبح که حتی افتخار محسوب می‌‌شد و به نوعی فرهنگ ایرانی در مواجهه با فرهنگ دیگر گرفتار کم هوشی یا ضعف هوش فرهنگی شد. البته بعد از سال‌ها امروز به دلیل شکل گیری انقلاب اسلامی ایران و حضور استعدادهای کم‌نظیر انسانی در ایران، شاهد نشانه‌های یک اتفاق بزرگ هستیم. هوش فرهنگی موجب می‌شود حوزه علمیه، روشنفکران، دانشمندان و هنرمندان کشور به جای چشم دوختن به محیط خارج از خود، از داشته‌های پیرامون و محیط خود استفاده کنند؛ به محیط و فرهنگ خود اعتماد کنند و قدرت نقد و تمیز سایر فرهنگ‌ها را داشته باشند.

هوش فرهنگی نخبگانی را می‌طلبد که از استقلال فکری، ریشه‌های فرهنگی و تمدنی قوی، خودباوری و اعتماد به نفس و به گفته دکتر شریعتی از ظرفیت بازگشت به خویشتن بالایی برخوردار باشند تا بتوانند سد از خود بیگانگی را کنار بزنند و خود را از تعامل تقلیدی به تعامل معطوف به سلامت و سعادت فرهنگی و تمدنی برسانند. نخبه ایرانی باید به حدی در صنعت غرق شود که آهسته آهسته به یکی از حلقه‌های صنعت تبدیل شود چراکه او انسان است، حس دارد، عقل دارد، مسؤلیت و رسالت دارد.

یادگیری ارزشمند است اما تقلید ذلت‌بار و جاهلانه است و هیچگونه بار معنایی و یادگیرنده‌ای ندارد. یادگیری حاصل عمیق شدن و دریافت مناسب است. باید قاعده‌ها و وضعیت موجود را شناخت. یافتن نایافته‌هایی که ارتباط بین پدیده‌ها را توضیح می‌دهد در واقع تئوری شناخت قاعده و منطق عمل است. هوش فرهنگی ما را از تاخر فرهنگی باز می‌دارد. تاخر فرهنگی باعث عدم توازن و رشد کاریکاتوری جامعه می‌شود. هوش فرهنگی می‌تواند به قدرت فرهنگی تبدیل شود که لازمه آن دامنه گسترده پیدا کردن هوش فرهنگی است که حوزه هوش معرفتی، هوش انگیزه ای، هوش ارتباطی و رفتاری را در بر بگیرد.

 

امروزه بزرگترین مشکل در همه جوامع مسئله فرهنگی است. اولین مشکلی که با تشکیل اتحادیه اروپا بوجود آمد، مسئله چگونگی حفظ فرهنگ جامعه بود. در اتحادیه اروپا 28 کشور حضور دارند که هر یک از آداب و رسوم و زبان متفاوتی برخوردار هستند و این باعث می‌شد که از قدرت فرهنگی کشورهای اروپایی کاسته شود و حتی این فرهنگ‌ها در ذیل فرهنگ فردگرای امریکایی از بین بروند. فردگرایی و توجه نکردن به آرمان‌های جمعی نیز حاصل همین روند است. فرد گرایی که در سال 1970 در غرب به وجود آمد باعث شد جامعه غربی به یک جامعه سرد و بی‌تفاوت تبدیل شود؛ اما در حال حاضر به دلیل تجربه تلخی که دارند در حال بازتولید هستند. کمپین‌های اجتماعی که در اعتراض به وضع موجود چه در حوزه محیط زیست و چه در حوزه مخالفت با جنگ و دیگر زمینه‌ها تشکیل می‌شود گواه این مدعا است. امروز 40 درصد جامعه غرب در حلقه "فرهنگ مخالفت" قرار دارند و به نوعی به وضع موجود در ابعاد مختلف معترضند.

 

شعار فرهنگ امریکایی زندگی برای امروز و فردا است. این سخن به ظاهر زیبا است اما در واقع دچار یک تناقض است؛ چگونه می‌توان به امروز چشم دوخت درحالیکه فردا، امروز ما تبدیل به گذشته می شود و زندگی دائما در حال تولید گذشته است.  مگر گذشته جزء عمر انسان محسوب نمی‌شود؟ مگر انسان همواره صفرساله می‌ماند؟ انسان روی قامت گذشته می‌ایستد و حرکت می‌کند. امریکایی‌ها نیاز به این تعبیر داشتند چون گذشته‌ای ندارند.

یکی از نشانه‌های شکوفایی فرهنگ یک ملت نوع تعاملی است که با دیگران دارد. امریکا فاجعه هیروشیما و ناکازاکی را بوجود آورده است؛ انگلستان دوسوم دنیا را مستعمره خود کرده بود و منشاء کشتارهای جمعی بسیار بوده اند، در افریقا صد میلیون انسان بی‌گناه را کشتند و یا در فیلیپین به کشتن هشت میلیون انسان دست زدند. کدام یک از این اقدامات با ده فرمان موسی(ع) و مسیح(ع) که امر به احترام به همسایگان و سایر افراد جامعه انسانی، سازگاری دارد؟ و حالا امروز در عرصه سیاست درحالیکه خود بیش از 200 بمب اتمی دارند ما را به داشتن بمب اتم متهم می‌کنند. اگر بمب اتم بد است، چرا شما و هم‌پیمانان شما بمب ساخته اید؛ بمب اتمی منفجر کرده‌اید و همچنان بمب‌های کشتار جمعی می‌سازید؟ این برخورد و نگاه ناشی از همان فرهنگ فردگرایی و "همه چیز برای من" است.

