دکتر حسن ابراهیمزاده معبود معتقد است: عدم توجه به علومپایه و علومانسانی علاوه بر اینکه ریشه فناوری را خشک میکند، سبب خواهد شد کشور برای پیشرفت و توسعه فناوری محتاج واردات علم شود.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: دکتر حسن ابراهیمزاده معبود؛ چهرهماندگار علمی و برنده جایزه علامه طباطبایی در اسفندماه سال 1314 در شهرستان لنگرود دیده به جهان گشود. وی علیرغم علاقه و استعداد بینظیر در ریاضی و به دلیل تدریس در مدرسه، تحصیلات خود را در رشته زیستشناسی ادامه داد و پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل رهسپار پاریس و دانشگاه سوربن شد. دکتر ابراهیمزاده معبود پس از پایان دوره دکتری به دلیل علاقه و عرق به وطن، با رد پیشنهاد استادی در دانشگاه پاریس، به تهران بازگشت و اولین آزمایشگاه مجهز در رشته فیزیولوژی گیاهی در ایران را در دانشگاه تهران تاسیس کرد. پژوهش، تحقیق و چاپ مقالات بسیار در معتبرترین مجلات خارجی، تالیف کتابهای درسی چه در دوره دبیرستان و چه کتب دانشگاهی و همچنین ترجمه آثار بزرگ زیستشناسی جهان، تنها بخشی از خدمات ارزنده دکتر ابراهیمزاده معبود به جامعه علمی کشور است. در ادامه گفتوگو مشروح پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان را با عضو هیئت علمی دانشگاه تهران میخوانید:
استاد! برای شروع بفرمائید چرا به جای رشتههای مهندسی و پزشکی در علوم پایه تحصیل کردید؟
در خانواده و حتی شهر ما کسی به دنبال تحصیل در رشتههای پزشکی و مهندسی نبود و عموما افراد یا به ریاضی علاقمند بودند و یا به ادبیات. بخشی از این علاقمندی به دلیل دبیران خوبی بود که در این دو درس تدریس میکردند؛ دبیرانی مانند صفاری و قربانی که مولفان کتب دوره متوسطه ریاضی بودند و یا آقای مقربی که ادبیات تدریس میکرد، وی انسان بسیار جدی و پرتلاشی بود، بعدها پس از اخذ دکتری، در دانشگاه مشغول تدریس شد.
با این توضیح، چه شد که به جای ریاضی و یا حتی ادبیات به سمت زیستشناسی گرایش پیدا کردید؟
من به علوم علاقمند بودم و در این بین باید از بین ریاضی و زیست یکی را انتخاب میکردم. چون در آن زمان به عنوان معلم استخدام آموزشوپرورش شده بودم و از طرفی ادامه تحصیل در ریاضی نیاز به حضور در کلاس داشت، نمیتوانستم این رشته را دنبال کنم؛ این بود که در آزمون ورودی علوم طبیعی شرکت کردم. در کنکور سراسری علوم طبیعی رتبه دوم را بدست آوردم و وارد دانشگاه شدم اما همیشه چشمم دنبال ریاضی ماند. هرگز در دوران تحصیل در رشتههای ریاضی، فیزیک و شیمی مشکل نداشتم.
چه سالی در دانشگاه استخدام شدید؟
پس از گرفتن لیسانس در سال 1339 در دانشگاه استخدام شدم. این شانس بزرگ من بود اما بدشانسی من جایی بود که به دلیل مسائل سیاسی نتوانستم در بورس تحصیلی خارج از کشور ثبتنام کنم. البته بعدها و پس از گذراندن دوره کارشناسی ارشد و در سال 1344 برای ادامه تحصیل از دانشگاه مأموریت گرفتم و عازم دانشگاه پاریس شدم.
با استفاده از بورس تحصیلی به فرانسه رفتید؟
چندماه پیش از درخواست مأموریت از دانشگاه برای ادامه تحصیل، انجمن همکاریهای ایران و فرانسه دو بورس تحصیلی به دانشگاه تهران داد. دانشگاه نیز 17 نفر از افرادی را که بیش از پنج سال سابقه خدمت داشتند معرفی کرد که در این بین من و آقای پرچمآزاد (شیمی) موفق به اخذ این بورس شدیم. از طرفی چون در آن دوران علاوه بر تحصیل در پاریس، از دانشگاه تهران نیز حقوق خوبی میگرفتم با دخترخالهام ازدواج کردم. او نیز پس از یکسال تحصیل در رشته زمینشناسی، موفق به کسب بورس در دانشگاه پاریس شد. پس از دو سال واریزی دانشگاه تهران به حساب ما قطع شد اما با این حال از هر لحاظ اوضاع بر وفق مراد بود و شرایط بسیار خوبی داشیم.
