«فرهنگسازی» در حوزه علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان در سالهای اخیر، تبدیل به واژه پربسامد ادبیات معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری شده و این معاونت از طرق مختلف در راستای تحقق این امر کوشیده است، همکاری با هنرمندان حرفهای و تولید انیمشینهای پرمخاطب با موضوعات مذکور گواهی بر این ادعاست.
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری:همه جلوی غرفه انجمن علمی زیستشناسی جمع شده بودند. جاذبه اصلی که باعث جمع شدن بچهها شده بود، نه جانوران عجیب و غریبی بود که در شیشههای الکل نگهداری میشدند، نه تست گروه خونی رایگان. همه با لبخند در حال تماشای یک انیمیشن از صفحه LCD داخل غرفه بودند. انیمیشنی که روشهای انقراض جانواران مندرآوردی را نشان میداد و یک صدای بامزه هم در حال گفتن نریشن به شیوه مستندهای تلویزیونی بود. در آن زمان تصور میکردم که این انیمیشنها حاصل کار انیماتورهای عمدتا خلاق خارجی است که با یک دوبله خلاقانه ایرانی همراه شده و حاصلش اینچنین باب طبع از کار درآمده. اما بعدها که در پی یافتن قسمتهای دیگر این انیمیشن سری به شبکههای اجتماعی زدم، به اشتباهم پی بردم. اینکه آنچه دیده بودم، بخشی بود از مجموعه انیمیشنهای «حیات وحش» که علی درخشی آن را کارگردانی میکرد. صاحب آن صدای جذاب هم محمدرضا علیمردانی بود. چند وقتی است که درخشی و علیمردانی یک همکاری دیگر را شروع کردهاند؛ انیمیشنهای کوتاه «دیرین دیرین» که اگر گشت کوتاهی در فضاهای مجازی زده باشید، حتما به آنها برخوردهاید. یکی از نقاط قوت این گروه، داشتن تهیهکننده خصوصی، پیگیر و علاقهمند است. محمد ابوالحسنی سالهاست دغدغههای فرهنگی دارد. این گروه با ارگانها و نهادهای مختلفی که مانند آنها به فکر فرهنگسازی از طریق پایگاه هنری هستند، همکاری میکند. معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری نیز که در سالهای اخیر، «فرهنگسازی»، تبدیل به واژه پربسامد ادبیاتشان شده است، از این فرصت استفاده کرده و همکاریهایی را با این گروه داشتهاند. در سطرهای پیش رو از این گروه دوستداشتنی و نحوه همکاریشان با ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی و فناوری خواهید خواند.
یک تختهمان کم است
کمتر خانوادهای وجود دارد که وقتی فرزندانشان، رشتههای هنری را انتخاب میکنند، روی ترش نکنند. این داستان قدیمی که از هنر نمیشود درآمد خوبی کسب کرد و آنها که این راه را رفتهاند هم پشیماناند، ورد زبان والدین است. اما چطور ممکن است از دل این جماعت ناراضی که از کرده خود، اظهار ندامت میکنند (حال به صورت درونی یا با ابراز بیرونی)، چشمه خلاقیت بجوشد و با کمترین امکانات و سختترین شرایط، اتفاقات خوب خلق شود؟ این نشان میدهد یک پای این معادله خانوادهها میلنگد. خانواده علی درخشی و محمدرضا علیمردانی هم از اینکه فرزندانشان به سمت کارهای هنری رفتهاند، دل خوشی ندارند. اما به قول علیمردانی آنقدر اصرار کردهاند و سر حرفشان ایستادهاند که پدر و مادر خسته شدهاند و دست از این مبارزه بیحاصل برداشتهاند. علی درخشی 39 سال دارد و دانشگاه آزاد تهران گرافیک (ارتباط تصویری) خوانده است. با وجود آنکه علیمردانی با درخشی همسنوسال است و همان سالها در همان دانشگاه، رشته نمایش با گرایش بازیگری خوانده است، اما شروع آشناییشان به سالهای دانشگاه برنمیگردد. درخشی معتقد است که داستان تنها در کارهای هنری خلاصه نمیشود. اساسا مزد زحمت کسانی که با وجدان و درست کار میکنند، در هر زمینهای آنطور که باید و شاید داده نمیشود و پول اصلی در دلالی است. هرچند درخشی تنها منبع درآمدش از راه ساختن انیمیشن است و گاه چند پروژه همزمان قبول میکند تا دخل و خرجش با هم بخواند، اما معتقد است: «واقعا نه فقط ما، بلکه همه کسانی که کار انیمیشن میکنند، حقشان خیلی بیشتر از اینهاست. آنقدر سطح درآمد با توجه به انرژیای که داریم میگذاریم و از زندگیمان زدهایم، پایین است که میشود گفت درآمدی ندارد.»
