محسن
خلیلی، یکی از برجستهترین فعالان صنعتی تاریخ معاصر ایران میگوید: کارآفرینی را حرفه خود قرار دادم تا راهی
باشد برای خوشبختی و هدایت انسانها بـه سوی تولید به گونهای که هر کس
بداند این کار فضیلت شاخصی است متکی بر ساختههای انسان در دوران حیات و
نیز آموختم و آموخته خود را پیاده کردم که سعادت فردی وجود ندارد لذا
کارآفرینی امری جمعی است و در قالب تشکل معنا مییابد
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، محسن خلیلی، یکی از برجستهترین فعالان صنعتی اخلاقمند و ارزشمدار تاریخ
معاصر ایران را خیلیها میشناسند؛ همان که با تاسیس شرکت بوتان، زنان
ایرانی را از سیاهکاری مطبخ نجات داد و با آسان کردن پخت و پز با استفاده
از گاز آشنا کرد. او که در تشکلها و انجمنهای مختلف حضور دارد، معتقد است
بخش خصوصی و دولت در کنار و رفیق هم هستند، نه رقیب یکدیگر چرا که دل در
گرو یک هدف دارند و باید در توسعه صنعتی ایران نقشآفرینی کنند. خلیلی در
گفتوگو با دانشبنیان به مفهوم توسعه و کارآفرینی پرداخته و شرحی از
دوران زندگی، تحصیل و صنعتگری خود ارائه کرده است. او که هماکنون 86 سال
دارد همچنان مشغول به کار است. از خودتان بگویید. دوران کودکی و نوجوانیتان چطور سپری شد؟ در تیرماه 1308 در خانوادهای صنعتپیشه و
روحانی در تهران به دنیا آمدم. فرزند ذکور ارشد مردی معتقد و خودساخته و
کارآفرین - محمود خلیلی؛ بنیانگذار صنعت برق نوین و استفاده از گاز مایع در
کشور - و بانویی عاشق و صبور و فداکار به نام جمیله هستم. پنج سالم بود که
روانه کودکستان برسابه شدم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه پانزدهم بهمن
آغاز کردم. در 9 سالگی به تجریش نقلمکان کردیم و از کلاس سوم دبستان در
مدرسه شاهپور تجریش ادامه تحصیل دادم. پس از پایان دوران ابتدایی و سیکل
اول متوسطه، دوره دوم متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر و کالج البرز گذراندم
و پس از اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان البرز، در دانشگاه تهران در رشته
مهندسی الکترومکانیک ادامه تحصیل دادم. در سال 1332 با دریافت درجه مهندسی
فارغالتحصیل شدم و دوشادوش پدر در خدمت به صنعت کشور همت گماشتم. با تولیدات صنعتی - مثل موتور برق - در
خانه و از طریق پدرم آشنا شدم و در 12 سالگی در کارگاه کوچکم در خانه پدری
با ابزاری که گرد آورده بودم، در حد دانشم وسایل مختلف میساختم. ریشه و
منشا عشق ورزیدن و اصالت دادن من به کار را باید علاوه بر جَنَم و طبیعت
فردی، در تربیت خانوادگیام جستوجو کرد. چشم که باز کردم، خود را زیر سایه
پدری یافتم که آرام و قرار نداشت؛ پدری که شغل معلمی را رها کرده و به سوی
صنعت رفته بود و با اندک پسانداز مادرم کارگاهی را اجاره و شروع به تعمیر
موتورهای سنگین کرده بود. رفته رفته کار و بارش گرفته بود و دیگر نه او شب
و روز داشت و نه ما. به دنبال او میدویدیم. به مدیریت و ریاست اداره برق
پایتخت رسید و روشناییبخش خانه و کاشانه مردم شد؛ روشنایی که پس از زمانی
جای خود را به گرما داد و با آوردن صنعت گاز به کشور گرمابخش زندگی مردم
