با وجود اینکه «روابط عمومی» نهادی متکثر و غیرمتشکل است که در اکثر سازمانهای دولتی و غیردولتی مشغول خدمت رسانی به سازمان و ذینفعان آن است و تقریبا با همه قشرها و گروه ها در ارتباط مستقیم است و این ارتباط باعث توقع ها و انتظارات اکثر افراد، گروه ها و سازمانها از روابط عمومی می شود اما هنگامی که سخن از تقویت کردن روابط عمومی ها به میان می آید متاسفانه با میدانی خالی از مردان عمل روبرو می شویم.
عموما مسوولان و افراد صاحب قدرت و نفوذ هنگامی به یاد «روابط عمومی» می افتند که در تنگنای انتقادها و به زعم خود قدر ناشناسی ها قرار می گیرند و در این مواقع دست به آسانترین و سریعترین کار می زنند یعنی فرافکنی به «روابط عمومی» و انتقاد از ناکارآمدی آن!
اما جای پاسخ به این پرسش را خالی می گذارند که چه وقت پیش نیازهای نخستین «روابط عمومی» ها را فراهم کرده اند و چه میزان در طول دوران مسوولیت خود همانند توجه به توسعه سایر حوزه ها به تقویت و تعالی روابط عمومی ها نیز توجه داشته اند؟!
دو طرف اصلی که برای تقویت و تعالی روابط عمومی ها باید تلاش کنند یکی دولت و دیگری فعالان و صنف روابط عمومی هستند اما در کشور ما که شاهرگ حیاتی اکثر امور بطور مستقیم و غیر مستقیم در دست دولت است متاسفانه نهاد فعالان و صنف روابط عمومی آن چنان نحیف است که نمی توان به تنهایی به آن امیدوار بود و از سوی دیگر نهاد دولت نیز در حوزه روابط عمومی سیر نزولی و قهقرایی را در پیش گرفته است.
هر چند که کمترین توقع از دولت نگهداشت وضع سابق است اما در سالهای اخیر شاهد آن هستیم که دولت پیش نیازهای حداقلی را که در دولتهای قبلی برای روابط عمومی ها تثبیت شده بود نیز نادیده انگاشته و مشغول راندن روابط عمومی ها به چندین گام به پس است.
روند تقویت و تعالی نهاد روابط عمومی نه نیازمند نامیدن روزی به این عنوان و نه تبدیل روز به هفته و نه برگزاری همایش ها و جشنواره های دورهمی و سایر اقدامات شکلی و کلیشه ای از این گونه است بلکه نخست نیازمند درک درست و دقیقی از مفهوم روابط عمومی و نقش و جایگاه و اهمیت آن است که به مثابه یک روح و تجلی جنبه انسانی و معنوی سازمانها تلقی می شود و سپس تعیین متولی آگاه ، دلسوز و متمرکز بر این کار.
متاسفانه متولی حوزه روابط عمومی در دولت کارها و اقدامات دیگر از جمله امور رسانه ای را بر روابط عمومی مقدم داشته و نه تنها اقدامی برای تقویت و تثبیت روابط عمومی ها نکرده بلکه در مقابل خطای فاحش تنزل جایگاه سازمانی روابط عمومی ها در وزارت خانه ها و استانداری ها سکوت پیشه کرده است.
هر چند ممکن است دولتها به دلیل جو مثبت آرایش رسانه ای کشور به سود خود و مدل ارتباطی خود با مردم دغدغه و احساس نیازی نسبت به روابط عمومی ها نداشته باشد اما باید این نکته را یادآور شویم که کنترل و هدایت فضای افکار عمومی بطور پایدار نیازمند بستری ساختاریافته و پیشرو یعنی نهاد روابط عمومی است و اگر نهاد روابط عمومی رشد و توسعه منطقی و تدریجی خود را طی نکند در هنگامه ای که به ایفای نقش موثر آن نیاز است با دستانی تهی روبرو خواهیم شد.