پرویز کرمی؛ دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی در یادداشتی آورده است: در «تیشه بر بیستون زدن» فرهاد ده‌ها معنی عرفانی و ادبی و ذوقی نهفته است، اما ساده‌ترین معنی‌اش همین است که اراده انسان از هر مانعی بلندتر است.


به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل یادداشت پرویز کرمی؛ دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان به شرح ذیل است.

هر کاری سختی‌های خودش را دارد؛ بهتر بگویم، بر سر هر کاری موانعی وجود داد که تا بر آن‌ها فائق نیاییم نمی‌توانیم کاری پیش ببریم. لذا شناخت موانع مهم‌ترین مقدمه است برای شروع کارها. مثلا هر کسی که بخواهد به «پرواز» فکر کند، لازم است که ابتدا مقاومت جاذبه را بشناسد، آن‌گاه راه‌های غلبه بر جاذبه را مطالعه و تجربه کند. جاده هم بخواهیم بسازیم به موانعی از قبیل کوه و دره و رودخانه می‌رسیم.

در تداوم جاده وقتی به البرز و الوند و زاگرس می‌رسیم چه باید بکنیم؟ باید دور بزنیم و برگردیم و به مسیرهای دیگر فکر کنیم. پدران ما وقتی ریل قطار کشیدند، به دره ورسک که رسیدند چه کردند؟ کارشان را همان‌جا متوقف کردند؟ فکر نمی‌کنم در چشم ظاهر مانعی سفت و سخت‌تر از کوه وجود داشته باشد، اما عقل بشری توانسته است بر این مانع غالب شود. نه در دوره جدید که حتی در ازمنه باستانی هم بشر توانسته است با تیشه و بیل و کلنگ و البته با عقل، دل کوه‌ها را بشکافد و راهش را ادامه دهد و به مقصود برسد.

در «تیشه بر بیستون زدن» فرهاد ده‌ها معنی عرفانی و ادبی و ذوقی نهفته است، اما ساده‌ترین معنی‌اش همین است که اراده انسان از هر مانعی بلندتر است. این‌ها را گفتم تا بگویم که بر سر راه کارآفرینی و اقتصاد دانش‌بنیان هم کلی کوه و دره و رودخانه قرار دارد که اولا باید بشناسیمشان، ثانیا باید ببینیم چطور می‌شود با کمترین هزینه، در سریع‌ترین زمان و با خلاقانه‌ترین شکل بر آن‌ها غلبه یابیم.

در طی این مدتی که کارآفرینی و اقتصاد مقاومتی و اقتصاد دانش‌بنیان به جدی‌ترین دغدغه کشور در زمینه توسعه و ترقی بدل شده، در همین مجله به وسع کوشیده‌ایم درباره موانعی که بر سر راهمان قرار دارند بپردازیم. در خاطرتان باشد به باورهای غلط فرهنگی پرداخته‌ایم، به مانع‌تراشی‌های نظام سرمایه‌داری و سلطه جهانی اشاره کرده‌ایم، تنبلی و حقارت‌های نفسانی را مرور کرده‌ایم و از این قبیل.

به طور مختصر به نظام دیوان‌سالاری یا به تعبیر متعارف بروکراسی هم اشاره‌هایی کرده‌ایم. حقیقت این است که نظام بروکراسی ما در دوره‌ای پایه‌ریزی شده است و در دوره‌ای پی‌ریزی شده است که ما در نسبت با مغرب زمین در پایین‌ترین سطح خودباوری قرار داشتیم و عموما غربی‌ها را تافته‌های جدابافته می‌دانستیم. حتی برای پایه‌گذاری همین سیستم اداری دست به دامن اروپایی‌ها و امریکایی‌ها شدیم و آن‌ها را به‌عنوان مستشار و حتی گاهی رئیس استخدام کردیم تا بیایند و ظرایف و دقایق این کار را برایمان روشن کنند.

وضع نظام بانکی - اقتصادی از این هم اسفبارتر است. در اینجا اصلا کار را یا تمام و کمال به غربی‌ها سپردیم، یا از آن‌ها خواستیم که بیایند و شعبه‌ای از بانک خودشان را در این‌جا احداث کنند و به مشتری‌های ایرانی خدمات بانکی - پولی بدهند. البته خیلی زود بانک‌های ایرانی هم وارد میدان شدند و سعی کردند جلوی خروج سرمایه ایرانی را بگیرند، اما هر چه هست روشن است که این بانک‌ها در خدمت تجارت و بازاریابی و دلالی و انتقال سرمایه بودند تا این‌که به توسعه، به رشد، به کارآفرینی و به خودکفایی و از این قبیل کمک کنند. ما روی همان ساختمان اداری بانکی سعی کرده‌ایم تغییراتی ایجاد کنیم، بلکه راه‌های توسعه و تولید پر رفت و آمدتر شوند، اما به نظر می‌رسد موانعی که بر سر این راه‌ها وجود دارند، جدی‌ترند؛ حتی جدی‌تر و سنگین‌تر از البرز و زاگرس.

