پرویز کرمی؛ مشاور معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری در یادداشتی ضمن اشاره به اینکه اقتصاد دیجیتال یا اقتصاد فردا، جلوجلو پیش‌قراول‌هایی فرستاده که بیرون از مناسبات سنت، بی‌دفتر و دستک و کارخانه و حتی بی‌اعتنا به عرضه‌ها و تقاضاهای بازار، تولید ثروت کنند، آورده است: بهترین فضای کسب‌و‌کار، زیست‌بوم فناوری است، کافی است دولت نسبت به شناخت و حمایت اقتصاد دیجیتال، به‌ویژه اقتصاد دانش‌بنیان همت گمارد تا راه‌های فراهم آوردن زیست‌بوم فناوری را در دستور کار خود قرار دهد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل یادداشت پرویز کرمی مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان و دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم فناوری و اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی بدین شرح است:

دنیا عوض شده اما عموم حکمرانان دنیا کماکان به پرگار سابقند و تلقی‌شان از علم و اقتصاد و قدرت - اگر نگوییم تاریخ مصرف گذشته - قدیمی و سنتی است. نسل جدیدی به دنیا آمده‌اند که دنیا را از زاویه دیگری می‌بینند و علم و اقتصاد و قدرت را با تعابیر جدیدی معنا می‌کنند. اگر شما متعلق به دوران قدیم باشید و از چیزی که جوانان در پی آن هستند سر درنیاورید، به طور قطع نمی‌توانید بنشینید و با آن‌ها دیالوگ کنید. دیالوگ هم کنید، دچار سوءتفاهم می‌شوید و چیزی از شیوه و هدف آن‌ها دستگیرتان نمی‌شود. به‌خصوص در مباحث اقتصادی ترم‌های جدیدی زاییده شده‌اند که درکشان برای «قدیمی»ها سخت است.

کافی است با دور و بری‌های پا به سن گذاشته خود - ولو تحصیلکرده‌ها و اهل فن - درباره مثلا سودآوری فیس‌بوک و تلگرام صحبت کنید تا حسابی دستتان بیاید که ذهن‌های قدیمی تا چه حد از مفاهیم جدید بیگانه‌اند. هنوز از خیلی از مدیران، خیلی از آن‌ها که کار و رشته‌شان کسب ثروت است، عملی و نظری نمی‌دانند صاحبان فیس‌بوک یا تلگرام از کجا پول درمی‌آورند. نمی‌دانند که فی‌المثل در «آپارات» چه اتفاقی می‌افتد که ارزشش بالا می‌رود و کسب‌و‌کارش رونق می‌گیرد.
Vc یا صندوق های ریسک پذیر یا جسورانه چه می کند «ما» عموما وقتی می‌گوییم رونق اقتصادی و افزایش سود، در ذهن کارخانه‌های مدرن و پر‌کارگری را تصور می‌کنیم که تراز مالی‌شان مثبت است و تولیداتشان به بازار نرسیده، فروش می‌رود. از دید ما رونق بازار مساوی رونق بنگاه‌های اقتصادی است که از مدیران هوشمندشان، از مناسبات عرضه و تقاضا بیشترین بهره را می‌برند و با سرمایه‌گذاری‌های به‌موقع یک تومان خود را ده تومان می‌کنند. البته هنوز هم بخش اصلی اقتصاد و بازار به همان شیوه‌های سنتی اداره می‌شوند. صنایع سنگین و سبک همچنان در مناسبات قدیمی سود می‌برند یا زیان می‌کنند.

هنوز هم صنعت احتیاج به فولاد و آهن و دستگاه دارد و صنعت‌کارانی هستند که این نیاز را برآورده می‌کنند، بازرگانانی هم هستند که از این وساطت سود می‌برند. هنوز هم چرخ‌های اصلی اقتصاد را کارگزارن قدیمی می‌چرخانند و دنیا را پیش می‌برند، اما اقتصاد دیجیتال یا اقتصاد فردا، جلوجلو پیش‌قراول‌هایی فرستاده که بیرون از مناسبات سنت، بی‌دفتر و دستک و کارخانه و حتی بی‌اعتنا به عرضه‌ها و تقاضاهای بازار تولید ثروت می‌کنند و رسما از «هیچ» پول درمی‌آورند.

در جایی مثل تلگرام هیچ کالایی فیزیکی تولید نمی‌شود. صرفا صاحبان این اپلیکیشن چیزی را می‌فروشند که توضیحش سخت است. گوگل با مدیریت و فروش بیگ‌دیتا درآمدی کسب کرده که همه سرمایه‌داران را به تعجب واداشته. کارتل‌های نفتی تقریبا ساز‌و‌کارشان معلوم است. این‌که یک شرکت بزرگ نفت کشوری روی اقیانوس با کشوری دیگر معامله کند، امری متعارف است و حتی اگر آمیخته با سیاسی‌کاری و رانت و اعمال قدرت باشد، برای همه قابل تصور است که چه اتفاقی می‌افتد. اما فیس‌بوک نه ناو دارد، نه بین فروشنده و خریدار دلالی می‌کند. همین الان در اینستاگرام فروشنده‌های خرد و درشتی هستند که با تبلیغات اینترنتی سعی می‌کنند برای خود مشتری دست و پا کنند.

از دور هم می‌شود فهمید که کسب‌و‌کارهای اینترنتی رونق گرفته‌اند و ارقام قابل توجهی در این بازار به گردش درآمده. اما از این معامله‌ها چه چیزی به اینستاگرام می‌رسد؟ از این بالاتر به دولت یا شرکتی که پهنای باند در اختیار این کاربران قرار می‌دهد، چه می‌رسد؟ طبق حساب و کتاب سرانگشتی، دولت از افزایش باندی که در سال‌های اخیر فراهم آورده، چیزی کمتر از سه هزار میلیارد درآمد به دست می‌آورد. با توجه به عدد و رقم‌های اختلاس، این درآمدها آن‌قدر هم دندان‌گیر نیست تا بگوییم سود پهنای باند به جیب دولت ریخته می‌شود.