محمدرضا علیمردانی در فاصله بین سالهای 70 تا 74 که وارد آموزش تئاتر و بازیگری و بیان شده، به دلیل شدت مخالفتهای خانواده، بدون اطلاع آنها تمرین تئاتر میرفته است. هرچند با سماجت او و به انجام رسیدن اولین اجراها کمکم از شدت مخالفتها کاسته شده، اما غرولندها هنوز سرجایش است که: «این شغل است که تو داری؟» علیمردانی البته به آنها حق میدهد که اینطور فکر کنند، چون: «ما این انرژیای را که برای کارمان میگذاریم، برای هر تجارتی گذاشته بودیم، خیلی پولدار میشدیم. برای همین از دید اطرافیان یک تختهمان کم است. منتها چه میشود کرد؟ من یک بار به دنیا میآیم و این کار را دوست دارم و مایل نیستم بروم کار دیگری انجام دهم که کس دیگری برای من انتخاب کرده باشد. ضمن اینکه احترام پدر و مادر همیشه واجب است، ولی قرار نیست که سرنوشت من را آنها تعیین کنند.» او هم معتقد است صداپیشگی در کشور آن جایگاهی را که باید داشته باشد، هنوز پیدا نکرده. نتیجهاش هم این میشود که «آقای بائو»ی سریال «پایتخت» در دنیای واقعی پس از 20 سال کار کردن همچنان اجارهنشین است. علیمردانی درباره اهمیت کار آرتیستها، بهخصوص انیماتورها، میگوید: «همه جای دنیا بیشترین سرمایه را برای سازندگان انیمیشن میگذارند. میگویند اینها از جهان خیال میآیند و برای ما حرف میزنند و نکات بزرگی را در زندگی به ما یادآوری میکنند، ولی خب اینجا هنوز فکر میکنند کارتون مال بچههاست. درحالیکه اتفاقا چون بیشتر برای بچههاست، باید بیشتر به آن اهمیت داده شود. جاهای دیگر دنیا میگویند هنرمند، آدم باارزشی است. او خودش را وقف کارهای تجاری نمیکند. بنابراین باید کاری کنیم که دغدغه نداشته باشد تا برایمان کار تولید کند. چون چراغ هدایت فرهنگی هر کشوری دست هنرمندان آن سرزمین است.» اما آنچه باعث میشود با تمام این سختیها همچنان به کارشان ادامه دهند، عنصر لذت بردن از کار است؛ چیزی که خانوادهها در محاسباتشان کمتر لحاظ میکنند.
