در یادداشتی به قلم مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان میخوانیم: عصبانیت امپریالیسم از این است که میبیند علیرغم تمام مضیقهها، جوانان انقلابی ایران پیش میروند و مرزهای دانش را درمینوردند. حضور نیروی انسانی جوان و باانگیزه و دانا را نباید دستکم گرفت. تجربه نشان داده که هر کجا این نیروی انسانی وارد شده به توفیقات ارزشمندی نیز دست یافته است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، متن کامل یادداشت پرویز کرمی به شرح ذیل است:
همین هشت، ده روز اخیر که وزارت خزانهداری ایالات متحده، بانک مرکزی جمهوری اسلامی را تحریم دوباره کرد، نهفقط در بازار ارز ایران و منطقه اتفاقی رخ نداد بلکه در خود امریکا، نویسندهها و روزنامهنگارها و کارشناسان مسائل سیاسی - اقتصادی ترامپ را ملامت کردند و ناکارآمدی تحریمها را یادآورش شدند. در فصل آخر تحریمها، امریکا از چیزی و جایی دریغ نورزیده، هر آنچه را از دستش برآمده، جامه عمل پوشانده.
نهفقط شرکتها و سازمانهای اقتصادی - سیاسی ایران را در فهرست تحریمها مندرج کرده بلکه اشخاص و افراد موثر در ساختار سیاسی - اقتصادی جمهوری اسلامی را از قلم نینداخته، تحریمشان که کرده هیچ، جلوی اسمشان چند ضربدر بزرگ هم زده تا دولتها و شرکتهای دنیا را از مراوده با ایشان بازدارد. امریکا حتی دیپلماسی را تحریم کرده و برای تیم مذاکرهکننده ایران اسباب زحمت فراهم آورده. معذلک نهتنها چراغ دیپلماسی کمفروغ نشده بلکه دیپلماتها جنبوجوش مضاعف پیدا کردهاند و بیش از قبل «فعال» شدهاند. این «فعالیت» را در دیگر بخشهای کشور نیز میبینیم. قبل از اینکه درباره این فعالیت توضیحاتی خدمتتان عرض کنم لازم است کمی بیشتر درباره تحریمها که این روزها تشت بیثمریاش از بام کاخ سفید افتاده، صحبت کنیم.
واقعیت این است که تحریمهای امریکا جدی و ظالمانه و سفت و سخت و دقیق طراحی شدهاند. چه در زمان اوباما که ریچارد نفیو «هنر تحریمها» را وضع کرد و چه در زمان ترامپ که شدت و غلظت تحریمها چند برابر شد، بهوضوح میشد فهمید که جمعی از کارشناسان آشنا به مسائل ایران، با حساب و کتاب دقیق به سراغ جمهوری اسلامی آمدهاند تا وادار به تسلیمش کنند. در واقع تحریمها برای تحریم وضع نشدند بلکه تحریمها وسیلهای مطمئن و امتحان پسداده بودند تا مردم ایران را به ستوه درآورند و مقامات ایرانی را وادار به عقبنشینی کنند. با توجه به نام و روش منافقان و سلطنتطلبها و ضد انقلابهایی که به کاخ سفید مشاوره میدهند، پیدا بود که دولت امریکا برخلاف ادعاهای دیپلماتیکش در فکر «رژیم چنج» و فروپاشی نظام سیاسی ایران است.
از روی شواهد و قرائن بسیار که در رسانههای چند سال اخیر قابل دسترسی است، میشود فهمید که امریکاییها به کارآمدی تحریمها مطمئن بودند و روی شکستن اراده مردم ایران و خرد شدن استخوان طبقه متوسط شهرنشین ایرانی حساب ویژه باز کرده بودند. جمهوری اسلامی تنها کشوری است که چهل سال تحریم فزاینده را تجربه کرده و هر روز با سطح عمیقتری از تحریم روبهرو میشود. حساب و کتاب امریکاییها بیوجه هم نبود. این تحریمها نهفقط یک کشور در حال توسعه بلکه یک کشور پیشرفته جهاناولی را هم میتواند به فروپاشی برساند. به طور قطع و یقین اگر نیمی از این تحریمها به جان کشورهای بیمسئله ثروتمند، نظیر سوئد یا دانمارک یا حتی ژاپن میافتاد، تاکنون صدباره تسلیم شده بودند و در مقابل امریکاییها کوتاه آمده بودند. اما در ایران قصه عکس شد و نهتنها مقامات تسلیم خواسته نامشروع امریکا نشدند بلکه توانستند بنیههای علمی و نظامی و اقتصادی و سیاسی و حتی در بعضی مواقع اجتماعی کشور را جان و قوهای تازه ببخشند.
