رئیس بنیاد ملی نخبگان می‌گوید: اگر کسب و کارهای سنتی خودشان را با فضای جدید منطبق نکنند در مقابل استارتاپ‌ها محکوم به شکست هستند.  او با رد آمارهای عجیب و غریب از فرار مغزها عقیده دارد که اکوسیستم درست استارتاپی مهم‌ترین و بهترین راهکار برای بازگشت نخبگانی است که از کشور رفته‌اند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری به نقل از روزنامه همشهری، پیدا کردن وقت مصاحبه میان جلسات مختلف و سخنرانی ها و مشغله سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری کاری بسیار سخت و طاقت فرسا است. او با ۴۶ سال سن علاوه بر این سمت،  رئیس بنیاد ملی نخبگان هم هست و به همین خاطر نامش برای خیلی از جوان‌های دانشجو و فعالان حوزه استارتاپ آشناست.

مشروح مصاحبه سورنا ستاری؛ معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری با روزنامه همشهری بدین شرح است:

در اتاق کار سورنا ستاری مدل چند جنگنده از جمله جنگنده آذرخش که به خاطرش نشان درجه یک هنری را از رهبری دریافت کرده نظر را جلب می کنند و خیلی ها را به یاد پدر شهید سرلشکر منصور ستاری می اندازد.  در ۵ سال اخیر سورنا ستاری تمام قد برای حمایت از اقتصاد دانش بنیان ایستاده است.  کاری که می گوید گروهی در ابتدا به خاطرش مسخره اش می کردند. از سال ۱۳۹۲ که سورنا ستاری با مدرک دکترای مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف این پست را در اختیار گرفته حمایت از خلاقیت و نوآوری را در راس برنامه های خود قرار داده و بارها به تزریق پول نفت و خام فروشی تاخته است.  مصاحبه اختصاصی با همشهری هم ابائی از انتقاد از بخش‌های مختلف و کارهای نادرست انجام شده در گذشته چه در اقتصاد و در صنعت ندارد.  ستاری با اشاره مجدد به همین موارد تاکید دارد اگر کسب و کارهای سنتی خودشان را با فضای جدید منطبق نکنند در مقابل استارتاپ ها محکوم به شکست هستند.  او با رد آمارهای عجیب و غریب از فرار مغزها عقیده دارد که اکوسیستم درست استارتاپی مهم ترین و بهترین راهکار برای بازگشت نخبگان ای است که از کشور رفته اند.

درباره بحث مهاجرت دانشجویان ایرانی یا بهتر بگویم تحصیلات تکمیلی آمارهای مختلفی منتشر شده است. بعضیها هم ابراز نگرانی می کنند. آمار درست و دقیقی درباره میزان خروج دانشجویان از کشور داریم؟

