شورای عالی ایرانیان خارج از کشور مجموعهای است که به قصد تسهیل امور مهاجران ایرانی ایجاد شده و امور روزمره زندگی آنها را آنجا که به کشورشان -ایران- مربوط میشود، سامان میدهد و هم از پی این رابطه، ایرانیان خارجنشین، راه را برای مشارکت در امر توسعه کشورشان پیدا میکنند. شاید مهمترین دستاورد این شورا در دولت جدید، جلب مشارکت نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور است که هر کدام اهل شهر و استانی از ایران هستند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، «شورای عالی ایرانیان خارج از کشور» یکی از آن عنوانهای طولانی و پرطمطراق دولتی است که با توجه به سابقهای که در دورههای گذشته در ذهن ما ایجاد کرده، هرکس میشنود، از کنارش عبور میکند و ترجیح میدهد چیزی دربارهاش نداند. حال آنکه اگر گذشته را فراموش کنید و عملکردهای فعلیاش را در دو سال اخیر بدانید، خواهید دید که این شورا مجموعهای است که به قصد تسهیل امور مهاجران ایرانی ایجاد شده و امور روزمره زندگی آنها را آنجا که به کشورشان -ایران- مربوط میشود، سامان میدهد و هم از پی این رابطه، ایرانیان خارجنشین، راه را برای مشارکت در امر توسعه کشورشان پیدا میکنند. شاید مهمترین دستاورد این شورا در دولت جدید، جلب مشارکت نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور است که هر کدام اهل شهر و استانی از ایران هستند. آنها در سفرهای استانی رئیس جمهور دعوت میشوند، همراه دولت به استانهایشان میروند و برای بهبود شرایط سرزمینی که دوستش دارند، وارد گود میشوند. گفتوگو با سیدجواد قوامشهیدی؛ رئیس شورای عالی ایرانیان خارج از کشور به پرسشهای شما درباره ماهیت و عملکرد شورای عالی ایرانیان خارج از کشور پاسخ میدهد.
از شورای عالی ایرانیان خارج از کشور بهخصوص در دورههای گذشته تصویر مبهمی در جامعه وجود دارد. خوب است شما پیش از هر چیز این تصویر را برای ما شفاف کنید.
در هر کشوری که بیش از دو سه درصد جمعیت آن کشور مهاجرت کرده باشند، یک سازمان و تشکیلات مستقلی که متولی امور این افراد باشد، وجود دارد. مطالعاتی که درباره کشورهای مختلف مثل چین، هند، اندونزی، فیلیپین و خود ایالات متحده آمریکا و کشورهایی که مهاجرفرست هستند، انجام شده است، نشان میدهد که جنس مسائل و مشکلات مهاجران با شهروندان مقیم داخل متفاوت است. این تفاوتها ایجاب میکند که دستگاهی مستقل که آشنایی و تسلط به مسائل مهاجران دارد، متولی امورشان باشد. فلسفه وجودی این شورا هم همین است.
سابقه این تشکیلات در کشور ما به بیش از دو دهه پیش بازمیگردد، یعنی زمانی که آقای نجاتحسینیان سفیر ایران در سازمان ملل متحد بودند. ایشان نامهای برای رئیس جمهور وقت نوشتند مبنی بر اینکه اجازه بدهند در آمریکا - با توجه به طیف وسیعی از ایرانیهای مقیم آنجا و جایگاه مهمی که دارند - ستادی تشکیل شود که بتواند علاوه بر دفتر نمایندگی سازمان ملل و دفتر حفاظت از منافع فعالیت کند. چراکه همچنان که میدانید، بعد از پیروزی انقلاب ما در آمریکا سفارتخانه نداشتیم و تنها دفتر حفاظت از منافع و دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل در ایالات متحده فعالیت داشتند که هر کدام شرح وظایف، مسئولیتها و درگیریهای خودشان را دارند. این بحث بسیار پیچیده، چند لایه، متنوع و دارای طبقهبندی است و با توجه به لایههای مختلفِ فرهنگی ایرانیان خارج از کشور و همچنین مباحث رسانهای، سیاسی، اقتصادی، وجود یک دستگاه مستقل و مرکزی را که متولی این امور باشد، ضروری میکرد. درنتیجه با تشکیل چنین ستادی موافقت شد. این ستاد در این 20 سال دستخوش تغییراتی بوده و همواره از نظر کمی و کیفی رشدی فزاینده داشته است. متاسفانه با وجود جثه بزرگی که پیدا کرد، در دورههایی به لحاظ محتوایی هم، سببساز مشکلات زیادی شد.