اگر خاطرتان باشد، 10 سال پیش در بحبوحه جنگ عراق و آمریکا، یک کار عروسکی پخش میشد که شخصیتهای آن متشکل از سیاستمداران آن زمان بودند. افرادی مثل بوش، بلر و... آنطور که علی درخشی به یاد دارد، نام برنامه عروسکی «اُخ تی وی» بود. آن برنامه تبدیل میشود به نقطه آغاز آشنایی علی درخشی و محمدرضا علیمردانی؛ آشناییای که به یک همکاری مستمر و رضایتبخش منجر شد. علیمردانی درباره آن برنامه میگوید: «کارگردان کار داریوش ربیعی بود. کلا تعداد زیادی کاراکتر عروسکی بود که همه عروسکهای مردش را من و هومن حاجیعبداللهی میگفتیم و عروسکهای زنش را هم همسر حاجی عبداللهی، خانم سلیمه قطبی، صداپیشگی میکرد. علی هم جزو گروه دکور بود.»
درخشی از آن روزها چنین یاد میکند: «بعد از آن کار، خودم یک پروژه انیمیشن گرفتم که اولین پروژهای بود که میخواستم برایش صدا هم بگیرم و تجربهای نداشتم. دوستانم محمدرضا را معرفی کردند و چون با او دورادور آشنا بودم، پذیرفتم و اتفاقا خیلی اذیتش کردم. نمیدانستم که برای گویندگی باید کار به یک مدیر سپرده شود که خودش گویندههایش را تعیین کند و کار را جلو ببرد. مدل کار من این بود که گفتم خب محمدرضا این کاراکتر را تو بگو، بعد یک دوست دیگر داشتم که گوینده بود، او را هم آوردم و خلاصه سه تا گوینده را که هیچوقت با هم کار نکرده بودند و حتی همدیگر را ندیده بودند، کنار هم گذاشتم. هر سه هم به من لطف داشتند که کل کار را انجام دادند. بعدها من فهمیدم که باید سرپرست داشته باشم و کار را به متخصصش بسپرم. این بود که دیگر بعد از آن ماجرا اکثر کارهایم را محمدرضا سرپرستی کرد و بیشترش را هم خودش گفت که فکر میکنم انیمیشنهای حیات وحش اوجش بود و کاملا دیده شد.»
وداع با گردنکجهای مینیاتوری
مجموعه حیات وحش، به جز محمدرضا علیمردانی و علی درخشی، یک عضو موثر دیگر هم داشت. محمد ابوالحسنی که سابقه آشناییاش با علی درخشی به سالها قبلتر بازمیگشت. برخلاف دو عضو دیگر، رشته درسی او هیچ ربطی به کار آیندهاش نداشت. ابوالحسنی ورودی سال 71 عمران دانشگاه تهران است. کارهای فرهنگیاش را هم از همان سالهای دانشجویی شروع کرده و از طریق مراسم مختلفی که در دانشکده برگزار میشده، آشنایی او با مدیرکل ارشاد استان تهرانِ آن زمان شکل میگیرد. این آشنایی و علاقه وافر به کارهای فرهنگی، باعث میشود که در دوران دانشجویی، مجوز نشر بگیرد. آن هم درحالیکه هیچکدام از فاکتورهای لازم را نداشته: «باید سابقه تالیف یا نشر، سن حداقل 25، لیسانس و تاهل میداشتم که من هیچکدامش را نداشتم جز علاقه به این کار. مدیر کل که علاقه من را دید، مجوز را صادر کرد. تصمیمم این بود که از کتاب در راستای فرهنگسازی استفاده کنم. به همین دلیل با خیلی از سازمانها مثل آب، گاز و... وارد مذاکره شدم و برایشان کار انجام دادم که همان موقع اثرات خودش را هم داشت. این داستان برمیگردد به حدود سال 80. آن زمان در بیشتر کارها از علی درخشی برای تصویرسازی و کمیک استریپ کمک میگرفتم. البته تصویرگران دیگری هم بودند.» سال 82 ابوالحسنی دنبال فضاهای دیگری است که هم جای کار بیشتری داشته باشد و هم امکان صادرات. به این ترتیب قالب انیمیشن را انتخاب میکند و باز هم در راستای فرهنگسازی با نهادها و سازمانهای مختلف، وارد