شد. چند ساله بودید که با حوزه صنعت به شکل حرفهای آشنا شدید؟ با فارغالتحصیلی از دانشگاه، پدرم، ضمن
درخواست از من برای همکاری با خودش، کسب و کاری را پیشنهاد کرد که خود او
در سفر به آبادان برای تاسیس کارخانه سیمان شناخته بود. من نیز هنگام
کارآموزی کوتاهمدت در پالایشگاه آبادان با انرژی عظیمی که میسوخت و از
بین میرفت، آشنا شدم؛ یعنی صنعت گاز. پدرم پرسید که آیا حاضری با من
همکاری کنی که زمینه استفاده از گاز مایع حاصل از پالایش نفت را در پهنه
عظیم کشورمان رایج کنیم؟ پیشنهاد پدرم افق امیدبخش و روشنی را در نظرگاهم
مجسم کرد که هم میتوانست پاسخگوی رسالت اجتماعیام باشد و آرزوهای آن
روزگارانم را که به دلیل شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت به دنبال کودتای
آمریکایی - انگلیسی بر باد رفته بود، پاسخگو باشد و هم زندگی برادران و
خواهرانم را که اکثرا مشغول به تحصیل و حتی بعضا کودک بودند، تامین کند. چطور وارد عرصه صنعتگری شدید؟ با فروش برخی از اموال پدر و کمک چند
شریک، شرکت بوتان با مسئولیت محدود در تاریخ نوزدهم مردادماه 1332 به دستور
پدرم تاسیس شد. از سال 1353 تا سال قبل، ریاست هیاتمدیره و مدیرعاملی این
شرکت را بر عهده داشتم و اکنون در ساختار جدید شرکت رئیس هیاتمدیره هستم.
از آنجا که تحقق هدف تعیین شده به سبب نزدیک به صفر بودن اطلاعات و
امکانات در آن زمان بسیار غیرمحتمل مینمود، در خدمت پدر تصمیم به مطالعه
اروپا و آمریکا گرفتیم. این مطالعات با سفر به اروپا و آمریکا نزدیک به یک
سال و راهنمایی اولیه برادرم مرحوم مهندس سعید خلیلی که به اتفاق همسر و
فرزندش در آمریکا زندگی میکرد و به تحصیل اشتغال داشت، انجام شد. از آنجا که در دانشکده فنی تحصیل کرده
بودم و قبلا در فعالیتهای صنعتی الگویی چون پدرم را پیش رو داشتم، مقدمات
ورود به صنعت گاز مایع و وسایل خانگی را شروع کردم. با پیوستن برادران و
خواهرانم به فعالیتهای صنعتی - خدماتی در شرکت بوتان، تولید همه کالاهایی
را که در کشور نیاز بود، به اتفاق سایر همکاران متخصص، پایهگذاری کردیم.
از آن پس، استفاده از گاز مایع در کشور با ایجاد تاسیسات گازرسانی در
استانهای مختلف میهن عملیاتی شد که متعاقبا شرکتهای ایرانگاز و پرسیگاز
با سرمایهگذاری خارجی وارد این فعالیت شدند. در همین دوران، چون مصرف گاز
مایع در کشور در حال رواج بود، شرکتهای دیگری نیز به ما پیوستند که
هماکنون تعداد آنها به 70 شرکت میرسد و مصرف گاز مایع در کشور به 2
میلیون تن در سال میرسد. دوران تحصیلم در دانشکده فنی دانشگاه
تهران همزمان بود با ملی شدن صنعت نفت و تحولات آن دوران. بعد از سقوط دکتر
مصدق به این نتیجه رسیدم که با مردمی کـه دچار فقـر فرهنگی هستند،
نمیتوان کشور را ساخت و اداره کرد و برای اینکه کشور پیشرفتهای داشته
باشیم باید در مسیر صنعتی شدن گام برداریم. زمانی که مردم در یک نظام صنعتی
قرار بگیرند، میتوانند امکانات تحصیلی مورد نیاز فرزندانشان را تامین
کنند. برای ارتقای سطح فرهنگی هم چارهای جز یادگیری و توسل به آموزش
نمیدیدم که لازمه این کار نیز برخورداری از حداقل امکانات مالی بود. به
همین دلیل تصمیم گرفتم تا حد امکان به صنعتی شدن کشورم کمک کنم. البته
