پرویز کرمی در یادداشتی آورده است: دیگر هیچ کشوری و هیچ مردمی نیستند که مثل ابتدای قرن بیستم، کودکانه و حقیرانه، آرزوی غربی شدن از نوک پا تا مغز سر را داشته باشند. آنها می خواهند قوی شوند و رشد و پیشرفت کنند و در عین حال، هویت دینی - ملی خود را حفظ کنند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری متن کامل این یادداشت یه شرح ذیل است:

این ایام مصادف است با سی‌و هفتمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی. برای همه آن‌ها که همراه انقلاب بوده‌اند، یادآوری آن روزهای پرالتهاب خوشایند است. مرور خاطرات تظاهرات، شعارها، دلهره‌ها، حماسه ها، امیدها و... هر کام تلخی را شیرین می‌کند. مخصوصا آن ده روز منتهی به پیروزی آن‌قدر پر از اتفاق و خبر و حادثه بود که علی‌رغم گذر سی‌و هفت سال، هنوز هم می‌توان حرف‌های شنیده نشده، خبرهای گفته نشده و حوادث عجیب و غریب در مورد آن بیرون کشید.

این دهه را از سر خوش ذوقی و بیان شاعرانه «دهه فجر» ننامیده اند، بلکه معنی تام و تمام «فجر» در این ده روز شگفت انگیز مستتر است. تعبیر امام (ره) در این باره قابل تامل است: «انقلاب ما انفجار نور بود.» هرچه به آن کانون نور نزدیکتر می شویم، خیرات و مبرات انقلاب را بیشتر و واضح تر می بینیم و هرچه از آن کانون دورتر میشویم، از نور و نیکویی های آن محرومتر می شویم. روی همین اساس است که دائم باید با سنجه های دقیق دوری و نزدیکیمان را به انقلاب اسلامی اندازه بگیریم. شعار و تظاهرات بیرونی مهمند اما این دوری و نزدیکی را باید باطنی و معنوی سنجید. هر چقدر ما به آرمان های انقلاب وفادارتر باشیم و هر چقدر ماهیت ضد استبدادی و ضد استکباری انقلاب را جدیتر پی بگیریم، بهرهمان هم از نور بیشتر است و هر چقدر از این معانی فاصله بگیریم، بیشتر خود را در سایه قرار دادهایم. سایه، اینجا چیزی جز دوری از حقیقت نیست.

انقلاب اسلامی در سال 57 رخ داده و از دید بعضی ها یک دوره تاریخی است که زمانش سپری شده. در بعضی کشورهای دیگر هم که درآنها انقلاب شده، با انقلابشان همین معامله را می کنند؛ برایش موزه میسازند، تشریفاتی و رسمی کتابها مینویسند، مراسم میگیرند و حتی نام انقلابیهایشان را گرامی میدارند و بر خیابان و کوچه پس کوچه ها میگذارند، اما آیا از آن «برادری و برابری» و از آن «آزادی» و «استقلال» که به دنبالش بودند، بهرهای دارند؟ آرمانها به شدت کهنه میشوند و به دلیل دست و پاگیر بودن به موزه راه پیدا میکنند. ما به عینه دیدیم که آرمانهای مارکسیستی چطور از چشمها افتاد و راهی موزه ها شد. اتفاقا این نکته را امام راحل با هوشیاری تمام در نامه ای که به گورباچف رهبر شوروی نوشتند، متذکر شدند. برای همین بود که بر زنده بودن  انقلاب اسلامی تاکید میکردند و انقلاب را امری مداوم و نوشونده میشمردند.

انقلاب اسلامی یک اتفاق تاریخی مربوط به بهمن 57 نیست. البته فجرش در آن تاریخ است اما تداوم دارد و ما را نیز به همراهی خود فرامیخواند. به همین اعتبار است که همچنان مفاهیمی مثل انقلابی و ضد انقلاب مصداق دارند. انقلاب اسلامی به برکت خون شهدا و به لطف خدای متعال زنده است و چون خردمندانه و هوشیارانه و از سر صدق و خلوص نیت رهبری میشود، همچنان کثیری انقلابیاند و قلیلی ضد انقلاب. البته این مفاهیم هم مثل خود انقلاب اسلامی نوشونده اند و مدام مصداق تازه مییابند.

