ترسی
که در ناخودآگاه ما وجود دارد خودش را به صورت بیتفاوتی، تردید، شک،
نگرانی، احتیاط بیش از حد، به تعویق انداختن تصمیمهای مهم، نداشتن حس
جاهطلبی، حسادت و ... نشان میدهد. پس اگر یکی از این علائم را دارید، از
خودتان بپرسید که من از چه چیزی اجتناب میکنم؟
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، کارآفرینی
آنقدرها هم ساده نیست و اینطور که آمارها و اعداد و ارقام در سراسر دنیا
نشان میدهد همه در این مسیر موفق نمیشوند. اغلب ما جایی در این مسیر طعم
شکست را میچشیم؛ حتی اگر در اوج موفقیت باشیم باز هم شکست خیلی دور نیست
اما در عین حال کارآفرینهایی هستند که هر بار سراغ یک حوزه تازه میروند،
صنایع مختلف را امتحان میکنند، با تیمهای گوناگون کار میکنند و البته هر
بار هم به موفقیت میرسند. این دسته از کارآفرینها چه تفاوتهایی ـ غیر
از تفاوت در حساب پسانداز ـ با ما دارند که شکست را دور میزنند؟ این همان
چیزی است که قصد داریم در این مطلب به آن بپردازیم و اگرچه از دادن خبرهای
بد متنفریم، ولی تجربه نشان داده است که در اغلب موارد مشکل خود شما
هستید. وقتی از خودتان میپرسید که چه شد به عنوان یک کارآفرین شکست خوردم،
چه جوابهایی به ذهنتان میرسد؟ 1. شما میترسید ترس همراه حقهبازی است و هیچ وقت نباید
دستکم گرفته شود. حتی این احتمال وجود دارد که ترس جایی در درونمان پنهان
شده باشد و ما را عقب نگه دارد بدون اینکه خودمان بخواهیم یا از وجودش
کوچکترین اطلاعی داشته باشیم. ترسی که در ناخودآگاه ما وجود دارد خودش را
به صورت بیتفاوتی، تردید، شک، نگرانی، احتیاط بیش از حد، به تعویق انداختن
تصمیمهای مهم، نداشتن حس جاهطلبی، حسادت و... نشان میدهد. پس اگر یکی
از این علائم را دارید، از خودتان بپرسید که من از چه چیزی اجتناب میکنم؟ برخی از افراد هستند که از حقیقت میترسند
چون نمیخواهند به ضعف و کاستیهای خود اعتراف کنند و از آنها خجالت
میکشند. عجیب است، اما بعضیها از موفقیت واهمه دارند چون خودشان را
سزاوارش نمیدانند. برای بعضیها شکست خوردن ترسناک است و به همین خاطر
سراغ هیچ مسیر تازهای نمیروند تا به این ترتیب از زمین خوردن پیشگیری
کنند. اما شاید قویترین نوع ترسی که ممکن است در وجود یک کارآفرین ایجاد
شود، ترس از متفاوت بودن است. واقعیت این است که ما چه از نظر بیولوژیکی و
چه از نظر اجتماهی جوری برنامهریزی شدهایم که خودمان را با اجتماع هماهنگ
کنیم. بنابراین شکستن این قاعده و انجام یک کار منحصر به فرد واقعا سخت
خواهد بود. اولین قدم برای غلبه بر ترس این است که
وجود آن را به رسمیت بشناسید، قبولش کنید، ترس خود را احساس کنید و علیرغم
وجود این احساس، دست به عمل بزنید. 2. میخواهید همه کارها را خودتان انجام دهید کارآفرینان کوچک و صاحبان صنایع خرد اغلب
به شکل عجیب و غریبی تمایل دارند که همه کارها را خودشان انجام دهند در
حالی که کارآفرینهای بزرگ همواره توصیه میکنند اگر میخواهید به موفقیت
واقعی برسید باید این عادت را ترک کنید چون عدم تمایل فرد به استفاده از
کمک و همیاری دیگران باعث میشود نتواند صنعت یا تجارت کوچک خود را به
مرحله بالاتر ارتقا دهد. اگرچه خیلی از کارآفرینهای تازهکار تصور
میکنند که اگر قرار است کاری به درستی انجام شود باید خودشان از صفر تا
صد آن را انجام دهند اما کارآفرینهای کارکشته معتقدند که سر و کله موفقیت
زمانی پیدا میشود که ما یاد بگیریم بخشی از مسئولیتها را به دیگران
