دکتر علیاکبر صبوری میگوید: تمام نخبگان رفته از کشور، قلبشان اینجاست و هرگز راضی به از دست دادن هویت ایرانی خود نیستند. آنها برای هر همکاری حاضرند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، استاد علیاکبر صبوری؛ برنده جایزه علامه طباطبایی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در سال 1339 در روستای فروتقه از توابع شهرستان کاشمر دیده به جهان گشود. وی به دلیل علاقه به علوم پایه، فعالیتهای علمی و پژوهشی خود را در رشته شیمی، فیزیک و زیست ادامه داده و به تازگی به دلیل فعالیتهای پژوهشی و تحقیقات کمنظیر خود، به عنوان اولین دانشمند ایرانی در زمره دانشمندان برجسته جهان در رشته زیستشناسی از سوی موسسه ISI معرفی شده است. در ادامه گفتوگوی مشروح پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان با دکتر علیاکبر صبوری را میخوانید:
کمی از دوران کودکی و شرایط زندگییتان بگوئید؟
در بیست و هفتم تیـرمـاه هـزار و سیصـد و سـی و نـه، به عنـوان چهـارمین فرزند خانواده، در روستای فـروتقـه از تـوابـع شهرستان کاشمـر، از شهـرهای استان خراسـان رضـوی، به دنیا آمدم. پـدرم محمـد نام داشت و از راه قـالـیبـافـی امرار معـاش میکـرد. مـادرم سـاره، خانـهدار بـود. پـدر و مـادرم هر دو بیسـواد بودند. در مجموع، ما شش برادر و سه خواهر بودیم که در روستا، زندگی بسیار آرام و سادهای داشتیم. پدرم تنها نانآور خانه بود و اصرار داشت علیرغم همه مشکلات و نداریها، به هر زحمت که شده فرزندانش درس بخوانند و راه تحصیل را پیشه کنند و مثل خودش بیسواد نباشند. او همه سختیها را خود به دوش میکشید.
زندگی در روستا با آن مشقتهای زیاد سخت نبود؟
زندگی در روستا، بسیار پرزحمت و نسبت به حال بسیار سخت، اما در عین حال بسیار ساده و لذتبخش بود. هوا بسیار تمیز و آسمان خیلی آبی بود. در هیچ جا زباله (آشغال) مثل امروز تولید نمیشد و اگر هم بود در زیر خاک مدفون میشد و به کود تبدیل میشد. پلاستیک وجود نداشت. میوهها تولید خودمان بود و هرچه خود در باغ سه هزار متریمان تولید نمیکردیم، نداشتیم که بخوریم. وسیله نقلیه ما به روستا فقط یک یا گاهی دو تا دوچرخه بود که اولویت استفاده از آنها هم با بزرگترها بود.
تا چندسالگی در روستا زندگی کردید؟
چهـار سال اول ابتـدایـی را همچـون دیگـر بـرادران بزرگتـرم، در مـدرسـه حـافـظ فروتقـه، با موفقیت به اتمام رساندم. سال پنجم ابتدایی را باید به شهر کاشمر میرفتم، زیرا سال پنجم ابتدایی به دلیل داشتن امتحان نهایی سراسری در روستا دایر نبود. پـدرم نام مرا در مدرسه خیـام کاشمر ثبت کرد تا در آنجا سال پنجم ابتدایی را بگذرانم. فاصلـه مدرسـه تا منـزل مـا در روستـا، قریب به چهـار کیلومتـر بـود و بایـد هر روز صبـح این فاصلـه را با دوچـرخـه طـی مـیکردم و برای ناهار به خانـه بـرمیگشتـم و مجـددأ بعـدازظهـر دوباره طی مسیر میکردم. به این ترتیب، هر روز باید حداقل شانزده کیلومتر (دو بار رفت و برگشت) با دوچـرخـه رکاب میزدم. غالبـأ این رفت و برگشتها به صورت گـروهـی با دیگـر بچـههـای روستـا انجـام میگرفت.
دوره راهنمایی را نیز در همان کاشمر تحصیل کردید؟
سال اول راهنمایی را در مدرسه کـورش کاشمر ثبت نام کردم که فاصلـه آن تا منزلمـان در روستا به هفت کیلومتر میرسید. مدرسه کورش، تنها مدرسه راهنمایی شهرستان کاشمـر بود. رفت و آمد مشکلتر شد. هر روز، حتی در شرایط سخت برف و باران، حدود بیست و هشت کیلومتر رکاب میزدم. سال اول راهنمایی خیلی سخت گذشت، اما به لطف خدا و تلاش بسیار آن سال به پایان رسید و با معدل خوبی به سال بعد راه یافتم. برادر اولم برای گذراندن تابستان، من را با قطار به تهران برد. این سفر اولم به تهران بود و بسیار خوش گذشت. متوجه شدم که برای ورود به محیط بزرگتری مثل تهران باید زحمت بیشتری بکشم به هر ترتیب در هر سال دوره راهنمایی جـزء سه نفر اول مدرسه بودم.
و دبیرستان چطور؟
شاید من تنها دانشآموزی بودم که در سال اول دبیرستان از دبیر شیمی یا فیزیک کتک نخوردم. این برایم تشویق بزرگی بود که به شیمی و فیزیک علاقهمند شوم. سال اول دبیرستان با موفقیت و کسب رتبه ممتاز به پایان رسید. عضو مؤسسه در راه حق (در قم) شدم و از آن تاریخ جزوات و کتابچههای بسیاری سالها برایم مجانی میآمد و از خواندن آنها لذت میبردم. درک مذهبی خیلی خوبی یافتم. روز به روز به کتابهای مذهبی بیشتری روی آوردم. طوری که کتابخانهای شامل بیش از سیصد جلد کتاب داشتم و به بچههای روستا کتاب به امانت میدادم. همچنین دروس زیستشناسی، شیمی و زمین شناسی برایم بسیار جالب و جذاب بود و خیلی سریع علوم تجربی را پذیرفتم. خدا را شکر، در واقع بالاجبار به راه درست کشیده شدم. سالهای دوم و سوم دبیرستان هم با کسب معدل خوبی سپری شد. مهر ماه سال 1357، در سال آخر دبیرستان (سال چهارم) ثبت نام کردم. بیست نفر دانشآموز سال آخر دبیرستان بودیم و روابط بسیار خوبی بین همه بچهها برقرار بود. همه بچهها درسخوان و اهل مطالعات خارج برنامه درسی هم بودند.
یعنی دقیقا در بحبوحه انقلاب اسلامی؟
تازه تجمعات انقلاب اسلامی هم داشت شکل میگرفت. البته یک سال قبل از این، پدرم فعالیت مذهبی و سیاسی علنی میکرد. یادم هست که یک روحانی از حوزه علمیه قم برای تبلیغ به روستای ما آمده بود و شبها مهمان خانه ما بود. به همین خاطر یک روز پدرم را به ژاندارمری بردند و مورد بازپرسی قرار دادند.
انقلاب اسلامی و فضای سیاسی و اجتماعی آن روزگار چقدر در کیفیت تحصیل شما تاثیر داشت؟
چند ماه اول سال آخر دبیرستان را بجای اینکه درس بخوانیم و خود را برای کنکور آماده کنیم، درگیر مجالس مذهبی و سیاسی شدیم و در واقع به همراه دوستان همکلاسی پرچمدار حرکت انقلابی شهر شدیم. با دستگاه دست سازی که خودمان طراحی کرده بودیم، اعلامیه چاپ میکردیم، شعار مینوشتیم و تظاهرات از دبیرستان راه میانداختیم. گاه نمایشگاه موقت فروش کتاب مذهبی به راه میانداختیم. از اواسط آبان ماه آن سال کلاسها را تعطیل و صرفأ از مدرسه به عنوان یک پایگاه بر علیه رژیم شاهنشاهی استفاده کردیم.