همکاری میشود. «سال 83 یک تیم 12 نفره تشکیل دادیم و شروع کردیم. سال 84 دفترمان را توسعه دادیم و شدیم 20 و چند نفر. اینطور پیش رفتیم که در سال 88 شدیم 170 نفر. در حین کار هم برای افراد آموزش داشتیم و مهارتهای تکمیلی بهشان آموخته میشد و جذب کار میشدند. از همان سال 83 سعی کردیم سازمانها را درگیر کنیم که برای فرهنگسازی به جای کتاب از انیمیشن استفاده کنند. در این 10 سال گذشته در حدود 2000 قسمت انیمیشن جهت فرهنگسازی در حوزههای گاز، آب، برق، سلامت، پلیس، مواد مخدر، زلزله و... ساخته شده که یکسری از اینها را علی درخشی کارگردانی کرده و یکسری را هم بهرام عظیمی.» در تمام مدتی که ابوالحسنی و گروهش کار میکردند، یک چیز به نظرشان آزاردهنده بود. اینکه پس از سالها نمیتوانستند برای دل خودشان و حول محور موضوعاتی که دوست دارند، انیمیشن بسازند. همه چیز در گرفتن سفارش و انجام آن خلاصه میشد. تا اینکه سال 88 ابوالحسنی به درخشی پیشنهاد میدهد که یکسری انیمیشن بسازد که مردم دوست داشته باشند و بخندند. بدون سفارش هیچ ارگان یا نهادی و فقط براساس میل شخصی.
درخشی تصمیم میگیرد با حداقل امکانات یکسری انیمیشن بسازد که به قول خودش به همه ثابت کند که یک ایرانی هم میتواند انیمیشن خوب بسازد. ابوالحسنی مبلغی را برای یک کار انیمیشن خیلی سبک در نظر گرفته بود تا تستها شروع شود و ببینند این کار شدنی است؟ درخشی همان مبلغ را طوری برنامهریزی میکند که حیات وحش را بسازد. این وسط مجبور میشود برای خودش حقی در نظر نگیرد و به علیمردانی و باقی بچهها، دستمزدهای زیر حداقل بدهد. آن اوایل هم گویا خیلیها مثل نگارنده خیال میکردند در حال تماشای یک انیمیشن خارجی هستند. قسمتهای مختلف حیات وحش در فضاهای مجازی دست به دست میشد و تنها خواهش درخشی از افراد این بود که نام عوامل در پایان کار ذکر شود. او درباره تصور آدمها از انیمیشن ایرانی میگوید: «هیچکس باور نمیکرد این انیمیشن، ایرانی است. چون ما عادت کردیم در انیمیشن ایرانی باید حتما همان نواهای تکراری و تصاویر بتهجقه شکستخورده و گردن کج مینیاتوری بگذاریم. این متاسفانه میشود تعریف ایرانی از هنر تصویری. به همین دلیل هیچکس باورش نمیشد که چند تا جانور با رنگهای شاد و اکتیو را که کارهای خندهدار میکنند، ایرانیها بسازند. اما باز هم هیچ تهیهکنندهای نیامد بگوید خیلی خوب است و بیایید این روش را ادامه دهیم. پنج، شش سال طول کشید تا دوباره با آقای ابوالحسنی «دیرین دیرین» را شروع کنیم.»
«حیات وحش» در زمان خودش خوب دیده میشود. نشان به آن نشان که هم از دوسالانه پویانمایی در تمام بخشها جایزه میگیرد و هم از طرف خانه سینما عنوان بهترین اثر و خلاقیت در صدا را کسب میکند. آن هم درحالیکه تنها از طریق شبکههای اجتماعی دیده شده و دست به دست چرخیده است. با تمام این تفاسیر، درخشی از نگاههای سلیقهای و عدم ثبات مدیریتی ناراحت است و میگوید همینها سبب شده تا نتواند با صبا که بزرگترین تولیدکننده انیمیشن است، درست و حسابی کار کند. یا در کارش دخالت کردهاند و حاصل به شیر بییالودم تبدیل شده یا کلا از همکاری سر باز زدهاند و درخشی مجبور بوده پروژهها را با واسطه از دیگران بپذیرد و به نصف قیمت کار کند تا بتواند تیمش را حفظ کند.
