یکی از مشکلات صنعت، سخت اعتماد کردن به دانشگاههاست که در عالم واقع چنین مسئلهای نیز درست است، چون دانشگاهها تجربه عملی را ندارند، اما در این میان شرکتهای دانشبنیان حلقه مفقوده دانشگاهها و صنعت هستند و پشتیبانی از این شرکتها میتواند راهگشا باشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، شرکتهای دانشبنیان به وجود آمدهاند تا دانش را به محصول مورد نیاز جامعه تبدیل کنند و در کنار آن اشتغالزایی را که مهمترین مسئله این روزهاست حل کنند. در واقع اشتغالزایی مسئله اول اقتصاد کشور است و وقتی با مفهوم دانشبنیان پیوند میخورد میتوان امیدوار بود از دل آن صادرات و ارزآوری نیز متولد شود. همین دو مورد کافی است تا پی به اهمیت این شرکتها ببریم؛ شرکتهایی که تعداد معدودی از آنها به دلیل عدم حمایتهای مادی و معنوی میروند تا از این چرخه موثر خارج شوند؛ شرکتهایی که بیشک در حد و اندازههای خود میتوانند در پویایی اقتصاد نقشی ایفا کنند. در این گزارش تلاش کردهایم با توجه به چنین نقش و جایگاهی با موانع و چالشهای شرکتهای دانشبنیان از طریق شنیدن نقطه نظرات سه مدیر دانشبنیان آشنا شویم. نقطه نظراتی که بیشتر بر مشکلات و موانع پیشروی شرکتهای آنها تمرکز دارد و از شکستها و ناکامیهای آنها و دلایل و موانع روند کند رشد آنها پرده برمیدارد.
چالش اول: ارتباط با دانشگاه
چند سالی میشود که شرکت کنترل فرایند امیرکبیر در میان شرکتهای دانشبنیان جای گرفته و فعالیت میکند. شرکتی که ایده اولیه آن به ذهن دکتر حسین آفریده، رئیس هیئت مدیره رسید و سبب شد شرکت کنترل فرایند امیرکبیر ابزارهای درون چاهی تولید کند؛ ابزار حفاری. محصولی که تنها یک مشتری دارد و آن هم وزارت نفت است.
وحید اسماعیلیثانی مدیرعامل این شرکت معتقد است شرکتهای دانشبنیان در ذات خود میل به همکاری با دانشگاهها را دارند و میگوید: «از آنجا که ما دانشبنیان هستیم مسلما با فارغالتحصیلان خوب دانشگاهها کار میکنیم و برای رسیدن به این مهم با دانشگاهها تفاهمنامه امضاء میکنیم.
ما با دانشگاه امیرکبیر در ارتباطیم و یکی از کارگاههای ما داخل دانشگاه است.» تجربهاندوزی و بهره بردن از تجربه پیشکسوتان یکی از راههای موثر در رسیدن به نتیجه مثبت است و اسماعیلیثانی نیز بر این مسئله تاکید دارد و میگوید: «حضور افراد باتجربه همیشه موثر بوده و نمیشود از کنار آن بیاهمیت گذشت. به همین منظور در شرکت ما بخشی از کار به عهده افراد باتجربه است و از تجربیاتشان بهره میبریم، اما این مسئله را هم از نظر دور نگه نداشتهایم که جوانان امیدها و سرمایههای هر جامعهای هستند.
برای همین قسمت عمده فعالیتها را فارغالتحصیلانی انجام میدهند که اتفاقا تجربه کاری هم ندارند. درواقع کنترل فرایند امیرکبیر توانسته اشتغالزایی داشته باشد؛ هم مستقیم و هم غیرمستقیم. در حال حاضر بیست نفر به شکل مستقیم با شرکت در حال همکاری هستند.» حمایت از فعالیتهای نوپا تاثیر زیادی در روند کاری خواهد داشت و لازم است شرکتها به تناسب اهمیت و حجم فعالیتهایشان مورد حمایت و توجه قرار بگیرند.
مدیرعامل کنترل فرایند امیرکبیر هم بر این مسئله تاکید دارد و میگوید: «در ابتدای کار و در بحث نمونههای اولیه حمایتهای خوبی را تجربه کردیم و توانستیم از صندوق نوآوری و شکوفایی سیصد میلیون تومان وام بگیریم؛ وامی که کمک کرد پروژههایی را که داشتیم، شروع کنیم. البته همه حمایتها همین است و زمانی که کمی کار جدیتر میشود و قراردادهای سنگینتر بسته میشوند و پای ضمانتها به میان میآید، حمایتها ضعیف میشود.
اما در مراحل آزمایشگاهی و نیمهصنعتی حمایتها خوب است.» اسماعیلیثانی البته برای این عدم حمایت دلایلی را مطرح میکند که شاید در نوع خود درست و منطقی باشند: «این عدم حمایت شاید دلایلی داشته باشد؛ دلایلی همچون نداشتن توانایی این حجم از حمایت. شاید هم در اساسنامه محدودیتهایی برای صندوق نوآوری و شکوفایی در این زمینه وجود داشته باشد، شاید هم نمیتوانند به شرکتهای دانشبنیان اعتماد کنند، چون کار بازرگانی انجام نمیدهند تا از نظر مالی وضعیت مناسبی داشته باشند.» واقعیت امر این است که دارایی شرکتهای دانشبنیان دانششان است.