ابتدای انقلاب یک بحث جدی مطرح بود که ما باید در نظام اداری - بانکی‌مان هم انقلاب کنیم و پایه‌ها و مبناها را تغییر دهیم. یکی از بزرگان انقلاب، در سال پنجاه و هشت مصاحبه‌ای کرده و گفته است که اگر فکری برای بروکراسی کشور نکنیم، بعدها در مسیر انقلاب از آن ضربه می‌خوریم. ایشان گفته است تنها راه حل این است که با توپ و تانک و لودر به جان نظام دیوان‌سالاریِ به ارث رسیده از قاجار بیفتیم و آن را - با هر آنچه در اوست - با خاک یکسان کنیم و بعد روی آن خرابه‌ها نظامی نوین را بسازیم. این حرف مبالغه‌آمیز است و مصاحبه‌شونده هم خودش می‌گوید که این راه بیشتر برای بیان عمق فاجعه است. او می‌دانست، ما هم می‌دانیم که این شیوه عملی نیست و فقط برای بیان وضع موجود است، اما از خلال همین حرف می‌شود فهمید که بر سر راه اقتصاد دانش‌بینان و کارآفرینی به شیوه مدرن چه مانع سفت و محکمی وجود دارد.

سیستم بانکی کشور آن‌قدری که در خدمت بازرگانی و صرافی است، در خدمت کارآفرینی نیست. سهل است؛ خود مانعی است بر سر این کار. از داستان‌هایی که از مردمان موفق و کارآفرینان نمونه جهان نقل می‌شود، می‌شود فهمید که «اداره و بانک» در همه جای دنیا در برابر خلاقیت و نوآوری مقاومت می‌کنند، اما مردمان موفق فقط در کار و بار خود موفق نیستند، بلکه در برابر این موانع هم از خود خلاقیت و تیزهوشی نشان می‌دهند. در این اصل کلی که بانک‌ها باید تغییر روش بدهند و ادارات اصلاح شوند کسی تردیدی ندارد. همه بر این امر متفقند که مایه مناسبات مالی - اداری‌مان را از نو بازتعریف و اصلاح کنیم، اما این کار ساده نیست و به زودی هم جواب نمی‌دهد. این‌طور نیست که یک شبه تصمیم بگیریم و یک‌باره بانکی در خدمت اقتصاد دانش‌بنیان بسازیم. همین که در سی، چهل سال اخیر از پس این کار مهم و ضروری برنیامده‌ایم، خود گواهی می‌دهد که این کار زمان و هزینه بیشتر و البته انگیزه و جدیت بیشتری نیاز دارد.

به هر دلیلی فعلا این انگیزه و جدیت نتوانسته که از مقام حرف به مقام عمل برسد. چیزی که رهبر فرزانه انقلاب در آغاز سال نود و پنج در خصوص اقدام و عملِ اقتصاد مقاومتی تصریح و تاکید فرموند بیانگر این حقیقت است که ما در اقدام و عمل ضعیفیم و نمی‌توانیم ایده‌ها و فکرهایمان را «عملی» کنیم. منظور این‌که وقتی در راه اقتصاد مقاومتی و دانش‌بینان به کوه ستبر و مقاوم نظام بانکی و اداری می‌رسیم، باید بدانیم که قدرت حذف یا جابه‌جا کردن آن را نداریم. لذا باید از خودمان خلاقیت و زیرکی نشان دهیم و به حفر تونل یا احداث پل بپردازیم. در راه‌های کوهستانی به دیده اعتبار باید نگاه کرد. در پل‌ها و زیرگذرها هم همین‌طور.

بشر با صبر و حوصله و ذکاوت توانسته از اقیانوس‌ها بگذرد، کوه‌ها را دور بزند و مبدأش را به مقصدش بدوزد. کارآفرینان ما هم باید همین کار را بکنند. البته که نظام بانکی باید در تسهیل امور بکوشد، اما نیاز به نوآوری و خلاقیت را مرتفع نمی‌کند. بیان ساده‌اش این است که هر کارآفرینی و هر فعال اقتصاد دانش‌بنیانی لازم است که چند واحد پل سازی و عبور خلاقانه را پاس کند و یاد بگیرد که چطور به ایده‌های بکرش در همین فضا و در همین روزگار جامه عمل بپوشاند. اینکه ما در یک شرایط ایده‌آل کارآفرینی کنیم که هنر نکرده‌ایم. هنر این است که در همین اوضاع و با همین سیستم قدم‌های خیری برای توسعه و آبادانی کشورمان برداریم.