اکبر نبوی؛ روزنامه نگار و منتقد سینما در یادداشتی آورده است: چند روز پیش یکی از یادداشت هایم را که بیست و پنج سال پیش نوشته بودم به عنوان یک خاطره ی تلخ با شما به اشتراک گذاشتم. این نوبت می خواهم یادداشتی دیگر را که بیست سال پیش نوشته ام برای تان بازنشر کنم. ... و خواهید دید که چقدر دیر شده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیل فناوری و نوآوری؛ متن کامل یادداشت اکبر نبوی؛ روزنامه نگار و منتقد سینما بدین شرح است:
1. کشور ما در حال گذار از یکی از خطیرترین دوران حیات خویش است. چند سال پس از فرونشستن شعله های جنگ، اینک روند بازسازی و توسعۀ اقتصادی کشور شتاب چشمگیری به خود گرفته است. (بگذریم از این که تلاش برای رشد و توسعۀ اقتصادی بدون تلاش لازم برای رشد افسار گسیختۀ قیمت کالاها و نیازهای روزانۀ مردم، چقدر با عدالت اجتماعی سازگار است؟) ولی این همه ، هیچ با رشد و توسعۀ فرهنگی کشور سازگار نیست. دلشوره های اقتصادی و ارزیابی چند و چون بازار اقتصاد کشور، چشمها را به سوی خود چرخانده است و آنچه در این میان به فراموشی سپرده شده ، « فرهنگ» و «نیازهای فرهنگی» است.
دلیل فراموشی « فرهنگ » روشن است. زیرا به کارهای فرهنگی ( به شکل اعم ) هیچ گاه به عنوان یک نیاز حیاتی و اکسیری که بقای ملی به آن وابسته است نگاه نمی شود . حتی این مساله به بدنه کشور هم سرایت کرده و مردم درسبد نیازهای روزانۀ خویش برای کالای فرهنگی هیچ حسابی بازنمی کنند. دغدغۀ رفع نیازهای جسمانی ، چنان فکر ما را به خود مشغول کرده است که در مباحث اجتماعی ( از اتوبوس و کارخانه و اداره و بازار تا خانه ) جایی برای خودنمایی « ذغدغه های فرهنگی » نیست.
آنها هم که دغدغه های فرهنگی دارند چنان در چنبرۀ مشکلات گوناگون گرفتارند که یا ناچارند از آن درگذرند و همرنگ جماعت شوند یا همراه با تلاش فرهنگی و نثارکردن همۀ وجود خود برای کمک به پویایی و قوام « فرهنگ ملی » ، از این که وضعیتی چنین را دریکی از دیرپاترین سرزمینهای زایش فرهنگ و تمدن جهان تماشا گرند ، خون به دل شوند.
تهیۀ نخود و لوبیا و فولاد و فرآورده های پتروشیمی و حمایت از مناطق آزاد تجاری و ...( که در جای خود نه تنها لازم بلکه واجب است ) ظاهرا" پاشندۀ تخم فراموشی نسبت به این مساله است که « فرهنگ » انسان می سازد و انسان، بزرگترین و ارزشمند ترین سرمایه و گوهری است که برای یک جامعه می توان متصور شد. نتیجۀ این فراموشی این شده است که « موریانه های فرهنگ خوار » دارند همۀ هستی و افتخارات فرهنگی ما را می خورند و ما نشسته ایم و بر اساس ضریب های اقتصادی، تولید «خالص ملی» کشور را محاسبه می کنیم و از خالص ترین تولید ملی کشور که تربیت « نیروی انسانی » متناسب با «اهداف ملی» است غافلیم. من اصلا" کارهای انجام شده فرهنگی درگذشت سالیان اخیر را نادیده نمی گیرم ، اما همۀ اینها با آنچه باید انجام شود ، هیچ سازگاری ندارد.
بارها ( در جاهای مختلف ) نوشته ام که همۀ ما باید نگران تعطیلی زایش فرهنگی در کشور باشیم . اگر چنین حادثۀ غمباری رخ دهد هزاران پروژۀ بزرگ اقتصادی ، صنعتی و بازرگانی هم نمی تواند جای خالی این ضایعۀ عظیم را پرکند. چرا که تعطیلی زایش فرهنگی ، یعنی انحراف درازمدت مردم از سلوک و آداب اجتماعی متناسب با هنجارهای اصیل اسلامی انسانی . یعنی مختومه اعلام کردن پروندۀ ابتکارو خلاقیت همراه با هدف گیری انسانی. یعنی حاکم کردن مناسبات اقتصادی بر تمام شئون فردی و اجتماعی . یعنی کاهش ارتباط مردم با اقیانوس سعادت بخش معنویات. یعنی ...
2. به نظر من دشمن بخوبی دریافته است که برای انقطاع فرهنگی یک ملت با گذشته اش چه باید بکند . او می داند مبارزۀ مستقیم با باورها و جویبارهای زلال و ناب خداباوری که در مردم شرق اسلامی جریان دارد ، تنها به هرز رفتن سرمایه هایش خواهد انجامید. به این خاطر با استفاده از ابزار تصویر تلاش می کند ضد ارزشها را به جای ارزشها ، اسطوره های پوچ و بدون پشتوانه را جای اسوه ها ، ضد فرهنگ را جای فرهنگ و ... بنشاند.
در این میان ، ما تنها تماشا کننده هستیم. غم انگیز است، ولی باید بپذیریم که «تهاجم فرهنگی » علیه « فرهنگ ملی» ایران بزرگ، از قدرت دشمن نیست ، از ضعف و عدم برنامه ریزی درست ما در بخش فرهنگ، بویژه بخش سینما و تصویر است. شاهد گفته ام کارنامۀ بخشهای تصویری کشور در ارتباط با نیازها و نسبتهای فرهنگی جامعه است. در روزگاری که جوانان و نوجوانان و خانواده های ایرانی از سوی دشمنان فرهنگی کشور بمباران تصویری می شوند، امور تصویری کشور به ورطۀ کم مایگی فرهنگی، سطحی نگری و صورت خواهی ، فقدان جاذبه در شکل و محتوا و ... گرفتار شده است و زمینه واشتیاق تشنگان فیلم و سینما را برای رویکرد به آثارمبتذل و غیر فرهنگی سینمای غرب ( و نه فیلمهای خوب آن ) بیشتر و بیشتر میکند.
این همه وقتی به کم توجهی عزیزان داعیه دار « رشد » و « توسعه » پیوند می¬خورد ، ژرفنای فاجعه ای را که در حال وقوع است بیشتر آشکار میسازد . من وقتی به پیشینۀ مبارزات فرهنگی ایران می نگرم همیشه پیروزی را با مردم کشور خود می بینم . آیا در نبرد فعلی ، آن پیروزیها تکرار خواهد شد؟ برایم سخت است بگویم نه ! و نمی گویم. ولی به هر حال خیلی نگرانم.