هر وقت صحبت از استارت‌آپ و کارآفرینی و موفقیت و مفهوم‌هایی از این دست می‌شود، عده‌ای هستند که با عبارت‌هایی همچون: «تو این مملکت…»، «غیرممکنه…»، «نمیشه…» به مقابله می‌آیند و انگار با تمام وجود می‌خواهند به تو ثابت کنند که بی‌پولی و شکست و ناامیدی، جزوی از وجودت است و این سرنوشت را هرگز نمی‌توانی تغییر بدهی!

پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری: فکر نکنید این نگرش تنها در ایران ما وجود دارد. چندی پیش که در این مورد جستجو می‌کردم، به نوشته‌ای با عنوان «13 عبارت مخرب که ورد زبان ناموفق‌هاست!» برخوردم. در این نوشته، آقای لری کیم (Larry Kim) که خود بنیانگذار یک استارت‌آپ موفق هستند، در مورد عبارت‌هایی نوشته‌اند که معمولاً افراد ناموفق به زبان می‌آورند و به این وسیله نه تنها وضعیت خود را توجیه می‌کنند، بلکه می‌خواهند به دیگران هم اثبات کنند که اراده و تلاش، سهمی در تغییر آینده ندارند! بنده از این 13 عبارت، 7 جمله را که با فرهنگ کارآفرینی و موفقیت در کشور ما سازگاری بیشتری داشتند انتخاب کرده و ترجمه کردم. شما هم اگر با چنین جمله‌هایی برخورد کرده‌اید و یا آنها را به زبان می‌آورید، در قسمت دیدگاه‌های همین پست، به جای آنکه آنها را تکرار کنید (!) بگویید چگونه می‌توان با آنها مقابله کرد.

جستجویی کوتاه کافی است تا نوشته‌ها و داستان‌ها و جمله‌های فراوانی بیابید از و درباره‌ی افراد موفق و عادت‌های خوب و انگیزشیِ آنها که باعث شده‌اند در زمینه‌ی فعالیت‌شان به موفقیت برسند. اما این نوشته‌ها و جمله‌ها هر قدر هم که جالب و الهام‌بخش باشند، تنها نیمی از قصه را می‌گویند. آدم‌های بسیاری آنها را می‌خوانند و به جای آنکه الهام بگیرند، با حسی منفی و سرکوب‌گر مواجه می‌شوند. آنها به خودشان می‌گویند: «من شبیه اینها نیستم.» یا «زندگیِ اونها با من فرق داره.» یا «اونها اراده‌ی بیشتری دارند.» یا «شرایط اونها فرق داره.» و هزارها جمله‌ی مشابه دیگر.

این منفی‌بافی است. همه‌ی ما گاهی اوقات دچار آن می‌شویم. حداقل چهار نوع مختلف منفی‌بافی وجود دارد: تصفیه‌کنندگی (filtering) و شخصی‌سازی (personalizing) و فاجعه‌سازی (catastrophizing) و قطبی‌سازی (polarizing). در این نوشته، چند نمونه از عبارت‌هایی که شاید به خودمان بگوییم را می‌بینید. عبارت‌هایی که تنها نتیجه‌اشان، منحرف‌کردن ما از مسیر موفقیت است.

1. «این یارو همیشه همین کار رو با من می‌کنه…»

این جمله، دو شکل مختلف از منفی‌بافی را در بر دارد. تصفیه‌کننده است زیرا گوینده‌ی آن، هر نکته‌ی مثبت ممکنی را درباره‌ی شرایطشان حذف کرده و نکته‌های منفی را بزرگنمایی می‌کند. هم‌چنین قطبی‌ساز است، چرا که گوینده شرایط را تنها به دو شکل می‌بیند: بد یا خوب (در این مثال، بد) و هیچ ناحیه‌ی خاکستری‌ای بین این دو متصور نیست. یک شکل دیگه از این جمله این است که: «این کار رو انجام میده که من رو ناراحت کنه…» این هم یک شخصی‌سازی دیگر است و بدین معنی است که شما هر چیزی را به خودتان می‌گیرید. حتی چیزی که واقعاً اتفاق نیافتاده است. به خاطر داشته باشید، بیشتر افرادی که با آنها مواجه می‌شوید، واقعاً وقت و تمایل این را ندارند که از مسیر خودشان به سمت هدف دور شوند و روز شما را خراب کنند.

2. «اَه! دیگه همه‌ی روزم خراب شد…»

فاجعه‌سازی این است که یک موقعیت نه چندان مثبت را در نظر گرفته و تاثیرات آن را به همه چیز تعمیم داده و به صورت اغراق‌آمیزی جلوه دهیم. این موقعیت می‌تواند چیزی باشد به بی‌اهمیتی سردشدنِ چای و شما هم اجازه می‌دهید این قضیه بلایی سر شما بیاورد که پیشگویی‌تان درست از آب در بیاید و همه‌ی روزتان خراب شود.