نیروهای حکومیتی به دلیل فعالیتهای سیاسی با شما چه برخوردی داشتند؟
بارها دبیرستان ما مورد هجوم وحشیانه نیروهای شهربانی و ژاندارمری قرار گرفت و مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم. زندگی رنگ و بوی دیگری گرفته بود. فکر گرفتن دیپلم و دادن امتحان کنکور را به کلی کنار گذاشته بودیم و تنها به پیروزی انقلاب اسلامی میاندیشیدیم.
بعد از پیروزی انقلاب با توجه به تغییر حکومیت و اوضاع اجتماعی روند تحصیل شما با مشکل مواجه نشد؟
در بهمن ماه 1357، انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشست. خیلی زود، دبیرستان سازماندهی شد و به فکر ادامه تحصیل افتادیم. آن سال سرسختانه با همکلاسیها درس خواندیم و در تیر ماه 1358 کنکور دادیم. حدود هشتصد هزار نفر در کنکور آن سال برای پذیرش بیست و پنج هزار نفر در دانشگاهها رقابت کردند. نیمی از بچههای کلاس در کنکور قبول شدند و تقریبأ نیم دیگر هم به تربیت معلم راه یافتند و به این ترتیب همه بچههای کلاس موفق شدند به مرحله بعد تحصیل راه یابند.
وقتی پذیرفته شدید، با توجه به همه سختیهایی که در گذشته متحمل شدید چه حسی داشتید؟
من هم آن سال با کسب رتبه 1837 کنکور در بین همه داوطلبان، در رشته شیمی محض دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شدم. وقتی نام خود را در روزنامه اطلاعات به عنوان پذیرش در رشته شیمی محض مشهد دیدم سر از پا نشناختم، چرا که این تنهای آرزوی من بود که فقط در این رشته قبول شوم. احساس میکردم قدری توانستهام بخشی از زحمات پدر را جبران کنم. شاید این نقطه عطفی در زندگی من بود که توانستم پدرم را خوشحال کنم. خوشحالی و رضایت پدر، سرآغاز همه موفقیتهای بعدی من در طول زندگی بود و آنچه را کسب کردهام، حاصل دعای خیر پدر و همچنین مادرم میدانم.
آیا معلم و شخص خاصی در زندگی شما و روند علمیتان در دوران کودکی تاثیرگذار بود؟
مشاهده تلاش مستمر و خستگی ناپذیر پدر، تشویقهای پی در پی برادر بزرگ و لذت بردن از نظم و تدبیر دبیران فیزیک، شیمی و ریاضیات باعث تمام موفقیتهای بنده بوده است. به این مجموعه ارزشمند، باید صبر و عطوفت مادر را نیز اضافه کنم.
اوایل انقلاب و حضور در دانشگاه فردوسی مشهد، کمی از حال و هوای آن روزها بگوئید؟
در مهر ماه 1358 وارد مقطع کارشناسی شیمی محض دانشگاه فردوسی مشهد شدم. اتاقی را در مشهد اجاره کرده بودم و در آن تنهایی زندگی میگردم و درس میخواندم. دانشگاه محل فعالیت گروههای مختلف سیاسی، شامل گروههای اسلامی مختلف، کمونیستها، سلطنت طلبها، منافقین و غیره، بود، اما به لطف خدا و دعای خیر والدین در هیچکدام وارد نشدم و خوب و بد را درست درک میکردم و راه حق را پیشه کردم. در اواسط ترم دوم دانشگاه (اواخر اردیبهشت ماه 1359) دانشگاههای کشور برای یک انقلاب فرهنگی تعطیل شد. مجبور شدم فعالیت دیگری را شروع کنم. با فرمان رهبر انقلاب امام خمینی به جهاد سازندگی رفتم. اردیبهشت 1362 دانشگاهها بازگشایی شد و تدریجی جهاد سازندگی را به قصد ادامه تحصیل ترک کردم و در واقع مامور به تحصیل شدم چون کارمند رسمی سازمان بودم و در آنجا مسئولیت داشتم. در سیزدهم شهریور ماه آن سال با یکی از همکاران خود در جهاد سازندگی که مسئولیت سرکشی به خانواده رزمندگان جهاد سازندگی را در ستاد جنگ داشت ازدواج کردم. ازدواج بسیار ساده و زیبایی داشتیم. به همکاران جهادم، در شب چهارشنبهای که هر هفته دعای توسل در منزل یکی از ما برگزار میشد شیرینی و چای دادیم و این مراسم رسمی بیان ازدواج ما در جهاد بود. هرچند برایم جنگ مسئله اول کشور بود، اما تصمیم گرفتم جز به تحصیل و موفقیت در علم نیندیشم.
در پنجم تیر ماه 1364، اولین فرزندم (علی) متولد شد. هم تحصیل و هم داشتن همسر و فرزند قدری سخت بود اما با تلاش زیاد همه چی خیلی خوب جلو رفت و با آنکه گاه تحصیل را هم فدای جنگ میکردم و در عملیاتهای جنگی (مهندسی جنگ) هم شرکت میکردم، بلاخره در شهریور ماه 1365 با رتبه ممتاز از دانشگاه مشهد فارغالتحصیل شدم. دانشگاه فردوسی بخاطر کسب معدل کل بالا یک ماشین حساب پیشرفته جایزه داد.
کارشناسی ارشد در چه دانشگاهی تحصیل کردید؟
در امتحان ورودی کارشناسی ارشد شیمی مدرسه تربیت مدرس (دانشگاه امروزی) و همچنین در انستیتو شیمی بابلسر، وابسته به دانشگاه مازندران، شرکت کردم و در هر دو به عنوان یکی از نفرات برتر امتحان ورودی قبول شدم.
چرا بابلسر را انتخاب کردید در حالیکه تهران از امکانات بهتری هم برای تحصیل و هم برای زندگی برخوردار بود؟
از محیط تهران خوشم نمیآمد و بابلسر شهر آرامی بود که تجهیزات مدرن آزمایشگاهی داشت. ازاینرو، بابلسر را انتخاب کردم. باید بهمن ماه سال 1365 برای ثبت نام و ادامه تحصیل به بابلسر میرفتم. خوابگاه متاهلی گرفتم و دوره کارشناسی ارشد شیمی با گرایش فیزیک را در مرداد ماه 1368 با موفقیت به پایان رساندم. در همان سال هم در آزمون اعزام به خارج وزارت علوم شرکت کردم که نتیجه قبولی آن یک سال بعد مشخص شد. دیر مشخص شدن نتیجه آزمون اعزام باعث شد که به خدمت سربازی فراخوانده شود. از مهر ماه 1368 تا مهر ماه 1371، به عنوان طرح خدمت سربازی در دانشگاههای تربیت معلم زاهدان و سپس دانشگاه سیستان و بلوجستان مشغول تدریس بودم. دومین فرزندم (امیر) پس از هفت ماه حضور در همین منطقه متولد شد.
چرا دوره دکتری به خارج از کشور نرفتید؟
تبدیل بورس خارج به داخل وازرت علوم را انجام دادم و از مهر ماه 1375 در دانشگاه تربیت مدرس به عنوان دانشجوی دوره دکترای تخصصی شیمی فیزیک مشغول شدم. در شهریور ماه سال 1375 از رساله خود با چاپ ده مقاله در مجلات بینالمللی دفاع کردم و در همین دوره نیز دانشجوی نمونه کشوری شدم و از رئیس جمهوری جایزه دریافت کردم. بعلاوه، در همین دوره مؤلف برتر کتاب دانشجویی در کشور شدم و بابت کتاب ʺسینتیک آنزیمیʺ از رئیس مجلس شورای اسلامی جایزه دریافت کردم.
چه سالی به دانشگاه تهران آمدید؟
در آبانماه همان سالی که دکترا گرفتم (سال 1375) به عنوان استادیار بیوفیزیک، در مرکز تحقیقات بیوشیمی بیوفیزیک دانشگاه تهران، مشغول شدم. در آذرماه 1379 به مقام دانشیاری و در دیماه 1383 مقام استادی نایل شدم. در آذرماه 1384 موفق به دریافت نشان درجه یک پژوهش دانشگاه تهران شدم. اکنون نه سال است که رئیس مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک دانشگاه تهران هستم و دوازده سال است که عضو هیئت ممیزه دانشگاه هم هستم.