با وجود اینکه توانست شوآف و نمایش ظاهری خوبی از خودش بروز دهد، در ذهن ایرانیان خارج از کشور و جامعه داخل ذهنیتی رسوب کرد مبنی بر اینکه هدف این مجموعه سودجویی و انتفاع ابزاری است. این امر باعث شد که هم دولتمردان، هم دستگاههای مختلف، هم مردم و هم ایرانیان خارج از کشور بهطور جدی بر این مجموعه نقد داشته باشند. البته در دورههای گذشته همچون زمانی که آقای صادق خرازی در سازمان ملل مسئولیت داشتند، مجموعه فعالیت خیلی خوبی داشت - آنوقت شورا نبود، درواقع ستادی بود در وزارت خارجه - و تحرکات جدیای رخ داد و ستاد موفق شد چهرههای خوبی را به خود جذب کند. کسانی که بهطور کلی با کشور بیگانه شده بودند، در آن دوره آشتی کردند و به ایران آمدند و منشأ خدمات بزرگی شدند.
مثل آقای فرشچیان و امثال ایشان. آقای فرشچیان اصلا ارتباط قابل توجهی با کشور نداشتند و از دستاوردهای ستاد این بود که افرادی مانند ایشان را دوباره با کشور مرتبط کرد. اما زمانی که شورا خیلی عامهشناخت شد، دورانی بود که نمایشهای ظاهریاش از بازده عملی آن پیشی گرفت. بعد از آن دوره هشت ساله قرار شد که مسیر قطار شورا را از ریلی که در دوره گذشته بر آن میرفت، تغییر دهند و به یک مسیر منطقی و عقلایی هدایتش کنند. به اعتقاد بنده این کار تا حدود زیادی انجام شد و با وجود اینکه شورا در مدت این دو سال اخیر سروصدای زیادی نداشته، اما کارهای بنیادی و مطالعات خوبی انجام شده و مقدمهای برای اعتمادسازی مجدد با ایرانیان خارج از کشور شده است تا آواری که بر سر این جریان ریخته شده، برداشته شود.
این، به تعبیر شما، آواربرداری به انجام هم رسیده؟
فکر کنم حالا به پایان این آواربرداری رسیدهایم. در فاز جدید میتوانیم
به سراغ ایرانیان خارج از کشور برویم و با آنها تعامل تازهای داشته
باشیم. داشتن یکسری کارگروهها و کارگاههای تخصصی با خود ایرانیان خارج
از کشور و مشارکت دادن آنها در توسعه ملی میتواند بسیار موثر باشد. ما در
عرصههای فناوری و علمی سرمایههای بسیار بزرگی از ایرانیان خارج از کشور
داریم و آنها در این حوزهها جایگاههای بسیار رفیع و مهمی کسب کردهاند.
میشود از این جایگاهها چه به صورت حضوری و چه به صورت مجازی استفاده کرد
و با توجه به اینکه در جهان امروز مرزها در عرصههای مختلف کمرنگ شده یا
از بین رفته، استفاده از نیروهای مهاجر در محل سکونتشان کار خیلی دشواری
به نظر نمیرسد. البته مباحث مهاجران ایرانی مباحثی بسیار مهم و پیچیده و
در برخی موارد بسیار تاسفانگیز است. همه اینها سبب میشود که از جهات
مختلف نیاز به بررسی و ارزیابی و مدیریت در مورد نحوه ارتباط با آنها
احساس شود و در دستور کار جدی مدیریت کلان کشور قرار گیرد.
شما اشاره کردید به افرادی که به دلایلی ارتباطشان با کشور قطع بوده است. میدانید که بسیاری از این افراد، چه سرمایهگذار باشند و چه نخبه، مشکلات سیاسی دارند. شورا برای ارتباط برقرار کردن با ایرانیان خارج از کشور که مشکلات سیاسی دارند و جذب سرمایههای مادی و معنوی آنها، چقدر امکان و اختیار دارد؟ اصلا چنین اختیاراتی برای شما پیشبینی شده است؟
تلقی
مشکلات سیاسی برای ایرانیان خارج از کشور بیشتر جنبه مجازی و روانی دارد.
درواقع آنها هویت و کشورشان را دوست دارند و عضو خانواده بزرگ ایران عزیز
هستند. قوانین و مقررات حدود وظایف دستگاهها را روشن کرده. ما کار اجرایی
نمیکنیم. فرض کنید شخصی از ایرانیان خارج از کشور گذرنامه میخواهد، مهر
ورود میخواهد، یا برای فرزند تازه متولدشدهاش شناسنامه میخواهد. برای
این موارد ما از دستگاههای اجرایی میخواهیم همکاری لازم را انجام دهند.
کار اصلی شورا، سیاستگذاری، هماهنگی، برنامهریزی و تدوین مقرراتی است که
بتواند از حقوق ایرانیان خارج از کشور صیانت کند و به خدماتی که مربوط به
ایرانیان خارج از کشور است، سامان دهد. همانطور که اشاره شد، وضعیت
ایرانیان خارج از کشور با ایرانیان داخل کشور از جهاتی متفاوت است. یعنی
خدمات و حقوقی که باید برای ایرانیان خارج از کشور در نظر گرفته شود، با
داخل متفاوت است. مثلا درباره افرادی که با خارجیها ازدواج کردهاند،
وضعیت خاصی حاکم است و قوانین در مورد آنها بهطور خاص عمل میشود. در این
زمینهها باید کار مطالعاتی و دقیق حقوقی انجام شود، که البته شده، اما
لازم است جمعبندیهایی صورت گیرد و قوانین و مقررات قدری چابک شوند و از
وضعیت ابهامآمیز فعلی و عدم تطابق آن با شرایط امروزه خارج شوند تا بتوان
خدمات شفاف و روانی را به ایرانیان خارج از کشور ارائه داد.
