یکی از مهم ترین مشکلات شرکت های ایرانی در عدم توجه و شاید غفلت از مفهوم دقیق این کلمه است. آن کلمه Marketing Concept است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، خیلی وقت بود که میخواستم موضوعی را که همه ما بارها و بارها آن را شنیده ایم و در کتاب ها خوانده ایم را باز هم تکرار کنم. معتقدم که یکی از مهم ترین مشکلات شرکت های ایرانی در عدم توجه و شاید غفلت از مفهوم دقیق این کلمه است. آن کلمه Marketing Concept است.
فراموش نکنیم که بازاریابی، قبل از اینکه یک واحد و دپارتمان سازمانی باشد، یک کانسپت است. یا بهتر بگویم یک فلسفه کسب و کار است که حرف اصلی آن هم این است که تمام اقدامات و فعالیت های شرکت باید متمرکز بر نیاز مشتری باشد. یعنی هر کاری که انجام می دهیم، در هر سمت و دپارتمانی که در سازمان فعالیت می کنیم، تمرکز اصلی بر نیاز مشتری باید باشد.
این نوع فلسفه ی کسب و کار به ما می گوید که فعالیت های بازاریابی و به طور خاص تر، برندینگ، در دپارتمان و واحد بازاریابی در سازمان خلاصه نمی شود بلکه موضوعی است که از سطوح بالایی سازمان و هئیت مدیره گرفته تا مدیران و کارشناسان و حتی کارگران خط تولید و فروشندگان، تمامأ درگیر فرایند برندینگ می شوند. همه شما بزرگواران اطلاع دارید و واقف هستید که برندهای بزرگ جهانی به واسطه فعالیت های ظاهری برند(لوگو، رنگ، شعار، جینگل سازمانی و ....) به یک برند قدرمتند تبدیل نشده اند بلکه عنصری مهم تر از این در پشت پرده قضیه وجود دارد که در شرکت های ما و حتی در بسیاری از کتاب ها دیده نمی شود و آن به عقیده بنده، درک درست marketing concept است. دقت داشته باشید که کسی منکر ابعاد ظاهری برند نیست و قطعآ لازم است اما کافی نیست. درست مثل فردی می ماند که ظاهر خود را درست کرده ولی در باطن(اخلاق و شخصیت و ...) مشکل دارد. همه ما، به تجربه متوجه شده ایم که این افراد شاید بتوانند برای یک دوره ی کوتاه مدت به هدف خود برسند ولی مطمئنا در بلند مدت در رسیدن به هدف با مشکل مواجهه خواهند شد.
سخن نهایی اینکه اگرچه دپارتمان بازاریابی در سازمان متصدی انجام این امور است اما برای موفقیت بیش تر، این نوع فلسفه کسب و کار باید در تمام شریان های حیاتی سازمان جریان داشته باشد.