قصه‌ی آدم‌هایی که یک‌شبه به موفقیت می‌رسند، قصه‌‌های جذابی هستند که ما همیشه دوست داریم بشنویم و از آنها انگیزه بگیریم. اما موفقیت چیزی نیست که همیشه بشود در یک چشم‌برهم‌زدن به آن رسید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، بعضی‌ها هرگز به موفقیت نمی‌رسند در حالی‌که بعضی‌ها، مانند سیزیف (او قهرمانی در اساطیر یونان است که می‌بایست سنگ بزرگی را بر روی شیبی ناهموار تا بالای قله‌ای می‌غلتاند و همیشه لحظه‌ای پیش از آن که به انتهای مسیر برسد، سنگ از دستش خارج می‌شد و او باید کارش را از ابتدا شروع می‌کرد)، باید از کوهی بالا بروند و در مقابل شکست‌ها هم تسلیم نشوند.

بعضی مشاورین و مربیان خودشناسی، اغلب موفقیت را به یک کار توصیف می‌کنند، که درست مانند هر کاری، گاهی با اشکالات، شکست‌ها، اشتباهات و موارد این‌چنینی روبرو می‌شود. امروز ما با 10 شخص معروف (و شاید بتوان گفت فوق‌العاده معروف) روبرو می‌شویم، که بارها به آنها گفته بودند هرگز به مقصدشان نخواهند رسید. اشخاصی که قبل از رسیدن به مقصدشان در زندگی، شکست‌های بسیاری را تجربه کرده بودند. اما این اشخاص شخصیتی جهانی یافتند و امروز که به گذشته‌اشان نگاه می‌کنیم، درس صبر، پشتکار و شجاعت دنبال کردنِ رویاها را به ما می‌دهند.

پس بیایید به داستان آنها گوش کنیم:

1. جی. کی. رولینگ، نویسنده مجموعه رمان های هری پاتر

01_J K Rowling

نویسنده‌ای که به معرفی نیاز ندارد و امروزه از ملکه‌ی انگلستان هم ثروتمندتر است. رولینگ در حالی اولین رمان هری پاتر را با ماشین تحریر می‌نوشت که به تازگی طلاق گرفته بود، آهی در بساط نداشت، و مجبور بود فرزندش را به تنهایی بزرگ کند؛ اما او در دل، رویای ستاره‌شدن داشت. دوازده ویراستار داستانِ او را رد کردند، تا اینکه یک ویراستار مهربان دست‌نوشته‌ی او را قبول کرد و البته به او توصیه کرد به دنبال کار دیگری باشد؛ چرا که کتاب‌های کودکان، چندان فروش خوبی ندارند. در مقایسه با رولینگ، رمان «کری» استفان کینگ، تقریباً سی بار رد شد. از زندگی جی. کی . رولینگ چه درسی می‌گیریم؟ برای رسیدن به رویاهایت بجنگ. یک زمانی، بالاخره به حقیقت می‌پیوندند.

2. والت دیزنی، بنیانگذار دیزنی

02_Walt Disney

او در میان شکست‌خورده‌ها یک افسانه است. آن‌طور که شایعات می‌گویند، قبل از آنکه بتواند کسی را برای سرمایه‌گذاری روی پروژه‌ی «دنیای دیزنی» متقاعد کند، 302 بار پیشنهادش رد شده بود. شاید باور نکنید که والت از کار قبلی‌اش، به علّتِ فقدان تخیل کافی اخراج شده بود! او اکنون و برای همیشه، یکی از بزرگترین هنرمندان جهان است و میراث گرانبهایش، نسل به نسل به آیندگان منتقل می‌شود. دیزنی یک رویا در سر داشت؛ رویایی که اکنون همه‌ی ما از آن لذت می‌بریم. همانطور که او، برای ما آرزو کرده بود.

3. آلبرت انیشتن، فیزیکدان و برنده جایزه نوبل

03_Albert Enistien

تا چهار سالگی اصلاً صحبت نمی‌کرد و از آنجایی که تا هفت سالگی حتی یک کلمه هم نمی‌خواند، مشکوک به معلولیت ذهنی بود. خب بالاخره چه شد؟ او امروز دانشمندی است که جهان را برای ما تغییر داده. بعضی وقت‌ها لازم نیست که شما یک کودک نابغه باشید تا در بزرگسالی هم یک نابغه شوید. شاید نبوغ قبل از آنکه جهان را دربربگیرد، مدتی نیاز به آرامش دارد!

4. استیون هاوکینگ، فیزیکدان نظری و کیهان‌شناس

04_Steven Hawking

بزرگترین موفقیت او چیست؟ زندگی! زندگی کردن برخلاف همه‌ی تناقض‌های موجود، هشدارها و پیش‌بینی‌های پزشکی، برخلاف طبیعت بدن انسان و برخلاف سرنوشت. قدرت اراده‌‌ی او برای زندگی و نفس‌کشیدن، و آن چیزی که امروز هست، این مرد را به نمادی تبدیل می‌کند برای بیان جمله‌ی: «هیچ چیز غیرممکن نیست.» یکی از بزرگترین دانشمندان همه اعصار. اگر هاوکینگ تسلیم می‌شد و به ارگانیسم خود اجازه می‌داد شکستش دهد، ما امروز در این مرتبه‌ی علمی نبودیم.

