چالشی که دولتها با آن مواجه هستند، بکارگیری سیاستهایی است که موثر باشند، اما باید بر وسوسه ایجاد تغییر از طریق مداخله مستقیم غلبه کرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، مطالعه ای که در سال ٢٠١٤ در خصوص اکوسیستم های کارآفرینی توسط کولین میسون از دانشگاه گلاسکو و راس براون از دانشگاه سنت اندرز برای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه(OECD) انجام شده، مجموعه ای از اصول کلی برای سیاست دولتها در خصوص این اکوسیستمها را گسترش داده است.
آنها رویکردهای" سنتی" را در مقابل رویکردهای"رشدگرا" به منظور توسعه شرکتها مورد مقایسه قرار دادند.
رویکرد نخست متمرکز بر تلاشهای مربوط به افزایش تعداد شرکتها از طریق برنامه های استارتاپها، تامین مالی از طریق سرمایه گذاری خطرپذیر و سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه یا انتقال تکنولوژی است . این یک " مدل انتخاب برنده" است و بعلاوه میتواند شامل مراکز رشد و فناوری، کمک های مالی، مشوقهای مالیاتی و برنامه های حمایتی شود. چنین برنامه هایی ذاتا تراکنشی هستند. اینطور نیست که هیچ ارزشی نداشته باشند، اما به دلیل مداخله مستقیم، نمیتوانند متضمن موفقیت باشند.
رویکرد "رشد گرا" ذاتا حالت ارتباطی بیشتری دارد. این رویکرد بر رهبری کارآفرینانه شرکتهای نوپا تمرکز میکند. این رویکرد در جستجوی درک شبکههای ارتباطی استارتاپ ها و چگونگی ترویج و گسترش این شبکه ها در سطح محلی، ملی و بین المللی است.
مهمترین مورد، هدف استراتژیک تیمی است که کسب و کار را پیش میبرد. شرکتهایی که به دنبال رشد و توسعه هستند، نیازمند برقراری ارتباط با مشتریان، تامین کنندگان و دیگر عوامل موثر در اکوسیستم هستند.
وزرای دولت میتوانند نقش کلیدی در پرورش شرکتها و نوآوری ایفا کنند. وظیفه آنها هدایت ادارات و نهادهای دولتی به گونه ای است که بر روی مشکلات و توسعه سیاستهای موثر تمرکز کنند.
وزیری که درک خوبی از آنچه که اکوسیستمهای کارآفرینی هستند و نحوه شکل گیری آنها دارد ، نقش و محدودیتهای سیاست دولت را به خوبی شناسایی نموده و باعث تولید نتایج موثرتری خواهد شد.
ادامه دارد ...