سعید کرمی؛ سردبیر خبرگزاری فناوری و نوآوری در یادداشتی آورده است: چیز پیچیده و پنهانی نیست، اگر تولید و سرمایه گذاری در تولید رونق بگیرند، به تبعشان بیکاری هم به حداقل می رسد و خیلی از مشکلات خانوادگی که به جامعه سرایت می کند، خود بخود به کناری می رود ،بیکاری ام المعضلات است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل یادداشت سعید کرمی؛ سردبیر خبرگزاری فناوری و نوآوری بدین شرح است:

بله واقعیت دارد که بسیاری از ما همین حالا داریم تیشه به ریشه خودمان می زنیم. دور و برمان را نگاه کنیم. چقدر از اجناس و اشیاء اطرافمان ایرانی است؟ چند درصدش خارجی؟ یک دو دو تا چهارتای ساده بکنیم. کدامشان را می توانیم در داخل تولید کنیم؟ درست است؛ برخی از تولیدات ما در داخل، کیفیت لازم را ندارد. اما مگر همه جای دنیا، از همان بدو تولید، کالایشان کیفیت ممتاز داشت؟ آنقدر آزمون و خطا کردند تا رسیدند به یک برند برتر. متاسفانه حتی ما هدف آزمون و خطای بسیاری از اجناس خارجی شدیم. آنقدر به ما جنس بنجل فروختند تا پولدار شدند و کیفیت شان را بردند بالا و بالاتر تا شدند یک برند خوب و قابل اعتنا.  بعد رفتند سراغ پولدارترها و ما را با همین فرهنگ بنجل پسند، رها کردند.اما همچنان فرهنگ مان نسبت ب ه جنس خارجی عوض نشد که نشد. اما به جای آنکه دست تولیدکننده مان را بگیریم ببریم بالا و وجودش را ابراز کنیم، پشت خودمان قایم اش کردیم و با همان بنجل سازها ساختیم.

 

آیا واقعا ما نسبت به تولیدات داخلی مسئولیت داریم؟ وقتی بین خرید کالای داخلی و خارجی مخیریم که یکی را انتخاب کنیم آیا باید به چیزهایی غیر از  «تقاضا و مرغوبیت کالا و اقتصاد خانواده » و از این قبیل هم فکر کنیم؟ آیا چیزی مثل تعهد اجتماعی باید وارد میدان شود و کفه خرید داخلی را سنگین تر کند؟ خیلی از کارخانجات داخلی بسته شد ه اند و کارگران شان بیکار شده اند. بعضی از این دستفروشانی که کنار خیابان می بینید، یا خیلی از مردمی که با ماشین شخصی شان

مسافرکشی می کنند، اینها را اگر پای درددلشان بنشینید می بینید که هرکدام تکنسینی، کارگری، دست به آچاری، چیزی بوده اند و در یک کارخانه روزی هشت نه ساعت کار می کرده اند. منتها چون تولیداتشان به هر دلیلی بازار نداشته، یا بازار داشته و ذره ذره بازار را از دست داده، ناگزیر کرکره تولید پایین کشیده شده وا ینها هم هرکدام به گوشه ای رفته اند و برای امرار معاش به کاری مشغول شده اند.

در اطراف تهران بعضی کارخانه ها تغییر کاربری داده اند و فضای سبز و فضای کارگری-اداری و خط تولید خود را با ریسه های نورانی و نوارهای رنگی و زرق و برق های ظاهری به باشگاه عروسی تبدیل کرده اند. کارگران را هم که تا دیروز با ابزار و ادوات کارخانه سر و کار داشتند، لباس پلوخوری پوشانده اند و به گارسونی و میزبانی گمارده اند.

کارگری که تا دیروزبا با پتک و سندان و پرس و تراش و ریخته گری و از این قبیل سر و کار داشت، تکنسینی که تا دیروز با ابزار و ادوات فنی سر و کار داشت، حالا سینی به دست جلوی مهمانان خم و راست می شود تا چای و شیرینی و آب میوه تعارفشان کند...  این قصه از این هم سوزناک تراست وقتی می فهمیم که بسیاری از تولیدکننده های ما از سر ناچاری به کسوت دلالی و واسطه گری درآمده اند و سفره خود را که تا قبل از ا ینها جماعتی دورش می نشستند و روزی میبردند، کوچک کرده اند و به اندازه یک شرکت وارداتی تقلیلش داده اند. قصه محدود به این نیست.