فرهنگسازی به سبک دیرین دیرین
برای مصاحبه داخل استودیو نشستهایم. یک اتاق کوچک عایقبندیشده. سعی میکنم در ذهنم تصور کنم استودیوهای کمپانیهای بزرگ چه شکلی است و چه امکاناتی در دستشان است؟ اما چون هیچ تصویری از آنها ندارم، باز ذهنم برمیگردد به همین اتاق کوچک. لابد آنها در مکانهای بزرگتری کار میکنند با محدودیتهای دستوپاگیر کمتر. علی درخشی میگوید محمد ابوالحسنی سالها بود که دغدغه ساخت انیمیشن روزانه داشته و امکان تولیدش برای او فراهم نبوده است. تا دو سال پیش که باز هم این پیشنهاد مطرح میشود. اینجا هم اصل بر این است که دغدغههای شخصی گروه در قسمتها مطرح شود. هرچند بعضی از قسمتها به سفارش برخی سازمانهاست، اما اولا اگر سفارشی وجود نداشته باشد، مانند گذشته، روند تولید متوقف نخواهد شد و ثانیا هر پیشنهادی قابل قبول نیست. «دیرین دیرین» رسالت فرهنگسازی دارد و به هیچ عنوان در خدمت تبلیغ کالا یا خدمات قرار نمیگیرد. ابوالحسنی در همان ابتدای کار چند ویژگی را مشخص میکند. غیر از رعایت خط قرمزها و شکلی از تولید که برای سفارشدهنده و سفارشگیرنده، مقرون بهصرفه باشد، این کار از همان ابتدا، چهارچوبهای دیگری هم داشت. «من 10 تا پارامتر را در نظر گرفته بودم و گفته بودم که آقای درخشی رعایت کند. در مطالعهای که کردم، به این نتیجه رسیدم که ما باید در کارمان استمرار داشته باشیم. هفتهای یک انیمیشن فراموش میشود. بنابراین باید انیمیشن روزانه داشته باشیم. مثل روزنامهها که هر روز درمیآیند. بهعلاوه عمده کارهایی که قبلا انجام داده بودیم، سه دقیقهای بود. در سه دقیقه خیلی بهتر و راحتتر میشود داستانپردازی کرد و مردم را خنداند. اما ما میخواستیم یک دقیقهای باشد، چون سرعت اینترنت در ایران خیلی بد است و اگر یک فایل حجم زیادی داشته باشد، نمیتوانند راحت دانلود کنند. ضمن اینکه مردم الان از مطالب کوتاه استقبال میکنند و برای همین ویژگی یک دقیقهای بودن کارها را در نظر گرفتیم. حالا شما تصور کنید که میخواهیم در این یک دقیقه هم پیاممان را برسانیم و هم طبق شرط دیگرمان دو بار در هر انیمیشن موقعیت لبخند داشته باشیم. خلاصه که محدودیتهایمان خیلی زیاد بود و آقای درخشی واقعا خوب از پس کار برآمد.»
