دکتر روستا آزاد، با اشاره به لزوم ایجاد و گسترش ارتباط بین دانشگاه و جامعه، گفت: از همان دوران کودکی باید افراد را به سمت عملگرایی و مسئولیتپذیری سوق داد تا در آینده دانشگاهی داشته باشیم که دغدغه رفع درد جامعه داشته باشد. افراد زیادی با این نگرش در جامعه وجود دارند و منشاء خدمات بسیاری هستند اما تعداد آنها غالب نیست.
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، عدموجود مأموریت مشخص در دراز مدت نه تنها سبب از کار افتادن سیستم میشود بلکه فلسفه بودن سیستم را نیز به چالش میکشد. اساساً هر سیستم و نظامی در پاسخ به یک نیاز اجتماعی و یا فردی متولد میشود. سیستم آموزش عالی نیز از این اصل مستثنی نیست. بسیاری از کارشناسان، فقدان مأموریت خاص و مشخص را دلیل کاربردینبودن دستاوردهای علمی دانشگاهیان و عدمکارآمدی دانشگاه در رفع نیازهای جامعه و ارتباط با صنعت میدانند. بنا به اهمیت این موضوع، به گفتوگو با رضا روستا آزاد؛ محقق برجسته بیوتکنولوژی، عضو هیأتعلمی دانشگاه صنعتی شریف و رئیس سابق این دانشگاه نشستهایم:
مأموریتمحور شدن دانشگاه بر اساس نیازهای جامعه یکی از مواردی است که بسیاری از کارشناسان به آن اذعان دارند؛ چرایی این میزان اهمیت، چیست؟
در هر سیستم و جامعهی خاصی تعریفی متفاوتی برای دانشگاه وجود دارد و دانشگاه بر اساس رسالت خود به بهترین شکل برای انجام مأموریت دست به کار میشود. اگر در جامعهای تعریف و رسالت دانشگاه مشخص و معین نباشد، سرمایههای آن چه به لحاظ نیروی انسانی و چه امکانات مالی به هرز میرود چون نمیتواند در راستای نیازهای جامعه گام بردارد و دردی از جامعه دوا کند.
در کشورهای پیشرفته دانشگاهها چه رسالتی دارند؟
رسالت هر دانشگاه بنا به نیازهای جامعه تعیین میشود. به عنوان نمونه در مکتب پاریس که ناپلئون را میتوان بنیانگذار آن دانست، دانشگاه محلی است برای تربیت نیروهای انسانی متخصص برای اداره نظام سیاسی در حالیکه در فرهنگ آلمانی دانشگاه به دنبال تولید علم است. در فرهنگ کمبریجی (انگلستانی) رسالت دانشگاه تربیت طبقهای خاص از مردم است که دارای فرهنگ خاصی با کدهای فرهنگی خاص باشند. در امریکا اما تلفیقی از این سه دیدگاه وجود دارد.
با این تفاسیر خروجی دانشگاههای هر جامعهای متفاوت و خاص آن جامعه است در حالیکه وجه مشترک همه این کشورها پیشرفت علمی و توسعه فناوری براساس داشتهها و یافتههای دانشگاه است. این مهم چه توجیهی دارد؟
رسالت هر چه باشد، دانشگاه باید سه خروجی کلان داشته باشد: اول «سرمایه انسانی متخصص»، دوم «دانش» و سوم «مکتب فکری و گفتمان تمدنی». در هر سه مورد بزرگترین آفت، بریده شدن دانشگاه از جامعه است. اگر دانشگاه به هر دلیلی با جامعه خود ارتباط صحیح و حسابشده نداشته باشد و در خلاء فعالیت کند نه تنها برای جامعه مفید نخواهد بود که به خطری بزرگ تبدیل میشود.
با این توضیحات، دانشگاهی که رسالت و مأموریتی متناسب با جامعه خود ندارد نه تنها مفید نیست بلکه صرف بودن و نبودن آن نیز جای بحث و چالش است.
وجود دانشگاه تنها زمانی مفید است که برای جامعه مفید باشد و بتواند به بهبود کیفیت زندگی اجتماع کمک کند. دانشگاه باید خود را با واقعیتهای جامعه وفق دهد و بر اساس آن فعالیت کند تا بتواند دوای درد باشد در غیر اینصورت تربیت نیروی انسانی متخصص به مهاجرت میانجامد زیرا دانشآموخته چیزی را میداند که جامعه نمیخواهد و جامعه نیازی دارد که دانشآموخته از رفع آن عاجز است در نتیجه هر دو طرف یکدیگر را طرد میکنند. به این ترتیب بخشی سرمایههای انسانی راه مهاجرت را در پیش میگیرند و بخش دیگر مشغول نوشتن مقاله و ارتقاء و ترفیع میشوند. در هر دو صورت آنچه رخ میدهد هدر رفت سرمایهانسانی جامعه است.