تا مقطع دکتری در سوربن تحصیل کردید؟
در آن زمان در فرانسه سه نوع مدرک دکتری وجود داشت؛ دکتری دانشگاهی برای افرادی بود که مدرک تحصیلی ایرانی آنان پذیرفته نمیشد؛ دکتری سیکل سوم که معادل با Phd دانشگاههای امریکا بود و سوم دکتری دولتی که معتبرترین مدرک دکتری محسوب میشد و افراد برای تدریس در دانشگاه به عنوان استاد باید این مدرک را اخذ میکردند.
با توجه به شرایط داخلی ایران در آن سالها، آیا در محفلهای سیاسی ایرانیان مقیم فرانسه شرکت میکردید؟
اهل سیاست و سیاستبازی نیستم. در پاریس سالی یکی دوبار سخنرانی ایرانیهای انجام میشد که در تمام این جلسات بنیصدر که در آن زمان دانشجوی دوره ارشد بود، یکی از سخنرانان ثابت بود. معمولا این سخنرانیای به بحثهای تلخ و جدال کشیده میشد و در انتهای آن نیز بنیصدر کت از تن بیرون میآورد و شروع به فحاشی میکرد. تنها چیزی که میدانستم این بود که راه بنیصدر از راه امام(ره) جدا است.
ولی شرکت در اینگونه مجالس و محافل یک «پز روشنفکری» محسوب میشد و عده بسیاری از آن، برای نشان دادن میزان درک خود از مسائل مهم و جاری ایران و حتی جهان استفاده میکردند؛ بعضا با استدلال به شرکت در همین مجالس، پس از بازگشت به کشور پستها و مقامهای ویژهای رسیدند؟
در فرانسه به «نقزن» میگویند «روشنفکر»! یک افسر فرانسوی در جریان جنگ برای آلمانها جاسوسی میکرد. پس از پایان جنگ و در جریان محاکمه این فرد در دادگاه، عدهای بهانه آورند که شاید نیت این افسر بدست آوردن اطلاعات از اردوگاه آلمانها بوده است! لغت روشنفکر اولینبار به این افراد اطلاق شد. افرادی که همواره زیر کاسه حرفهایشان، یک نیمکاسه سیاسی وجود دارد. روشنفکر یک نقزن است چه وابسته و چه غیروابسته. افراد متعلق به این جریان فکری پیش از انقلاب نق زدند؛ در بحبوحه انقلاب نق زدند؛ پس از انقلاب و در جریان جنگ تحمیلی نق زدند؛ در دوره سازندگی، در دوره اصلاحات، در دوره گذشته نق زدند؛ و در حال حاضر نیز نق میزنند؛ اصولا این افراد کاری جز نق زدن ندارند. حرف مفت میزنند اما مفت حرف نمیزنند! خوب مقاله مینویسند؛ خوب حرف میزنند؛ حرف خوب هم میزنند، اما وقتی پای کار برسد اثری از آنان دیده نمیشود. مرد عمل طرفداران امام (ره) بودند؛ همانهایی که تا آخرین قطره خون پای اعتقاد و حرف خود ایستادند؛ نه مانند افرادی که در راه اعتقاداتشان مواظب هستند کتوشلوارشان خاکی نشود و یا گره کرواتشان کج نشود!!! ساخت کشور فداکاری میخواهد؛ ایثار میخواهد؛ ازخود گذشتن میخواهد. این روشنفکران همانهایی هستند که هم با مصدق بودند و هم بر مصدق؛ هم با بازرگان بودند و هم بر بازرگان. عرصه علم و فناوری جولانگاه انسانهای عملگر و ایثارگر است.
در طول این مدت به کار و یا فعالیت دیگری به جز تحصیل برای امرار معاش مشغول بودید؟
استاد من در دوره دکتری، دکتر «شوآر» از چریکهای جنگ بر علیه آلمان بود. او در بین مسؤلان کشور فرانسه جایگاه ویژهای داشت و به لحاظ علمی نیز از سرآمدان زمان خود بود. وی بسیار خوشاخلاق، مودب، باوقار و در یک کلام «انسان» بود. پس از قطع حقوق دانشگاه تهران تلاش کرد از راههایی مانند حقالتدریسی و گرفتن یک بورس دیگر به اوضاع مالی ما سروسامان بهتری دهد اما قبول نکردیم؛ چراکه در آن دوران خرج زیادی نداشتیم و اشتغال تمرکز ما را روی درس و تحصیل کاهش میداد.
