همه غول‌های کارآفرینی دنیا از همان روز اولی که وارد این کار شدند این‌قدر بزرگ و موفق نبودند. اتفاقا بیشتر آن‌هایی که امروز پرسودترین استارت‌آپ‌ها را راه می‌اندازند و بیشترین درآمدها را دارند، آن‌هایی هستند که موفقیتشان را از شکست شروع کرده‌اند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، همه غول‌های کارآفرینی دنیا از همان روز اولی که وارد این کار شدند این‌قدر بزرگ و موفق نبودند. اتفاقا بیشتر آن‌هایی که امروز پرسودترین استارت‌آپ‌ها را راه می‌اندازند و بیشترین درآمدها را دارند، آن‌هایی هستند که موفقیتشان را از شکست شروع کرده‌اند. در ادامه می‌توانید 9 درس مهمی را که بعضی از این کارآفرین‌ها از شکست‌هایشان گرفته‌اند، بخوانید.

یک میلیون دلار برای شرکتی که لانچ نشد!

هیتن شاه، موسس شرکت‌های تحلیلی KISSmetrics and Crazy Egg که به کاربران کمک می‌کند وب‌سایت‌های کارآمدتری داشته باشند:

«من و شریکم یک میلیون دلار صرف راه‌اندازی شرکتی کردیم که اصلا لانچ نشد. ما خیلی ایده‌آلیست بودیم بنابراین بهترین چیزی را که می‌توانستیم طراحی کردیم بدون این‌که اصلا به این فکر کنیم که مشتری‌هایمان دقیقا چه می‌خواهند و به چه چیزهایی اهمیت می‌دهند. بعد از این ماجرا یاد گرفتیم که پولمان را هوشمندانه خرج و روی نیازهای واقعی مشتری‌هایمان سرمایه‌گذاری کنیم.

اول راه‌اندازی سایت، دوم نظرخواهی از مشتری

رابین چیس، موسس Zipcar که بزرگ‌ترین ارائه‌دهنده خودرو‌های اشتراکی در جهان است:

«اگر می‌خواهید کسب و کار موفقی طراحی کنید باید خیلی سریع مشتری‌های خود را بشناسید و بفهمید که آن‌ها دقیقا چه می‌خواهند تا بتوانید محصولتان را طراحی کنید. من برای راه‌اندازی دومین شرکتم به نام GoLoco (شرکت حمل و نقل آنلاین) پول زیادی برای طراحی یک وب‌سایت خرج کردم بدون این‌که مشتری‌هایم را بشناسم و این یعنی این‌که اولین بخش از کار ما صرفا بر پایه حدس و گمان انجام شد.

سرمایه‌گذاری روی پروژه‌ای که بیش از حد بزرگ بود

رند فیشکین، موسس شرکت Inbound.org و CEO شرکت Moz:

«بزرگ‌ترین اشتباهی که در راه‌اندازی Moz مرتکب شدیم، این بود که سراغ یک پروژه بیش از حد بزرگ رفتیم. این پروژه انجامش درست مثل این بود که بخواهیم بیگ‌بنگ راه بیندازیم! برای انجام این پروژه لازم بود ماه‌ها وقت بگذاریم بدون این‌که واقعا ببینیم چقدر پیشرفت داشته‌ایم. در دنیای استارت‌آپ‌های موفق، این‌که روی پروژه‌ای برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری مالی کنید که بیش از یک سال به تعویق بیفتد، واقعا بد است. شما مثل ما نباشید و از روش توسعه سریع استفاده کنید و مدام روند پیشرفت خود را مرور و تیمتان را جوری اداره کنید که همه اعضا بتوانند روی هم حساب کنند.»