سرمایه هایی که می توانستند وارد تولید بشوند و ایجاد اشتغال کنند و چرخهای صنعت را به حرکت درآورند و نرخ بیکاری را کاهش دهند، و بسیاری از معضلات اجتماعی را از سر راه بردارند، به جاهای دیگر کشیده شده اند. سرمایه هایی که می توانستند تولید را رونق ببخشند امروز یا کشورهای دیگر را رونق می بخشند یا گرفتار سود خواب شده اند. تعطیلی تولید مصائبی دارد که نباید به همین بیکاری کارگران و کساد شدن اقتصاد محدودش کرد.  ما اینجا معضلات اجتماعی فراوانی داریم که با پایین کشیده شدن چراغ تولید، بزرگ می شوند و قدرت می گیرند و مردم را گرفتار می کنند.  چیز پیچیده و پنهانی نیست که اگر تولید و سرمایه گذاری در تولید رونق بگیرند، به تبعشان بیکاری هم به حداقل می رسد و خیلی از مشکلات خانوادگی که به جامعه سرایت می کند، خود بخود به کناری می رود. بیکاری ام المعضلات است.

ریشه اعتیاد، ریشه طلاق، ریشه پرخاشگری، ریشه خیلی از مفاسد را اگر تعقیب کنیم یک سرشان به بیکاری و مشکلات معیشتی می رسد. اینها به کنار، نیروی جوان و تحصیلکرده و تازه نفس در راهند و حاضر به یراقند تا کار کنند و چرخ های صنعت و اقتصاد را به حرکت دربیاورند. این نیروهای جوان اگر به درهای بسته کارخانجات بخورند چه بلایی سرشان می آید و اگر نتوانند کاری حلال و آبرومند و مفید برای خود دست و پا کنند چه باید بکنند؟ این سوالات جدی اند و نباید به سادگی از کنارشان گذشت. هر وقت ما به بازار می رویم و بین خرید جنس ایرانی و جنس خارجی مردد می مانیم باید به همه این سوالات فکر کنیم.این سوالات بنیادین می توانند عادت ها و طرز تلقی ما را عوض کنند. حتی می توانند سبک زندگی ما را تغییر دهند.

خوب است که برای رونق تولید کمپین ملی راه بیندازیم. خوب است که احساسات ملی را برانگیزانیم اما باید از مرثیه سرایی بپرهیزیم.  تعطیلی تولید قطعا سوزناک است اما به جای گریه و ذکر مصیبت لازم است که دست به زانوهایمان بزنیم، یاعلی بگوییم و یک کار انقلابی و خداپسندانه کنیم.  در این حوزه با مرثیه کاری نمی توانیم بکنیم هرچند با برانگیختن درست و منطقی احساسات ملی تا حد زیادی می توانیم وضع تولید را بهبود ببخشیم.ما در خوب و بد شدن جامعه سهم داریم و همه رفتار و گفتارمان بر جامعه تاثیر مستقیم و غیر مستقیم می گذارد. ما وقتی به بهانه های واهی و غیر علمی و غیر واقع از جنس ایرانی قهر می کنیم و جنس خارجی می خریم، باید عواقبش را هم در نظر بگیریم و منتظر پیامدهای خطرناک این خریدمان باشیم.  این گفتمان حمایت از جنس مرغوب داخلی چنان باید فراگیر شود که مردم موقع خرید کالای خارجی عذاب وجدان بگیرند و باور کنند که یک خرید ساده می تواند تبعات زیادی برای هموطنانشان بلکه خودشان و فرزندانشان داشته باشند. یعنی درست یا غلط به باور عمومی بدل شده که برندهای فلان و بهمان و بیسار بی نظیرند، به تعبیر عوام مرگ ندارند، خوب کار می کنند و در خدمت اقتصاد خانواده اند. در رقابت

با این برند، کالایی است داخلی که به هر دلیلی توان رقابت را ندارد. چه در قیمت و چه در کیفیت و چه در برندسازی از رقیب خارجی خود عقب است و نمی تواند آنقدری که لازم دارد برای خود مشتری دست و پا کند. اینجا نباید به دام تسلسل مرغ و تخم مرغ بیفتیم و بگوییم اول بازار را بهبود ببخشیم تا خودبخود کالا هم بهبود بیابد یا اول کالا را مرغوب بسازیم تا به تبعش بازار هم اصلاح شود...

