بهروز غریبپور نویسنده، کارگردان و پژوهشگر تئاتر و موسیقی همزمان با سالروز تولد اسحاق انور خواننده فقید موسیقی ایران و انتشار قطعه «نگاه» این هنرمند یادداشتی را منتشر کرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، بهروز غریب پور نویسنده، کارگردان و پژوهشگر تئاتر و موسیقی روز دوشنبه اول اردیبهشت ماه همزمان با سالروز تولد اسحاق انور خواننده فقید موسیقی ایران و انتشار قطعه «نگاه» این هنرمند به آهنگسازی امیر بهزاد یادداشتی را منتشر کرد.
در یادداشت بهروز غریب پور آمده است:
از من پرسیده نشده، مگر در جمع نزدیکانم و آهنگسازان همکارم؛ اما اگر همه بپرسند باز جواب من این خواهد بود: اسحاق انور نابغهای در دنیای موسیقی بود که مرگ را از تاریخی به بعد به خودش تزریق کرد.
در هر اپرای جدیدی و به فاصله یکی دو سال، میتوانستم اوجگیری مرگ خود خواسته ی این استعداد را بیشتر دریابم. اما در دو اپرای سعدی و خیام – آخرین کار مشترکمان- من بیش از پیش باور کردم که او عامدا خود را به پرتگاه نزدیک تر میکند و همین طور هم شد.
من در اپرای مولوی، دواپرای حافظ، سعدی و خیام و با سه آهنگساز بهزاد عبدی، امیر پور خلجی و امیر بهزاد تواناییهایی در او یافتم که هرگز در دنیای موسیقی صرف میسر نبود.
در اپرا خواننده باید بازیگری بداند و او با راهنمائی کارگردان و چنان سریع توصیهها را بکار میگرفت که همه را مات و مبهوت میکرد و همین استعداد و قابلیت متفاوت باعث شد که من ازاو در نقشهای مختلف، در سعدی سه نقش شاعران درباری و خادم مسجد، در خیام دو نقش جابر و دلقک استفاده بکنم.
اسحاق انور به سرعت نشان داد که با دیگر خوانندهها متفاوت است و با اینکه ردیف دان و ملودی ساز و شاعر چیره دستی بود اما درک نقشش برهمه آنها میچربید. برای قبول این ادعا کافی است مناجات خادم در اپرای سعدی با آهنگسازی امیر بهزاد و نقشهای شاعران درباری را ببنید و بشنوید.
دقیقا دو امتیاز بازیگری و خوانندگی در اویکی و یگانه شده است .در خیام هم همین طور، اگر مرید کهنسال اپرای مولوی را بشنوید و ببینید باور خواهید کرد که مبالغه نمیکنم. او قوی ترین آواگر، خواننده – بازیگر اپرای نوخواسته ایران بود و جهان موسیقی ما فدرش ندانست.
البته هنوز دیر نیست. از صاحب نظران موسیقی میخواهم که پنج اپرای حافظ به آهنگسازی امیر پور خلجی، مولوی و حافظ با آهنگسازی بهزاد عبدی، سعدی و خیام به آهنگسازی امیر بهزاد را مرور کنند تا بدانند که چه گنجی به دست خودش و اطرافیانش برباد رفت...
اما در این رابطه به امیر بهزاد باید آفرین گفت که در ماهها و روزهای پایانی عمر کوتاهش یا رو غار او بود و هم او بود که بیادش چنین قطعه زیبائی را ساخت و نشان داد که دوستی اش با اسحاق انور بخاطر منافع آنی نبود و عمیقا به به عنوان یک استاد و یک استعداد بی نطیر به او احترام میگذاشت.