در بحث مهاجرت به خاطر آمارهای نادرستی که ذکر می شود ظلم بزرگی به کشور شده است. من همیشه سعی می کنم این مسئله را با اتکا به منبع خارجی بگویم. در بنیاد نخبگان هم هر سال یکبار بچه ها را پایش می کنیم که گزارش جدید آن هم به زودی منتشر می شود. در ابتدای انقلاب ۱۷۰ هزار دانشجو در داخل ایران و ۱۰۰ هزار دانشجو خارج کشور داشتیم؛ یعنی بیشتر از ۳۰ درصد دانشجویان ایرانی در خارج کشور تحصیل می کردند. از این ۱۰۰ هزار دانشجوی خارج از کشور ۵۷هزار نفرشان در آمریکا بودند. یعنی دانشجویان ایرانی بزرگترین کلونی دانشجوی خارجی در آمریکا بودند. هم اکنون ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجو داریم که ۴۸هزار دانشجو خارج از ایران هستند؛ یعنی یک درصد ۵۷هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا هم به ۱۰ هزار و ۵۰۰نفر کاهش پیدا کرده است. رتبه ما در آمریکا از نظر تعداد دانشجویان اکنون سیزدهم است. چین ۳۳۰ هزار دانشجو و عربستان ۵ برابر ایران در آمریکا دانشجو دارند. درباره مهاجرت به صورت کلی مقصد دانشجویان ما آمریکا، کانادا و استرالیاست. اعداد و ارقام این ماجرا هم پوشیده و پنهان نیست و همه آمارها مثلا در سایت های مهاجرت آنها به تفکیک وجود دارد. ما در این سال ها مثلا بین ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ کل مهاجرتی که داشته ایم ۱۳۵ هزار نفر بوده است؛ یعنی متوسط زیر ۳۰ هزار نفر در سال این کل مهاجرت است؛ یعنی خانواده شامل جوان، بچه و پدر و مادر که بخشی از اینها دانشجو هستند.
واقعا باید از خروج این تعداد دانشجویی که گفتید نگران باشیم؟ بحث اصلی ما درباره بچه های دانشجو این نیست که جلوی خروج آنها را بگیریم. اصولا مهاجرت پدیده بدی نیست. مهاجرت و خروج از کشور پدیده درست و واقعی است که باید اتفاق بیفتد. نمی شود سیستم آموزشی کشورمان با خارج تبادل نداشته باشد. در کشاورزی بحثی وجود دارد که اگر مثلا دور یک باغچه را کامل ببندید بعد از مدتی از بین می رود. باید تبادل وجود داشته باشد و حتی آن را توسعه دهیم. باید شرایطی باشد که بچه های دانشجوی ما به کشور بیایند و بروند. ما گیر و مشکل اصلی مان این است که عدد ماندگاری مان در خارج از کشور زیاد است؛ یعنی می روند و به کشور باز نمی گردند. هدف اصلی بنیاد نخبگان در چند سال اخیر تلاش برای بازگشت بچه های به اصطلاح الیت و ممتاز به کشور بوده است.

الان تعداد افرادی که بازگشته اند نزدیک به هزار نفر شده است. یک سال است که تمرکز اصلی ما ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیاست. بحث اصلی ما هم حمایت مادی نیست؛ هر چند پول های اندکی در این میان خرج می کنیم اما مهم این است که بتوانیم آن نت ورک یا شبکه را در اختیار بچه های خارج از کشور قرار دهیم. برای اینکه بتوانند بیایند، بروند، سخنرانی یا ورکشاپ شان را داشته باشند. هدف هم این بوده که این چرخش مغزها اتفاق بیفتد.

شاید واقعا مسئله همین باشد که خیلی ها که برای مثلا تحصیلات تکمیلی از کشور می روند دیگر برنمی گردند. خیلی ها نگران هستند که خیلی از نخبه های ما به جای اینکه کمکی برای کشور باشند تبعه و مقیم کشورهای دیگر می‌شوند.

واقعیت این است که در بحث درصد بازگشت، ما جزو کشورهایی هستیم که وضعیت خوبی نداریم. درباره آمریکا اگر به صورت خاص بخواهیم حرف بزنیم بیشترین درصد ماندگاری وجود دارد. درصد ماندگاری دانشجویان مهندسی در این سیستم از همه بیشتر و در حدود ۶۵درصد است. ۶۵درصد دانشجویان خارجی دکترای مهندسی و علوم پایه به طور متوسط در آمریکا ماندگار می شوند. این عدد مثلا برای تایوانی ها ۲۳ درصد است، برای چینی ها ۸۵ درصد است و برای ایران یک مقدار بالاتر از چینی هاست. این مسئله ای است که باید آن را حل کنیم. ما باید زمینه بازگشت این افراد را فراهم کنیم. مسئله پول نیست؛ باید شرایط و زمینه را برایشان فراهم کنیم. مهم ترین پلتفرم بازگشت بچه های ما در خارج به کشور استارتاپ ها هستند. می توانم خیلی ها را نام ببرم که از بچه های نخبه ایرانی بودند، به خارج از کشور رفته بودند وحالا برای استارتاپ ها بازگشته اند. ما در سیستم دانشگاهی مان نمی توانستیم این بچه ها را سر کار ببریم که مثلا هیأت علمی باشند. بچه هایی داریم که با حقوق سالانه ۶۰۰هزار دلار دارند باز می گردند و در استارتاپ ها فعالیت می کنند. محیط کسب و کار است که باید درست شود. این همان ماجرای تعارض ما با محیط سنتی است و ما  درگیر این ماجرا هستیم.

