خانواده؛ این واحد به ظاهرکوچک اجتماعی از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هرجامعه به شمارمی رود. در واقع هرخانواده را باید خشت بنای جامعه دانسته و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق وتعالی روح انسانی به حساب آورد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآورِی، خانواده مهم‌ترین و اصیل‌ترین نهاد در ساخت بنیادهای شخصیتی کودک و مهم‌ترین عامل در پی‌ریزی و چگونگی رشد شخصیت اوست. محیط  خانواده و روش های  تربیت  کودک بی‌شک منشاء و سرچشمه بسیاری از رفتار ها و عملکرد فرد در آینده خواهد شد.

امروزه نیاز به افراد  کارآفرین افزایش یافته و هدف بسیاری از کشور های و نهاد های اموزشی  جهـان، پـرورش افراد کـارآفرین میباشد. براین اساس پرورش استعداد کارآفرینانه به عنوان دستور کـار ملی، به منظور توسعه ی کارآفرینی، مورد توجه سیاستگذاران کشورها قرار گرفته است.

یکی از مباحث مهم در بحث کـارآفرینی، تقویـت رفتارهـای کارآفرینانـه در افراد میباشد. دراکر (1985) اعتقاد دارد کارآفرینی، بـیش از آن کـه یـک ویژگـی شخصیتی باشد، یک الگوی رفتاری است. این الگوی رفتاری را میتوان به افراد آمـوزش داد تا آنها یاد بگیرند که چگونه بـه طـور کارآفرینانـه رفتـار کننـد. بـه زعـم وی از جملـه پیش شرط های رفتار کارآفرینانه، گرایش به کارآفرینی بوده و با توجه به مطالعاتی که در زمینه ی گرایش کارآفرینانه ی افراد مختلف از جمله دانشجویان به عنوان یک منبع بالقوه ی کارآفرینی انجام شده است، گرایش کارآفرینی ، تمایل افراد به راه اندازی کسب وکارشان را در آینده شکل میدهد.

کارآفرینی، جوهر‌ه‌ای است درونی که فرد کارآفرین با توجه به آن می‌تواند به نوآوری دست یابد و موتور اقتصادی را به کار اندازد. به اعتقاد صاحب‌نظران، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک، جدید و متعلق به خود را شروع می‌کند. کارآفرینان برای تحقق این ایده، از قدرت خطر‌پذیری خود استفاده می‌کنند و به درستی تصمیم می‌گیرند. بنابراین، در حقیقت، کارآفرین کسی است که ایده را به واقعیت تبدیل می‌کند. او خلق می‌کند و از هیچ‌، چیز ارزشمندی می‌سازد. (عندلیب آذر، 1379: 83).

پدر و مادر، اولین افراد اثرگذار بر شکل‌گیری نگرش‌ها و رفتار‌های فرزندان هستند، به گونه‌ای که فرزندان، خواسته یا ناخواسته، بسیاری از ویژگی‌ها را از والدین خود می‌آموزند. ارزش‌هایی که این فرزندان در دوران جامعه‌پذیری در نهاد خانواده درونی می‌سازند، اساسی‌ترین و مهم‌ترین ارزش‌های شکل‌دهنده شخصیت فرد هستند. پس نوع نگرش والدین و ارزش‌هایی که بر اساس آنها فکر و عمل می‌کنند، در شکل‌گیری روحیه کارآفرینی فرزندان اهمیت دارد.

در جوامعی که از نظام اقتصادی پیشرفته‌ای برخوردارند، خانواده همیشه در تعامل با این نظام است. در این جوامع، خانواده به مرجعی تبدیل می‌شود که اجراکنندگانِ همه نقش‌های موجود در وضعیت‌های مختلف نظام اقتصادی را در خود می‌پروراند. از دورانی که نوجوان به کارهای نیمه‌وقت دست می‌زند تا زمانی که به عنوان یک بزرگ‌سال نقش تمام‌وقت را اجرا می‌کند، به‌طور مداوم در حال تغییر نیازمندی‌ها و وظایف خانوادگی است. منبع اقتصادی جدید به فرزندان استقلال می‌بخشد و موقعیتی را برای آنان به وجود می‌آورد تا فعالیتی بیش از آنچه قبلا در سطح خانواده داشته‌اند، انجام دهند. تأثیر این فعالیت اقتصادی، نوعی تجربه در اجتماعی شدن افراد خانواده است. (همان: 85 ـ 86).

توسعه اجتماعی بدون وجود افرادی که با نوعی شخصیت اجتماعی رشد یافته‌اند، امکان‌پذیر نیست و در این زمینه، خانواده، بنیادی‌ترین و مهم‌ترین عامل اثرگذار در فرآیند جامعه‌پذیری و تکوین شخصیت اجتماعی در فرد است. ایفای نقش خانواده در این زمینه موجب می‌شود افرادی با شخصیت پیشرفته و هدفمند پرورش یابند و استعدادهای یادگیری تعمیم‌یافته خود را برای جامعه به کارگیرند و در عین داشتن هویت فردی، دارای تعهد تعمیم‌یافته نسبت به دیگران نیز باشند.

بررسی خانواده از  دیدگاه نهادی  نشان میدهد که خانواده از نظر کمی و کیفی می‌تواند کانون اصلی اندیشه کار و تلاش و پرورش روحیه خلق ایده و کار در افراد باشد. تحقق این امر مستلزم توجه ویژه والدین به ابعاد و ساحتهای حیات فردی فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوین شخصیت اوست. وقتی پدر یا مادر همچون الگویی تلاشگر و مؤثر در عرصه کار و تولید در جامعه ظاهر شوند،‌کارکردهای مثبت ناشی از فعالیت آنها فرزند را به سمت و سویی ترغیب می‌نماید تا ذهن خود را به صورتی منسجم و ثمربخش به ادامه شغل والدین و یا حرفه‌ای جدیدتر سوق دهد. برای چنین فردی دستیابی به منابع اقتصادی ناشی از کار و تسخیر فضاهای جدید، ارزش تلقی می‌شود. چنین طرز تلقی از دنیای پیرامون، ذهن فرد را نسبت به خلق ایده‌ای نو و استقلال اقتصادی و کسب موفقیت، دگرگون می‌سازد. در این مرحله، نوجوان یا جوان ایده‌کاری خود را با خانواده در میان می‌گذارد چه بسا بتواند از تجربیات و رهنمودهای والدین و احتمالاً حمایت مالی و اجتماعی آنها بهره‌مند شود. اینجاست که معیارها و ارزشهای خانواده برای فرزند ملاک عمل و چراغ راه او در مسیر کار و تلاش واقع می‌شود. وظیفه والدین در چنین شرایطی تشریح ابعاد گسترده فعالیت اقتصادی به عنوان ارزش بنیادی برای فرزند و هدایت او در مسیر مطلوب، آغاز توأم با موفقیت را در راه‌اندازی کسب و کار به همراه خواهد داشت.

میزان تحصیلات، نوع شغل والدین، ساخت خانواده، روابط خانوادگی (خصوصاً رابطه والدین با فرزندان)، درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی در شکل‌گیری «فرهنگ کار» در خانواده می‌تواند تأثیر داشته باشد. انسانهای متفاوت، توانمندیهای متفاوتی دارند که اگر از همان دوران نوجوانی در مسیر مشخص هدایت شوند، ‌می‌توانند با خلق ایده‌های جدید خود، تغییر در روند تولید و بالطبع تغییر در فرآیند تکنولوژی را آسان کنند.