مشخصا برای افرادی که با مشکلات سیاسی و امثال آن در طول دههها کشور را ترک کردهاند و امروز نخبگان علمی و اقتصادی و... هستند که به وطنشان هم علاقهمندند، چه برنامهای دارید؟
در دهه اول انقلاب به دلیل شرایط
ویژهای که کشور داشت و جنگی که اتفاق افتاد، طبیعتا در جامعه انشقاقی
ایجاد شد و طیفی از افراد کشور را ترک کردند. در آن زمان ترک کشور به ذائقه
کسانی که در کشور مانده بودند، خوش نمیآمد و البته این امر در مورد هر
کشوری امری طبیعی است. نگاهها نسبت به کسانی که خاک کشور را ترک کرده
بودند، بسیار تند و تیز بود. بهخصوص افرادی که از ایران رفتند و در خارج
از کشور علیه کشور و نظام شروع به فعالیت کردند، غلظت این نگاه را بالاتر
بردند. نگاهی تهدیدمحور بهطور گسترده نسبت به ایرانیان خارج از کشور حاکم
شد. این نگاه با خود الزاماتی هم آورد؛ هم در سطح مدیران و مسئولین
اجرایی، هم در سطح افکار عمومی. هم بیمهری برخی از افرادی که از کشور رفته
بودند و هم حس وطندوستی در ایرانیان داخل کشور و این حس که باید با کسانی
که به کشورشان پشت کردهاند برخورد شود، شکاف بسیار عمیقی بین دو جریان
خارج و داخل ایجاد کرد.
بهتدریج که بحث جنگ تمام شد و مسائل جامعه به حالت طبیعی درآمد، طبیعتا تغییر رویکردهایی در همه عرصهها از جمله در مورد مهاجران رخ داد. نگاه به مهاجران باید تغییر میکرد. اما متاسفانه آن نگاه و آن شکاف همچنان در برخی از لایههای جامعه همگام با دیگر نیازهای کشور تحول پیدا نکرد و بیشتر از ضرورت ساری و جاری بود و به تناسب تحولاتی که در این سه و نیم دهه در داخل کشور به وجود آمد، نتوانستیم این نگاه را کاملا اصلاح کنیم و تغییر دهیم. از آن طرف هم همت خوبی توسط ایرانیان خارج از کشور برای رفع سوء تفاهمات نشد و از این طرف هم شاید از اصلاح این نوع نگاهها تا حدی چشمپوشی میشد. نمیخواهم بگویم نگاه حاکم امروز مثل قبل است، اما متاسفانه همچنان نگاههای تهدیدمحور هم در عرصههای مختلف اجتماعی و هم در برخی سطوح تصمیمسازان کشور وجود دارد. بعضی از این ایرانیان خارج از کشور منشأ خدمات بزرگی بودهاند و موتور محرک بعضی از افتخاراتی که ما هر روز نامشان را بر زبان میآوریم. آنها در خارج ماندهاند و جایی هم اسمشان برده نشده است، بنابراین باید در نظر داشته باشیم که اگر ایرانی خارج از کشور در گذشته مشکلاتی برای کشور ایجاد کرده بود، در طول سالهای اخیر و قطعا در آینده با تحولات بهوجودآمده و خدماتی که به آنان ارائه میشود، میتوانند منشأ تحولاتی باشند و کشور را نسبت به تنگناهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، علمی و تکنولوژی یاری دهند.
تصور عموم این است که از اهداف شورای عالی ایرانیان جذب سرمایههایی در خارج کشور است. مثالی که شما فرمودید- آقای فرشچیان- سرمایه هنری و فرهنگی ایران بودند که شورا موفق به جذب ایشان شد. در مورد جذب سرمایههای اقتصادی و علمی شورا چه اقدامات عملیاتی انجام داده است؟
همانطور که تاکید
کردم، ما اقدامکننده و مجری نیستیم. یعنی اجرای مباحث مختلف در مورد
ایرانیان خارج از کشور، چه ارائه خدمات، چه گرفتن خدمات و چه گرفتن
پتانسیلهای خارج از کشور، با دستگاههای اجرایی است. مثل وزارت اقتصاد و
دارایی. البته ما یک کارگروه تجاری-اقتصادی داریم که رئیسش وزیر محترم
اقتصاد هستند و دبیرش معاون وزیرند و طیف وسیعی از دستگاههایی که کار
اقتصادی میکنند، عضو این کارگروهاند. این کارگروه درباره اینکه چگونه از
خدمات ایرانیان خارج از کشور استفاده شود، جلسات مستمری دارد. یکی از
کارهایی که در گذشته انجام شده و مطلوب هم بوده اما عقیم مانده و حالا
دوباره دارد اجرا میشود، بحث صندوق ذخیره ایرانیان خارج از کشور است.