با توجه به شرایط آن روزها، چقدر به تدریس در دانشگاههای فرانسه فکر میکردید؟
پس از گرفتن مدرک دکتری دولتی از دانشگاه سوربن استاد «شوآر» در بین تعداد زیادی دانشجویان خود از من برای استخدام شدن و تدریس در دانشگاه پاریس دعوت کرد. آن زمان در ایران فیزیولوژی گیاهی اوضاع خوبی نداشت، عدم حضور استاد متخصص در این رشته، تجهیز نبودن دانشگاهها و مناسب نبودن شرایط کاری عرصه را برای فعالیت تنگ میکرد؛ با این حال به دلیل اینکه در ایران وطن و سرزمین من بود و من در ایران خوشحالتر بودم عطای ماندن را به لقایش بخشیدم. وقتی استاد شوآر اصرار من را برای بازگشت به ایران دید؛ لیست وسایل مورد نیاز آزمایشگاهی را تهیه کرد و پس از مدت کمی این وسایل را با پست به ایران فرستاد تا من در دانشگاه تهران با کمترین محدودیتی به لحاظ تجهیزات آزمایشگاهی نداشته باشم. هرگز محبتهای این مرد بزرگ را فراموش نخواهم کرد.
فضای حاکم بر دانشگاههای کشور تا چه میزان دست استاد را برای کمک به دانشجویان زبده و با انگیزه باز میگذارد؟
متاسفانه در فضای علمی کشور ما هرگز این امکان برای یک استاد فراهم نیست. دست استاد در دانشگاه برای حمایت از دانشجویان مستعد در بسیاری موارد بسته است. در دوران پس از جنگ و در بین رزمندهها افراد با استعدادی بودند که تعهد خود و پایبندی به ارزشهای والا را در جنگ نشان داده بودند؛ بسیار دوست داشتم از بین آنان افرادی را که از هوش تحصیلی و انگیزه ادامه تحصیل بالا برخوردار هستند به سمت کسب تخصص در فضای علمی و دانشگاهی سوق دهم اما کارشکنیهای زیادی شد اما معتقد بوده و هستم تخصص نیز باید مانند تعهد مورد توجه قرار گیرد.
با توجه با اینکه شما در طول دوران تحصیل و حتی پس از آن هرگز از تحقیق و پژوهش دست نکشیدید، مقاله را تا چه حد میزان و محک خوبی برای سنجش بار علمی افراد میدانید؟
مقاله یکی از راههای خوب سنجش علمی افراد است. البته نباید در این حوزه تعدادی و کیلویی برخورد کرد. در مقاله آنچه مهم است محتوا و کیفیت است نه کمیت. هیأت ممیزه نیز به همین مسئله توجه دارد. بنابراین افراد نباید انتظار داشته باشند با افزایش تعداد مقالات ارتقاء پیدا کنند چراکه میزان برای هیأت ممیزه محتوی و نو بودن مقاله است.
اما خیلی افراد ممکن است با استفاده از برخی چالشهای موجود در مقررات، قانون را دور بزنند؟
بدون آئیننامه و مقررات نمیشود قانون را اجرا کرد؛ البته همواره عدهای در فکر دور زدن قانون و سوء استفاده از خلاءهای موجود در مقررات هستند؛ این انکارناپذیر است اما این گروه عموما کسانی هستند که به لحاظ علمی در سطح پائینی قرار دارند. افرادی که جایگاه و داشتههای علمی خوبی دارند به جای تلاش برای باندبازی و توصیهبازی راه درست را برای ارتقاء خود انتخاب میکنند.