واگذار کنیم، تیمی از افراد هوشمند و کاربلد درست کنیم و بخشی از مالکیت
ذهنی و مالیمان را در بعضی بخشهای کسب و کارمان به دیگران بدهیم. در
واقع، بهتر است آدم صاحب درصدی از یک چیز باشد تا اینکه هیچی نداشته باشد! 3. کارتان تدوام ندارد جمله معروفی از تومان ادیسون هست که
میگوید: «شکستخوردههای زیادی را میشناسم که نمیدانستند وقتی کار را
رها میکردند چقدر به موفقیت نزدیک شده بودند.» وقتی در مورد شکست یک کارآفرین صحبت
میکنیم منظورمان دقیقا زمانی است که او کار را به طور کامل و برای همیشه
رها میکند چون برخورد با موانع، شکستهای موقت، عدم اطمینان از نتیجه کار و
حتی به نتیجه نرسیدن بخش طبیعی فرایند کارآفرینی هستند. آن کسی در نهایت
موفق میشود که همه اینها را پشت سر بگذارد یعنی بلد باشد که چطور وقتی به
اینجاها میرسد آنها را دور بزند یا از سر راه بردارد. یادتان باشد حتی
بهترینها هم شکست میخورند اما به مرور زمان که شما مهارت کارآفرینیتان
را درست مثل تیغه چاقو تیز میکنید و صیقل میدهید، تعداد دفعات شکست کم و
شدتش کمتر میشود. گاهی اوقات تلاش و زمان زیادی نیاز دارید
تا به جایگاهی که میخواهید برسید. مثلا کتاب تام فریس توسط 25 ناشر رد شد
تا عاقبت یک نفر حاضر شد آن را چاپ کند. این کتاب طنز تا 7 سال در فهرست
پرفروشترین آثار در نیویورکتایمز جای داشت. 4. سرمایهگذاری روی خودتان را فراموش میکنید هنری فورد میگوید: «توصیههایی که به
جوانان در مورد صرفهجویی کردن در خرج کردن میشود، اشتباه است. من تا قبل
از 40 سالگی هرگز پولی پسانداز نکردم بلکه روی خودم برای مطالعه، بهبود
ابزارهایم و آمادهسازی سرمایهگذاری کردم. مردمی که در هفته چند دلار در
بانک پسانداز میکنند، بهتر بود این پول را صرف سرمایهگذاری روی خودشان
میکردند.» اگر میخواهید در دنیای امروز که به سرعت
در حال پیشرفت است، موفق شوید باید به اندازه کسب و کاری که دارید، روی
خودتان هم سرمایهگذاری کنید. این کار نه فقط تجارت، بلکه تمام جنبههای
زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهد. 5. کار میکنید اما کار درست را انجام نمیدهید پیتر دراکر معتقد است: «بهرهوری یعنی انجام کارهای درست و اثربخشی هم یعنی انجام کارهای درست.» خیلی از ما مدام گله میکنیم که سرمان
شلوغ است و حتی لحظهای هم وقت نداریم. اما آیا واقعا پرمشغله هستیم یا فقط
برنامهمان را با کارهایی پر کردهایم که دیگران از ما انتظار دارند و ما
هم توان نه گفتن به آنها را نداریم؟! متاسفانه اغلب ما مهمترین
کارهایمان را به تعویق میاندازیم. اما اگر میخواهید به عنوان یک
کارآفرین موفق شوید باید یاد بگیرید که مهمترین کار یا همان قورباغه بزرگ
را صبح، پیش از اینکه هر کار دیگری بکنید، قورت دهید. به این ترتیب،
خواهید دید که ظرف چند هفته به اندازه یک سال گذشته پیشرفت میکنید. 6. نمیتوانید کاری را تمام کنید اگر مدام پروژههای جدید را با قدرت شروع
میکنید و پس از چند ماه رهایشان میکنید و سروقت کار دیگری میروید، بهتر
است زودتر فکری به حال خودتان بکنید چون واقعیت این است که شما بلد نیستید
کاری را تمام کنید و آن را به نتیجه برسانید. یادتان باشد که حتی پشت
موفقیتهای یکشبه هم ماهها و سالها تلاش قرار دارد. پس پروژههایتان را
فقط به این دلیل که چرا ظرف سه ماه میلیونر نشدهاید یا اپلیکیشن جدیدتان
هنوز نتوانسته نظر یکی از ونچرکپتالها را برای سرمایهگذاری جلب کند، رها
نکنید