وضعیت جغرافیایی کشورمان که نزولات جویاش یکسوم کشورهای پرباران است نیز
اقتضا میکند که به صنعت محوریت دهیم و حتی کشاورزی را نیز در چارچوب توسعه
صنعتی معنا کنیم. چطور شد به فعالیتهای تشکلی روی آوردید؟ تحول صنعتی به نهاد و تشکل نیاز دارد لذا
به سمت ایجاد تشکل رفتم و در اولین گام در سال 1342 اقدام به تاسیس
«سندیکای توزیعکنندگان گاز مایع ایران» کردم. این سندیکا اکنون با نام
«انجمن توزیعکنندگان گاز مایع ایران» فعال و ریاست هیاتمدیره آن از آغاز
تاکنون بر عهده اینجانب است. تاسیس «شورای سازندگان وسایل گازسوز» (1360)
که اکنون با نام «انجمن صنایع لوازم خانگی ایران» فعالیتش را ادامه میدهد،
تاسیس «انجمن مدیران صنایع ایران» (1359)، تاسیس «کنفدراسیون صنعت ایران»
(1380)، همکاری در احیای «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن و کشاورزی» در
ابتدای انقلاب و عضویت در هیاترئیسه و هیات نمایندگان و بر عهده گرفتن
مسئولیت در کمیسیونهای این نهاد ارزشمند، نمایندگی کارفرمایان کشور در
«شورای عالی کار» در سالهای 58 و 62 و 85 تا 88، عضویت در هیاتامنای
«سازمان تامین اجتماعی»، عضویت در هیاتمدیره «اتاق ایران و کانادا» و
ریاست هیاتمدیره «اتاق ایران و بلژیک»، همکاری در تاسیس «کانون عالی
کارفرمایان ایران» و ریاست هیاتمدیره آن در دوره حاضر، عضویت در
هیاتمدیره «انجمن دارندگان نشان استاندارد»، عضویت در «شورای رقابت» و
«شورای عالی سیاستهای کلی اصل 44» تا همین یک سال قبل و... از جمله
کارهایی است که انجام دادهام و میدهم. اکنون در تمامی این انجمنها و
تشکلها و سازمانها به خدمتگزاری و انجام وظیفه در حد مقدورات سالخوردگی و
86 سالگی است، مشغول هستم. از دوران فعالیت خود در حوزه صنعت چه خاطرههای خوب و بدی دارید؟ خاطرات خوب و بد من با موفقیتها و
سختیهای مردم و میهنم مرتبط است. بدترین خاطراتم مربوط به زمانهایی است
که با بیکاری جوانان عزیز میهن مواجه شده و اخباری از کاهش رشد اقتصادی
کشور یا افزایش رکود و تورم شنیدهام یا میشنوم. بهترین خاطرات و لحظات
زندگیام هم به زمانهایی مربوط است که از فعالیت، رونق تولید و افزایش
سرمایهگذاریها و فراهم شدن کار برای آحاد مملکت و به خصوص جوانان
بااستعداد میهن عزیزم آگاه شدهام و میشوم. از فعالیتهایتان در امور خیریه بگویید. با عنایت به مسئولیت سنگین اجتماعیام
فرصت کمی داشتهام که وقت خود را در امور خیریه صرف کنم. من بیشتر وقت خود
را برای توسعه اقتصادی و صنعت و ایجاد اشتغال صرف کردهام تا از طریق بهبود
زندگی انسانها و رفاه اقتصادی آنان، تا آن حد که مقدور باشد، نیازمندی
آنها را به امور خیریه محدود کنم. البته از ابتدای تاسیس موسسه خیریه
کودکان سرطانی محک در سال 1370، عضو هیاتامنای این موسسه هستم. همچنین
عضویت و مشارکت در امور مرتبط با تامین اجتماعی در هیاتامنای تامین
اجتماعی را به عنوان وظیفهای در جهت انجام فعالیتهای انساندوستانه
میدانم. محور اصلی زندگیام همواره توجه به توسعه شخصیت، ذهنیت و الگوهای
رفتاری انسانها بوده و بر این اساس زندگی خصوصی، حرفهای، صنعتی و اجتماعی
من سراسر از عزت و آزادگی و عشق و محبت به انسانها بوده است. من اگرچه در