5. وینسنت ون گوگ، نقاش

05_Vincent Van Gogh

در حالِ حاضر یکی از تقریباً هشتصد نقاشی او، ارزشی معادل 350 میلیارد تومان دارد. متاسفانه این هنرمند بزرگ، فرصت این را نداشت که مزه‌ی موفقیت و شکوه را در مدت عمرش بچشد. زمانی که او هنوز زنده بود، تنها یک تابلو را به یک دوست فروخت. با بیماری، فقر، و انزوا دست‌وپنجه نرم کرد. البته از آنجایی که همه ما می‌خواهیم تا زمانی که می‌توانیم از موفقیت لذت ببریم، آن را به دست بیاوریم، ونگوگ نمونه‌ی چندان دلنشینی نیست، ولی او درس تسلیم‌ناپذیری به ما می‌دهد. وینسنت شاهکارهایش را امضا کرد و اتفاقاً همان نقاشی‌های امضا‌شده هستند که به گنج‌هایی جهانی بدل شدند.

6. استیون اسپیلبرگ، فیلمساز

06_Steven Spielberg

فکر می‌کنید این کارگردان معروف شکستی رو متحمل نشده؟ او می‌خواست فیلم‌سازی را یاد بگیرد. بنابراین برای دانشگاه فیلم کالیفرنیای جنوبی درخواست فرستاد. و البته رد شد. دوبار! آیا این مسئله او را متوقف کرد؟ آیا او را مجبور کرد که تسلیم شود و به دنبال شغلی در رستوران مرغ سوخاری کنتاکی برود؟ هرگز. برای یک مدرسه فیلم‌سازی دیگر درخواست فرستاد و حالا شما می‌توانید موفقیتش را ببینید.

7. کلنل ساندرز، بنیانگذار KFC

07_Colonel Sanders

صحبت از مرغ سوخاری کنتاکی شد… شما مرغ سوخاری دوست دارید. نه؟ او هم همینطور. در شصت‌و‌پنج سالگی، بعد از اینکه (بنابر قانون کشورش) یک چک صد دلاری تحت عنوان حمایت اجتماعی به او دادند، آقای ساندرز فکر کرد باید به جهان نشان دهد که او صدقه‌بگیر نیست. او می‌توانست راه دیگری را انتخاب کند اما تصمیم گرفت برای ایده‌اش بجنگد. ایده‌ی جدیدی برای پخت مرغ. گروه هدفش چه کسانی بودند؟ رستوران‌هایی که مرغ او را درست کنند، مشتری جذب کنند، بفروشند و درصدی هم به او بدهند. تعداد دفعات ردشدن؟ بیش از هزار بار در همه‌ی کشور! تنها یک بار، یک فرصت یافت. و همه‌ی آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، ببشتر شبیه به افسانه بود.

8. گروه بیتلز، گروه پرآوازه موسیقی

08_Beatles

نامه‌ی ردی که آنها از یک تهیه‌کننده دریافت کردند، به اندازه‌ی خود گروه معروف شد. در آن نامه، چیزی شبیه به این نوشته شده بود: «بیتلز، آینده‌ای در دنیای موسیقی ندارد.» اوممم… اما حالا میشه گفت آنها به نوعی دنیای موسیقی را دوباره پایه‌گذاری کردند. بیتلز، میلیون‌ها نفر را با ضرب‌آهنگ، کاریزما و ترانه‌هایشان که خون را در وجود طرفدارانشان به قلیان در می‌آوردند، هیپنوتیزم کردند.

9. مایکل جردن، بسکتبالیست اسطوره ای

09_Michael Jordan

درس مایکل به ما، ساده و زیباست. تو تیمِ بسکتبالِ دبیرستان قبولت نکردن؟ مشکلی نیست. بهترین و معروف‌ترین بازیکن بسکتبال همه‌ی اعصار شو. آسونِ. اینطور نیست؟

10. توماس ادیسون، مخترع و مبدع

10_Thomas Edison

اگر ادیسون در یکی از 9999 بار تلاشش برای ساخت لامپ تسلیم میشد، امروز زندگی ما چگونه بود؟ شاید تیره‌تر! اما این مخترع بزرگ دنیای ما نایستاد، نامید نشد، کارش را ترک نکرد. او مطمئناً به این لیست تعلق دارد، چرا که یکی از آن افراد ثابت‌قدمی است که ثابت می‌کنند موفقیت تنها یک فرآیند و یا نردبانی برای بالارفتن نیست، بلکه چیزی است که با صبر و پشتکار به دست می‌آید