چنین شرکتهایی نمیتوانند توانایی مالی مناسبی داشته باشند، آن هم در سطح قراردادهای بزرگ و برای همین است که حمایت از این شرکتها ضروری است که در بیشتر مواقع ضعیف عمل میشود. مدیرعامل کنترل فرایند امیرکبیر اهمیت حمایتها را اینگونه بازگو میکند: «دانشجویان علاقهمند هستند ایدههای خود را با کنترل فرایند امیرکبیر در میان بگذارند و شرکت نیز از این ایدهها استقبال میکند، اما ایدههای زیادی عملیاتی نمیشوند، چون فارغالتحصیلان قسمت جذاب و تکنولوژیک کار را میبینند و کمتر به قسمت مالی و کاربردی ایده میاندیشند.
اینکه آیا صرفه اقتصادی دارد و میتواند به شکل ثروت دربیاید یا خیر. در حالی که کنترل فرایند امیرکبیر باید منابع خود را نیز در نظر بگیرد. البته اگر حمایتها خوب بود شاید میشد ایدههای بیشتری را عملیاتی کرد. ایدههایی که هر یک برای حل مشکلی مطرح میشوند.» اسماعیلیثانی اعتقاد دارد شرکتهای دانشبنیان به دلیل نبود حمایتها یا ضعف در این بخش مجبور هستند در سرمایهگذاریهای خود روی ایدهها اولویتبندیهایی داشته باشند: «ایدههایی که گرههای بزرگتری از صنعتمان را باز میکنند، در این شرایط متاسفانه ذبح میشوند، چون برای سرمایهگذاری با محدودیت روبهرو هستیم.
صادرات یکی از آرزوهای هر شرکتی برای محصولات خود است و دوست دارد چیزی که تولید میکند در میان محصولات دیگر حرفی برای گفتن داشته باشد. صادرات در حوزهای که کنترل فرایند امیرکبیر فعالیت میکند، کار سختی است، چون در این مسیر شرکتهای بزرگی فعالیت میکنند؛ شرکتهای چندملیتی و چند شرکت بزرگ امریکایی. در چنین شرایطی واقعا نمیشود به صادرات فکر کرد، البته در حال حاضر.»
هر محصولی در هر حوزهای رقبای ریز و درشتی دارد که برای به دست آوردن سهمی از بازار نیاز دارد با آنها رقابت کند. کنترل فرایند امیرکبیر هم از این قاعده مستثنا نیست و رقبای بزرگی بیرون از مرزها دارد که مشتاق به دست آوردن بازار ایران هستند. مدیرعامل شرکت در این باره میگوید: «حمایتها در این زمینه خوب بوده و وزارت نفت تا جایی که توانسته حامی فرایند امیرکبیر بوده است؛ از واگذار کردن کارها گرفته تا سپردن طرحهای پژوهشی. در واقع وزارت نفت در چارچوب قوانین از هیچ حمایتی دریغ نمیکند و خارج از این چارچوب نمیتواند کاری کند.» ضعف شرکتهای دانشبنیان در بعد مالی است و متاسفانه برای دریافت حمایتها ضمانت و وثیقه طلب میشود که این شرکتها از مهیا کردن آن عاجز هستند.
اسماعیلیثانی میگوید: «شرکتهای دانشبنیان اگر توانایی فراهم آوردن وثیقه را داشتند که دیگر نیاز به وام نبود! برای همین نهادهای حمایتی همچون صندوق نوآوری و شکوفایی و... میتوانند در این زمینه یاریرسان شرکتها باشند.» البته شاید این ضعفها به کمکاری مجلس شورای اسلامی برگردد، چون در مجلس کمتر به این موضوع پرداخته شده است و جا دارد که بیشتر این موضوع بررسی و به آن بها داده شود.
البته کوتاهی دیگری نیز وجود دارد که باعث شده تا به امروز این مشکلات حل نشوند و آن هم این است که از افرادی که درگیر شرکتهای دانشبنیان هستند سوالی در این زمینه پرسیده نمیشود؛ به عنوان مثال زمانی که قرار است در موردی تصمیمگیری شود، از افرادی که در این حوزه تجربهای اندوختهاند خواسته نمیشود از مشکلات و موانع و ظرفیتها بگویند تا اگر قرار است تصمیمی گرفته شود، بر مبنای واقعیتها باشد و مشکلی را حل کند، ولی در عمل شاهدیم که چنین تعاملی وجود ندارد. موانع و مشکلات بخش جدا نشدنی هر صنعتی هستند و تنها باید راهحلهای مناسب را یافت.
یکی از مشکلات صنعت، سخت اعتماد کردن به دانشگاههاست که در عالم واقع چنین مسئلهای نیز درست است، چون دانشگاهها تجربه عملی را ندارند، اما در این میان شرکتهای دانشبنیان حلقه مفقوده دانشگاهها و صنعت هستند و پشتیبانی از این شرکتها میتواند راهگشا باشد. با این شرایط همیشه باید به آینده امیدوار بود و آن را ساخت. مدیرعامل کنترل فرایند امیرکبیر میگوید: «راه نجات اقتصاد ما شرکتهای دانشبنیان هستند و نباید در این شکی داشته باشیم. تبدیل علم به صنعت است که ما را در حقیقت از وضعیت فعلی اقتصادی نجات میدهد. این تنها راه است.
چراکه ما زمانی میتوانیم اقتصادی پویا و شکوفا داشته باشیم که فعالیتهایمان ارزشافزوده تولید کند؛ کاری که شرکتهای دانشبنیان بهخوبی آن را بلد هستند. ارزشافزوده این شرکتها خیلی بیشتر از شرکتهای معمولی است که حتی محصول هم دارند. طبیعتا باید روی آنها سرمایهگذاری شود، اما با وضعیت فعلی سرمایهگذاری به جایی نمیرسیم. البته نهتنها به جایی نمیرسیم، بلکه به اعتقاد من هدررفت منابع نیز خواهیم داشت.»
ادامه دارد ...