با همه این تفاسیر، شما جایگاه پژوهش در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
پیش از انقلاب تنها چراغ روشن دانشگاه تهران پس از پایان وقت کاری، چراغ اتاق و آزمایشگاه من بود؛ البته برخی اذیت میشدند چراکه مجبور بودند تا دیروقت در دانشگاه بمانند. اما این تلاش و پشتکار باعث ترغیب دانشجویان به ماندن در دانشگاه و انجام فعالیتهای پژوهشی میشد. بدون هیچ اغراقی باید بگویم تعداد این چراغهای روشن پس از انقلاب هر روز بیشتر و بیشتر شد و امروز کمتر چراغ خاموشی را در دانشگاههای کشور میتوان دید. ثمره این فعالیتها به ایده تبدیل شد. ایده به پژوهش، پژوهش به تز؛ تز به مقاله و مقاله به کتاب. این کتابها حاصل همان چراغهای روشن شد؛ راه کاملا مشخص است:
در بر و بحر قطره باران فتد ولی آن قطره که در صدف افتد گوهر شود
برخی اعتقاد دارند باید به سمت کاربردی کردن مقالات و تحقیقات حرکت کرد، یعنی جهت مقالات و پژوهشها را به سمت حل مشکلات و مسائل جاری کشور سوق داد؟
نباید از همه رشتهها انتظار کاربرد داشت! به رشتههای مهندسی بها داده میشود چون خروجی آن برای جامعه ملموس است اما رشتههای انسانی و علوم پایه اینگونه نیست. این درحالیست که امروزه خروجیهای مهندسی بیشتر مونتاژ است. صرف شروع کردن از مونتاژ بد نیست، بد آن است که در مرحله مونتاژ بمانیم. میتوان از مونتاژ به مهندسی معکوس و از آن به خلاقیت و در نهایت تولید محصولات جدید رسید.
اما در برخی موارد نهایتا خروجیهای رشتههای فنی و مهندسی ملاک پیشرفت و توسعه محسوب میشوند؟
توجه به علوم مهندسی و عدم توجه به علوم پایه و علوم انسانی، چشمه علم کاربردی را خشک میکند. علوم پایه یعنی ایده، یعنی فکر جدید؛ ایده جدید یعنی خلق جدید. ایده از علم پایه بیرون میآید و کاربرد حاصل علوم کاربردی است. عدم توجه به علوم پایه، کشور را برای پیشرفت علوم کاربردی محتاج واردات علم میکند!
عدم حمایت از علوم پایه یک واقعیت غمانگیز است اما؛ آیا زمان استفاده از ظرفیتهای بخش خصوصی برای تولید علم و حرکت روی مرز دانش فرا نرسیده است؟
در علوم کاربردی به دلیل سوددهی محصولات و بازگشتسرمایه میتوان از ظرفیتهای بخش خصوصی استفاده کرد اما علوم پایه نیاز به حمایتهای دولتی دارند. علوم پایه نباید تحتتاثیر شعار کاربردی کردن علم قرار بگیرند از طرفی نباید نسبت به این شعار بیتفاوت باشند. به عنوان نمونه استخراج لاستیک و اندازهگیری درجه پلیمریزاسیون (تعداد ترکیب شدن یک مولکول با خودش) آن و همچنین تشخیص اینکه لاستیک تولید شده برای لاستیک هواپیما مناسب است یا لاستیک اتومبیل و یا روکش سیمهای برق بر عهده دانشمند علوم پایه است اما ساخت و تولید آن وظیفه رشته مهندسی است. علم پایه به کاربرد توجه دارد اما کار کاربردی نمیکند. اگر هر فرد کار تخصصی خود را به نحو درست انجام دهد و به همان اندازه از بودجه برخوردار شود؛ با یک هماهنگی خوب بین این دو میتوان دستاوردهای خوبی حاصل کرد. البته پیش از همه اینها باید نیاز سنجی درست و منطقی صورت پذیرد.
این نیاز سنجی در بسیاری از کشورها توسط فرهنگستانهای علوم انجام میشود و این درحالیست که به نظر میرسد در کشور ما فرهنگستان علوم جایگاه مشخصی ندارد؟
تاسیس فرهنگستان در ایران یک کار فرمالیته بود. بزرگان عرصههای مختلف علمی را در یک ساختمان گردهم جمع کردند بدون اینکه تفکرات، نظرات و پیشنهادات آنان در مورد مسائل مختلف کشور را جویا شوند.
آیا میتوان این ایراد را متوجه اساسنامه و یا مقررات دانست؟
اساسنامه خوب است، مقررات درست تدوین شده است؛ وظایف کاملا مشخص است اما مشکل این است که هویت فرهنگستان از آن گرفته شده است و کاری از اعضای آن نمیخواهند. فرهنگستان نباید درگیر و قربانی مسائل سیاسی و جناحبندیها شود. فرهنگستان محلی برای خردجمعی نخبگان است بنابراین نگاه به آن باید کاملا علمی و به دور از تفکرات سیاسی باشد.
