فرهنگ به عنوان جانمایه اساسی هر جامعه موجب بروز رفتارها و عملکردهای مختلف در سطح آن میشود. در این میان جای خالی مدلهایی که منجر به فرهنگ سازی شود حس میشود. در حقیقت شناخت دقیقی از نحوه فرهنگسازی در خصوص نوارزش آفرینی (کارآفرینی) وجود ندارد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، «مدل راهبردی فرهنگسازی نو ارزش آفرینی » وظیفه نهادهای مختلف را برای ارزش آفرین شدن جامعه نشان میدهد. با این مدل اگر به ارزیابی روند فرهنگی جامعه بنشینیم به نکات جالبی میرسیم. مثلاً بسیاری از تنشهایی که ما شاهد آن هستیم ناشی از بالا رفتن سطح آموزش از یک طرف و نبود ظرفیتهای شخصیتی جهت جذب آنها میباشد و نهادهایی که شخصیتساز هستند گاهی بر عکس عمل کرده و موجب از بین رفتن انرژی انسانی میگردند.برای فرهنگ سازی 4 گام اساسی وجود دارد که منحر به ایجاد و عمق بخشی مفاهیم در جامعه و ماندگار شدن آنها میگردد.
گام اول:تکوین مفاهیم،آموزش،کلاس
اگربه نوع رابطه انسان با محیط و انسانهای دیگر توجه کنیم تفاوت انسان با موجودات دیگر این است که آنها با خواص محیط ارتباط دارند اما انسان با معنای آنها. درحقیقت در انسان با یک عنصر منحصر به فرد مواجه هستیم به نام مفهوم. این عنصر باعث میشود که پدیدههای محیطی و انسانی اول در ادراک انسان معنی شده، سپس براساس طرح از پیش تعیین شده یا طراحی بالفور ـ به جز در موارد عکسالعمل که توسط فیزیولوژی بدن انجام میگیرد – رفتار مناسب صورت گیرد. بنابراین انرژی موجود در انسان براساس ادراکهای مختلف از یک پدیده آزاد شده و انسان را به تحرک وادار میکند.
ایجاد مفاهیم یک سیر تکوینی دارند. یعنی اطلاعات مختلف از طریق حواس وارد ذهن میشود و از طریق نیروی منحصر به فرد انسان که استنتاج است تبدیل به مفاهیم میشوند. یک مفهوم ممکن است حاوی اطلاعات وسیعی باشد. بنابراین مفاهیم در یک اندازه نیستند و ظرفیتهای متفاوتی برای ذخیره اطلاعات دارند.
از این رو کلمات که در واقع ظرف حمل معانی هستند مطرح شده و ما نیاز به کلماتی داریم که بتوانند حامل مفاهیمی باشند که انسانها در ذهن خود دارند. بنابراین میبینیم که در دورههای مختلف با ایجاد فهم جدید از پدیدهها و ایجاد مفاهیم مختلف، کلمات جدید ایجاد شده یا با معنای جدیدی کلمات گذشته به کار گرفته میشوند.
انسان میلیونها فعالیت ذهنی و بدنی انجام میدهد و در معرض فعالیتهای
دیگران قرار دارد. بسیاری از فعالیتها منجر به ایجاد مفاهیم خاصی میشوند
که ممکن است دوره عمر آنها از یک لحظه تا یک عمر متفاوت باشد. اما قدر
مسلم برای ایجاد مفاهیم همگن، هدفدار و کارا، نیازمند فعالیتهای منظم و
مستمری هستیم که آموزش نامیده میشود. آموزش هرگونه فعالیت یا تدبیر از پیش
طرحریزی شدهای است که هدف آن ایجاد یادگیری در یادگیرندگان است.
فرآیند، کارکرد، قالب اجرایی
تکوین مفاهیم یک فرآیند است که با کارکرد آموزش ایجاد میشود، نکته مهم این است که فرآیند محصول کارکرد است. به تعبیر واضحتر هیچکس نمیتواند فرآیندی ایجاد کند مگر اینکه فعالیتهایی انجام دهد که در نتیجه آن فعالیتها فرآیندی ایجاد شود. بالطبع مهمترین مسأله رابطه بین کارکرد و فرآیند است.
