به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل یادداشت پرویز کرمی مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان و دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم فناوری و اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی بدین شرح است:
دیگر اجازه نداریم این جمله را به کار ببریم: «زمانه عوض شده است.» با سرعت سرسام آور فناوریها در جهان و رسوخ هیولاوار شبکههای اجتماعی در زندگی مردم، باید بگوییم: «دیروز عوض شد.» سرعت تغییرات، دیگر به نسل و دهه و دوره قد نمیدهد، در لحظه همهچیز عوض میشود. بنابراین پافشاری بر روشهای سال گذشته یا دهه گذشته، فاجعه محسوب میشود. خوشبختانه ما از قافله رشد علم و فناوری جهان عقب نماندهایم و خودمان را به این قطار وصل کردهایم؛ اما اینجا که هستیم، از آنچه میخواهیم دورتر است. نیروی انسانی متخصصمان پرشمارتر از دیروز است. فضای اقتصادی و اجتماعی بارزتر شده و تحولات اساسی در حال شکلگیری در بخشهای مختلف کشورمان است. حالا پژوهش، رول اصلی این صحنه را بازی میکند. همه نقشآفرینی پژوهش را در سریال پیشرفت و خودکفایی پذیرفتهاند. پارکهای فناوری، مراکز نوآوری، شتابدهندهها و در یک کلام «زیستبوم کارآفرینی» رونق پیدا کردهاند. شرکتهای دانشبنیان به شکلی شوقانگیز، در حال رشد هستند. تجاریسازی ایده تا محصول، فرهنگ شده و وارد زندگی بچههای تحصیلکرده شده است. محصولات و خدمات فناورانه با مهر «ایرانساخت»، آرامآرام در بازار کشور شکوفه کردهاند. بخشی از بدنه پژوهش به بخش خصوصی تکیه کرده و درصدد روی پای خود ایستادن است، اما همچنان تنه تنومند پژوهشمان، در دامان عروس هزارداماد دولت آرام گرفته. به طوری که انگار قرار نیست حالاحالاها روی پای خود بایستد، بدود، بالا و پایین بپرد و بزرگ شود.
حقیقت این است که در فرهنگ عمومی ما، حتی در ذهن و ضمیر مدیران اجرایی، «پژوهش» یک امر تجملی و تشریفاتی است و در عالم واقع هیچکدام از کارهای ما موقوف پژوهش نیست. اینکه میبینید موقع تقسیم بودجه، کمترین حد ممکن را به پژوهش اختصاص میدهند و حتی از واریز همان هم در حساب پژوهش طفره میروند، دلیلش این است که مشکلی را حل نمیکند و ضرورت و اهمیت آن ملموس و تبیینشده نیست. مثلا خیلی از برنامههای صدا و سیما، روی کاغذ محتاج تحقیق و پژوهش است. لازم است که قبل از ساخت فیلم یا تولید برنامه، پژوهشگران بنشینند و مقدمات پژوهشی کار را فراهم آورند. روی کاغذ چنین وانمود میشود که تا ستون تحقیقات استوار نشود، برنامهساز نمیتواند برنامهاش را بسازد؛ اما همه میدانیم که در عمل، تحقیقات و پژوهش جزو تجملات کار است و میشود به اسم آن بودجه گرفت و به کام بخشهای دیگر خرج کرد. روی چارت سازمانی و مطابق «بحثهای نظری» هر سازمان و موسسهای بخش تحقیق و توسعه دارد. فرنگیها به آن R&D میگویند، آن را جدی میگیرند و روی آن سرمایهگذاریهای کلانی میکنند. اینطور که از شواهد و قرائن پیداست، مغز متفکر هر موسسهای «آر اند دی» آنجاست و بخش تحقیق و توسعه است که موفقیت و پیشرفت آن موسسه را باعث میشود. با این حال وقتی ما به پای عمل میرسیم، ناخواسته تحقیق و توسعه را غیرضروری و تجملاتی میانگاریم و صرفا برای خالی نبودن عریضه است که پژوهشگران را استخدام میکنیم و هزینههایی را نیز برای آن اختصاص میدهیم. ضمن اینکه در عمل تصمیمات اجرایی ما منتظر رای و نظر پژوهشگران نمیماند.