در ظاهر غربی‌ها از جامعه ای آباد برخوردارند؛ از نظم اجتماعی قابل ستایش برخوردارند و زمینه های فقز زدایی از جامعه خود تا حدودی موفق بوده اند، اگر چه در دل نظام سرمایه‌داری، شاهد شکاف طبقاتی و حضور میلیون‌ها انسان زیر خط فقر و زیر خط مطلق فقر هستیم. در واقع آمریکائی‌ها و اروپائی‌ها حوزه خودی را تا حدودی آباد کردند و نسبت به سایر ملت‌های جهان بی رحمانه تولید جنگ و نفرت کردند. اما طبق قانون سرایت این ویرانی‌ها و کشتن‌ها به آنان باز می‌گردد. اگر در گوشه‌ای از جهان آبها آلوده شوند مسلما پس از مدتی آبهای آلوده گوشه دیگر جهان را نیز آلوده خواهند کرد؛ اگر در گوشه‌ای از جهان افرادی کشته شوند مسلما در گوشه‌ دیگر جهان نیز افراد دیگری کشته خواهند شد.

ما نیز به عنوان ملتی که از یک فرهنگ و تمدن غنی برخوردار هستیم باید به مسئله فرهنگی توجه ویژه داشته باشیم. در غرب 50 تا 60 درصد خانواده‌ها بدون اینکه ازدواجی صورت بگیرد تشکیل می‌شود (هم‌زیستی بدون ازدواج)؛ و این باعث کاهش شدید عمر زندگی خانوادگی شده است. این در حالیست که در ایران نسل پیش، تجربه زندگی کردن در خانواده گسترده را داشت، خانواده‌ای که علاوه بر هسته اصلی، پدربزرگ و مادربزرگ و حتی دایی و عمو را هم شامل می‌شد. امروزه خانواده ایرانی متشکل از هسته اصلی پدر، مادر، خواهر و برادر است. در غرب هسته اصلی خانواده نیز در حال فروپاشی است و این حاصل هم‌زیستی ها بدون ازدواج است. در امریکا بیش از 63 درصد هم‌زیستی‌های بدون ازدواج حداکثر بعد از ده سال به جدایی ختم می‌شود. ظهور پست مدرنیسم اعلام یک "خستگی بزرگ" از تجدد و حرکت به سمت بی قاعده گی است. پست مدرن ها به خطای تجدد و نادرست بودن قواعد تجدد اعتراف می‌کنند اما از نشان دادن راهکار برای عبور از این بحران عاجز اند.

 

ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند هوش فرهنگی هستیم. قدرت فرهنگی پایه پایداری یک ملت است. اگر قدرت فرهنگی ملتی ناتوان باشد زبان، دانشمندان و حتی آئین خود را از دست می‌دهد. فرهنگ در واقع یک نظام کدگذاری است که اگر کد زبانی و فرهنگی آن بشکند همه پایه‌های دیگر خواهد شکست. لذا قدرت سیاسی و اقتصادی نیز بر مبای قدرت فرهنگی استحکام می‌یابد و در پی حصول آن بدست می‌آیند.

شکوفایی ایرانیان باستان یک شانس تاریخی برای جامعه ایرانی است. وقتی به تخت جمشید نگاه می‌کنیم درمی‌یابیم که ایرانیان باستان از ورود فرهنگ‌های دیگر به تمدن ایرانی باکی نداشته‌اند و هر فرهنگ و تمدنی در جهان در تخت جمشید یک ستون دارد. این برآمده از تمدن غنی ایرانی و نشان دهند هوش بالای فرهنگی ایرانیان است چراکه اگر فرهنگی به این سرزمین وارد می‌شد، پیش از تغذیه، تصفیه می‌شد تا قابل هضم باشد.

ما امروز نیازمند هستیم بیش از گذشته به توانایی‌های خود پی ببریم. ما امروز نیازمند امید، اعتماد بنفس و خودباوری هستیم. امروز باید گذشته خود را بهتر بشناسیم و برجستگی‌ها و ویژگی‌های آن را به خوبی درک کنیم اما نه به عنوان یک دوره پراکنده. یکی از ضعف‌های ما به لحاظ فرهنگ‌سازی عدم تعریف درست فرهنگ و تمدن ایرانی است؛ میراث تمدنی باید به صورت شفاف بیان شود. به همین دلیل نتوانسته‌ایم دامنه‌ها و ذخایر فرهنگی خود را بخوبی بشناسیم و معرفی کنیم. تمدن و فرهنگ باید از این تعریف مبهم و مجمل خارج شود تا بتواند منشاء اثر باشد و به توسعه ایران کمک شایانی کند.

 

*معاون برنامه‌ریزی و فن‌آوری اطلاعاتِ دانشگاه تهران و برگزیده جایزه علامه طباطبائی