به نظرتان محیط کسب و کار جدید و استارتاپ ها می توانند این مشکل را حل کنند؟

شما تا دیروز ببینید مدیریت تاکسیرانی در دست چه کسانی بود و حالا مدیریت این بخش در دست چه شرکت ها و چه افرادی است. همین محیط دارد به صورت مرتب اصلاح می شود. کسانی که بالای سر این مدیریت ها قرار می گیرند همین بچه های المپیادی و نفر اول کنکور هستند. این محیط کسب و کار جدید است که باعث بازگشت بچه ها می شود؛ محیطی که اقتصاد شما پایه اش آدم و مغز باشد. در این صورت است که می شود بچه های خودمان را باز گردانیم. این بچه ها که به خاطر دادن پول برنمی گردند. ارزش این بچه ها  را باید بدانیم. کسانی که بر می گردند ۲ تا ۳ میلیارد تومان برای هر کدام شان آمریکایی ها هزینه  کرده اند. اکثرشان با بورس آن طرف رفته اند. ۳۵  تا ۳۶ درصد دانشجوهای ما بر عکس عربستان بورسیه کامل هستند. بسیاری از بچه هایی که باز می گردند مثلا در گوگل، آی بی ام، مایکروسافت و اوبر کار کرده اند؛ یعنی دانش مهمی را به کشور می آورند. این پایه اقتصاد آینده است.

پس به نظرتان در این زمینه وضع‌مان بد هم نیست؟

ما همیشه با مقداری بالا و پایین مهاجرت دانشجویان را داشته ایم ولی در مجموع عدد آن نسبت به تعداد کل دانشجویان مان خیلی پایین است؛ یعنی ما مثلا ۱۰ هزار و ۵۰۰ دانشجو در آمریکا داریم که خیلی کم است. از نظر من رتبه قابل قبولی نیست. اصلا من می گویم چرا اینقدر کم دانشجو در آمریکا داریم؟ داشتن ۴۸هزار دانشجو در خارج از کشور به نظر من خیلی کم است.

پس رفتن و تحصیل در خارج از کشور مشکل اصلی نیست و شما حتی از این ماجرا استقبال می کنید. پس فرار مغزها که سال هاست شنیده می شود درباره چه موردی است که درباره اش هشدار می دهند؟

موضوع رفتن دانشجوها نیست. ما باید ساختاری درست کنیم که دانشجویان مان بروند و بر گردند. یعنی دانش را به کشور بیاورند. این اسمش فرار مغزها نیست. موضوع فرار مغزها به جای یک مسئله علمی تبدیل به یک موضوع سیاسی شده است. چطور زمانی که ما ۳۰ درصد دانشجودر خارج داشتیم فرار مغزها در کار نبود و کسی درباره اش حرف نمی زد؟ باید مسئله را کاملا علمی ببینیم. کسی نمی گوید چنین پدیده ای وجود ندارد اما باید بر اساس آمارهای درست و دقیق باشد. ما باید تبادلات را حتی زیادتر کنیم. فرار مغزها تبدیل شده به یک مسئله سیاسی و باعث شد مثلا بورس هایمان را قطع و مرتب فضا را بسته تر کنیم. بعد جایی هم مثلا ۴ نفر از نفرات اول کشور را تصاویر شان را نشان می دهند و می گویند اینها خارج از کشور هستند. خب، بله هستند، چه ایرادی دارد خارج از کشور باشند؟ موضوع این است زمینه را فراهم کنیم که بتوانند این افراد بیایند و بروند و با بچه های داخل کشور همکاری کنند. ۲ تا ۳ برابر این تعداد دانشجوی کنونی هم در خارج از کشور داشته باشیم تازه به شاخص نرمال و طبیعی دنیا می رسیم.