چه شد که تحصیل در علوم پایه را انتخاب کردید؟
علوم پایه اساس علم است. ریشه همه علوم، علوم پایه است. من همیشه علاقه به ریشههای علم داشتم. سئوالات ذهنی من همیشه بنیادی بود. شیمی علم مورد علاقه من بود. میخواستم بدانم که در اطراف من چه چیزی وجود دارد؟ ماهیت آن چیست؟ من و امثال من از چه چیزی خلق شدهایم؟ تمام ذهن من از سئوالات شیمی پر شده بود. هدف من شناخت ماده نبود، بلکه به دنبال منشآ ماده و حیات بودم و برای این ناگزیر بودم که ابتدا ماده بشناسم تا به ماورای آن دست پیدا کنم. من میخواستم زیبائیهای آفرینش و رمز و راز آنها را کشف کنم. میخواستم از قوانین حاکم بر جهان آفرینش، پرده بردارم. پس باید سراغ شیمی و آن هم با گرایش فیزیک میرفتم.
در دوران دانشجویی چرا تا این اندازه به پژوهش اهمیت میدادید؟
قطر کوارک 15-10 متر است و قطر یک کهکشان بزرگ 15+10 متر است، اما اگر از دور با تلسکوپ به کهکشان نگاه کنیم و از نزدیک با میکروسکوپ/نانوسکوپ به کوارک نگاه کنیم از یکدیگر قابل تمایز نیستند. یک کهکشان 1030 بار از یک کوارک بزرگتر است، نور که در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر را میپیماید، 1014 (صدهزار میلیارد) سال طول میکشد تا این مسافت را بپیماید. دانشمندان تلاش میکنند تا این زیبائیها را رؤیت کنند و پی به رمز و راز آفرینش ببرند. برای رؤیت همین زیبائیهاست که دانشمندان تحقیق میکنند. تحقیق ریشه در حق دارد؛ تحقیق یعنی جستجوی حقیقت. به قول انیشتین، مغز متفکر قرن بیستم،
من میخواهم بدانم خداوند چگونه این جهان را خلق کرده است. من، به این پدیده یا آن پدیده، یا طیف این عنصر یا طیف آن عنصر علاقهمند نیستم. من میخواهم اندیشههای او را بدانم. بقیه جزئیات است...
آلبرت انیشتین (1955-1879)
این است که مردان و زنان بزرگ (دانشمندان) تلاش میکنند تا ببینند، میکروسکوپها و تلسکوپها را میسازند تا در آزمایشگاهها، خود را غرق در دیدن کنند و از آن لذت ببرند. این لذت، بالاترین عبادت است. کسی که درست ببیند، غرق در اندیشههای خالق میشود و در او ذوب میشود. اما، مردان و زنان کوچک تلاش میکنند تا دیده شوند، نه اینکه ببینند. پس، خیلی فرق است بین دیدن و دیده شدن. باید سعی کرد تا در زندگی ببینید، تلاش نکنید تا دیده شوید. اگر از دیدن لذت نمیبرید، نگاه و زاویه دید خود را عوض کنید تا زیبائی را کشف کنید. بکوشید عظمت در نگاه شما باشد، نه آنچه بدان مینگرید. اگر از بهار لذت نبرید، دچار خزان خواهید شد. فرصت را از دست ندهید. خدا زیباست و زیبائیها را دوست دارد و از زیبا دیدن ما زیبائیهای دیگر میآفریند. پس بکوشید تا خداوند برایتان یکی پس از دیگری، زیبائی بیافریند تا در زندگی بیشتر زیبائی ببینید و بیشتر لذت ببرید. دیدن زیبائی، زمان و مکان خاصی ندارد. زیبائی بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش در همه جا و همه حال، کشیده شده. هرگز نگوئید که نمیشود و نمیتوانم و یا همین است که هست. درست و مثبت بیندیشید. دنبال زشتیها، ناملایمات، نابسامانیها، ناپاکیها نگردید که وجود خارجی ندارند وجودشان به خود ما برمیگردد. دنبال قشنگیها، ملایمات و پاکیها بگردید که همواره و ذاتأ وجود دارند. دنبال هستیها بگردید که وجود دارند، دنبال نیستیها نروید که وجود ندارند. همه اینها ریشه در تحقیق دارد.
امروزه متاسفانه مقاله محوری و مونتاژمقاله در بین دانشجویان و در برخی مواقع در بین اساتید نیز دیده میشود، به نظر شما این اتفاق چه عواقبی را برای جامعه علمی کشور در پی دارد؟
این یک انتظار منطقی است که دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید مرزهای دانش را بشکافد و تولید علم کند و نتیجه کار خود را باید در نشریات بینالمللی منتشر کند. تولید علم یک فرآیند جهانی است و نتیجه تحقیق باید منتشر شود تا همگان آن را بخوانند و مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد. تا سخن و کشف علمی نقد نشود به کمال نمیرسد. تا علم تولید شده در معرض دیگران قرار نگیرد، چگونه میتواند نقد شود و به کمال برسد. همین است که پیامبر بزرگوار اسلام (ص) میفرمایند: زکات علم نشر آن است. پس، انتظار داریم هر جا علمی تولید شود که موتور تولید آن جوانان تحصیلات تکمیلی هستند، به جهان عرضه شود تا به کمال برسد. پایان نامه و رسالهای که در نشریات بینالمللی مطرح نشود، خشک و بیروح و بیارزش است و خیلی زود به فراموشی سپرده شده و نابود میشود. مینویسیم تا نقد شویم، تا تایید مجدد شویم و یا اشکالاتمان بر طرف شود. مینویسیم تا علم به کمال برسد. برای جهان مینویسیم تا همه جهانیان آن را بخوانند و از نقد شدن نمیترسیم چون هدف والاتری داریم و آن رسیدن به کمال است. جوانان تحصیلات تکمیلیمان را تشویق میکنیم تا به زبان علم با دنیا از دریچه نشریات علمی سخن بگویند، تا رشد کنند و به دنیا نشان بدهند که ما هم میتوانیم.
برخی اعتقاد دارند تعدد مقالات دانشگاه را به سمت پویایی سوق میدهد؟
رشد رقابت علمی و فرهنگِ منتشر کن یا نابود شو در محیطهای علمی، اگرچه میتواند باعث پویایی تولید علم در دانشگاهها شود اما ممکن است با عینیت و صداقت پژوهش در تضاد باشد، چون این موضوع به دانشمندان برای تولید مقاله به هر قیمتی، فشار میآورد. ʺمنتشر کن یا نابود شوʺ یک ضربه عصبی در نوشتن و چاپ مقاله به بسیاری از دانشمندانی است که در محیطهای دانشگاهی کار میکنند. اما هر پدیدهای که اتفاق میافتد دارای جنبههای مثبت و منفی است. باید سکان هدایت آن پدیده به سمت افزایش جنبههای مثبت و کاهش جنبههای منفی باشد. کار مدیران سازمانها و نظام هم همین است وگرنه هر پدیدهای احتمال وقوع دارد. سرعت رشد علمی در جامعه ما بالا بود و این طبیعی است که جنبههای منفی هم رشد کند. اما با درایت و مدیریت مسئولان آموزشی و پژوهشی کشور باید جلو تخلفات گرفته شود. دو دهه فقط به تولید علم پرداختیم و فقط به کمیت تولید اندیشیدیم و از کیفیت تولید علم غافل شدیم.