آغاز فعالیتهای حرفهای، صنعتی و اجتماعی خود با مفهوم مسئولیت اجتماعی
آشنا نبودم ولی از همان ابتدا به آن عمل کردهام و بر این باورم که
صنعتگران بخش خصوصی در برابر جامعه مسئول هستند و نقشی مهم در شکل دادن به
آینده جامعه دارند. یک جنبه مهم از این نقش، وارد شدن به فعالیتهای رفاه
اجتماعی نظیر گسترش آموزش و بهداشت، حمایت از مصرفکننده، حفظ محیط زیست و
تلاش برای کاهش فقر و بالا بردن کیفیت زندگی توده مردم در جـهت توسعه
پایدار است. از این منظر، صنعتگران باید تلاش کنند که در کنار فعالیتهای
صنعتی، نقش اجتماعی خود را ایفا کنند. چه انگیزهای برای راهاندازی شرکت بوتان به عنوان مبدع استفاده از گاز مایع داشتید؟ همانطور که عرض کردم، درسی بزرگ در دوران
نهضت ملی شدن صنعت نفت آموختم و آن این است که مردم گرسنه و دچار فقر
فرهنگی و غیرمتشکل و پراکنده قابل اتکا نیستند و نمیتوان با آنان جریانی
پایدار برای توسعه و پیشرفت کشور شکل داد و کشور را ساخت. بر این اساس،
صنعتی کردن کشور و کارآفرینی را که زیربنای آن آموزش و توسعه فرهنگی است،
مکتب و مرام خود قرار دادم؛ بدین معنا کـه اگر تا قبل از آن به صورتی حسی و
غیرآگاهانه در مسیر توسعه صنعت و کارآفرینی گام برمیداشتم، سقوط دولت ملی
نقطهعطفی شد تا آگاهانهتر به دنبال راه و روشی برای افزایش توان اقتصاد
ملی و بالطبع کاهش فقر و ایجاد رفاه در جامعه باشم. در تمامی سالهای رشد و
گسترش شرکت بوتان، در کنار پدر و به اتفاق برادران و خواهرانم، تلاش کردیم
امکان ارتزاق و معیشت سالم بخشی از جامعه را فراهم آوریم و بدین منظور
زدودن فقر از چهره وطن را در قالب تحول در مصرف انرژی معنا کردیم. لذا شرکت
بوتان را به عنوان مبدع استفاده از گاز مایع و صنعت مرتبط با آن تاسیس
کردیم و گسترش دادیم؛ نهالی که اکنون به درختی تناور تبدیل شده است. این
واحد صنعتی صد درصد خودکفاست و حاصل فعالیتهای آن اشاعه و توزیع 3/2
میلیون تن گاز مایع در کشور، بیش از 500 میلیون دلار صرفهجویی ارزی سالانه
در صنعت گاز مایع کشور، ایجاد بیش از 1500 میلیارد ریال ارزش افزوده
سالانه صنعتی، ایجاد بیش از 30 هزار فرصت شغلی و شاید از همه مهمتر حفظ
محیط زیست و جلوگیری از قطع درختان و نابودی جنگلهاست. دستاورد مهم دیگر ما، رهاندن زنان ایرانی
از سیاهکاری مطبخ به عنوان یکی از محورها و پایههای توسعه و پیشرفت کشور
بود تا با آسان کردن پخت و پز با استفاده از گاز بتوانند بخشی از وقت و عمر
گرانبهای خود را به جای هدر دادن در آشپزخانههای پردود، صرف آموختن و
آموزش دادن کنند. شرکت بوتان برای خانواده خلیلی هیچگاه یک
واحد اقتصادی صرف نبوده، بلکه یک آرمان اجتماعی بوده لذا همواره ارزشها
بر آن حاکم و در آن جاری بوده است؛ ارزشهایی همچون تواضع، احترام، صداقت و
درستی، رابطه برد - برد، یادگیری مستمر، تصمیمگیری بر اساس اطلاعات
واقعی، نوآوری و خلاقیت، مشتریمداری و رقابت، رعایت استانداردهای ایمنی
حرفهای و مسئولیتپذیری در مقابل جامعه. شما یکی از بنیانگذاران موسسه خیریه محک نیز محسوب میشوید. در این خصوص چه حسی دارید؟ کارآفرینی را حرفه خود قرار دادم تا راهی