یعنی می توانیم امیدوار باشیم که با پیشرفت در این فضا درصد ماندگاری دانشجوهای مان به تدریج کمتر شود؟
ببینید یک زمانی سیلیکون‌ولی در کالیفرنیا بود؛ حالا سیلیکون ولی در بنگلور هند است، در سوژو است، در پکن است. این به خاطر بازگشت همین بچه هاست و همین مسئله تبدیل به یک مشکل برای آمریکایی ها شده است. اخیرا در یکی از راهبردهای سیاست خارجی ترامپ تأکید شده که این کشور دانشجویان خارجی اش را  محدود کند. چون این دانشجویان دانش آمریکا را بر می دارند و به کشورهای خودشان می برند. یک زمانی بود که دانشجویان مثلا از آمریکا برنمی گشتند. اکنون این روند در حال برعکس شدن است. اکنون همه پز و قدرت آمریکا در شرکت های تکنولوژی و فناوری این کشور است. کسی دیگر در دنیا اکنون پز به فولادسازی، تولید سیمان یا حتی پتروشیمی نمی دهد. همه پز و قدرت شان روی حوزه های تک است. بسیاری از شرکت های های تک حالا در آمریکا مدیر عامل و بنیانگذاران شان خارجی هستند.

ولی نگرانی زیادی درباره همین افرادی که مثلا با رتبه ها و هوش خوب یا به اصطلاح نخبه از کشور خارج می شوند و باز نمی گردند وجود دارد. نمونه اش همکلاسی شما مریم میرزاخانی بود. زمانی که ایشان فوت کردند خیلی ها افسوس خوردند که چرا به ایران بازنگشته بود. گروهی هم می گفتند اگر به ایران آمده بود نهایت می توانست استاد دانشگاه شود و پیشرفت هایش را نداشت. معاونت علمی چه برنامه ای دارد که به قول ش ما این بچه ها، به قول مشهور از کشور بریده نشوند و ناامید از بازگشت به کشور نباشند؟

خانم میرزاخانی را همانطور که گفتید من در دانشگاه از نزدیک می دیدم. میرزاخانی یک فرشته بود که فکر می کنم در تاریخ ما استثناست. از او یک مصاحبه نمی شود پیدا کرد. نخستین چیزی که میرزاخانی به همه ما یاد می دهد اخلاق نخبگی است. اینکه کار سیاسی نکنید، وارد بازی های مسخره نشوید. شوآف نکنید. دست یک بچه را نگیرید به تلویزیون کشور ببرید بگویید نخبه است. یکی دیگر نامه دستش بگیرد که من نخبه ام و در رسانه ها بگوید من را چرا سر کار نمی برند و این چه وضع مملکت است. نخستین چیزی که میرزاخانی به همه ما یاد می دهد این اخلاق نخبگی است. اینقدر میرزاخانی سخاوت داشت که اصلا خودش را نخبه نمی دانست. بعضی وقتها که به معصومیت و مظلومیت میرزاخانی فکر می کنم اشک در چشم هایم جمع می شود زمانی که ما دانشجو بودیم هم او در دانشگاه مشهور و زبانزد بود. تنها دختری بود که ۲دوره طلای المپیاد را با امتیاز کامل گرفته بود. تمرکزش به جای حاشیه روی کارش بود. ناراحتی اش در زمان مبارزه با سرطان این بود قرص هایی که می خورد گیرایی اش را کم کرده و تمرکزش پایین آمده است. برداشت غلطی از نخبگی در جامعه وجود دارد. بعضی ها در جامعه ما فکر می کنند با یک نامه یا یک رتبه باید بیایند و از جامعه طلبکار شوند و سهم شان را از نفت بخواهند چون فلان رتبه دانشگاه را آورده ایم فکر می کنیم نخبه ایم. این تفکری است که س عی کرده ایم در بنیاد نخبگان تغییر دهیم، ما هیچ عضوی در بنیاد نخبگان نداریم. ما فقط جوایز می دهیم، توصیه نامه می دهیم. این خودتان هستید که باید کار کنید. میرزاخانی پولی از سفره مملکت برنداشت و حتی پول بورسیه اش را هم جای دیگری داد. او با پای خودش به این رتبه و مقام رسید. باید این اخلاق را ترویج دهیم. خیلی تأسف می خورم که مثلا در صدا و سیما این مسائل زیر سؤال می روند. چطور کسی به خودش اجازه می دهد کشورش را زیر سؤال ببرد و حتی کشورش را تهدید کند. بگوید اینجا به من کار ندهید می روم کشور دیگر اصلا تو کی هستی که بخواهی کشور را تهدید کنی؟ این مملکت به ما احتیاجی ندارد. برعکس است. این ما هستیم که در هر سطحی که باشیم به این مملکت محتاج هستیم. این مملکت ۶- ۵هزار سال تاریخ دارد و همیشه هم با فراز و نشیب کارش را گذرانده است. اینکه سهم خواهی کنیم به چه واسطه ای می تواند باشد؟ چه کاری برای کشور کرده ایم که سهم خواهی داشته باشیم؟ ما نخبه نشده ایم که از کشور سهم بخواهیم؛ ما نخبه شده ایم که کاری برای این مملکت انجام دهیم.