در واقع سود اصلی چیز دیگر و جای دیگری است. در اصل ناآگاهی عمومی ما هم متوجه همین بخش است و این‌که ذهن سنتی ما اجازه نمی‌دهد تا به ظرایف و دقایق اشکال جدید بیزینس وقوف یابیم و درآمدهایی هزاران برابر این چند میلیارد را کسب کنیم. امروز اگر سودآورترین بیزینس‌های دنیا را فهرست کنیم، بعد از نفت و اینترتیمنت، به چیزها و جاهایی می‌رسیم که کاملا جدید و نوظهورند و به همین دلیل ناشناخته می‌نمایند.

بر این اساس بیزینس‌من‌هایی هم که در این پدیده‌های نوظهور کار می‌کنند، ناشناخته‌اند و اذهان قدیمی از درکشان عاجزند. این‌جا نوعی از هوشیاری و زیرکی و فطانت به چشم می‌خورد که مسبوق به سابقه نیست و اکثر مردم از آن‌ها سر درنمی‌آورند. چون از آن‌ها سر درنمی‌آورند، توانایی آن‌ها را هم نمی‌دانند. یعنی تشخیص این‌که در فضای مجازی چه بیزینسی می‌گیرد و به سودآوری می‌رسد و چه بیزینسی نمی‌گیرد و شکست می‌خورد - به همین دلیل که نوظهور است - کار سختی است و از عهده همه‌کس برنمی‌آید.

ما می‌شنویم که فلان شرکت از یک زیرپله - یا گاراژ - شروع کرد و یک سال بعد تبدیل به غول اقتصادی شد، اما همین که می‌خواهیم تبیینش کنیم، می‌بینیم که از خیلی از ماجراهای ریز و درشت آن سر درنمی‌آوریم.صریح بگویم؛ عموم سازمانهای ما نیازهایی را می‌فهمند که قدیمی و سنتی‌اند. آن‌ها می‌دانند که سالانه یک تا دو میلیون شغل باید برای جوانان دست و پا کنند و با ایجاد کارخانه و مدرسه و بیمارستان و ورزشگاه و راه‌آهن و از این قبیل و با صرف هزینه‌های هنگفت سعی می‌کنند تا این نیاز را مرتفع سازند. اما شکل‌هایی از کارآفرینی مدرن به منصه ظهور رسیده‌اند که نه از دولت پول می‌خواهند و نه امکانات. آن‌ها صرفا نیاز به تسهیل گری و فضای کسب‌و‌کار دارند و همین که این فضا آماده شود، زیرکان و هوشیاران بیزینس‌هایی تعریف می‌کنند که نه‌تنها نرخ بیکاری را پایین می‌آورد، بلکه تولید ثروت را بالا می‌برد.

وقتی می‌گوییم زیست بوم کارآفرینی فناورانه و فضای کسب‌و‌کار نباید دنبال جای عجیب و غریبی برویم. گاهی افزایش ساده پهنای باند اینترنتی فرصت مغتنمی را فراهم می‌آورد تا چند جوان خوش‌فکر یک سیستم حمل‌و‌نقل ارزان و کارآمد و مفید را طراحی کنند و از «هیچ» پول دربیاورند. سال‌های سال مردم از تاکسی یا کامیون حمل بار استفاده می‌کردند و به این طرف و آن طرف می‌رفتند. آژانس‌های تلفنی هم با حداقلی سرمایه‌گذاری می‌توانستند سهمی از این حمل‌و‌نقل را از آن خود کنند. اما حالا با تاسیس چند اپ هوشمندانه، تازه حساب کار دست ملت آمده که چه رقم قابل توجهی در این حمل‌و‌نقل به گردش در‌می‌آید و از قبل آن چه سود هنگفتی را می‌توان تولید کرد.

در این میان نه‌تنها نرخ حمل‌و‌نقل بالا نرفته، بلکه درصد قابل توجهی پایین آمد. اما در عین حال ثروت فراوانی را نیز تولید کرده. این اتفاق در غذا، خدمات، مسکن کالا
و حتی تکنولوژی نو و باقی نیازهای ساده و دم‌دستی زندگی هم می‌تواند بیفتد و ضمن پایین آوردن هزینه، سود را چند برابر کند. در این‌جا دولت نه‌تنها نباید هزینه کند، بلکه می‌تواند به شکل قانونی در این سود شریک شود. البته به شرطی که فضای کسب‌و‌کار را برای دیگران - خصوصا جوانان هوشمند و زیرک - فراهم آورد. فضایی که اتفاقا در خیلی از موارد مجازی است و صرفا در حد افزایش پهنای باند و تسهیل فناوری اطلاعات خلاصه می‌شود.

بهترین فضای کسب‌و‌کار زیست‌بوم فناوری است، کافی است دولت نسبت به شناخت و حمایت اقتصاد دیجیتال، به‌ویژه اقتصاد دانش‌بنیان همت گمارد تا راه‌های فراهم آوردن زیست‌بوم فناوری را در دستور کار خود قرار دهد.

زیست‌بوم فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان می‌تواند برای دولت و جامعه تبدیل به راه‌های میانبری شود که نه‌تنها بارهای سنگینی را از روی دوش خود بردارد، بلکه در سود شراکت کند و نفع ببرد. ایضا با این کار نرخ بیکاری را پایین بیاورد و با کمترین ریسک و هزینه از سختی‌های دوره رکود عبور کند.