انیمیشن روزانه یک دقیقهای در دنیا سابقه ندارد. بنابراین کاری که برای اولین بار انجام میشود، مشکلات و چالشهای خاص خودش را دارد. ابوالحسنی با تمام ریسکها و مشکلات پیدا و پنهان، با عوامل کار یک قرارداد شش هزار قسمتی مینویسد. یعنی این کار قرار نیست شکست بخورد! درخشی چندین طرح مختلف میکشد و کمکم به فرم دلخواه میرسند. فرمی که همه را راضی نگه دارد. درحالیکه 70، 80 قسمت آماده داشتند، از اول فروردین امسال اقدام به پخش هر روزه این انیمیشن میکنند. کار سریعتر و بهتر از پیشبینیهای گروه در بین مردم جا میافتد. هنوز ماه دوم بهار روزهای آغازینش را سپری میکند که قسمتهای مختلف «دیرین دیرین» در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد. دیگر این روزها، این سازمانهای مختلف هستند که با ابوالحسنی تماس میگیرند و میخواهند برای فرهنگسازی از انیمیشنهای «دیرین دیرین» کمک بگیرند. ابوالحسنی درباره حجم استقبال مردم میگوید: «علاوه بر یوتیوب و شبکههای اجتماعی دیگر، سایت خود ما هر روز 300 هزار نفر بازدیدکننده دارد و حجم خیلی زیادی دانلود. بهطوریکه الان سایتمان دیگر جواب نمیدهد و داریم سرورمان را عوض میکنیم. کار ما هم به قول معاونت علمی و فناوری به نوعی دانشبنیان است. چون پایه آن بر دانش و فکر افراد است. به نظرم تمام چیزهایی را که در معاونت گفته میشود، ما در «دیرین دیرین» محقق کردهایم.»
علی درخشی برآورده کردن توقعات سازمانها را به چند دلیل خیلی سخت میداند: «توقعاتی که دارند خیلی وقتها دور از فانتزیهایی است که ما بلدیم. گاهی برای موضوعاتی نمیشود مابهازای تصویری پیدا کرد و یکی از چالشها و سختیهایمان همین است. این است که در مورد بعضی آیتمها چون قرارداد بسته میشود، چارهای نداریم که بسازیم و سفارشدهنده را راضی نگه داریم. ولی کیفیتش آن چیزی که ما میخواهیم، نمیشود. گاهی هم واقعا نمیشود برای یک شعار یا پیام خاص انیمیشن ساخت. گاهی هم برعکس، شعارهایی که دارند خودبهخود فضاهای خوبی برای کار ایجاد میکنند. گاهی هم آن شعارها خوب هستند، ولی ذهن ما کار نمیکند و خسته میشود، چون همه کارها دارد با سرعت بالا اتفاق میافتد.» او تاثیر پخش این انیمیشن را در میان آیتمهای مجموعه «کلاه قرمزی 94» در گسترش و محبوبیت «دیرین دیرین» قبول ندارد و معتقد است این کار بیش و پیش از این حرفها در شبکههای اجتماعی دیده شده و براساس کیفیت خودش توانسته مخاطب جذب کند. علیمردانی هم اتفاقا معتقد است آن قسمتهایی که در کلاه قرمزی پخش شد، اپیزودهای فوقالعاده سفارشی و از دید عوامل، دوستنداشتنی «دیرین دیرین» بود. درخشی اصلا اپیزودهای پخششده را ندیده، اما میگوید: «بهطور کلی آن قسمتهایی که انتقادیتر بوده یا مخاطب احساس کرده به حرف دلش نزدیکتر است و ما صادقانه کار کردیم، بیشتر بهشان توجه شد. الان حس میکنم به ما اعتماد شده و ما هم داریم صادقانه کار میکنیم.»
رویای صادرات محصول فرهنگی محمد ابوالحسنی کمکم دارد محقق میشود. این روزها او در حال بستن قرارداد با چند کشور عربی از جمله قطر و کویت است. «یکسری از انیمیشنها همینهایی است که اینجا ساختیم، چون برای آنها مناسب است، ولی بعضیها هم نه، طبق خواست آنها ساخته میشود. کارها هم همانجا دوبله میشوند. بعضی از کارهای اینجا را که فرستادیم آن طرف و دوبله شده، خوب از آب درآمده. فقط ترجمه خیلی حساسی دارد. به این خاطر که این کار خیلی اصطلاح و شوخی دارد و اینها باید تبدیل به اصطلاحات محلی خود آنها شود.»