این روند تا چه میزان طبیعی بود؟
شاید هم این طبیعی بود چرا که هنوز تولید را داشتیم فرا میگرفتیم و مهم نبود که چه تولید میکنیم. مهم نبود که کجا نتایج تحقیق منتشر میشود. هنوز به یک کمیت قابل سنجش و ارزیابی نرسیده بودیم. اما در چند سال اخیر که کمیت تولید را چشمگیر یافتیم، حال به کیفیت چشم دوختهایم. چاپ مقالات را در هر نشریهای نباید قبول کنیم. باید تولیدات خود را به سطحی برسانیم که نشریات برتر جهان آنها را برای انتشار قبول کنند. نشریات برتر جهان که ناشران بنام بینالمللی هستند، داوریهای علمی سختی دارند. در آنجا نمیشود با دادن پول مقاله چاپ کرد. آنچه در اطراف دانشگاه تهران برای چاپ مقاله تبلیغ میشود، نشریات غیرمعتبری است که هویت ناشر آن معلوم است. هرگز با دادن پول نمیشود در نشریات با ناشر معتبر بینالمللی، مثل الزویر یا اشپرینگر که همین دو ناشر اغلب مجلات خوب بینالمللی را منتشر میکنند، مقاله چاپ کرد. آنها حیثیت خود را نمیفروشند. آنچه مورد سوء استفاده است نشریاتی است که از نمایههای بینالمللی بهرهای نمیبرند و ناشری با هویت مطلوب ندارند.
در این حوزه بعضا شاهد انتشار مقاله در مجلات نامعتبر هستیم، برای برخورد با این موضوع چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
نیازمند قوانین و مقرراتی هستیم تا با سوء رفتار اخلاق علمی برخورد جدی کنیم. برای این منظور، نیازمند فضای آموزشی و پژوهشی آرام و بدون دغدغه هستیم تا بتوانیم به این مهم بپردازیم. فضای سیاسی حاکم بر دانشگاهها، مسئولان آموزش عالی و دانشگاههای کشور را از پرداختن به این مهم دور کرده است. با این حال، امروزه دانشگاههای مختلف حرکات خودجوش خوبی کردهاند. دانشگاههای مختلف، فهرستی سیاه از نشریات بیاعتبار و یک فهرست زرد از نشریات کم اعتبار ارائه کردهاند. در دهه نود، اخلاق علمی رشد خواهد کرد و جنبههای منفی تولید علم را کم رنگ خواهد کرد.
تعریف شما از توسعه پایدار و یا توسعه همه جانبه چیست؟
توسعه پایدار باید مبتنی بر تحقیقات بنیادی و دانش بومی باشد. تحقیقات بنیادی هم باید بر مدار همه علوم به طور همزمان باشد. به عبارت دیگر، هر نظریهای همزمان باید در تمامی جهات علمی مورد ارزیابی قرار بگیرد. امروز ثابت شده است که باید در یک کار تحقیقاتی خوب، همه علوم بکار گرفته شوند. هر طرح تحقیقاتی باید در برگیرنده همه جوانب حوزه تخصصی خود، آسیب شناسی اجتماعی طرح، ارتباط نتایج طرح با حوزه اخلاق و علوم انسانی، اثرات هنری طرح، اثرات زیست محیطی طرح و ... باشد. امروز انفرادگرایی محکوم به شکست است. اجتماع همه علوم باید در یک طرح مد نظر قرار بگیرد. روزگاری صنعت متکی بر زیستشناسی نبود و نتیجه آن بیماری کره خاکی شد. حال همه چی مریض شده است. با انباشتی از زبالهها مواجه شدهایم که نمیدانیم باید با آن چه کنیم. نقش اول در توسعه پایدار، توجه به حوزه علوم زیستی است. از آنچه در چرخه طبیعت نیست دوری کنیم. هر صنعتی که آغاز میکنیم باید مبتنی بر دانش بومی با زیرساختهای علوم پایه بومی و با مطالعات عمیق زیست محیطی و آسیبشناسی آن در حوزههای علوم اجتماعی، انسانی و رفتاری باشد.
با توجه به اینکه خروجی علوم پایه مانند علوم مهندسی قابل لمس برای عموم مردم نیست، به نظر شما علوم پایه تا چه میزان میتواند در توسعه کشور نقش داشته باشد؟
دانش بشری شامل سه حوزه مختلف است: علوم، علوم اجتماعی، علوم انسانی و هنر. علوم، شامل همه علوم پایه، فنی-مهندسی، کشاورزی و پزشکی است و در نتیجه شامل همه تجارب انسان از جهان مادی است تا او را به جهان ماورایی رهنمون سازد. علوم اجتماعی، به تاثیر متقابل انسان و جامعه میپردازد و علوم انسانی بعلاوه هنر به انسانیت و ذهن خلاق او میپردازد. علوم پایه شامل شیمی، فیزیک، علوم زمین، علوم زیستی و ریاضیات است. شیمی، علم مواد است؛ فیزیک، قوانین حاکم بر جهان مادی است؛ علوم زمین و علوم زیستی، شناخت مواد پیرامون خود و حیات است؛ ریاضیات هم ابزار این علوم است. بنابراین، علوم پایه همه چیز است. آنچه در علوم دیگر، یعنی فنی-مهندسی، کشاورزی و پزشکی، ظاهر میشود خود مولود علوم پایه است که به عمل آمده است تا که به ظهور رسد. مگر میتوان جادهای و ساختمانی بنا کرد، بدون آنکه از علم مواد و قوانین حاکم بر آن بهره برد. مگر میتوان محصولات کشاورزی سالم بدست آورد، بدون آنکه درختان را از مواد مورد نیاز آنها بیبهره کرد و از درختان شناخت زیستن نباشد. مگر میتوان دارویی ساخت، بدون اطلاع از علم مواد و یا بدون اطلاع از مکانیسم عمل آن و نحوه عمل سلولها در مواجه شدن با یک ماده مصنوعی. الفبای همه علوم، علوم پایه است. ابتدای همه علوم، حتی علوم انسانی و علوم اجتماعی، علوم پایه است. شناخت جهان ماورای ما هم نیازمند جهان مادی است که شناخت آن در گرو علوم پایه است.
از نگاه شما بین امکانات دانشگاههای کشور در رشته تخصصی شما، و امکانات دانشگاههای برتر جهان چه تفاوتهای است؟
دانشگاه جمع دو مجموعه است: مجموعه نیروی انسانی متخصص و مجموعه امکانات تحقیق و پژوهش. مجموعه نیروی انسانی متخصص، مقدم بر مجموعه امکانات تحقیق و پژوهش است. اگر که مجموعه امکانات تحقیق و پژوهش به نحو احسن فراهم شود، اما مجموعه نیروی انسانی متخصص نباشد، شبیه موجود مردهای است که برایش همه نوع غذای لذیذ فراهم کردهاند تا بخورد و لذت ببرد. مجموعه نیروی انسانی متخصص میتواند مولد مجموعه امکانات تحقیق و پژوهش باشد، اما عکس آن نمیتواند اتفاق بیفتد. بسیاری از دانشگاههای ما دارای مجموعه نیروی انسانی متخصص خوبی است اما امکانات تحقیق و پژوهش بدرستی فراهم نیست. اما همین مجموعه نیروی انسانی متخصص، با امکانات کمی که در اختیار دارند بخوبی کار میکنند و بهرهوری آنها مطلوب است، اگرچه میتواند بهتر از این هم باشد. امکانات ما نه تنها با دانشگاههای بزرگ جهان قابل مقایسه نیست، بلکه با امکانات دانشگاههای کشورهای همسایه هم شاید قابل قیاس نباشد. برای مقایسه، بودجه دانشگاه هاروارد شانزده برابر بودجه وزارت علوم و بودجه دانشگاه شاه فهد عربستان چهار برابر بودجه وزارت علوم است. بنابراین، آنچه در پیشرفتهای علمی کشور و رشد تولید علم کشور در دو دهه اخیر میبینیم، به ایثار دانشمندانمان ربط دهیم که سخت کوشیدند تا برای مردم عزیزمان افتخاری داشته باشند.