امروز ظاهر چریکی نماد انقلابی بودن نیست، ضد انقلاب هم شباهتی به چماقداران و بازمانده های ساواک و رژیم منحوس ندارد. نسبت ما با آرمانهای انقلاب اسلامی و دوری و نزدیکیمان به امر موعود است که معلوم میکند کداممان انقلابی هستیم و کداممان ضد انقلاب. مفهوم مدیریت انقلابی را هم باید در همین نسبتها دنبال کنیم نه سرعت و عجله.

انقلاب اسلامی، علاوه بر ماهیت ضد استبدادیاش که به سرنگونی سلطنت انجامید، ماهیت ضد استکباری هم دارد. از همان اول، ما با نظام سلطه درافتادیم و خواهان تغییر نظم ناعادلانه جهان شدیم. این حرف انقلاب در عالم درگرفت و طرفداران بسیاری پیدا کرد. البته تعامل با دنیا را به معنی غیرانقلابی بودن نباید گرفت. هم امام (ره) و هم رهبر فرزانه انقلاب، هر دو، این نکته را تصریح کردهاند که تعامل عزتمندانه با دنیا ربطی به پذیرش قواعد نظام سلطه ندارد. قاعده نظام سلطه یعنی همین که ما خود را مقهور و مرعوب غرب بدانیم و نقشی را بپذیریم که آنها برایمان تعیین میکنند. مشکل اصلی حکومت پهلوی هم بعد از دیکتاتوری و تفرعن همین بود که مطیع محض غرب بود و خود را با مناسبات آنها تعریف می کرد.

البته این را هم نباید از خاطر دور نگه داریم که به برکت انقلاب اسلامی، دنیا هم وارد مدار تازهای شد و مناسبات قدرت تغییر کرد. دیگر مردم دنیا آقایی و سطوت آمریکا یا هر کجای دیگر را نمیپذیرند و زیر بار مناسبات ناعادلانه دنیا نمیروند. دیگر گذشته است دورانی که استعمارگران منابع و امکانات کشورهای ضعیف را به یغما ببرند و صدای اعتراضی هم بلند نشود. به دنیای پس از انقلاب اسلامی اگر خوب نگاه کنید، میبینید که جنب و جوشی در عالم افتاده تا ضعفا خود را قوی کنند و هویت فراموش شده شان را بازیابند. بیشتر کشورهایی که قبلا «جهان سوم» نامیده می شدند، به برکت همین جنب و جوش امروز «در حال توسعه» لقب گرفته اند و جالب است که به موازات توسعه یافتگی، هویت ملی و دینی خود را نیز پی می گیرند. دیگر هیچ کشوری و هیچ مردمی نیستند که مثل ابتدای قرن بیستم، کودکانه و حقیرانه، آرزوی غربی شدن از نوک پا تا مغز سر را داشته باشند. آنها میخواهند قوی شوند و رشد و پیشرفت کنند و در عین حال، هویت دینی - ملی خود را حفظ کنند.

از آن طرف، ظاهر سلطه هم تغییر کرده و دیگر آن تصویر کلاسیک استعماری از بین رفته است. دیگر آن صحنه هایی که انگلیسی ها در هندوستان به وجود می آوردند و آقایی خود را به رخ می کشیدند، دیده نمی شود. در باطن البته همان قدرت طلبی و خودبزرگ بینی هست اما از ترس خشم های انقلابی، خود را جور دیگر جلوه می دهند. این نکته را البته هوشیاران عالم دریافته و خبرش را در جهان پخش کرده اند. برای همین است که شعارهای خوش رنگ و لعاب نظام سلطه و زرسالاران را کسی باور نمی کند. حتی عوام الناس هم فهمیده اند که آمریکا برای انسان دوستی و ترویج صلح به عراق حمله نکرده و ناتو برای استقرار امنیت، خاورمیانه را به هم نریخته است. تشت رسوایی ابرقدرت ها چنان از بام افتاده که دیگر هیچکس صلح طلبی های آمریکا و انگلیس را باور نمی کند. اگر حوادث نیم قرن اخیر را مرور کنیم، آن وقت می فهمیم اول بار این انقلاب اسلامی بود که ماهیت پلید سلطه جویان را عیان کرد و ماسک عوام فریبانه مردم سالاری و صلح و امنیت را از چهره آنها برداشت. خاورمیانه به هم ریخته و صلح و امنیت جهان به خطر افتاده و همه اش زیر سر قدرتهایی است که به اسم مبارزه با تروریسم به عراق و افغانستان حمله کردند و جهانی را به زحمت انداختند.