فاجعه اصلی ما در اینجاست که خود پژوهشکدهها هم به صوری و بیاهمیت بودن کار خود واقفند و میدانند برای سر پا ماندن چارهای ندارند جز اینکه برای گرفتن بودجه چانه بزنند و برای گرفتن سهم خود همه رقم تلاشی بکنند. نصف بیشتر انرژی موسسات پژوهشی صرف همین کارهای مالی و اداری میشود و آنها مجبورند تا به ترفندهای عجیب و غریب سهم خود را از امکانات دولتی - حتی خصوصی - بگیرند.
در سخنرانیها، در مناسبتهای علمی،
در مقام حرف، احدی نیست که ضرورت پژوهش را منکر شود، اما در عمل قضایا
چنان پیچیده است که از پژوهشکدهها تعبیر به چاه ویل میشود. یعنی تصور
چنین است که در این مرکز متناسب با پولی که خرج میشود، آشی پخته نمیشود،
پخته هم بشود سیر نمیکند و به کام خوش نمینشیند. همین الان اگر پژوهشهای
علمی - اجتماعی - فرهنگی را در رشتههای مختلف فهرست کنید، میبینید که
تصور تجملات و تشریفات چندان هم بیوجه نیست. کلی پژوهشهای جورواجور روی
دستمان باد کرده که نمیدانیم با آنها چه کنیم. بعضی از پژوهشها آنقدر
کلیاند که هیچ گرهی را باز نمیکند، بعضیها هم آنقدر جزئی و بیارتباط
با فضای امروز کشورند که باز هم به درد نمیخورند. در این سالهای اخیر در
مدارس، خصوصا مدارس غیردولتی، از بچهها میخواهند که کار تحقیقاتی کنند که
اگر جدی باشد بهترین کار است و موثر. معلم موضوعی را پای تخته مینویسد و
بچهها یک هفته، ده روز دنبال آن موضوع میروند که دربارهاش تحقیق کنند؛
اما زحمت اصلی این تحقیقات به عهده پدر و مادرهاست تا در دنیای مجازی سرچ
کنند و چند صفحه را سیاه کنند و اصطلاحا «کپی پیست». و خیلی زود بچهها
میفهمند و آموزش میبینند که این کار فرمالیته است و به کار کسی نمیآید و
رفع تکلیف است.
تقریبا وضعیت پژوهش در ابعاد بزرگتر هم همین است. نه اینکه پژوهشگران
شیوه کار را بلد نباشند یا خدایی نکرده از کار بزنند و از زیر کار در
بروند؛ نه. انصاف این است که ما پژوهشگران قابلی داریم و خیلی از پژوهشگران
ما در خارج از کشور متصدی پروژههای کلان و بااهمیت میشوند. مشکل اصلی،
سازماندهی نظام اداری - مالی، ساختار اجرا و وضعیت و نوع نگاه
پژوهشکدههاست. اکثر پژوهشکدههای ما متکی به بودجه دولتیاند یا وابستگی
سفت و سخت به دانشکدهها دارند. درواقع پژوهش به یک امر فرعی در نظام
آموزشی بدل شده است و عمده وظایفش در گرفتن پروژههای دولتی خلاصه میشود و
پژوهش برای پژوهش. دانشگاههای دولتی طرف قرارداد با دولتند تا از او
پروژه بگیرند و تحقیق کنند. گاهی این پروژهها تبدیل به کار روتین و روزمره
اداری میشود و پژوهشگران شبیه به کارمندان یک موسسه، مطابق ساعت کاری و
حضور حقوق میگیرند و اصلا معلوم نیست متولی این پروژه کیست و برای کجا. به
هر ضرب و زوری هست، موسسات پژوهشی این حقوقها را تامین میکنند، اما چیزی
که هست به پای پژوهش که میرسند، تماما دلشان خون است از کسری بودجه و
بیپولی. تقریبا تمام دلسوزانی که از دور و نزدیک دستی بر آتش پژوهش دارند،
معتقدند که باید این سیستم اصلاح شود و پژوهش در جایگاه اصلیاش قرار
گیرد. صرفا به عنوان یک روش اصلاحی در سالهای اخیر چنین تصویب شد که
بودجهها نه به امر کلی پژوهش، بلکه به پروژههای تعریفشده اختصاص یابد.