آیا دانشجویان دانشگاههای بزرگ کشور در صورت فراهم شدن بستر لازم آموزشی و پژوهشی در دانشگاههای داخلی، میتوانند با محصلین دانشگاههای برتر دنیا رقابت کنند؟
هم اکنون، علیرغم همه کمبودها و امکانات تحقیقاتی، به لطف و مرحمت اعضای هیئت علمی، فارغالتحصیلان بسیاری از دانشگاههای ما، از حیث آموزش و پژوهش سرآمد هستند و نسبت به فارغالتحصیلان بسیاری از دانشگاههای خیلی معتبر خارجی، باسوادتر و تواناتر هستند. بهترین گواه بر این ادعا، اینکه فارغالتحصیلان ما را دانشگاههای خیلی معتبر جهان بسادگی جذب میکنند. از همه اینها گذشته، جوانان ایرانی بسیار باهوش، کوشا و خلاق هستند. همین هم باعث خروج برخی از کشور شده است.
به نظر شما خروج دانشجویان نمونه از کشور و ادامه تحصیل آنان در دانشگاههای خارج، برای جامعه علمی یک فرصت است و یا یک تهدید؟
هم فرصت است و هم تهدید، بستگی به اینکه ما چگونه به آن نگاه کنیم. فرصت است، اگر برای آنها چه بخواهند به کشور برگردند و چه نخواهند برگردند، برای هر حالت برنامه داشته باشیم تا در جهت منابع ملی از آنها بهرهمند شویم. تهدید است، اگر که برای برگشت آنها و یا استفاده از آنها در صورت عدم برگشتشان به کشور، هیچ برنامهای نداشته باشیم.
نگاه شخص شما به مسئله مهاجرت چگونه است؟
من مایلم در این خصوص، به عنوان یک فرصت به آن نگاه کنم و نه یک تهدید. ما نخبگان زیادی در مرکز مختلف دانشگاهی سراسر جهان و آن هم در بهترین دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی و آموزشی داریم. مجموعه بسیار کاملی از انسانهای متخصص در سراسر جهان داریم، با همه امکانات در اختیار. آنها میتوانند به کشور خود فراخوانده شوند (هر چند شرایطی باید مهیا شود) تا مجددآ در خدمت جامعه خود باشند و یا اینکه به صورت نیمه وقت و پاره وقت فیزیکی و یا در فضای مجازی، با کشور خود ارتباط داشته باشند. تمام نخبگان رفته از کشور، قلبشان اینجاست و هرگز راضی به برداشتن هویت ایرانی خود نیستند. آنها برای هر همکاری حاضرند. فرآیند تولید علم جهانی است و دانشمند متعلق به همه جوامع بشری است و حد و مرز برایش معنی ندارد. جهان مجازی هم که اصلا مرزی ندارد. پس، اینطور ببینیم که نخبگان و دانشمندان ما در همه جای کره خاکی حضور پر رنگی دارند و بر همه قابلیتها مسلط هستند، بیایید از این پتانسیل بزرگ بهرهمند شویم.
بزرگترین علت مهاجرت دانشجویان از کشور چیست؟
برخی میروند، چون دریچههای جدیدی از علم را جستجو میکنند. میروند تا در دریای بزرگتری از علم شنا کنند. دریای کم عمق علم، خطرناکتر است. شناگر خوب، به دریای عمیقتر نیاز دارد. برخی دیگر هم میروند، چون به دنبال شغل مناسب و پایدار هستند. مشغله اول ذهنی هر شخص، شغل و آینده است. طاقت و صبر انسانها با هم متفاوت است. برای همه نسخه یکسان نپنداریم. خداوند همه چیز را متفاوت آفریده است. زیبایی خلقت در همین تفاوتهاست. هنر خوب، در استفاده از همه این تفاوتها و پتانسیلهاست. با هر کس باید به فراخور حالش رفتار کرد. انسانها با هم متفاوتند و احترام و شئونات همه باید حفظ شود. برخی هم میروند، چون بقیه میروند و اینها کوردلانی بیش نیستند.
چه اقداماتی باید از سوی بنیاد ملی نخبگان و دیگر نهادهای ذیربط برای بازگشت این افراد انجام شود؟
اول برنامه کوتاه مدت و برنامه دراز مدت برای اشتغال مناسب و پایدار؛ دوم تکریم و احترام دانشمندان و اهل علم؛ سوم تشویق برای هر دستیابی به هر پیشرفت علمی.
بحث اشتغال نخبگان تا چه اندازه در این مهم نقش دارد؟
شغل و نگاه به آینده، مشغله اول ذهنی هر جوان تحصیل کرده است. بسیاری کشورشان را فقط به دلیل نگرانی از آینده و نداشتن شغل مناسب و پایدار ترک میکنند. بزرگترین دغدغه جوانان ما در حال حاضر، نبود اشتغال است. اگر این مشکل حل شود، شک ندارم که خروج از کشور متوقف و ورود نخبگان به کشور قوت میگیرد.
استاد، تعریف شما از شیمی چیست؟
علم مواد است و فیزیک، علم شناخت قوانین حاکم بر جهان مادی. در ماورای این دو علم، بیوفیزیک پدید میآید که بر جهان زنده احاطه دارد و این است که رساله دکترا را بر آن سوار کردم و در ادامه به بخش بیوفیزیک دانشگاه پیوستم و اولین مدیر گروه آموزشی بیوفیزیک در ایران شدم. زیبائیهای زیادی در علم بیوفیزیک دیدم که توصیف ناپذیر است. حال فهمیدم که از خلقت خدا هنوز هیچ نمیدانم و راه سختی برای درک آن دارم. جهان ما پر از شگفتیهای وصف ناپذیر است. در پس همه این شگفتیها، دست لایزال الهی است که همه مخلوقات خدا در پیشگاهش هر لحظه سر تعظیم فرو میآورند و این زیباترین رمز آفرینش است.
در شیمی به دنبال یافتن کدام راز هستی بودید؟
من شیمی را با گرایش فیزیک خواندم و دامنه تحقیقات و پژوهش خود را به بیوفیزک کشاندم. در شیمی با ماهیت ماده آشنا شدم. در فیزیک با جاذبه، دافعه، نیروها و انرژی آشنا شدم. آنگاه مهیا شدم تا به منزل بیوفیزک بروم تا از نیروی حیات سر درآورم. در شیمی آموختم که مواد از مولکولها ساخته شدهاند و سنگ بنای مولکولها هم اتمها هستند. اتم از مجموعهای الکترون، پروتون و نوترون (ذرات بنیادی) تشکیل شده است. بنابراین، جهان مادی فقط شامل الکترون، پروتون و نوترون است. آنچه چشم ما میبیند (ماده)، مجموعهای از همین سه تاست: الکترون، پروتون و نوترون. پروتونها و نوترونها در فضای بسیار کوچکی به نام هسته یا مرکز، بالاجبار (با صرف انرژی خیلی زیاد، موسوم به انرژی هستهای) کنار هم قرار گرفتهاند. الکترونها در فضای بسیار بزرگی، با سرعت خیلی بالا دیوانهوار حول مرکز میچرخند.
پایداری ماده در همین طواف دیوانهوار الکترون حول مرکز نهفته است. در این چرخشها هر چه الکترون به مرکز نزدیکتر باشد، جاذبه و عشق هسته برای آن بیشتر و کنده شدن آن از این عشق دشوارتر است. طواف حول مرکز، تکیه بر قدرت جاذبهای است که مانع نابودی و در نتیجه هستی و جاودانگی است. طبیعی است که هرچه چرخنده به هسته نزدیکتر باشد، مستحکمتر است و کمتر تحت تاثیر انحرافات قرار میگیرد. بودن، همین عشق به جاذبه است. طواف کعبه هم ارادت همین عشق در مقیاس بزرگتر است. آنجا طواف بر بالاترین نظام دهنده هستی است که مطلق است و همه چیز از آن اوست. در پس ماهیت ماده، جاذبه و عشق است. بودن، عاشقی میطلبد و این از ذرات بنیادین آغاز شده است. جهان ما، جهان عاشقی است. شکوه و عظمت عشق هم درک آن است. نیایش، بیان درک همین عشق است.