خیلی دیر شروع کردم

لئو بابوتا، نویسنده کتاب‌های پرفروش:

«من خیلی دیر سراغ نوشتن رفتم چون از شکست خوردن می‌ترسیدم و اصلا به خودم اعتماد نداشتم. باورم نمی‌شد بتوانم چنین کاری بکنم و سال‌ها به شغلی پرداختم که از آن متنفرم بودم در حالی‌که در تمام آن سال‌ها می‌توانستم نوشتن را شروع کنم و کسب و کار و تجارتی را راه بیندازم که عاشقش هستم. اگر چیزی را که امروز می‌دانم آن موقع می‌دانستم، قطعا یک دهه زودتر این کار را شروع می‌کردم و مطمئنم هیچ آغازی هیچ وقت به یک سناریوی بد ختم نمی‌شود.»

می‌خواستم همه کارها را خودم انجام بدهم

لئو لاپورت، موسس شبکه TWiT:

«بزرگ‌ترین مشکل من این بود که می‌خواستم همه کارها را خودم به تنهایی انجام بدهم. به عنوان کسی که یک شرکت را راه‌اندازی کرده بود، همه چیزهایی را که لازم بود در مورد رسانه و محتوا می‌دانستم و حتی به مسائل تکنیکی این حوزه که مرا به مخاطبم می‌رساند نیز واقف بودم. اما متاسفانه از مسائلی که باعث می‌شد کسب و کارم به سود برسد آگاه نبودم؛ مسائلی مانند بودجه، بازاریابی، تبلیغات و منابع انسانی و... . چند سالی سرعت رشدمان زیاد بود ولی بعد این روند متوقف شد و من مجبور بودم برای حفظ شرکتم به سختی بجنگم و به کارهایی که عاشقشان بودم، نمی‌رسیدم. این‌که کسی را استخدام و بخشی از وظایفم را به او محول کنم و راز و رمز کارم را با او درمیان بگذارم کار پرریسکی برای من بود چون احساس می‌کردم که دارم از شغلم جدا می‌شوم. ولی واقعیت این بود که باید برای موفقیت این قدم را برمی‌داشتم.»

به پیشنهادی که هیجان‌زده‌تان نمی‌کند «نه» بگویید

تیم فریس، نویسنده سه عنوان از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز:

«قطعا پروژه‌های زیادی به شما پیشنهاد می‌شود که همه‌شان هم ممکن است جذاب باشند ولی قطعا مرزی وجود دارد برای کارهایی که باید با اشتیاق به آن‌ها بله بگویید و پروژه‌هایی که باید با «نه، متاسفم» آن‌ها را رد کنید. پس اگر پروژه‌ای صد در صد شما را هیجان‌زده نکرده است قطعا به آن «نه» بگویید. در غیر این صورت ده سال از عمرتان می‌گذرد بدون این‌که متوجه آن شده باشید.

گذاشتم سرعت رشد کار از توانایی‌ام بیشتر شود

مایکل حیات،‌ نویسنده پرفروش نیویورک تایمز:

«در سال 1992 مرتکب اشتباه بزرگی شدم؛ برای رونق دادن به شرکتم پول قرض کردم. متاسفانه در آن زمان تفاوت میان رشد سریع (مانند سلول‌های سرطانی) و رشد سالم را نمی‌دانستم. در نهایت همین رشد سریع همه نیرو و توان ما را گرفت و باعث شد که زمین بخوریم و کسب و کارمان از بین برود. این تجربه درس بزرگی برای من داشت؛ این‌که هرگز اجازه ندهم کسب و کارم با چنان سرعتی رشد کند که بودجه لازم را برای مدیریت کردن آن نداشته باشم. پس هر وقت جایی بیرون از شرکت دنبال راهی برای تامین بودجه باشم به این معنی است که مدل تجاری غلطی را دنبال می‌کنم.»

محصولی طراحی کرده بودم که بازارش را نمی‌شناختم

سندی مک فرسون، سردبیر Quibb:

«شش ماه از وقتم را صرف طراحی محصولی کردم که خودم خیلی از آن استفاده نمی‌کردم، با بازارش آشنا نبودم و آن را برای کسانی طراحی کرده بودم که درکشان نمی‌کردم. عجب اشتباه بزرگی بود! نهایتا محصولی طراحی شد که هیچ کس آن را نمی‌خواست.»

منبع: ماهنامه دانش بنیان