صندوق ارزیای برای ایرانیان خارج از کشور پیشبینی شده که بتواند پولها و
ارزهای آنان را با تضامین لازم بگیرد و از این سرمایه در جهت توسعه و
تولید بنگاههای اقتصادی در داخل کشور استفاده کند و سود و عوایدش را هم به
ایرانیهایی که در خارج از کشور علاقهمند به مشارکت در توسعه کشور
هستند، بازمیگرداند. میدانید که در خارج از کشور ارزهای معتبر سود بالایی
ندارد، لذا وقتی سود بهتری داده شود، ایرانیان خارج از کشور جذب این صندوق
خواهند شد. علاوه بر این از قدیم گفتهاند «خون و خاک« کشش دارد. ایده این
صندوق بسیار خوب است، اما در اجرایش مشکلاتی بوده که نتوانسته خوب اجرا
شود. البته فکر میکنم در آینده با حضور مجدد جناب آقای خزایی در معاونت
وزارت اقتصاد و دارایی و دبیری کارگروه میتوانیم دوباره این صندوق را احیا
کنیم.
حرفم این است که اقدامات را دستگاهها انجام میدهند و ما تسهیل
میکنیم. ما برای دستگاهها الزام ایجاد میکنیم که وظایفشان را نسبت به
ایرانیان خارج از کشور انجام دهند و در مورد کارهایی که به هماهنگی نیاز
دارد، هماهنگیهای لازم را انجام میدهیم. چون جنس کار ایرانیان خارج از
کشور بسیار متنوع است، حتما برای ارائه خدمات به هماهنگی چند دستگاه و
مشارکت این دستگاهها در داخل کشور نیاز است. لذا باید مرکزی وجود داشته
باشد که هماهنگی لازم را بین دستگاههای مختلف انجام دهد. شورا این کار را
بهخوبی انجام میدهد. این را هم اضافه کنم که کارهای واقعی شورا که منجر
به خدمات جدیای میشود، خیلی نمود خارجی ندارند. خیلی از این کارها روزمره
است و وقتی مشکل افراد حل میشود، خروجی اصلی از دستگاههای اجرایی قابل
مشاهده است. اینکه چه کسی حلقه وصل بوده و کارها را تسهیل کرده، این وسط
گم میشود. ما بیشتر تسهیلگر هستیم.
ممکن است سرفصلهای این تسهیلگری را نام ببرید، یعنی شورا چه خدماتی در این مقام واسطه انجام میدهد؟ این هماهنگیها در چه حوزههایی انجام میشود؟
در حوزههای حقوقی، کنسولی، قضایی،
بهداشت، آموزش زبان فارسی بهطور خاص، خدمت نظام وظیفه، مسائل
ممنوعالخروجها و مسائل عمومی کنسولی و امنیتی ایرانیان خارج از کشور،
مباحث مربوط به دین و اندیشه و... ما هفت کارگروه داریم که شرح وظایفشان
مشخص است. مدیران شورا جلسات کارگروهها را تشکیل میدهند، کارگروهها فعال
میشوند، خوراک لازم را تهیه میکنند و به شورا میدهند، اگر لازم باشد
شورا پیشنهادات آنان را به شورای عالی میبرد و آنجا مصوب میشوند، یا به
دستگاهها برای اجرا ابلاغ کرده و آنها را ملزم به انجام وظایفشان در مورد
مصوبات شورا میکنند.
ظاهرا شورای عالی ایرانیان خارج از کشور برنامههایی هم در استانها و در سفرهای استانی رئیس جمهور دارد. درباره حضور این افراد در سفرهای استانی و دستاوردهایی که تا به حال داشته، توضیح دهید.
از ابتدای دولت
تدبیر و امید تصمیمی اتخاذ شد که در سفرهای استانی کاروان تدبیر و امید،
ایرانیان شاخص اهل استانها را که در خارج از کشور هستند، شناسایی کنیم و
از آنها دعوت کنیم که در سفر جناب آقای رئیسجمهور حضور داشته باشند.
معمولا این افراد به استان و شهر خود بسیار علاقهمندند. بر همین اساس
ترتیبی داده شد که در مورد مباحث مربوط به حضور آنها در استان خودشان و
امتیازاتی که برای این حضور آنها میتوان در نظر گرفت، جلساتی برگزار شود.
چه در حوزه فناوری، چه علمی و دانشگاهی و چه سرمایهگذاری و... مثلا اگر
کسی میخواهد با توجه به تخصصی که دارد یک مرکز پژوهشی در شهر خودش راه
بیندازد، نهایتا مساعدت برای راهاندازی مجموعه مورد نظر با هماهنگی صورت
گیرد. مثل کاری که پروفسور سمیعی در تهران میکند که یک مرکز مغز و اعصاب
تاسیس کرده و میخواهد این مرکز نمونه جهانی شود و به قول خود ایشان
آمریکاییها بیایند و در این مرکز معالجه کنند.