باشد برای خوشبختی و هدایت انسانها بـه سوی تولید به گونهای که هر کس
بداند این کار فضیلت شاخصی است متکی بر ساختههای انسان در دوران حیات و
نیز آموختم و آموخته خود را پیاده کردم که سعادت فردی وجود ندارد لذا
کارآفرینی امری جمعی است و در قالب تشکل معنا مییابد؛ تشکلهایی که
میتوانند نماد و محور انساندوستی و عشق به همنوع باشند. نمونه آن، موسسه
محک است کـه از جملـه پایهگذاران آن بودهام و توانسته است با نظام راهبری
هوشمندانه سروران انساندوست و عالم، به سازمانی متعالی تبدیل شود و
بسیاری از کودکان مبتلا به سرطان را معالجه کند و در دنیا سرآمد باشد؛
نهادی که عشق ورزیدن به انسانهای دیگر را درون خود، محیط پیرامونش و جامعه
پرورش دهد. نظر شما در مورد جایگاه دولت در اقتصاد کشور چیست؟ بهترین موضع دولت را سیاستگذاری و اعمال
وظایف حاکمیتی و کشورداری میدانم. لذا همواره تلاش کردهام، ضمن آنکه
رفیق دولت هستم، نظرات خود و یارانم را نیز به صورتهای مختلف به این نهاد
منتقل کنم. این موضوع از این منظر برایم اهمیت بسیار داشته است که اقتصاد
ایران در طول یکصد سال گذشته همواره دولتسالار بوده و این امر سبب مشکلاتی
همچون بیکاری، تورم بالا، پایین بودن سطح درآمد سرانه، پایین بودن
بهرهوری، کم بودن پسانداز و سرمایهگذاری و غیره شده است. حل این مشکلات
نیز از طریق محوریت یافتن بخش خصوصی در فعالیتهای اقتصادی کشور امکانپذیر
است که در قالب سیاستهای اصل 44 نیز شکل قانونی یافته و مورد تاکید قرار
گرفته است به نحوی که دولت صرفا سیاستگذار باشد و تصدیگریها به بخش خصوصی
سپرده شود. البته حضور بخش خصوصی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها نیز
باید مدنظر قرار گیرد. به نظرتان بنگاههای اقتصادی ایران چقدر توسعه یافتهاند؟ اکنون این دیدگاه مورد قبول نظریهپردازان
و کارشناسان اقتصادی است که بخش خصوصی و بنگاههای اقتصادی محور توسعه
کشورهاست و اقتصاد خرد اهمیت بنیادین دارد. همچنین، بدون وجود بنگاههای
پیشرفته و توانمند، توسعهای اتفاق نمیافتد. خانه را آجرهای آن و اجزای
ریزش میسازند. البته نقشه، زمین، فونداسیون و... نیز اهمیت خود را دارند.
اما امروز ثابت شده است و در قالب نظریههای مایکل پورتر معیاری جهانی
یافته است (فضای کسب و کار) که بنگاه اقتصادی مبنا و محور پیشرفت و توسعه
هر کشوری است. من اما این نظریه را، بیآنکه بدانم، در زندگی حرفهای خود
به اجرا گذاشتم. به هر حال، شوقآفرین است وقتی مشاهده میکنی همان کاری را
کردهای و همان راهی را رفتهای که فرهیختگان و علم روز بر آن مهر تایید
زدهاند. نظرتان راجع به مفهوم ملت چیست؟ از فردای سقوط دولت ملی دکتر مصدق و
شکلگیری این ایده در من که با مردم گرسنه و فقیر هیچ جنبش اجتماعی و تحول و
نوسازی اقتصادی شکل نمیگیرد، این باور نیز در من رشد کرد که ملت در مفهوم
مدرن آن نمیتواند صرفا مجموعه افرادی ساکن در سرزمینی واحد با زبان و
مذهب و آداب و رسوم و تاریخ مشترک باشد، بلکه عنصر اقتصادی هم برای کافی
بودن آن شروط و ایجاد یک ملت امری واجب و ضروری است تا چسب و ملاتی باشد
برای امتزاج و درآمیختن این مجموعه افراد به یکدیگر و در خدمت هدفی مشترک.