فرآیند به طرز انجام یافتن تغییرات اطلاق میگردد (منصور، 1365 :250) و کارکرد، فعالیتهای منظم و مستمر را شامل میشود. فعالیتهای مذکور قطعاً در خلاء انجام نمیگیرد بلکه یک زمینهای دارد.مجموعه فعالیتها در زمینه و بستری انجام میگیرند که به آن قالب اجرایی گفته میشود. به این ترتیب تمام مختصات مخاطبان، محیط، فرهنگ و عوامل دخیل در رفتار افراد را شامل میشود.
به این ترتیب که، یک کارکرد ممکن است در ایران، تهران، برای دانشجویان دوره فوق لیسانس مدیریت اجرایی که پنج سال سابقه مدیریت دارند، انجام گیرد و یا درفارس، شیراز و کسبه بیسواد که به خرید و فروش مایحتاج مردم مشغول هستند. قطعاً قالبهای ذکر شده نسبت به کارکرد یکسان پاسخ متفاوتی داده و به تبع آن فرآیندهای مختلفی هم ممکن است ایجاد شود.
به این ترتیب ما سه مقوله را از هم جدا کردیم: فرآیند، کارکرد و قالب اجرایی.
فرآیند تغییراتی است که در پدیدهها رخ میدهد و عملاً انسان مستقیم نمیتواند آنها را ایجاد و یا از بین ببرد. بنابراین کارکردها هستند که منجر به ایجاد تغییر و فرآیند میشوند، اما این کارکردها در خلاء انجام نمیگیرند بلکه روی مواد و بستری اعمال میشوند که دارای ویژگیها و مختصات منحصر به فرد خود هستند. تمام ویژگیهای قالبی که کارکرد در آنجا اعمال میشود در تعامل با کارکرد روی نحوه ایجاد فرآیند تأثیر میگذارد که به آن قالب اجرایی میگوییم. به این ترتیب جمع بین کارکرد و قالب اجرایی است که فرآیندی را ایجاد میکند.
با این وصف فرآیند تکوین مفاهیم، با کارکرد آموزش در قالب اجرایی کلاس و کارگاه و جلسات اموزشی انجام میگیرد.
ما در اینجا کلاس را به معنی عام آن گرفتهایم. یعنی هر جا که انتقال اطلاعات و تفهیم مفاهیم به صورت یک طرفه بوده و مخاطبان پذیرنده هستند را کلاس مینامیم. به این ترتیب یک برنامه آموزشی رسانهای هم کلاس محسوب میشود.
نکته مهم در این قضیه آن است که با ظهور و بسط رسانهها تکوین مفاهیم از قالب اجرایی کلاس به کل جامعه کشیده شده است. به تعبیر دیگر، کل جامعه کلاس شده و کارکردهایی به وجود آمده که به صورت مستمر در یک جامعه و جامعه جهانی مفاهیم مورد نیاز را ایجاد میکنند.
جالب این است که با ظهور تکنولوژی، قالبها و کارکردها با هم جمع شده و به صورت خودکار محصولشان ایجاد فرآیندهای مورد نظر است. ضمن آنکه این آمیختگی به حدی است که امروزه جدا کردن فرآیند، کارکرد و قالب اجرایی کار چندان سادهای نیست. به نحوی که مک لوهان در توصیف رسانهها میگوید: وسیله عین پیام است.
بنابراین با ورود یک تکنولوژی به جامعه، مفاهیم، آموزش و کلاسهای مستتر در آن هم وارد میشوند. یعنی وقتی اینترنت وارد یک کشور میشود مفاهیمی چون تولید انبوه اطلاعات، افکار عمومی، شکلگیری افکار عمومی، معنای جدیدی از ارتباطات و غیره را هم با خود میآورد. ضمن اینکه قالبها و کارکردهایی را ایجاد میکند که در مرحله اول جایگاه خود را محکم کند و در مرحله دوم در آنها رشد نماید.