یعنی دعوت از پروفسور سمیعی کار شورای عالی ایرانیان خارج از کشور بوده؟
این کار را در
گذشته شورا کرده و مربوط به دو سال اخیر نیست. این جریان به گذشته
برمیگردد، اما منظورم این است که از این قبیل کارها را شورا میتواند در
شهرستانها انجام دهد. در 18 استانی که سخنرانی شده، در همه سفرها از 20 تا
110 نفر از ایرانیان شاخص شرکت کردهاند و با علاقه هم شرکت کردهاند. در
این سفرها ضیافتی با حضور این عزیزان برگزار میشود و گردهماییهای خوبی
داریم. فرصت میدهیم همه این افراد صحبت کنند و تجارب گذشتهشان، چه
تجربیات موفق و چه تجارب ناموفقشان، را شرح دهند. از این تجربهها استفاده
میکنیم و اگر مشکلاتی وجود داشته، سعی میکنیم این مشکلات برطرف شود و
نظرات ایرانیان خارج از کشور را درباره استانها جمعبندی میکنیم. مسائل
استانها تخصصی است. مثلا یک استان بخش کشاورزی قویای دارد، یک استان بخش
صنعتش قوی است، استان دیگری بخش مطالعاتی و علمی خوبی دارد و... درنتیجه
با توجه به گرایش حاکم بر استان مسائل دستهبندی و پیگیری میشود. معمولا
یکی از مقامات دولت (جناب آقای شریعتمداری یا جناب آقای ترکان) هم در این
گردهماییهای استانی حضور دارند، همچنین بعضی از آقایان وزرا و استانداران
هر استان و مدیران آن استان هم هستند. خیلی از افرادی که در خارج از کشور
زندگی کردهاند، ممکن است کشور را طور دیگری ببینند، مشکلات را طور دیگری
درک کنند، از یک فضای به اصطلاح دیگر نگاهی به مسائل داشته باشند که بسیار
کمککننده باشد و ما بفهمیم مسیری که داریم در آن حرکت میکنیم، نیاز به
اصلاح دارد و باید از آن خارج شد. برخی از این افراد طرحهای جدیدی دارند و
این طرحهای جدید را به سیستم تزریق میکنند. همه این موارد بسیار ارزشمند
است. این ارزشها شاید کمی و قابل شمارش نباشد، ولی به لحاظ کیفی بسیار
تاثیرگذار است و باعث میشود استانها به بهرهمندی از نگاههای بهتری
برسند و بهتر در طرحهای خود کار کنند. ضمن اینکه ایرانیان خارج از کشوری
که به استانها میآیند، معمولا پروژههای پیشرفتهای را انتخاب میکنند.
امکان دارد که مثالهای مشخصی از دستاوردهای حضور ایرانیان مهاجر در این نشستهای استانی عنوان کنید؟
بهعنوان مثال در یکی دو استان صحبتی در مورد تولید نفت مصنوعی شده است. نفت مصنوعی از جلبک و
گونههای کشاورزی و نیز فاضلابهای شهری تولید میشود. خب این کار
تکنولوژی بسیار پیچیده و پیشرفتهای دارد و تازه در کشورهای پیشرفته دنیا
در حال انجام است. البته متاسفانه با افت قیمت نفت این پروژه تا حدی
غیراقتصادی میشود، ولی این مانع از ادامه پیدا کردن مطالعات نخواهد شد و
اگر قیمت نفت به نرخ متعادل خود برسد، شاید این پروژه عملی و اقتصادی شود.
از این دست پروژهها زیاد است و گمان میکنم این کار، کار بسیار خوب و
بیسروصدایی است و میتواند آورده خوبی داشته باشد. البته جواب گرفتن از
آن زمان میبرد و کار یک روز و دو روز نیست. از روزی که یکی از این
ایرانیان به استان خود میآید و با آقای استاندار مواجه شده و پروژه به او
معرفی میشود و قرار میشود مطالعه و امکانسنجی کند و بعد وارد عرصه عمل
شود، یکی دو سال طول میکشد. باید منتظر باشیم که حاصل این سفرهای
انجامشده را در آینده ببینیم. کما اینکه مثلا در استان بوشهر، وقتی
استاندار بوشهر را دیدم، بسیار اظهار رضایت میکرد و میگفت معتقد است که
میشود اجلاسی هم در دبی گذاشت و از این ایرانیان دعوت کرد که به آنجا
بیایند و در دبی مباحثمان را تکمیل کنیم. به ادعای ایشان ایرانیان خارج از
کشور بعد از سفر آقای رئیس جمهور در حال شکل دادن چند پروژه کلان هستند. در
اسکلههایی در بندر امام خمینی، در راهسازی، در ساخت هتل، در مورد
کارخانجات تولیدی و مخصوصا در گردشگری بعد از این سفرها توافقات جدیای
صورت گرفته است.
جالب است. تصور عمومی همیشه این بوده که با مهاجرت ایرانیان، چه آنهایی که سرمایهدارند و چه نخبگان، کشور سرمایههایی را از دست داده که غیرقابل بازگشتاند. اما اینطور که شما میگویید، انگار میتواند حاصل این مهاجرتها دقیقا عکس باشد. یعنی با ایرانیان مهاجری روبهرو هستیم که از بهترین امکانات علمی و آموزشی و زمینههای رشد و پیشرفت در ممالک پیشرفته استفاده کردهاند و حالا از همه اینها به نفع کشورشان بهره میبرند.