وضعیت در کشور ما به چگونه است؟
متاسفانه در کشور ما چنین روندی حاکم است. هوا آلوده است اما دانشگاه پاسخی برای آن ندارد. با وجود تعداد بسیار بالای دام، بزرگترین پتانسیل چرم طبیعی در کشور وجود دارد اما واردکننده چرم از ترکیه هستیم چون دانشگاه پاسخی برای صنعت چرم ندارد. نفت زیرپای ما جریان دارد اما چون دانشگاه نمیتواند از آن بهینه استفاده کند، سود نفت ما در جیب دیگران است. دانشگاه به جامعه سرویس نمیدهد و جامعه دانشگاه را بیخاصیت میداند چون نمیتواند برای نیازهای آن پاسخ حسابشده داشته باشد. خروجی چنین دانشگاهی تربیت سرباز متخصص برای کشورهای دیگر است. دانشآموختگان چنین دانشگاهی افرادی هستند با فرهنگ متفاوت از فرهنگ غالب جامعه. کدهای متفاوتی دارند و رفتار خاصی نیز از خود بروز میدهند؛ رفتاری که ناشی از توقع و مطالبه است. این افراد در سیستم پرورش مییابند اما به سیستم باور ندارند چون شکاف بزرگی بین خود و جامعه خود میبینند. چنین دانشگاهی به هیچوجه مطلوب نیست. ارتباط صنعت با دانشگاه یک کد است؛ یعنی تربیت متخصصانی که با دانستن واقعیتهای موجود برای پیشرفت و توسعه کشور خود تلاش کند.
در این شرایط عکسالعمل جامعه به دانشگاه چیست؟
بنا به دلایلی جمع کردن دانشگاه نشدنی است در نتیجه جامعه بودجه دانشگاه را کم میکند. این هیچ ارتباطی به دولتها ندارد؛ در چنین شرایطی که نه نیرویانسانی متخصص و نه دانش دانشگاه در راستای رفع نیازهای جامعه نیست، هر دولتی با هر نگرشی که روی کار بیاید بین معاش مردم و بودجه دانشگاه اولی را انتخاب میکند. بسیاری از دولتمردان دول مختلف دانشگاهی بودند. همین افراد زمانی که از دانشگاه به دولت رفتند حاضر به افزایش بودجه دانشگاه نشدند چون واقعیتهای موجود را خوب میدانستند.
مشکل عمده کجاست؟ به هر حال دانشگاه فینفسه نمیتواند برای خود رسالت تعیین کند. در گام اول باید سیستم برای دانشگاه مأموریت مشخص کند و در گام بعدی عملکرد دانشگاه مورد بررسی قرار گیرد.
سیستم! سیستم تربیتی عملگرا نیست؛ منظور از سیستم خانواده و آموزشوپرورش است تا دانشگاه. فرهنگ جوهریِ عملگرایی باید در بین آحاد جامعه نهادینه شود. فرد باید آنچه را میداند عملیاتی کند و از آنچه عمل میکند درس بگیرد. متاسفانه در کشور ما یکی از تهدیدهای خانوادهها «کار» است. برای تشویق فرزند به درس خواندن او را از کار میترسانند:«درس بخوان و در آینده شغلی راحت با حقوق و مزایای بسیار داشته باش؛ وگرنه باید در آینده سخت کار کنی اما کم درآمد داشته باشی». این فرهنگ نیاز به تغییر دارد. متخصص دانشگاهی باید بیشتر از دیگران کار کند، سختی بکشد و مسئولیت بپذیرد. با سیاستگذاری صحیح و برنامهریزی حسابشده از همان دوران کودکی باید افراد را به سمت عملگرایی و مسئولیتپذیری سوق داد تا در آینده دانشگاهی داشته باشیم که دغدغه رفع درد جامعه داشته باشد. افراد زیادی با این نگرش در جامعه وجود دارند و منشاء خدمات بسیاری هستند اما تعداد آنها غالب نیست. جالب است این افراد عمدتاً خارج از سیستم و حتی در برخی موارد طردشده سیستم هستند اما در خانوادهای با تفکر و فرهنگ عملگرا تربیت شدهاند.
به طور تجربی میتوان ادعا کرد حس مطالبهگری بیشتر در بین دانشجویان کشورهای در حال توسعه وجود دارد. در حالیکه هیچ جامعهای به توسعه نرسیده و نمیرسد مگر با توان نیرویهای بومی.
در کشورهای جهانسوم و در حال توسعه، وقتی جوان دانشجو اختلافات موجود بین جامعه خود و کشورهای توسعهیافته را میبیند به جای اینکه خود را مسئول پر کردن شکاف موجود ببیند از جامعه طلبکار میشود. چنین فردی در گام اول به منتقد و در گام نهایی به اپوزیسیون تبدیل خواهد شد. این در حالیست که پیشرفت و توسعه نیازمند حرکت جهادی است؛ حرکتی با تلاش فردی بسیار و درآمد فردی کم! اوج حرکت جهادی در جایی است که حتی جامعه از فرد توقع ندارد اما متخصص چون نیاز را میداند برای رفع آن دست به کار میشود. باید دانست جامعه را ایثارگران میسازند نه مطالبهگران.