اما گروهی از این نخبگان هم عقیده دارند که برخلاف کشورهای خارجی کسی در داخل کشور قدرشان را نمی داند و به آنها اهمیت داده نمی شود. به همین خاطر ترجیح می دهند به کشور بازنگردند.

ما یکسری مشکلات جدی فرهنگی در زمینه اخلاق نخبگی داریم. همه اینها هم اخلاق نفت است. نفت یک رانت در اقتصاد کشور است. یعنی مثلا ۵ دلار نفت استخراج می شود و بعد ۵۰ دلار یا ۱۴۰ دلار فروخته می شود. اتفاقا هروقت قیمت نفت بالا رفته فساد بیشتر و وضع مردم و اشتغال در کشور بدتر شده است. چون یک رانت وارد اقتصاد  می شود و هر کسی با هر دلیلی سعی می کند به این رانت نزدیک تر شود. همه چیز رانتی می شود.  یکی هم از این طریق می خواهد رانت بگیرد و مثلا دستش هم به کسی می رسد می رود در تلویزیون دو تا مصاحبه هم می کند. نخبه کسی است که بتواند ۴نفر را سر کار ببرد، اشتغال زایی کند و چند مشکل از کشور حل کند. نه اینکه خودش دنبال سهم باشد و بگوید چرا به من شغل نمی دهید به همین خاطر نوع سیاستهایمان در ۵-۴ سال اخیر عوض شده است. مهم این است که جامعه و زمینه برای بازگشت آنها آماده باشد. این جامعه را ما خودمان می سازیم نه دولت. دولت فقط یک تسهیل کننده است. اگر مردمی نداشته باشیم که با یک نخبه درست برخورد کنند، اگر اقتصادمان نخبه محور نباشد، اگر فرهنگ مان فرهنگ نخبگی نباشد وضعیت به همین روال ادامه پیدا می کند. قطعا بهترین پلتفرم جذب بچه ها و نخبه های ما  چه در داخل و چه در خارج استارتاپ هاست. ما در ۵-۴ سال گذشته تلاش کرده ایم این زیرساخت را تهیه کنیم که این بچه ها دارند جذب آن می شوند و به کشور باز می گردند. یک زمانی من را سر این بحثها مسخره می کردند اما اکنون ما 3 هزار و ۵۰۰ شرکت دانش بنیان داریم. سال گذشته فروش این شرکتها ۴۰ هزار میلیارد تومان بوده است. اخیرا میزان وام دهی بانکها به این شرکت ها به ۴۰۰ میلیارد تومان در ماه رسیده است. تعداد بسیار زیادی از استارتاپ های ما هم هفته ای ۱۰درصد رشد می کنند.