3. «من واقعاً تو این کار افتضاحم…»

مطمئناً هر کسی با بعضی چیزها مشکل دارد، اما وقتی شرایط را طوری تصویر می‌کنید که «واقعاً افتضاح» هستید، در واقع به خودتان اجازه نمی‌دهید که آن را تست کنید، شاید واقعاً به آن بدی هم که خودتان می‌گویید نیستید!


شاید یک وظیفه یا کار، آن‌طور که شما می‌خواستید انجام نشود، اما این نباید به معنای پایانِ دنیا محسوب شود. می‌توانید یک قدم به عقب بردارید، روی کارهایی که به خوبی انجام می‌دهید تمرکز کنید، و دوباره شروع کنید. هرگز کسی نگفته که جاده‌ی موفقیت یک خط صاف است! در ضمن شاید دیگران هم کارها را به آن آسانی که شما فکر می‌کنید، انجام نمی‌دهند.

4. «من همیشه یک مشکلی دارم…»

هیچ‌کس «همیشه» در سختی و سربالایی نیست، اما فکرکردنِ به آن، بدین معنی است که مانند آن عمل می‌کنید، و عمل مانند آن، در حقیقت اَنگی روی شما می‌زند که دیگر هیچ‌کس دوست ندارد دوروبرتان باشد. اما می‌توانید این وضعیت را تغییر دهید.

5. «غیرممکنه…»

همه‌ی ما این عبارت را استفاده کرده‌ایم، نه؟ اما چیزهای بسیاری اندکی وجود دارند که واقعاً غیرممکن باشند، مگر اینکه خودتان را متقاعد کنید این‌طور نیست. به جای آن، فکر کنید چرا چیزی نه تنها می‌تواند ممکن باشد، بلکه باید محتمل هم باشد.


دیدگاهی مثل این، تنها چیزی که به ارمغان می‌آورد، منفی‌بافی است. اصلاً چرا خودتان را به زحمت می‌اندازید تا کاری را انجام دهید که از قبل محکومش کرده‌اید به شکست! به دامِ این تله‌ی ذهنی نیفتید. هر چیزی که هست، ارزش تلاش را دارد. شاید نتیجه، به طرز شگفت‌انگیزی غافلگیرتان کند.

6. «قدرِ کارهای من را نمی‌دانند…»

شاید کارهایی که انجام می‌دهید، بیش از آنچه خودتان خبر دارید، مورد قدردانی قرار می‌گیرند، اما به هر دلیلی، آن را نمی‌بینید یا نمی‌شنوید. به جای آنکه خود را متقاعد کنید تلاش‌هایتان برای هیچ است، می‌توانید از شخصی بازخوردِ فعالیت‌هایتان را بپرسید. آنها متوجه شما می‌شوند، و این امیدواری وجود دارد که از ابتکارهایتان قدردانی هم بکنند.

7. «من کاملاً تنها هستم و هرگز کسی همراهم نیست…»

شاید بعضی وقت‌ها اینگونه به نظر برسد، اما مسلماً نمی‌خواهید این موضوع به سدی دیگر در مقابل رسیدن خواسته‌هایتان تبدیل شود. داشتنِ نگرش ضعیف، تنها در یک زمینه موفق است و آن هم دورنگه‌داشتن ما از آدم‌هاست، به ویژه آنهایی که می‌توانند ما را در یافتن راهی به سوی موفقیت کمک کنند.

وقتی خود را در موقعیتی قرار می‌دهید که فکر می‌کنید اشتباه است، معلوم است که دیگران شما را تنها با موقعیت‌های منفی می‌شناسند. بدتر اینکه، اهمیت خودتان را هم کاهش می‌دهید. به جای آن، به دنبال راه‌هایی باشید که باعث شوند شما هم بخشی از راه‌حل شوید. اگر یک دوست می‌خواهید، باید یک دوست باشید. حرکت کنید. اگر نیاز دارید، کمک بخواهید.

منفی‌بافی در سر راهمان قرار می‌گیرد، ملکه‌ی ذهنمان می‌شود، و ما را از اهدافمان منحرف می‌کند. ما را متقاعد می‌کند که دلیلی برای تلاش وجود ندارد، زیرا احتمالاً به هر حال شکست خواهیم خورد. همگیِ ما چنین احساساتی را تجربه کرده‌ایم. اما فراموش کرده‌ایم که شکست، عنصر مهمی برای موفقیت است. به ما می‌آموزد که چه چیزی موثر است و چه چیزی بی‌اثر. به ما می‌آموزد که هرگز هیچ چیز ارزشمندی، به راحتی به دست نمی‌آید.

شما قدرت این را دارید که نگرشتان را تغییر دهید. تلاش کنید از اینها و دیگر گفته‌های مخرب اجتناب کنید. مثبت باشید تا چیزهای مثبت برایتان اتفاق بیفتند.