اما به برکت انقلاب اسلامی، ایران هم تغییر کرد و از آن کشور ضعیف نگه داشته شده مطیع به کشوری مقتدر و صاحبنفوذ بدل شد. البته ما هنوز به خواستههایمان نرسیده و به افقهای پیش رویمان دست نیافتهایم. با این همه، به برکت انقلاب، پیشرفت قابل توجهی کردهایم. حتی دشمنانمان نیز اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران پیشرفت کرده و به قدرت و نفوذ فوقالعادهای دست یافته است. آنها سعی کردند با تحریم، با خبث طینت، با پروژههای مخفیانه، با ارعاب و نقشههای موذیانه جلوی رشد و ترقی ایران را بگیرند و تجربه انقلاب اسلامی را با شکست مواجه کنند. حتی یک روز هم دست از سر ما برنداشتند و ما را به حال خودمان نگذاشتند. علاوه بر آنها، در داخل هم بودند معدودی مرعوب غرب که ناامیدی را ترویج میکردند و توی کارها «نه» میآوردند. با این همه، رهبری داهیانه رهبر حکیم انقلاب و همت و تلاش مردم نه تنها پروژههای براندازانه آمریکا را خنثی کرد بلکه باعث پیشرفت و توسعهای حیرتانگیز شد. به لحاظ علمی، فناوری، فرهنگی و اقتصادی ما در شرایطی قرار گرفتهایم که به هیچ عنوان با سی و هفت سال پیش قابل مقایسه نیست. این را حتی ناظران منصف گواهی میدهند که ایران انقلابی اسلامی، مقتدر و باثبات است و نمیشود آن را به همان چشمی نگاه کرد که قبل از انقلاب به ایران نگاه میکردند.

در انقلاب اسلامی ما دوره های مختلفی را پشت سر گذاشته ایم و به مناسبت های مختلف اسم های متفاوتی را روی این دوره ها گذاشته ایم؛ دوره دفاع مقدس، دوره سازندگی، دوره پیشرفت و توسعه، دوره ثبات و... امروز را اگر بخواهیم نامگذاری کنیم، مناسبت دارد که آن را دوره اقتدار علمی و دانشبنیان بنامیم.

در ضرورت پرداختن به اقتصاد دانشب نیان تردیدی نیست. مقامات عالی رتبه نظام هم به مناسبت های مختلف بر آن تاکید کردهاند. مقدمات کار هم فراهم است. هم بازار خوبی در داخل و خارج وجود دارد، هم نیروهای خلاق تحصیلکرده خوبی تربیت شدهاند و هم دولت آماده است کارها را به مردم و اهلش واگذار کند. حقیقتا نیروی جوان ما از حیث انرژی و توانایی محسود کشورهای دیگر است. از این حیث چنان مورد حسادت کشورهای دیگر هستیم که برای جذب و تصاحب این جوانها نقشه ها ریخته اند و برنامه ها نوشته اند. هر طوری هست، میخواهند جوانان مستعد و هوشیار ایرانی را به بهانه های مختلف بفریبند و مجذوب و مال خود کنند. در دورانی که مهاجرت به یک معضل جهانی بدل شده است، کشورهای پیشرفته می دانند جوانان تحصیلکرده ایرانی حسابشان با بقیه فرق دارد و آنها را بیرون از این معضل باید به سمت خود بکشانند. از این حیث، ما نیز باید هوشیارتر شویم و قدر جوانان مان را بیشتر بدانیم. این جوانها همان ها هستند که در نظام اسلامی پرورش یافته اند، در مدارس و دانشگاههای پس از انقلاب رشد کرده اند و دنیا را از طریق آموزه های انقلابی و اسلامی شناخته اند. معنی این حرف این است که باید آنها را ببینیم و قدر آنها را بیشتر بدانیم و در امر اقتصاد دانش بنیان روی آنها حساب جدی باز کنیم.

تعبیر رهبر حکیم انقلاب است که «خمینی زنده است تا انقلاب زنده است». به همین منهاج باید گفت انقلاب هم زنده است مادامی که تربیتیافتگان انقلاب و فرزندان اسلام زندهاند. توفیق تجربه انقلاب اسلامی، توفیق همه آن اندیشهها و آرمانهایی است که سی و هفت سال پیش آنها را دنبال کردیم. پس نباید به خود سستی راه بدهیم، تنبلی کنیم، کار امروز را به فردا بیندازیم و دین خود را به کشور و انقلاب ادا نکنیم. اقتصاد دانش بنیان همان دینی است که نسل جدید و بهرهمند از مواهب انقلاب اسلامی باید ادا کند.

پرویز کرمی؛ دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم،فناوری و اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی وفناوری ریاست جهوری