ابوالحسنی یک دقیقهای
قسمتهای مختلف «دیرین دیرین» سوژهها و پیامهای مختلفی را در برمیگیرد. اما قسمتهای بسیاری درباره محیط زیست و معضلات شهری ساخته شده. درخشی علت این کار را علاقه شخصی عنوان میکند و میگوید در طول دورانی که کارتونهای مطبوعاتی میکشید هم این حوزه همیشه دغدغه او بوده است. به همین دلیل پیش از آنکه شهرداری و سازمان محیط زیست، برای سفارش بعضی قسمتها اقدام کنند، گروه به صورت خودجوش اپیزودهایی را در این باره ساخته بود و همچنان هم میسازد.
معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری هم از این فرصت غافل نمیماند. البته داستان تعامل این معاونت با ابوالحسنی به زمینه دیگری برمیگردد. «یک بار از معاونت علمی و فناوری تماس گرفتند برای اینکه بیاییم درباره انیمیشن و بحث دانشبنیان شدن شرکتهای انیمیشنی صحبت کنیم. یک کارگروه درست کردند و از ما خواستند نظراتمان را در آن کارگروه مطرح کنیم. بعد از آن ما رفتیم پیش آقای کرمی که دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان است. در حال گپ و گفت چند تا از کارهای «دیرین دیرین» را بهشان نشان دادم. ایشان خیلی آدم خوشذوقی است و خوشش آمد و گفت که این قالب خیلی خوبی است و ما هم کلی حرف داریم که میتوانیم برای انتقالشان به جامعه از این قالب استفاده کنیم. در همان جلسه کلی ایدههای خوب به ما داد. بعد من با آقای درخشی و دوستان جلسه گذاشتم و ایدهها را مطرح کردم. داستان نوشته شد و تبدیل به استوری برد شد. استوری برد را برایشان بردم و بعد از یک مقدار مطالعه و بالا و پایین کردن به اصطلاح چککاری، به آنچه میخواستیم، رسیدیم. فکر میکنم تا الان بیش از 15 قسمت برای معاونت فناوری کار کردهایم. بحث اصلیمان این است که مردم دائم دنبال این نباشند که بروند و کارمند جایی شوند. اینکه خودشان هم یک فکری داشته باشند و بتوانند آن را به یک محصول تبدیل کنند، در استارتآپ ویکندها ببرند و مواردی از این دست. یا این مسئله که ما نباید روحیه پرسشگری را در کودکان از بین ببریم. بحث پارکهای علم و فناوری، شرکتهای دانشبنیان، ترغیب مردم به خرید کالاهای داخلی باکیفیت به جای کالای خارجی و... سایر مباحثی است که در این انیمیشنها مطرح میشود.»
ابوالحسنی تا اینجای کار از اتفاقاتی که افتاده و تاثیراتش راضی است. اینکه اینقدر سریع در میان مردم جا افتاده و توانسته جلب مخاطب کند. او افقش را روشن میداند و برای کارهای کوتاه اینچنینی برنامههای دیگری هم دارد. به قول دوستی قرار است آنقدر روی کارهای یک دقیقهای سرمایهگذاری کند تا به «ابوالحسنی یک دقیقهای» معروف شود. انیمیشنهای سیاسی روزانه، برنامه دیگر ابوالحسنی با گروه سازنده است که همینقدر مختصر و مفید خواهد بود. هرچند انجام کارهای سیاسی اینچنینی حکم راه رفتن روی لبه تیغ را دارد، اما: «باید خیلی حواسمان جمع باشد تا خطهای قرمزی را که وجود دارد، رعایت کنیم. ضمن اینکه بتوانیم با مردم خوب ارتباط بگیریم و بیطرف باشیم. تصمیمگیری مربوط به خود مردم است. ما وابستگی سیاسی به هیچ جناح خاصی نداریم و صرفا حرفی را که وجود دارد، به شکل انیمیشن منتقل میکنیم.»