همینطور است.
اشاره کردم که در گذشته نگاه به مهاجرت نگاهی بسیار منفی بود. شاید بتوان
گفت حتی قبل از انقلاب و از زمان قاجار. در کتابهای تاریخ به این مسئله
زیاد برمیخورید که تا میخواهند چهرهای را بد نشان دهند، میگویند فرنگ
رفته است! یعنی کسی که به فرنگ رفت، قطعاً دشمن خاک خودش میشود. اما
همانطور که میدانید، ما در دو دهه اخیر وارد فضای سرعت علم و تکنولوژی،
همزیستی و همگراییهای منطقهای و بینالمللی شدهایم. سرعت این تعاملات
آنقدر زیاد شده که هیچ کشوری به خود اجازه نمیدهد خارج از این چرخه حیاتش
را ادامه دهد، لذا همه ناگزیرند در این چرخه حرکت کنند. حالا بعضی دچار
چالشهایی در این مسئله میشوند، بعضی بهراحتی با همان سرعت میچرخند.
درنتیجه امروز به یک مهاجر بهعنوان فردی خائن یا غیرمفید نگاه نمیشود.
امروزه در جهان مهاجرین قدرت نرم کشورها به حساب میآیند و به این عنوان
از آنها استفاده میشود. بهخصوص بحثهای دیپلماسی عمومی و بحثهای
لابیگری در دنیا از مباحث بسیار جدی محسوب میشوند، به این معنا که
لابیگر فعال میتواند آورده فراوانی برای شما داشته باشد. میتواند چهره
کشور شما را عوض کند. میتواند در تعامل و همسویی کشورتان با جامعه جهانی
بسیار تاثیرگذار باشد. باید نگاه را به این سمت برد که مهاجرین ثروت ملیای
هستند که در کل جهان گسترده شدهاند و باید تلاش کنیم که آنها خود را به
نوعی جغرافیای مشترک گفتمانی متعلق بدانند. منظور از جغرافیای مشترک
گفتمانی مقید بودن اجتماع ایرانیان به یکسری از ارزشهای مشترک است، زیرا
تقید ارزشی هویتآفرین است و هویت مبنای رفتار آدمی را تشکیل میدهد. به
این ترتیب پیشنیاز بهرهبرداری از ایرانیان خارج از کشور در دیپلماسی
عمومی تلاش هدفمند برای هویتبخشی به آنان با استفاده از ارزشهای مشترک
ایرانی - اسلامی است. بحث هویتبخشی امروزه بحثی بسیار مهم است و متاسفانه
ایرانیان خارج از کشور خصوصا نسل سوم و چهارم اختلالات هویتی زیادی پیدا
کردهاند. ما امیدواریم با جدی گرفتن ساختار شورا و جدی گرفتن موضوع
مهاجرین ایرانی خارج از کشور این مشکل حل شود. بنده معتقدم اگر ما نگاه
اقتصادی هم داریم، در وهله اول بههیچوجه نباید به ایرانیان خارج از کشور
نگاهی انتفاعی داشته باشیم، چون این نگاه احساس استفاده ابزاری از آنها
را تداعی میکند و باید از آن پرهیز کرد. نه به این معنا که نباید آنها را
به داخل کشور دعوت کرد و از ظرفیتهای بسیار بالای آنها استفاده کرد، به
این معنا که نباید به آنها بهعنوان پدیده و عنصری اقتصادی نگاه شود.
آنها انسان هستند، هویت دارند، بخشی از هویت ملی ما هستند، حتما باید
تقویت شوند، باید به آنها هویتبخشی شود. همانطور که مقام معظم رهبری و
رئیس جمهور محترم اشاره داشتند، ما باید به آنها نگاهی دلسوزانه داشته
باشیم؛ نگاهی که بتواند ما را به آنها نزدیکتر کند.
اگر این هویتبخشیای که میفرمایید در مورد نسل سوم و چهارم انجام نشود، ما بهزودی این اصطلاحا سرمایه نرم را از دست خواهیم داد، یعنی بهزودی آنها دیگر احساس ایرانی بودن نخواهند داشت. شورا در این حوزه چه فعالیتی دارد؟
اساسا این شورا چهار محور اصلی دارد؛
اول، حمایت از هویت ایرانی و اسلامی ایرانیان خارج از کشور. دوم، ترویج خط
و زبان فارسی. چراکه خط و زبان خود بستر اصلی فرهنگاند. اگر بخواهید
فرهنگ خود را حفظ کنید، باید بتوانید زبان و خط خود را حفظ کنید. یک
ایرانی مهاجر باید بتواند در خارج از کشور فارسی را به یاد داشته باشد.