این شرایط برای بازگشت نخبگان همان چیزی است که بارها درباره اش حرف زده اید؟ یعنی داشتن یک زیست بوم و اکوسیستم درست استارتاپی؟

من مطالعه ای را به بهترین بچه هایی که در سیلیکون ولی داریم سفارش داده بودم. سؤال اصلی من این بود که چرا سیلیکون ولی در کالیفرنیاست. چرا مثلا در نیویورک یا دوبی نیست؛ جواب یک کلمه بود: زیست بوم یا همان اکوسیستم. اصلا پول این وسط مطرح نیست. اکوسیستم و زیست بوم ما باید طوری باشد که بچه نخبه ما بتواند در آن رشد کند. هر کسی که ایده ای دارد بتواند آن را پیاده سازی کند. وقتی ما درباره شهر خلاق حرف می زنیم درباره جایی حرف می زنیم که هر کسی ایده دارد بتواند پیاده اش کند. ما تا این زیست بوم را درست نکنیم مسئله خواهیم داشت. این زیست بوم اکنون مشکلات جدی فرهنگی، مالی و زیرساخت های اقتصادی دارد. ما باید
۴۰ - ۵۰ درصد سرمایه گذاری مان از وام به سرمایه گذاری خطرپذیر برود. جهت گیری دانشگاه ها باید تغییر کند. خیلی مسائل وجود دارد اما به سرعت شرایط در حال تغییر است. کافی است شرایط امسال را مثلا با پارسال مقایسه کنید. این نسل جدید کارآفرینی که به کشور وارد شده به زودی تبدیل به بزرگترین شرکتهای کشور می شوند. شرکت های پتروشیمی، خودروسازی و حتی فولاد قطعا از آنها تا چند سال دیگر عقب خواهند افتاد. این نسل پایه اش آدمها و دانش است. این نسل جدید را باید جامعه پذیرا باشد چون آنها باعث تغییر در کشور و جذب نخبه ها می شوند.

ولی اکنون در کشور تعارض بخش سنتی با استارتاپ ها هرازگاهی به گوش می رسد. مانند اینکه به دفتر یک استارتاپ حمله می شود یا یک بخش دولتی نامه می زند که با استارتاپ ها همکاری نشود.

این مقاومت بخش سنتی بی فایده است. به همه شان می گویم بدانند که در مقابل استارتاپ ها می بازند. اصلا دست من و شما نیست. این اتفاقی است که در دنیا دارد می افتد. فکر نکنند ماجرا مربوط به یک شرکت یا دو شرکت است. بارها به دوستانی که مخالفت می کنند گفته ام فکر نکنند فلان استارتاپ را بزنند کار تمام است. پشت آن ۱۰ استارتاپ دیگر می آیند و می شوند هزار تا. نمی توانند از پس استارتاپ ها بر بیایند. راهش این است که بخش سنتی بیاید در استارتاپ ها سرمایه گذاری کند. اینطور باید سرمایه گذاری خطرپذیر را توسعه دهیم. کسانی که در کسب و کار سنتی هستند باید بیایند سرمایه گذاری خطرپذیر در این حوزه کنند. وقتی استارتاپی هفته ای ۱۰ درصد رشد کند چه حوزه سرمایه گذاری بهتر از این می خواهید؟ از سکه و دلار دیگر پول در نمی آید. بخش سنتی اگر به این مسیر نیاید قطعا شکست می خورد. ممکن است ماجرا را با یک کارهایی چند ماهی عقب بیندازد اما در نهایت شکست می خورد. گاندی جمله ای دارد که می گوید: اول به شما می خندند، بعد به شما بی اعتنایی می کنند، بعد کتکتان می زنند و بعد شما پیروز می شوید. هر وقت می بینم که استارتاپی به مرحله کتک خوردن و حمله رسیده می فهمم که این استارتاپ برنده می شود.