سوال جدی که اینجا باید پرسید - از اتفاق امریکاییها هم در اتاقهای فکرشان مدام از خود میپرسند - این است که چرا تحریمها کارایی خود را از دست دادند و در نهایت کار به جایی رسید که حتی اعضای کنگره و چند سناتور امریکایی تصمیمات وزارت خارجه و خزانهداری را دست انداختند و به ریش نداشته ترامپ خندیدند. سوال این است که چرا در ایران تحریمها جواب ندادند و در این مدت نهتنها جمهوری اسلامی ضعیف نشد بلکه قدرت منطقهای و فرامنطقهای را افزایش داد؟ سوال دقیقتر و روشنتر این است که امریکاییها چه مسئلهای را ندیده بودند و از چه نکتهای غافل شده بودند که عاقبتالامر حضور و اقتدار نظامی، سیاسی، دیپلماتیک ایران را در منطقه بالا بردند؟ قطعا آنها شناخت درستی از قدرت مذهب ندارند و انگیزههای انقلابی را با صبغه دینی نمیشناسند.
قطعا چراغی را که ایزد برفروزد، هر آن کس پف کند ریشش بسوزد. تنها کسانی که در اتمسفر انقلاب اسلامی تنفس میکنند و از مناسبات معنوی مردم و رهبری آن خبر دارند میتوانند بفهمند و بعدها برای آیندگان گواهی دهند که چطور خدای متعال بندگان خاضعش را در شرایط سخت دستگیری کرد و کید دشمنان را به خودشان برگرداند. چهل سال است که دشمنان قسمخورده انقلاب تلاش کردهاند تا تجربه جمهوری اسلامی را به شکست بکشانند، اما از لطف و عنایت خدا و به برکت خون شهدا و دعای پاکدینان، نهتنها بر سر جمهوری اسلامی بلایی نیامده بلکه برعکس، این دشمنان انقلاب و نظام بودند که طعم شکست را مکرر در مکرر چشیدند و از دور خارج شدند. ما باید خدا را بابت الطاف خفی و جلیاش شکر کنیم و عهدمان را با صالحان و نیکان تجدید کنیم و به شکرانه، بر سر آرمانهای اسلام و انقلاب پای بفشریم و تا آخر خط از ارزشهای انقلابی - اسلامی دفاع کنیم. خدای متعال از ما در برابر شیاطین کوچک و بزرگ حمایت کرده، ما نیز باید شکر نعمت به جا آوریم و بر ظالمان بستیزیم و از مظلومان دفاع کنیم.
اما در ذیل عنایات الهی و زیر سایه قدرت معنوی و رهبری حکیمانه، از حیث مادی نیز ما توانستهایم اسباب و لوازم پیشرفت و توسعه و ترقی را فراهم آوریم. یکی از مصادیق آیه شریفه «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّه...» همین است که خود را در همه عرصهها برای هماوردی با نظام سلطه آماده کنیم. به لطف حضور جوانان دانا و مومن و انقلابی، امروز به پیشرفتهای خیرهکنندهای در عرصههای نظامی و دفاعی رسیدهایم. با حضور دانشمندان جوان و فراهم آمدن شرایط مناسب، امروز ایران در زمینه موشک و رادار به چنان مرتبهای رسیده که با کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست. از اتفاق همین تحریمها سبب خیر شدند و ما را به صرافت تولید انداختند. شبیه همین پیشرفت را در حوزه هستهای میتوان مشاهده کرد. عصبانیت امپریالیسم هم از همین است که میبیند علیرغم تمام مضیقهها، جوانان انقلابی ایران پیش میروند و مرزهای دانش را درمینوردند. حضور نیروی انسانی جوان و باانگیزه و دانا را نباید دستکم گرفت. تجربه نشان داده که هر کجا این نیروی انسانی وارد شده به توفیقات ارزشمندی نیز دست یافته. هم از حیث تکنولوژی و هم از حیث دانش ما به موقعیتهای قابل تحسینی دست پیدا کردهایم. این جملات را با لحن تبلیغاتی و تشریفاتی نخوانید بلکه اینها بیان واقعیت است.