باید بتواند با فرهنگ خود ارتباط برقرار کند. سومین محور شورا، دفاع از
حقوق ایرانیان خارج از کشور است که این هم تا حدودی مغفول واقع شده و بحث
حقوق هم بسیار گسترده است. یعنی هر حقی که یک ایرانی در داخل کشور دارد، با
توجه به شرایط محیطی که در خارج است، باید ایرانیان خارج از ایران هم این
حق را داشته باشند. در داخل یک ایرانی حقوق زیادی دارد، مثلا هر کدام از ما
در برنامههای ملی سهیم هستیم. در برنامهریزی برای بودجه، مدرسه و تحصیل،
بهداشت، فرصتهای اجتماعی، هر چیزی که پیشبینی میشود، شما را شمارش کرده
و بعد برنامهریزی میکنند. اما ایرانیان خارج از کشور جایگاه لازم را در
برنامهریزیهای کشور ندارند. با توجه به همکاریهای شورا (مادی و معنوی)
که ما با آموزش پرورش برای تحصیلات این ایرانیان و مدارسشان در خارج از
کشور دارد، میتوان اینطور برداشت کرد که این همکاری و مکاتبات به حفظ و
ترویج زبان و فرهنگ فارسی کمک میکند، اما جان کلام نیست.
خیلی بیش از اینها باید کار کرد. صدای ایرانیان خارج از کشور در مجلس ما شنیده نمیشود، در صورتی که آنها جمعیتی بالای چهار، پنج میلیون نفر هستند و این جمعیت بزرگ حق دارند بخواهند صدایشان در خانه ملت شنیده شود. در مجلس بسیاری از کشورها، مهاجرین آن کشور نماینده دارند و خیلی هم از نمایندهشان منتفع میشوند. بعضا این نمایندهها اثرگذاری بیشتری از نمایندگان داخل دارند. باید به سمت استیفای حقوق مهاجرین ایرانی رفت. ما معتقدیم بحثهای سیاسی و مسائلی که در گذشته بوده، جایگاهی برای پیگیری ندارد. مسئولین کشور هم اعلام کردهاند که هیچکس مجرم نیست، مگر اینکه شخص شاکی خصوصی در دستگاه قضایی داشته باشد. نمیتوان بدون دلیل قانعکننده و محکمهپسند کسی را از حقوقش در کشور محروم کرد. چهارمین محور شورا، مشارکت ایرانیان خارج از کشور در توسعه ملی است. ما بهطور کلی با دو رویکرد مواجهیم و نگاهمان منبعث از این دو رویکرد است؛ رویکرد فرصتمحور و رویکرد خدمتمحور. محور چهارمی که عرض کردم، با رویکرد فرصتمحور است. اگر ما با رویکرد خدمتمحور نتوانیم اعتمادسازی لازم را ایجاد کنیم و خدمات لازم را به عمل بیاوریم، در رویکرد فرصتمحور و استفاده از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور هم نمیتوانیم خیلی موثر و موفق باشیم.
فکر میکنم جا دارد که از شما مشخصا در مورد نسبت شورای عالی ایرانیان خارج از کشور با نخبگان خارج از کشور بپرسیم.
سوال بسیار خوبی است، چراکه ما
معتقدیم یک نفر آدم نخبه، بهتنهایی میتواند تاثیر جمع بزرگی را داشته
باشد. نخبهای که اثرگذاری زیادی دارد، میتواند سرنوشت یک کشور یا حتی
سرنوشت جهان را عوض کند. کما اینکه برخی از مخترعین و نظریهپردازان در
دنیا توانستند با اکتشافات و اختراعات خود مسیر بشر را عوض کنند. ما هم از
این نوع آدمها کم نداریم. ما آمار دقیق و ارزیابی دقیق علمی و مستندی
نداریم، ولی در بسیاری از روزنامهها و مجلات و رسانههای غیرایرانی این
اعتراف بزرگ انجام شده که ایرانیان در ردیف یکِ مهاجرین جهان هستند؛ چه به
لحاظ علمی، چه به لحاظ سرمایه اقتصادی، چه از نظر جایگاه تأثیرگذاری و چه
به لحاظ تکنولوژی. این حیرتانگیز است که ما بهطور متوسط یکدویستم جهان
هستیم، اما در علمیترین و حساسترین و به لحاظ تکنولوژی پیچیدهترین
دستگاه آمریکا که سازمان هوا - فضا (ناسا) است، از120 پژوهشگر، 60 نفرشان
ایرانی هستند.