عاشق بی دل، کجا با خلق عالم کار دارد بگذرد از هر دو عالم، هر که عاشق یار دارد
کار ما عشق است و مستی، نیستی در عین هستی بگذرد از خودپرستی، هر که با ما کار دارد
چه ارتباطی بین شیمی و فیزیک است که شما آنها را با هم ادغام کردید؟
از فیزیک آموختم که برداشت ما از جهان، دو ماهیتی است: جرم و انرژی؛ این دو میتوانند به یکدیگر هم تبدیل شوند. والاترین صورت انرژی نور است، چون عامل انتقال بین حالات مختلف انرژی از دیدگاه فیزیک نوین یعنی کوانتم است. تغییر حالت انرژی، سبب تغییر خاصیت و رفتار ماده میشود و آشفتگیها و تمایلات جدیدی برای ماده به ارمغان میآورد که در واقع همان نیروهاست. انرژی عامل تغییر و پیدایش نیروست. نیرو عامل جابجایی است تا تعادل جدید حادث شود. برای هر بخش از جهان مورد مطالعه ما که به آن سیستم گفته میشود، نیرو منشآ درونی یا بیرونی دارد. تغییرات بزرگ همیشه از نیروی درونی آغاز میشود. وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج میشکند، یک زندگی به پایان میرسد. وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از درون میشکند، یک زندگی به آغاز میرسد.
ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم (سوره رعد-آیه 15)
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند.
و هر دو رشته را با تحقیق و پژوهش به زیست گره زدید؟
در بیوفیزیک یافتم که آب زیر بنای ساخت حیات است. آب منشآ تحول و تغییر است و این ناشی از خواص منحصر به فرد آن است که میتواند منشآ پیدایش نیروهای عظیم و درعین حال ظریف شود. اجازه بدهید از ساختار پروتئین و اهمیت آب در اطراف آن بگویم تا به نیروی حیات برسیم. پروتئین مولکول بزرگی است که از به هم پیوستن مولکولهای کوچکتری به نام اسیدهای آمینه با نظم و توالی خاصی ایجاد میشود. بیست اسید آمینه مختلف وجود دارد که گاه صدها و یا هزاران تا از همین بیست نوع اسید آمینه مختلف به هم میچسبند تا یک مولکول پروتئین ایجاد شود. در بدن موجودات زنده هزاران نوع پروتئین وجود دارد که هر کدام وظیفهای دارند. یک پروتئین مسئول دیدن است و یک پروتئین مسئول گرفتن اکسیژن و دیگری اکسیژن را ذخیره میکند. پروتئین دیگری رنگ پوست را میسازد و دیگری عامل حمل در خون است. توالی اسیدهای آمینه و تعداد آنها (سوم به ساختار اول پروتئین، اولین شناخت ما از پروتئین) در پروتئینهای مختلف، متفاوت است. ساختار اول یک مولکول پروتئین، تحت تاثیر نیروهای درونی خود، تحت عنوان اتصالات هیدروژنی، فنری شکل شده و یا مجموعهای از صفحات موازی با هم ایجاد میکند که به آن ساختار دوم پروتئین میگویند. اگر ساختار مولکول پروتئین به همینجا ختم شود، عملکرد حیاتی که از آن صحبت شد مهیا نمیشود.
بدن موجودات زنده مملو از آب است. وقتی مولکول پروتئین با آن ساختار دومش در آب قرار بگیرد، مچاله و کروی شکل میشود تا بخشهایی از مولکول پروتئین که از مولکولهای آب بدشان میآید با پنهان شدن در درون کره از دسترس مولکولهای آب دور باشند (اصطلاحآ پیوندهای آبگریز) و بخشهایی از مولکول پروتئین که آبدویت هستند در سطح کره قرار گیرند تا در دسترس مولکولهای آب باشند (اصطلاحآ پیوندهای آبدوست). این ساختار کروی و مچاله شده پروتئین، موسوم به ساختار سوم پروتئین، میتواند در حیات نقش بازی کند و در واقع زنده است. آب عامل اصلی ساختار سوم و در نتیجه حیات در پروتین است. آب، ناقل حیات است.
و جعلنا من الماء کل شیء حی (سوره انبیا-آیه 30)
و ما همه چیز را از آب زنده گردانیدیم
نظر شما پیرامون جایزه علامه طباطبایی و دیگر مراسم و جوایزی که برای تقدیر از دانشمندان و نخبگان کشور برگزار شد؟
تشویق و احترام مداوم به دانشمندان جامعه یک وظیفه دولتی و همچنین ملی است. احترام به یک دانشمند، احترام به یک شخص نوعی نیست، بلکه احترام به مقام شامخ دانشمند است. وقتی کار دانشمند مورد تشویق و احترام قرار میگیرد، او به کارش دلگرمتر شده و میفهمد که کارش ارزشمند است و توجه جامعه را به خود جلب کرده است. این باعث میشود که برای کسب موفقیت بعدی تلاش کند. هر چه قدر هم اینطور مراسمی برای ارزشگذاری به کار دانشمندان جامعه برگزار شود، باز هم کم است. حقشناسی و احترام به دانشمندان جامعه، اساس توسعه علمی کشور است. دانشمندان، نمایندگان راستین دانش و فضیلت بوده و آبروی سرزمین و کشور خویش محسوب میشوند. از اینرو، هرگونه غفلتی در حق دانشمندان، در هر زمینه به زیان علم، دانش و فرهنگ بوده و کل جامعه دچار ضرر و زیان جبرانناپذیر خواهد شد. باید همواره نقش محققان و دانشمندان در جامعه، برای عموم افراد روشن شود تا همه مردم به ارزش والای کار داشمند واقف شوند به گونهای که هر جا دانشمندی خود را معرفی کند، برایش احترام خاص قائل شوند، تا اشتیاق افراد جامعه به تحقیق و کسب علم بیشتر شود. دانشمندان، قهرمانان میادین نبرد علمی هستند و ارزش آنها به مراتب بالاتر از قهرمانان ورزشی هستند. این بیان نباید چیزی از ارزش کار قهرمانان ورزشی کم کند، بلکه باید ارزش کار دانشمندان را بیش از پیش مورد توجه قرار دهد. رشد علم و ارتقاء معرفت، ملازمت تام با محیطی دارد که در آن شناخت ارزشها، احترام و تشویق وجود داشته باشد. نحوه برخورد مردم با دانشمندان جامعه خود یکی از بهترین شاخصهای ارزشیابی توجه به علم در جامعه است. زمانی که بیسمارک صدراعظم آلمان شد، با اهمیت دادن به دانشمندان و حمایت از آنها تلاش کرد تا سطح دانش و فن را در جامعه بالا ببرد و از همینرو بود که بعدها آلمان قدرت اول اروپا شد.
شما به عنوان یک سرآمد به چه بستری برای تاثیرگذاری بیش از پیش در نظام آموزشی و پژوهشی کشور نیاز دارید؟
جهان صنعتی، خانه ما این کره خاکی را بیمار کرده است. هر روز لطمات جبران ناپذیری بر محیط زیست وارد میشود. قبل از هر چیز باید به خانه خود فکر کنیم. باید این خانه را آن طور که شایسته اشرف مخلوقات است، حفظ کنیم. ما آنقدر در صنایع مختلف غرق شدیم که از محل سکونت خود غافل شدیم. اکنون وقت آن رسیده است که همگام با جامعه جهانی، نگاهی نو به این کره خاکی بیافکنیم. اگر مورچه یا پروانهای در گوشهای از سطح زمین کشته شود و یا گیاهی لگدمال شود بر سرنوشت همه ساکنان زمین اثر خواهد گذاشت. حیات زیباست. همه موجودات آفریده شده مورد احترامند. باید به طبیعت برگردیم و برای هر چیزی از طبیعت الگوبرداری کنیم. باید از همان دوران ابتدایی، طبیعت دوستی، حیوان دوستی، گیاه دوستی و عشق به طبیعت و مخلوقات خداوند را در دانشآموزان القا کرد، اگرچه فطرت انسان هم همین است. باید کاری کنیم که این فطرت پاک باقی بماند. باید یاد بگیریم از طبیعت برای منابع خود و گشایش رمز و راز آفرینش، کپیبرداری کنیم و آن هم بسیار محتاط تا مبادا به محیط زیست خللی وارد شود. هرچه مخل محیط زیست باشد، محکوم به فناست. هر آموزش و تحقیقی در کشور باید مبتنی بر حفظ محیط زیست باشد و این اولویت اول کشور و همچنین جامعه جهانی است. ما مجاز به استفاده از تمام نعمات الهی در این کره خاکی هستیم، به شرطی که هیچ نگرانی برای نسلهای آتی نگذاریم.