با توجه به سابقه طولانی شما و بیش از دو دهه حضور در فرهنگستان علوم چه بصورت وابسته و چه پیوسته، شما مهمترین مسئله فرهنگستان را چه میدانید؟
اعضای فرهنگستان باید خط و خطوط سیاسی خود را کنار بگذارند. با دولتمردان ارتباط بگیرند و ظرفیتهای خود را به آنان معرفی کنند تا از آن برای شناسایی و رفع مشکلات استفاده شود. اگر واقعا کشور به فکر، ایده و نظرات اعضای فرهنگستان احتیاجی ندارد و بدون حضور آن هم میتواند مشکلات را بررسی و مرتفع کند؛ بهتر است فرهنگستان را تعطیل کنند اما اگر به تجربه و کاربلدی اعضای فرهنگستان اعتقاد دارند تلاش کنند هویت و جایگاه فرهنگستان در کشور مشخص و سپس تثبیت شود. در حال حاضر وجود فرهنگستان در ایران استخوان لای زخم است.
وظیفه اصلی فرهنگستان علوم در کشورهای پیشرفته چیست و این نهاد چه نقشی در روند توسعه این کشورها دارد؟
در کشورهای پیشرفته دولت مسائل و مشکلات خود را به فرهنگستان ارجاع میدهد و این نهاد آن را به گروه مرتبط ارائه میدهد؛ پس از بررسیهای انجام شده، راه حل برون رفت از مشکلات به دولت داده میشود. در برخی مواقع نیز که دولت از ارجاع مسائل و مشکلات به فرهنگستان خودداری میکند، این نهاد مستقیما مسئلهیابی میکند و سپس برای حل آن راهکار لازم را به وزارتخانه، نهاد و یا دستگاه مربوطه ارائه میدهد. جایگاه فرهنگستان در برخی کشورها به حدی بالا است که اگر اعضای آن به حضور یک دانشمند خارجی برای حل مشکلات کشورشان احساس نیاز کنند، وزارت امورخارجه بدون هیچ ممانعتی اسباب لازم را برای حضور شخص مورد نظر در آن کشور فراهم میکند اما متاسفانه در ایران همواره فرهنگستان قربانی جناحبندیهای سیاسی بوده است.
چقدر به تجاریسازی ایده و تبدیل علم به ثروت قائل هستید؟
میتوان با مدیریت صحیح و با استفاده از ظرفیتهای موجود حتی در علوم پایه نیز تجاریسازی و سودآوری داشت. بسیاری از ایدهها در فیزیولوژی گیاهی را میتوان به تولید انبوه و محصول تجاری تبدیل کرد. با کمی اندیشه درست و فراهم کردن بستر برای کارآفرینی افراد نه تنها به اشتغالزایی برای دانشجویان پرداخت بلکه مسئله عام بیکاری را تقلیل داد و حتی به افزایش درآمد و ارزشافزوده نیز اندیشید. پرورش ماهی، زالو، گیاهان دارویی و حتی پلانتونها بخشی از ظرفیتهای موجود در فیزیولوژی گیاهی است. البته این اقدام علاوه بر زمان به حمایت لازم از دانشکدههای علوم و افراد فعال نیز نیاز دارد.
از نگاه شما مهمترین نیاز در حوزه تجاریسازی علم چیست؟
تجاریسازی علاوه بر علم به تحقیقات گسترده در مرکز تحقیقاتی مانند IBB نیاز دارد. مرکزی که نه دانشجویان، بلکه فارغالتحصیلان زبده هر گروه در آنجا همه آنچه را در دوران تحصیل آموختهاند به بوته آزمایش بگذارند و اطلاعات و آموزشهای لازم برای ورود آنان به عرصه کسبوکار به آنان داده شود. این افراد پس از مدتی به حدی توانمند خواهند شد که هم برای خود و هم برای عده بسیاری ایجاد اشتغال خواهند کرد. البته در اعطای تسهیلات به این افراد باید شایستهسالاری مناسب انجام شود. باید دانست دانشگاه برای رفع تمام مشکلات کشور راهحل دارد.
به عنوان سؤال پایانی، استاد! شما در مرز 80 سالگی قرار دارید و بیش از هفت دهه فعالیت علمی و پژوهشی را پشت سر گذاشتهاید، پس از گذشت این سالها، آیا هنوز هم میل به دانستن در شما جوان مانده است؟
میل به دانستن در نهان من نهادینه شده است. چیزی از دوران جوانی کم ندارم. هنوز هم در طول روز ساعات زیادی را صرف مطالعه و دانستن میکنم. مطالعه من به حوزه تخصصی محدود نمیشود؛ به کتابهای فلسفی، روانشناسی و ادبی علاقه بسیاری دارم. آنقدر سعدی و مولانا خواندهام که بخشهای زیادی از مثنوی و گلستان و بوستان را حفظ شدهام و در کلاس و حتی برای تربیت فرزندانم از آنها بهره میبرم. معتقد هستم پرداختن به این مسائل حتی علم تخصصی ما را نیز ریشه دارتر میکند.