این درک و فهم چیزی بود که در بیانیه صنعتگر چند سال قبل به آن اشاره کرده
بودم. اما چه خوشبخت و خوشحال شدم وقتی در همایشی در اتاق بازرگانی از زبان
استاد محترم دکتر غنینژاد شنیدم که تشکیل ملت - دولتها در اروپا اساسا
کارکردی اقتصادی داشت و نوعی از واحد سیاسی بود که هزینههای معاملاتی را
بسیار کاهش میداد و موجب توسعه سریعتر بازارها، تقسیم کار، تولید ثروت
بیشتر و پیشرفت اقتصادی میشد. آری، ملتی را میتوان در جهان امروز ملت
نامید که با کار مشترک و تعامل اقتصادی و منافع اقتصادی معنا شود و هر ملتی
که در این زمینه پیشرفتهتر باشد، ملتی قدرتمندتر و متحدتر و منجسمتر
است. لذا آزادی بازار و مبادله کالا به همان اندازه مهم و محترم است که
آزادی تبادل گفتار و اندیشه چرا که این آزادیها بخشی از شیوه زندگی و کنش
متقابل انسانها با یکدیگر است. شما را به عنوان سمبل امید میشناسند. نظرتان در این خصوص چیست؟ من هیچگاه ناامید نشدهام و نخواهم شد؛
حتی در بستر بیماری مهلک سرطان و از دست دادن صدای خود. من امیدوارتر بر
جایم و استوار. آنچه وجهه همت من در عمر باقیمانده است آنکه منِ سالخورده
برای توسعه و آبادانی کشور و رفاه هموطنان چه کاری میتوانم انجام دهم.
اکنون بـر این عقیدهام کـه اشکال در نگاه ماست. آندره ژید، نویسنده شهیر
فرانسوی، میگوید: «عظمت در نگاه تو است، نه به آنچه مینگری.» پس بر این
اعتقادم که باید پارادیم، یعنی الگو و مدل ذهنی و رفتار عینی، خود را تغییر
دهیم و انسان را محور قرار دهیم؛ مخلوقی را که خداوند او را احسنالخالقین
مینامد و فرشتگان در مقابلش سر به سجده میگذارند. وقتی انسان محور باشد و
نه اشیا و تفکرات انتزاعی و مجرد از حضور و حیات انسان، رفتار انسانی هم
میتواند محور قرار گیرد. در این گفتمان، انسان صنعتگر در تضاد با
انسان تاجر و انسان کشاورز و اینها در تقابل و تضاد با انسانهای تلاشگر
در سایر عرصههای خدمتگذاری قرار نمیگیرند بلکه انسانهای فعال در تمامی
این حوزهها، همه توش و توان خود را برای پیشرفت جامعه صرف میکنند. توسعه
حاصل تفاهم است و صلح و آشتی و نه نبرد، ستیز و تضاد. باید با هم همدل شد
نه فقط یکدیگر را تحمل کرد بلکه یکدیگر را دوست داشت و به یکدیگر عشق
ورزید. از منظر یک صنعتگر بفرمایید که توسعه در حقیقت چه مفهومی دارد و توسعه صنعتی در ایران چگونه محقق میشود؟ توسعه فرایندی است دشوار و نفسگیر آن هم
در سرزمینی با تاریخی کهن و جغرافیایی وسیع. در چنین جایی بایـد به تغییر
پارادایم قائل بود و نقشه راه نوینی ترسیم کرد که در فضای پیچیده و پرابهام
جهان امروز به اتخاذ تصمیمها و یافتن راهحلهایی بینجامد که توسعه و
پیشرفت مستمر کشور را به ارمغان بیاورد؛ توسعهای که بر اساس تفکر جهانی،
یکپارچهنگر، شبکهای، قائل به حفظ محیط زیست همراه با مسئولیتپذیری
اجتماعی و اخلاقی باشد. همانطور که گفتم، در کانون همه اینها،
عشق به همنوع و دوستی و آشتی و به تعبیری «هوش هیجانی» یا «هوش اخلاقی»
میدرخشد؛ هوشی که مبتنی بر ظرفیت و توانایی ذهنیمان در به کار بستن اصول
انسانی در ارزشها، اهداف و کارکردهای فردیمان است. در سایه این راهبرد، چنانکه آمارتیا سن
گفته است، توسعه چیزی جز دستیابی به انواع آزادیها نیست. با توجه به این
رویکرد، رشد اقتصادی در کنار مقابله با فقر، نابرابری و نبود دسترسی به
فرصتهای اجتماعی قرار میگیرد. بدیهی است که از دل این پارادایم و الگوی
توسعهای، توسعه صنعتی زاده میشود که کارگر، کارفرما و دولت در توافقی
منطقی و در همکاری با یکدیگر به بهرهوری صنایع موجود و ایجاد صنایع پیشرو
کمک میکنند.