این روزها برخی اعتقاد دارند زمین در حال احتضار است، شما حال زمین را چگونه ارزیابی میکنید؟
کره خاکی ما، زمین، بیمار است. ما انسانها بیمارش کردیم. گفته میشود که حدود چهل درصد از مرگ و میر در سراسر جهان را میتوان ناشی از انواع آلودگی اعم از آلودگی آب، هوا و خاک دانست. دود حاصل از احتراق سوخت خودروها، نیروگاههای برق با سوختهای فسیلی بویژه زغال سنگ، پالایشگاههای نفت و پتروشیمی، کارخانههای تولید پلاستیک، کارخانههای تولید سیمان و فرآوردههای صنعتی و شیمیایی، باعث آلودگی هوا شده است. فرآیندهای صنعتی و دفع زبالهها باعث ایجاد بوی نامطبوع و بسیار مضر در هوا شده است. بر اثر تخلیه فاضلابها و وارد شدن زبالههای بیمارستانی و صنعتی به درون رودها و سدها، آبهای کره زمین آلوده شده است. استخراج سوختهای فسیلی، نفت و گاز طبیعی، استفاده بیحساب از کودهای شیمیایی، سموم کشاورزی و آفتکشها و نفوذ آنها به منابع آبی، آبها را آلوده کرده است. بسیاری از بیماریهای کشنده عفونی و ویروسی از طریق آب آلوده وارد بدن انسان و دیگر موجودات زنده میشوند. نشت مواد شیمیایی شامل هیدروکربنها، علفکشها، آفتکشها، هیدروکربنهای کلردار و فلزات سنگینی مانند کروم و کادمیم به درون زمین، کره خاکی ما را آلوده و خاک را از حالت طبیعی خود خارج کرده است.
رهایش گرمای زیاد از طریق خودروها، کشتیها و هواپیماها و همچنین کارخانجات مختلف، سبب آلودگی گرمایی شده و دمای کره زمین را تغییر داده است. تردد و ترافیک سنگین خودروها، کشتیها و هواپیماها سبب آلودگی صوتی شده و فضای سکونت ما را مشوش کرده است. گسترش خطوط برق فشار قوی و فشار ضعیف در همه شهرها، تابلوهای تبلیغاتی کنار جادهها، ویرانههای حاصل از حوادث خود ساخته، ذخیرهسازی فضولات زندگی صنعتی، آسمانخراشها و ساختوسازهای بیرویه در همه جای کره خاکی، سبب آلودگی بصری شده و دیدگان ما را خسته و رنجور کرده است. حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله، به دلیل بیتوجهی به محیط زیست افزایش یافته است و به دنبال آن فجایع عظیم دیگری شکل میگیرد. سونامی سال 2011 میلادی ژاپن سبب ورود زبالههای هستهای به محیط زیست شد. دفع مجدد این زبالهها چند دهه طول خواهد کشد. تلفن همراه و شبکههای رادیویی و تلویزیونی بسیار گسترش یافته و موجودات زنده را در دریای بیکرانی از امواج مضر غرق کرده است. فضای صفا و صمیمیت از طریق گفتگو و چهره به چهره، جای خود را به شبکههای تلفن و اینترنت داده و آلودگی اخلاقی و فرهنگی ایجاد کرده است.
غرش موشکها و توپهای جنگی، انفجار مداوم مینهای نفری و خودرویی، بمباران هواپیماهای نظامی و کشتن انسانیت و اثرات مختلف آنها را هم به این آلودگیها اضافه کنید. آیا چیزی هم مانده است که از آن سخن نگفته باشیم و پاک نگه داشته باشیم؟ هیچ مکتبی به اندازه اسلام به طبیعت و محیط زیست اهمیت نداده است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم انسان را به مطالعه و شناخت طبیعت و جهان آفرینش دعوت میکند. در قرآن کریم از نابود کردن و تخریب محیط زیست به عنوان تجاوز نام برده شده است و بر این اساس افرادی که نسبت به محیط زیست رفتار ناشایست داشته باشند، از رحمت و محبت خداوند محروم خواهد بود.
هُوَ أَنشَأکُم مِّنَ الأًرضِ وَ استَعمَرکُم فِیهَا (سوره هود-آیه 61)
خداوند شما را در زمین خلق کرد و شما را به عمارت و آباد کردن زمین گماشت.
اما ما بجای عمران و آبادانی در زمین، کمر به نابودی آن بستیم. خیلی دیر فهمیدیم که چه کردهایم و حال به دنبال چاره میگردیم! اکنون به دنبال استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، سرمایهگذاری در انرژیهای پاک، صرفهجویی در مصرف برق،آب و انرژی و ایجاد شبکههای هوشمند برای جلوگیری از آلودگی هوا و بازسازی شهرها هستیم. تازه در یافتیم که در محیط سایر جانداران و گیاهان نباید دخالت کنیم. بجای استفاده از وسایل نقلیه پیادهروی کنیم. فضاهایی سبز را گسترش دهیم. در محل زندگی شخصی، گیاه و درخت بکاریم. در تولید زباله صرفه جویی کرده و استفاده از کودهای شیمیایی، آفتکشها و سوم کشاورزی را کنار بگذاریم. زمین بیمار است؛ همه وظیفه داریم که در سلامتی این نعمت بیبازگشت تلاش کنیم.
برای تنفس در یک هوای پاک، جامعه، دولتمردان و دانشگاهیان چه وظیفهای دارند؟
هر کس وظیفهای دارد. هر کس باید بداند وظیفهاش چیست و بدان عمل کند. دانشگاهیان باید در خدمت جامعه باشند زیرا جامعه نیازمند آنهاست و این یک فرصت و توفیق است. حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: "نیاز مردم به تو رحمت است، پس قدر آن را بدان و آن را برآورده کن". دانشمندان جامعه باید مشکلات جامعه را درک کنند و برای حل آنها بکوشند. دولتمردان هم مؤظفند امکانات لازم را برای حل مشکلات جامعه فراهم کنند و از آنها حمایت کنند. جامعه نیز باید قدر دانشمندان خود را بداند و شآن و منزلت آنها را حفظ کنند.
آیا به خواندن کتابهای غیر تخصصی مانند رمان و شعر هم علاقمند هستید؟ به چه شاعر و نویسندهای علاقمهمند هستید؟
حافظ، سعدی و مولوی را بسیار دوست دارم و اشعارشان را مرتب میخوانم. کلامشان برگرفته از آیات قرآن است و معرفت انسان را زیاد میکند. وقتی از کار خسته میشوم، خواندن چند بیت شعر از این والامقامان تسکین داده و رفع خستگی میکند. اگر هم بخواهم در عین کار کردن به شعر این بزرگواران روی آورم، موسیقی سنتی آوازخانان این اشعار را با صدای کم گوش میدهم. به داستان و رمان در زمان دانشآموری علاقهمند بودم. بیش از سی سال است که رمان و داستان نخواندهام. به کتابهای فلسفه علاقهمندم و از خواندن سرگذشت فیزیکدانان بزرگ و عقاید فلسفی آنان خیلی لذت میبرم. کتابهای پلانک، هایزنبرگ و همه فیزیکدانان قرن بیستم را دوست دارم و میخوانم.
ورزش یک امر مهم در سلامتی افراد و مورد تأکید همه صاحبنظران است، باتوجه به مشغله زیاد و کم بودن اوقات فراغت تا چه میزان به این مهم میپردازید؟
به پیادهروی در پارکها و طبیعت علاقه دارم. سعی میکنم در هر هفته یک بار به کوهنوردی بروم و به دور از هیاهوی شهر، در سکوت مطلق، از طبیعت زیبا استفاده کنم. در سطح شهر از ماشین شخصی استفاده نمیکنم تا مجبور به پیادهروی باشم.