یعنی با نسبتی که عرض کردم - یکدویستم جهان - قاعدتا باید سهم ما در ناسا یک یا دو نفر هم نباشد، اما 50 درصد پژوهشگران این مرکز ایرانی هستند! یا اکثر مدیران بزرگ آی.تی شرکتهای عظیم آمریکایی ایرانی هستند. بیش از 30 مدیر ارشد گوگل ایرانی هستند. در پزشکی هم شاهد همین وضعیت هستیم. بهطور مثال بین تمام مهاجران کشورهای مختلف در آلمان، 50 درصد پزشکان مهاجر، ایرانی هستند و در مباحث تخصصی پیچیده مثل مغز و اعصاب و... اگر نفر اول ایرانی نباشد، حتما نفر دوم و سوم ایرانی است. در تمام عرصهها همینطور است. یا مثلا یک جوان حدود 35 ساله ایرانی در آمریکا هست که در زمینه اقتصاد آمریکا رویکرد مربوط به بازار را عوض کرده و بحث خرید و فروش مجازی (الکترونیکی) را راه انداخته است. با طراحی و برنامهریزی که این فرد ایرانی انجام داده، کافی است شما یک کلیک کنید تا جنس مورد نظرتان با کیفیت دلخواهتان به دستتان برسد. مجله معتبری به نام «تامسون رویتر» که مجله رنکینگ جهانی است، از نظر رنکینگ علمی در جهان نفر اول تا نفر 3200 را تعیین و معرفی میکند. در آخرین رنکینگی که اعلام کردند، بین 3200 نفر، 24 نفر در ردههای بالا ایرانی بودند. 12 نفر اینها در ایران هستند، 10 نفر در آمریکا، یک نفر در انگلیس و یک نفر هم در استرالیا... اینها افتخارات بزرگ ما هستند.
ضمن اینکه هر کدام از این افراد میتوانند به اندازه یک جمعیت بزرگ منشأ اثر باشند. ما معتقدیم باید روزی نخبگانمان را هرجای دنیا که هستند، در سبد خاص منافع کشور بیاوریم و آنها را عضو این سبد کنیم و اگر عضو شدند، منافع جمعی این سبد به منافع ملی وصل شود و نهایتا بتواند به خروجی منافع کشور وصل شود. باید با استفاده از توان این نخبگان بتوانیم فاصلهای را که در سالهای اخیر، به دلیل تحریمهای ظالمانه، با سطح مورد انتظار توسعه گرفتهایم، با یک حرکت جهشی از بین ببریم. ما معتقدیم حتما باید در خارج از کشور شبکه نخبگان تشکیل دهیم و مدیریت این شبکه را هم به دست خود این نخبگان بسپاریم. میان آنها و هستههای علمی و سرمایهای و مدیریتی داخل کشور ارتباطی منطقی و محتوایی برقرار کنیم. اگر این کار شکلدهی سبد نخبگان خارج از کشور انجام شود، شاید هر کدام از این افراد بتوانند به جای دهها یا صدها ایرانی به کشور منفعت برسانند.
شما همکاریهایی هم با بنیاد علمی نخبگان دارید؟
بله، آنها عضو
کارگروه ما هستند. یکی از کارگروههای ما کارگروه علوم و فناوریهای نوین
است. رئیس این کارگروه معاون رئیس جمهور، جناب آقای دکتر ستاری، و دبیرش
هم معاون جناب ستاری، آقای مهندس بیرنگ، هستند. آنها اگر نیاز به حمایت یا
مصوبهای داشته باشند، قاعدتا شورا از طریق این کارگروه حمایتهای لازم را
انجام میدهد.
شورای عالی ایرانیان در دولت قبل چشم ما را از شعار ترسانده... الان چطور میتوانیم بگوییم این حرفها از جمله تشکیل شبکه نخبگان فراتر از شعار است؟
من عرض نکردم این شبکه را تشکیل
خواهیم داد و مدعی آن هستیم. من گفتم یک روز باید این اتفاق بیفتد و این
کار به دست ما یا هر کس دیگری انجام شود. نخبگان ما در خارج از کشور
فرزندان کشورند و اگر با تکتک آنها صحبت کنید و اعتمادسازی لازم ایجاد
شود، هرکدامشان در خط مقدم چسبندگی به داخل کشور و منافع و اقتصاد ملت قرار
خواهند گرفت. آنها آدمهایی نیستند که لازم باشد به آنها یاد بدهیم چه
کار بکنند و اکثرشان نیازی به رهنمودهای ما ندارند، بلکه نیازمند تسهیلات
ما هستند. ما باید مسیر را تسهیل کنیم تا آنها راحت بتوانند به کشور
بیایند و بروند و بدون هیچ بازخورد منفی، ارتباطشان با دانشگاههای داخل
کشور و مراکز علمی و اقتصادی برقرار شود.
در آخر باید بگویم به نظر من وظیفه ملی ما - بهخصوص تصمیمسازان و مسئولین کشور- این است که نگاه به ایرانیان خارج از کشور را به نگاه حمایتی و عملیاتی جدی از مسیر اعتمادسازی پایدار تبدیل کنیم. آنچه در بند هشت سیاستهای کلان ابلاغی برنامه توسعه ششم آمده، یعنی تشویق به معنای واقعی، را باید اجرایی کنیم. باید بسترهای تشویق را فراهم کنیم. باید برای حضور آنها از شرایط فعلی به شرایط بهتری برویم و در سطح کلان کشور ارادهای جدی در این مورد داشته باشیم. به قول بزرگی باید ایرانیان خارج از کشور را در حلقه مغناطیس محبت و عطوفت خود نگه داریم. اگر این کار را نکردیم، دیگران آنها را خواهند گرفت و از آنها استفاده خواهند کرد.