علی درخشی هم بهعنوان کارگردانی که «دیرین دیرین» حاصل رنج فراوان اوست، از تاثیرگذاری این انیمیشن در میان مردم راضی است. او اعتقاد دارد: «چون انیمیشن بههرحال بخشی از مخاطبش یا کودک است یا با کودک درون افراد سروکار دارد، به نظر من خیلی میتواند موثر باشد. همین الان ما بازخوردهایی از آیتمهای ترافیکیمان میگیریم. کسانی هستند که میآیند و میگویند این انیمیشنها و شوخیهایتان در ذهنم هست. وقتی دارم رانندگی میکنم، یکهو یادم میافتد که رفتم روی خط، بیایم بین خط برانم. شاید پنج، شش تا آیتم درباره همین بین خطوط راندن ساختیم و واقعا هم بازخورد گرفتیم. راجع به محیط زیست هم همینطور.» علیمردانی روی حرفهای درخشی صحه میگذارد و میگوید از خیلیها شنیده آشغال نمیریزند، چون صدای انیمیشن در گوششان میپیچد و یاد اپیزودهای «دیرین دیرین» میافتند.
صدا! صدای محمدرضا علیمردانی تبدیل به جزء لاینفک انیمیشنهای درخشی شده است. این صدا به حدی معروف است که وقتی ماه رمضان امسال «پایتخت 4» از تلویزیون پخش شد، پیش از هنرنمایی علیمردانی در نقش «بائو»، حضور او در این سریال کلی سروصدا کرد. درخشی هم این مسئله را قبول دارد و خودش هم صدای علیمردانی را طور دیگری میپسندد: «این انیمیشنها بخش مهمی از هویتش را مدیون صدای محمدرضا است. مخصوصا که ما قرار است که خیلی سریع با مخاطب ارتباط برقرار کنیم و زمان برای انیمیتهای پیچیده نداریم. این است که صدا نقش بسیار پررنگی در کار دارد.»
علیمردانی نیز معتقد است اگر ایدههای خلاقانه کارگردان نباشد، صدای تنها نمیتواند کاری از پیش ببرد. درواقع صدا آنجایی موثر است که در خدمت ایدههای بکر و خوب قرار بگیرد. «همه چیز متقابل است. اگر جایی ویژگی صدا بیشتر دیده میشود، انتخاب کارگردان است و من دارم تبعیت میکنم. هر جا که علی درخشی میدان میدهد که اگر کار خلاقانهای به ذهنم میرسد، به کار اضافه کنم -که همیشه هم این کار را کرده- این اتفاق میافتد. اما اگر میدان نباشد، من میآیم اجرایم را انجام میدهم و میروم. خوشحالم که این تیپها و صداهای من دارد در خدمت ایدههای علی قرار میگیرد.»
به اعتقاد آنها چیزی که سبب میشود این کارها به دل مردم بنشینند، انرژیای است که گروه صادقانه برای کار میگذارد. اینجا خبری از ساعت کار اداری و برخوردهای اینچنینی نیست، بلکه تمام تلاششان را میکنند که درنهایت انیمیشنی با بهترین کیفیت ممکن تولید شود. درخشی هر قسمت از انیمیشنهای «دیرین دیرین» را به زدن پنالتی تشبیه میکند. «ما روزی یک پنالتی داریم میزنیم. شانسی هم نداریم که آن روز دوباره درستش کنیم. یا گل میشود، یا نمیشود. بعضی آیتمها خندهدار میشود و پیام را خوب میرساند، بعضی هم نه. ولی ما سعی میکنیم درصد آنهایی را که گل میشود، بیشتر کنیم.» علیمردانی نیز معتقد است: «الحمدلله تا الان بیشتر گل زدیم. ولی خب تیردروازه و اوت هم زدیم. گاهی هم دروازهبان گرفته. پنالتی همین است دیگر.»