آیا شما نیز به فیلم دیدن علاقمند هستید؟ آثار کدام کارگردان را دنبال میکنید؟
بندرت سینما میروم. امسال فقط یک بار سینمارفتم و فیلم شیار 143 را به همراه خانواده دیدم. پنج سالی بود سینما نرفته بودم. به فیلمهای شبکه مستند سیما بسیار علاقهمندم و هر شب حداقل یک ساعت برای آن وقت میگذارم و بسیار عالی و لذت بخش است. سریالهای ایرانی سه شبکه اول سیما را دنبال میکنم. به فیلمها و سریالهای خارجی اصلآ علاقهای ندارم و اگر به آنها نگاه کنم خوابم میبرد.
شما جوایز ملی و بینالمللی زیادی را در حوزه علم بدست آوردهاید، آیا هنوز میل به دانستن و فراتر رفتن در اقیانوس علم را در خود پرجنبوجوش میبینید؟
من هنوز از علم چیزی نیاموختهام. پس از سی سال مطالعه و کار تحقیقاتی روی ساختار و عملکرد، آن هم فقط برای کمتر از ده مولکول پروتئین، هنوز یکی از آنها را هم بدرستی نشناختهام. اگر تمام عمر خود را فقط روی یک مولکول پروتئین متمرکز کنم، باز هم در شناخت کامل آن ناتوان خواهم بود. دنیای علم بیکران است.
غرض نقشی است کز ما باز ماند که هستی را نمی بینم بقائی
مگر صاحبدلی روزی به رحمت کند در کار درویشان دعائی
و سخن پایانی استاد:
زندگی فرصتی است تا بیندیشی؛ بشناسی، بیابی؛ ببخشی.ببالی.
با تو گویم که چیست غایت حلم هرکه زهرت دهد، شکر بخشش
کم مباش از درخت سایـه فکن هرکه سنگت زنـد، ثمر بخشش
هرکه بخراشـدت جگر بـه جفا همچـو کـانِ کریم، زر بخشش
از صدف یادگیـر نکتـه حلـم آنکـه برّت سَرَت، گهـر بخشش
نگاهی به بخشی از افتخارات دکتر علیاکبر صبوری/
مسؤلیتهای اجرایی:
1- عضو هیئت علمی با مرتبه استادی و محقق برجسته دانشگاه تهران با نشان درجه اول پژوهش (دریافت شده در سال 1384)
2- رئیس مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک دانشگاه تهران (تنها مرکز بینالمللی تحقیقات عالی وابسته به آکادمی علوم جهان سوم در ایران) از سال 1384
3- عضو هیئت ممیزه دانشگاه تهران از سال 1382 هجری شمسی
4- عضو شورای انتشارات دانشگاه تهران از سال 1382 هجری شمسی
5- عضو شورای پژوهشی دانشگاه تهران از سال 1384 هجری شمسی
6- مدیر مسئول نشریه بین المللی انجمن شیمی ایران(JICS) (بالاترین مجله علمی کشور و از جمله مجلات موفق ISI) از ابتدای ایجاد (سال 2003 میلادی)
7- عضو هیئت تحریریه مجلات: (Int. J. Environ. Res.), (Phys. Chem. Res.), (Anal. Bioanal. Electrochem.) (Nano. Lett.)
(J. Thermodynamics), (J. Enzyme Res.)، عضو هیئت تحریریه نشاء علم
8- عضو هیئت تحریریه فصلنامه رهیافت از سال 1385
9- عضو هیئت مؤسس و همچنین هیئت مدیره و دبیر انجمن بیوشیمی فیزیک ایران (ISOBC) (85-81 هجری شمسی)
10- عضو علمی وابسته به مرکز بین المللی فیزیک نظری و ریاضیات (ICTP) در تریست ایتالیا از سال 2003 میلادی
11- عضو شورای اجرایی و نماینده ایران در فدراسیون بیوشیمیستها و زیست شناسان مولکولی آسیا و اقیانوسیه (FAOBMB) از سال 2001 میلادی
12- عضو شورا و نماینده ایران در اتحادیه بین المللی بیوشیمیستها و زیست شناسان مولکولی (IUBMB) از سال 2006 میلادی
13- عضو انجمن بیوفیزیک امریکا (ABS) از سال 1998 میلادی، عضو انجمن آنالیز حرارتی و کالریمتری اروپا (ICTAC) از سال 2001 میلادی و
عضو انجمن شیمی ایران از سال 1379 هجرس شمسی
14- داور چندین مجله بین المللی ISI در خارج از کشور (آسیا، اروپا و امریکا)
افتخارات:
1- کسب عنوان دانشجوی نمونه کشوری سال تحصیلی 74- 75 (در مقطع دکترا) از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری
2- کسب عنوان مقام نخست کتاب سال دانشجویی در بخش تألیف علوم پایه از سوی جهاد دانشگاهی (سال 1376)
3- کسب عنوان اثر برگزیده در اولین نمایشگاه دست آوردهای علمی دانشجویان و طلاب ممتاز بسیجی، شاهد و ایثارگر کشور (سال 1375)
4- کسب عنوان محقق نمونه سال 1378 دانشگاه تهران
5- کسب عنوان محقق نمونه (دریافت نشان درجه سه پژوهش) سال 1381 دانشگاه تهران
6- کسب عنوان استاد نمونه سال 1382 دانشگاه تهران
7- کسب عنوان برای طرح برگزیده سالهای 1383 و 1386 دانشگاه تهران
8- کسب عنوان محقق برجسته (دریافت نشان درجه یک پژوهش) سال 1384 دانشگاه تهران
9- دانشمند برگزیده جهان اسلام در سال 2008 (توسط سازمان کنفرانس اسلامی)
10- دانشمند برگزیده کشور در سال 1387 در حوزه علوم انسانی و هنر بر اساس پایگاه اطلاعات علمی ISC
11- پژوهشگر برگزیده دهمین جشنواره ابن سینا علوم پزشکی در سال 1387
12- دریافت نشان تولید دانش کشور از سوی انجمن بیوشیمی فیزیک ایران در سال 1389
13- برگزیده جشنواره مرحوم طباطبایی (بنیاد ملی نخبگان ) در سال 1391
14- دارای عنوان دانشمند بینالمللی از سوی مؤسسه تامسون رویترز (ISI) بخاطر کسب بیش از یک درصد ارجاعات در حوزه بیوشیمی و زیستشناسی
تألیفات:
1- تعداد مقالات کامل علمی چاپ شده در مجلات علمی بین المللی ایندکس شده در مؤسسه اطلاعات علمی (ISI) 342 مورد
2- تعداد مقالات کامل علمی پژوهشی و ترویجی در مجلات داخلی 41 مورد
3- تعداد مقالات علمی ارائه شده در کنفرانسهای بین المللی 248 مورد (50 مورد از آنها در ISI ایندکس شده است)
4- تعداد مقالات علمی ارائه شده در کنفرانسهای داخلی 182 مورد
5- تعداد کتب تألیف و ترجمه شده 14 مورد
6- مجری ده طرح تحقیقاتی بنیادی در دانشگاه تهران، یک طرح تحقیقاتی در شورای پژوهشهای علمی کشور، یک طرح تحقیقاتی در مرکز ملی تحقیقات مهندسی ژنتیک و زیست فنآوری و یک طرح تحقیقاتی در مرکز سیاست علمی کشور
7- راهنمایی پایان نامه و فارغ التحصیلی 75 دانشجوی کارشناسی ارشد و 20 دانشجوی دکترای تخصصی بیوفیزیک و شیمی همراه با کسب عنوان برای راهنمایی پایان نامه کارشناسی ارشد نمونه سالهای 1383، 1384 و 1386دانشگاه تهران
8- راهنمایی پایان نامه 8 دانشجوی کارشناسی ارشد و 8 دانشجوی دکترای تخصصی بیوفیزیک و شیمی در حال حاضر