یک حکمت از سعدی بر لوح بنیاد ملی نخبگان به یادگار بنویسید؟
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته. پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگزارد؛ چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند. گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی!
نبیند مدعى جز خویشتن را که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینى ببخشند نبینى هیچ کس عاجزتر از خویش
بخشی از افتخارات دکتر حسن ابراهیمزاده معبود در یک نگاه/
فعالیتهای علمی:
- تألیف و ترجمه 23 جلد کتاب
- چاپ 115 مقاله در مجلات معتبر خارجی
- چاپ 105 مقاله در مجلات معتبر داخلی
- چاپ 7 مقاله ترویجی
- راهنمایی 70 پایاننامه دوره کارشناسی ارشد
- راهنمایی 26 رساله دوره دکتری
- راهنمایی 2 دانشجو دوره پسادکتری
تالیفات:
- تالیف پنج جلد کتاب سال برگزیده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلمی در سالهای 62، 69، 74، 86 و 90
- تالیف دو جلد کتاب سال دانشگاههای کشور در سالهای 77 و 92
- ترجمه کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 86
- مجموعه 7 جلدی فیزیولوژی گیاهی (یکی از 80 گنج انتشارات دانشگاه تهران)
- ترجمه بیوشیمی لنینجر در سال 64
- ترجمه فیزیولوژی گیاهی تایز و زایگر در سال 86
- تالیف زییستشناسی عمومی در سال 62
- تالیف زیستشناسی عمومی (گیاهی و جانوری) در سال 80
- تالیف واژهنامه زیستشناسی به 2 زبان در سال 71
- تالیف واژهنامه زیستشناسی به 5 زبان در سال 82
- ترجمه بیولوژی مولکولی و تکامل در سال 68
- تالیف زیستشناسی ایران و جهان در سال 83
- تالیف گیاهشناسی و آگروبیولوژی گندمها در ایران در سال 83
- تالیف زعفران ایران (2 جلد) در سال 93
- تالیف زیتونهای ایران در سال 91
- تالیف گندمهای ایران در سال 91
طرحهای پژوهشی:
- رتبه اول وزارت علوم، تحقیقات وفناوری در سال 57
- رتبه دوم جشنواره خوارزمی در سال 74
- رتبه اول دانشگاه تهران در سال 77
- پژوهشگر برجسته دانشگاه تهران در سال 79
- پژوهشگر برگزیده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 85
- پژوهشگر برگزیده پیشکسوت دانشگاه تهران در سال 92
فعالیتهای آموزشی و پژوهشی:
- استاد ممتاز کشور در سال 70
- چهره ماندگار کشور در سال 80
- برنده جایزه علامه طباطبایی و استاد کرسی پسادکتری در سال 90
- استاد کرسی زیستشناسی یونسکو در ایران از سال 73 تا 91
فعالیتهای مدیریتی:
- مدیر دانشکده زیستشناسی
- رئیس دانشکده علوم دانشگاه تهران
- معاون آموزشی دانشگاه تهران
- قائم مقام رئیس دانشگاه تهران
- رئیس کمیته برنامهریزی و گسترش زیستشناسی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
- رئیس کمیته برنامهریزی و گسترش علومپایه در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
سایر افتخارات:
- تالیف کتابهای زیستشناسی برای سه سال آخر دوره متوسطه در سال 51-53 که بیش از بیست سال تدریس شد.
- ایجاد آزمایشگاه فیزیولوژی گیاهی در دانشکده زیستشناسی دانشگاه تهران
- ایجاد انجمن زیستشناسی ایران در سال 71
- ریاست انجمن زیستشناسی ایران از ابتدا تاکنون
- ایجاد شاخه زیستشناسی در المپیاد دانشجویی در سال 71
- عضو کارگروه اجرایی المپیاد علمی
- عضو شورایعالی وزارت آموزشوپرورش به مدت 8 سال
- عضویت وابسته در فرهنگستان علوم از سال 71 تا 80
- عضویت پیوسته در فرهنگستان علوم از سال 80 تاکنون