این دو باهم باید اتفاق بیفتد نه اینکه یکی مقدم بر دیگری باشد. در واقعا از راه درست و مستدل باید به مصرف کننده بقبولانیم که خرید خارجی اش چه تبعاتی دارد و خرید داخلی اش چه تبعاتی؟ به عبارت دیگر آیا کالای ایرانی در یک رقابت آزاد باید خودش را عرضه کند یا با سفارش و خواهش و تحریک عرق ملی؟ آیا اوضاع خودروسازی ما بهبود یافته؟ آیا در مجالی که ما همه کاره بازار بودیم توانستیم اقتصاد خودرو را سامان دهیم؟

همین الآن اگر ورود نه فقط کالای چینی که ورود هرنوع کالایی از هر جایی ممنوع شود آیا رونق به تولید و صنعت و اقتصاد برخواهند گشت؟ یک سوال دیگر: شما کالای x را تولید می کنید به قیمت N تومان. مردم هم با اکراه یا با طیب خاطر می خرند و مصرف می کنند. اما همه می دانند که کره ای ها یا ژاپنی ها همین محصول را با کیفیت بهتر و زیر قیمت N تومان تولید می کنند و حاضرند با تخفیف ویژه به ما بفروشند. عقل حکم می کند ما از خرید جنس خارجی سرباز بزنیم یا تن به خرید بدهیم؟

با استفاده از ابزارهای هنری و فرهنگی و با بهره گیری از همه توان فرهنگی که در جامعه داریم می توانیم غرور ملی را تحریک کنیم و عرق ملی را بجنبانیم و چنین جا بیندازیم – بلکه به یک امر بدیهی بدل کنیم- که هرکسی از مردم به جنس داخلی بی اعتنایی می کند و صرفا تحت تاثیر تبلیغات عامدانه و مصرانه، جنس خارجی می خرد ضربه ای به پیکره تولید می زند و در بیکار شدن همسایه ها و برادران و خواهران خود سهیم است.

منظور این نیست که از امروز یک دغدغه جدی به دغدغه های مردم اضافه کنیم و برای آنها یک دردسر جدی درست کنیم. نه. بلکه دغدغه رونق تولید و گفتمان «ایرانی، ایرانی بخر» را باید بدون بخشنامه های دولتی و باید بدون امر و نهی حکومتی، کاملا مردمی و خودجوش و فراگیر به دغدغه ای اصلی بدل کنیم. هر چند این دغدغه در خلاء شکل نمی گیرد و نباید حالتی فرمایشی و نمایشی پیدا کند. حالا در این میان نباید حرف بی مبنا زد و توصیه غیرعقلانی کرد. نمی شود به مردم دروغ گفت اما باید خوب و روشن و واضح به آنها نشان داد که چه اتفاقی در شرف وقوع است و چطور می شود مرغوبیت جنس ایرانی را به همان اندازه خارجی بالا برد و مسائل روانی و تبلیغاتی اش را هم اصلاح کرد و اذهان را از این همه پیش فرض تبلیغاتی و غیر واقع بینانه خالی کرد.

اما نباید چنان فریفته شعارهای خود شویم که از واقعیات دنیای جدید غافل شویم. اقتضائات دنیای جدید به جای خود، رونق تولید و حمایت از جنس مرغوب ایرانی هم به جای خود. البته قبل از همه اینها باید تولید را سامان داد و مرغوبیت کالا را تضمین کرد. جنس نامرغوب را به زور احساسات و عرق ملی نباید بفروشیم که این خود نقض غرض است. اول باید کالای خوب تولید کنیم تا مصرف کننده هم راغب شود و به بازار بیاید و جنس ما را بخرد. دنیای امروز اقتضائات خودش را دارد. نمی شود به روی خیلی از چیزها در بست. چو در بندی سر از روزن برآرد. روابط صنعتی و اقتصادی هم طوری است که دیگر خیلی نمی شود بین تولید داخل و خارج مرزبندی کرد. اما دراین میان مناسبات دیگری هم پدید آمده اند که می توانند بازار را به نفع داخل عوض کنند. در این یک بحث بین المللی هست و یک بحث داخلی. بحث بین المللی همین چیزی است که به آن اقتصاد دانش بنیان می گوییم.

مردم شاید تحت تاثیر اوامر و نواهی بزرگانشان یا سفارش هنرمندانشان کمپینی راه بیندازند و به خرید کالای ایرانی راضی شوند. شاید با تحریک احساسات بتوانیم رقبای خارجی را از میدان بدر کنیم. اما به صرف این کار به جایی نمی رسیم.

ما باید از گذشته خود درس بگیریم. به صرف تبلیغات و شعار و کمپین و احساسات راه به جایی نخواهیم برد هرچند که این کارهای مقدماتی بسیار ضروری و مهمند.