نه اینکه خدایی نکرده بخواهیم به خودمان غرّه شویم بلکه منظور این است که بر وضعیت فعلی خود و بر ضعفها و قوتهای خود واقف شویم. اگرچه در بعضی عرصهها محسود دیگرانیم، اما در بعضی عرصهها هم ناکام ماندهایم و ناخواسته دیگران را رشک میبریم. اما نکته مهم و مجرب اینجاست که اگر در هر عرصهای درست و سنجیده وارد شویم، حتما به توفیق میرسیم. مثلا الان وقت مناسبی است تا روی قطع وابستگی اقتصادی به نفت کار کنیم و زیر سایه تحریم اقتصاد کشور را سر و سامان دهیم. یکی از این سر و سامانها «تولید داخلی و ایرانساخت» است که باید رونق بگیرد، بازارش داغ شود و چرخهای اقتصاد را به حرکت درآورد. اینجاست که ضرورت تشکیل شرکتهای دانشبنیان و استارتآپهای تکنولوژیک واضحتر خودش را نشان میدهد و مسئولان را وامیدارد تا از ایشان حمایت کنند و شرایط حقوقی و قانونی و اجتماعی را برای توسعه شرکتهای دانشبنیان فراهم آورند. جلوتر گفتم که پروژه تحریم، در ایران شکست خورد. یک دلیلش وجود همین شرکتهای دانشبنیان و گسترش استارتآپها و تغییر گفتمانهای اقتصادی است. در سالهای اخیر ما توانستهایم تعاریف جدیدی از کارآفرینی، خدمات، تولید و... ارائه دهیم و نیروی تازهنفس و پرانگیزه را به میدان عمل بکشانیم. متاسفانه در این «به میدان عمل آوردن نیروهای تازهنفس کاربلد» با موانع و مشکلات عدیدهای دست به گریبانیم. با اینکه موفقیتهای امیدوارکنندهای به دست آوردهایم، اما این گذار از اقتصاد سنتی و بنکداری به اقتصاد دانشبنیان ساده نخواهد بود. البته تحریمهای ظالمانه میتواند در بچههای امیدوار این مرز و بوم ایجاد انگیزه کند و دوره گذار را سرعت ببخشد، اما در این میان لازم است که مسئولان و نمایندگان مجلس و کارگزاران جمهوری اسلامی نیز نگرش خود را عوض کنند - که البته بسیار عوض شده، قابل مقایسه با گذشته نیست - و از رهگذر تحریم مشکلات و معضلات اصلی اقتصاد وابسته به نفت را یک بار برای همیشه حل و فصل کنند. وقتی آهنگ پیشرفت نواخته میشود، همه گروهها میتوانند به یکدیگر کمک کنند و موانع را از جلوی پای هم بردارند.
اگر ما با همان قدرتی که وارد مقوله «رادار» یا «نانو و بیوتکنولوژی» و سرآمد همه آنها «هستهای» شدهایم، بتوانیم به صنعت، مثلا به صنعت خودرو وارد شویم، شک نکنید که ره صد ساله را یکشبه خواهیم پیمود. همچنین تجربه موفق خدمات دانشبنیان در هشت، ده سال اخیر امیدوارمان میکند که اگر این نیرو مثلا به مسکن و شهرسازی یا حملونقل و... وارد شود، چه اتفاق بزرگی رخ خواهد داد. امریکاییها ما را تحریم کردند برای اینکه میدانستند اقتصاد وابسته به نفت، اقتصادی شکننده و آسیبپذیر است. لذا ما باید اقتصادی برای ایرانِ انقلابی و مسلمان تعریف کنیم که کسی نتواند با یک تصمیم جنگطلبانه به دردسرش بیندازد و بحران بیافریند. اینجا نیاز به یک عزم ملی و نگاه به درون و حضور حداکثری داریم تا اقتصاد کشور را از آسیبپذیری دور کنیم و وارد دوران جدید، افکار جدید و هوای جدید شویم. البته با حفظ پیوندهای باطنی با گذشته متعالی. پس این گوی و این میدان.