دولت چه کارهایی می تواند برای تسهیل در این فضا انجام دهد؟ چون بسیاری از استارتاپ ها اکنون مشکلات این چنینی دارند و می گویند قوانین قدیمی پاسخگوی نیازهایشان نیست.

ما سعی کردیم با توسعه قانون حمایت از شرکتهای دانش بنیان این مشکلات را حل کنیم. ما اکنون حدود ۱۳۰ خدمت را به این شرکت ها می دهیم. همه خدمات تسهیل کننده کسب و کار است. به بعضی از شرکت ها معافیت مالیات و گمرکی هم میدهیم اما تأکیدمان تسهیل کسب و کار است. در حوزه بیمه و مالیات ما بحثمان این است که این سازمانها بدانند که با یکی طرف هستند. باید با ما تفاهم کنند. نمیشود همینطوری وارد شرکت شوند و با همان شیوه ای که با شرکت غیردانش بنیان برخورد می کنند با آنها هم رفتار شود. مهم ترین نکته این است که ما هزینه کرکره پایین کشیدن را در کشور بالا ببریم. نمیشود هر کسی از راه برسد و با افتخار یک کسب و کار را تعطیل کند. بعضی ها حتی با افتخار می گویند مثلا جلوی فلان قدر کسب و کار را گرفته اند و حتی به خاطرش اضافه حقوق می گیرند. ما فکر می کنیم هزینه پایین کشیدن کرکره کسب و کارهای دانش بنیان خیلی سنگین شده است.

یعنی بدون مشخص شدن تخلف هر کسی نمی تواند استارتاپ ها و شرکت های اینترنتی را فیلتر کند؟

در حوزه شرکت های استارتاپ تصویب شده است که اگر ارگانی در داخل دولت بخواهد یک کسب و کار اینترنتی را قطع کند باید قبلش در کمیته ای در معاونت حقوق ریاست جمهوری مطرح کند. دیگر مثلا یک مدیر کل نمی تواند نامه‌ای بزند که جلوی فلان کسب و کار اینترنتی گرفته شود. باید دلایل در این کمیته مطرح شود و بعد درباره اش تصمیم گیری صورت بگیرد. تعارضات وجود دارد اما باید کاری کنیم که هزینه تعطیلی کسب و کارها بالا باشد. پایین کشیدن کرکره کسب و کارها خیانت به کشور است. تمرکز اصلی ما در یک سال آینده در حوزه استارتاپ های خدماتی بخش بهداشت، غذای تازه و سالم، کشاورزی، محیط زیست و پسماند است. اگر سرویس پزشکی هم در هر نقطه کشور باشید در یک سطح باید بتوانید دریافت کنید. پشت این بازار کلی پیشرفت تکنولوژی و شرکتهای مرتبط است.

قرار است به زودی معاونت علمی جشنواره ایران ساخت را برگزار کند. از آن‌جایی که سال ۹۷ هم سال حمایت از کالای ایرانی نام گرفته به نظرتان چطور میشود کاری کرد که مردم با کالای تولید داخل آشتی کنند؟

این مسئله به نظرم عملا یک کار فرهنگی است. این واقعیتی است که مردم ما با کالای داخلی نمی توانند ارتباط برقرار کنند که این بخشی از ضررهای پول نفت است. ناکارآمدی در بخشی از صنعت ما مثل بخش خودروسازی که دلیلش همان نفت بوده باعث توسری خوردن کالای داخلی شده است. اما نباید این مسئله به بقیه کالاها تعمیم پیدا کند. چرا درباره فرش و صنایع دستی این بحثها نیست و کسی در این رابطه مشکل ندارد؟ وقتی صنعت را از سیستم دولتی و رانتی خارج کنیم پیروز می شویم. بحث ما حرفهای شعاری نیست. مشکل ما فرهنگ است. کالای ما نباید احتیاج به صدقه داشته باشد. کسی نباید از روی صدقه کالای ایرانی بخرد. باید آن قدر باکیفیت و خوب باشد که کالای ایرانی از سوی مردم انتخاب شود.