پروژهای از صفر تا صد برآورد هزینه میشود و پژوهشگران بر سر آن کار
میروند تا به فرجامش برسانند.
درواقع اینجا ما احتیاج به تحولی اساسی در ساختارهای پژوهش و فناوری داریم. در درازمدت از این تحول گریزی نیست. ضمن اینکه وضعیت علمی کشور نیز تغییر کرده و با توجه به افزایش چشمگیر نیروی انسانی متخصص لازم است تا فرم و محتوای پژوهش نیز تغییر کند. هم نیازهای جدید اقتصادی پیش آمده، هم دنیا تغییر کرده، هم توسعه به مرحلهای جدیتر رسیده، هم بخش خصوصی قدرت و قوت بیشتری پیدا کرده. بحث اقتصاد دانشبنیان هم هست و شرکتهای دانشبنیان هم امروز در ابعادی وسیع به منصه ظهور رسیدهاند. یادمان باشد که تکنولوژی هم توسعه فوقالعادهای پیدا کرده و تا حدود زیادی انحصارش از بین رفته. امروز که من و شما در اینباره صحبت میکنیم، بیش از سه هزار شرکت دانشبنیان در ایران فعال شدهاند. ضمن اینکه نسبت دولت هم با بخش خصوصی تغییر کرده. پس لازم است پژوهشکدهها نیز تغییر کنند، تغییر رویکرد دهند و با بخش خصوصی وارد رابطهای جدید شوند.
بحث بومیشدن تحقیقات هم حائز اهمیت است و باید جدیاش گرفت. درواقع دولت به جای اینکه خود به عناوین مختلف متصدی امر پژوهش باشد، بهتر است کنار بایستد و بستر مناسبی فراهم کند تا پژوهشگاهها به کار و بار خود برسند و از همین طریق تولید درآمد کنند. اتفاقا در همهجای دنیا پژوهش پولساز است و میتواند در قبال ارائه تحقیقات، مزد قابل ملاحظهای بگیرد. لذا مهمترین کاری که باید بکنیم همین اصلاح ساختار پژوهش است. پژوهشی ماندگار است و دیده میشود که به بازار و نیاز مردم و جامعه متصل شود.
پژوهش از دل دانشگاه برمیخیزد و آنهایی هم که گذرشان به دانشگاه افتاده، میدانند که قصه چیست. هنوز پژوهش، برادریاش را به صنعت و بازار ثابت نکرده است، اما دائما ادعای ارث و میراث از او دارد. پای رسانه در عرصه صنعت و بازار، لنگ میزند. وجه تبلیغ و تهییج برایشان مهمتر و حیاتیتر از بُعد فرهنگسازی است. رسانه، واسطه درستی بین دانشگاه، پژوهشگاه، کارگاه و فروشگاه است، اما هر کس ساز خودش را میزند، داد خودش را سر میدهد و آخر داستان هم، گوش جملگی از حرف حساب خالی است. شاید لازم باشد یکبار برای همیشه، همه طرفهای مرتبط با پژوهش، ضعف و کاستیشان را بپذیرند و تقصیرات را بر گردن دیگری آویزان نکنند. آنگاه فصل تازه از راه خواهد رسید.