یکی از خوانندگان و مدرسان شناخته شده موسیقی ایرانی ضمن انتقاد از نحوه مدیریت ارکسترهای دولتی معتقد است این مجموعهها میتوانستند از ظرفیت موسیقی اقوام در رپرتوارهایش بیشتر استفاده کنند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، حسین علیشاپور خواننده موسیقی ایرانی که طی سالهای اخیر در پروژههای زیادی حضور داشته و سابقه اجرا با ارکستر سازهای ملی و ارکستر ملی ایران را نیز دارد، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره عملکرد ارکسترهای دولتی بهویژه ارکسترهای زیرمجموعه بنیاد فرهنگی-هنری رودکی توضیح داد: اساساً تشکیل ارکسترهای مختلف از سوی بخشهای فرهنگی مرتبط با دولت و حاکمیت به قدری اهمیت دارد که میتواند معیار و مبنایی برای موجودیت و کلّیت موسیقی کشور باشد پس باید به این نکته واقف باشیم که ظهور و بروز چنین مجموعههای موسیقایی جزو الزامات و وظایفی است که دولتها باید نسبت به تشکیل آن برنامهریزی کنند. در این چارچوب تعیین کیفیت عملکرد ارکسترهایی چون ارکستر سمفونیک تهران و یا ارکستر ملی ایران هم جزو همین وظایف است.
وی افزود: این وظیفه همه دولتها و اصلاً حاکمیت است که بعد از تشکیل مجموعههایی چون ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی نسبت به حمایتهای همه جانبه از آن نهایت تلاش خود را انجام داده و از هیچ حمایتی در این رابطه نیز مضایقه نکند. این نحوه حمایت نیز از تزریق پول و بودجه آغاز و تا برنامهریزی برای برگزاری کنسرتهای مختلف ادامه پیدا میکند.
علیشاپور که سابقه خوانندگی در «ارکستر سازهای ملی» را نیز دارد افزود: نمیدانم چه شد که با وجود استقبال تماشاگران از تنها کنسرت برگزار شده از سوی این ارکستر در سال ۹۳ به دلیل اینکه پروژه توجیه مالی ندارد، ارکستر را منحل کردند! توجیهی که به اعتقاد من یکی از عجیبترین و خندهدارترین حرفهایی است که میشد به عنوان دلیل برای تعطیلی یک ارکستر دولتی زد. درست مثل این است که ما از فرزند تازه متولد شده خود بخواهیم برای ما پول تولید کند و حالا که نمیتواند بگوییم خلقتش در این دنیا بیهوده بوده است!
تجدیدنظر در نحوه گزینش نوازندگان ارکسترهای دولتی
این خواننده موسیقی ایرانی تصریح کرد: لطفاً بدانیم که برای تشکیل و احیای ارکسترهای دولتی هیچ منتی بر سر موسیقی و موسیقیدان نیست زیرا نهادهایی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد فرهنگی هنری رودکی باید با هدف کمک به احیای هویت ملی و جهانی ارکسترهای مختلف را تشکیل داده و از هنرمندان حمایت کنند. این حمایت هم قطعاً دوجانبه است. یعنی وقتی حقوق و دستمزد و دیگر مزایا به هنرمندان یک ارکستر دولتی در زمان و میزان استاندارد آن پرداخت میشود، از آن سو هم هنرمند متعهد میشود که بر اساس میزان ارزش و اعتباری که داده شده به انجام کار هنری خود اقدام کند. ضمن اینکه برگزاری مستمر و منظم کنسرت به صورت برنامهریزی شده و مدون میتوانست بخشی از دستاوردهای ارکسترهای دولتی در این چند ساله باشد که در مقاطع مختلف با فراز و نشیبهای زیادی هم همراه شد.
علیشاپور در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به برخی اولویتها و راهکارهای مدیریت ارکسترهای دولتی گفت: یکی از مهمترین مواردی که در مدیریت دولتی ارکسترها مورد توجه است، نحوه گزینش نوازندگان و هنرمندان این مجموعههاست که باید با رویکرد فنیتر و مناسبتری صورت گیرد. نکته دیگری که در همین راستا میتواند مورد توجه قرار گیرد نحوه انتخاب نوازندگان برای ارکسترهای سمفونیک و ارکستر ملی است که من خودم شاهد بودم در زمانی، به دلیل اینکه نوازنده برای نوازندگی آثار جهانی و بینالمللی آموزش دیده بود، قادر به نوازندگی آثار ایرانی در مایههایی چون «سه گاه» و «افشاری» نبود. شرایطی که اصلاً ربطی به توانمندی نوازنده نداشته و مستقیماً به نحوه انتخاب و به کارگیری نوازندهها در تخصصشان باز میگردد؛ وگرنه نوازندگان ارکستر ملی نوازندگان توانایی بوده و هستند که میبایست در ارکسترهای مرتبط با تخصص خود به صورت مجزا مدیریت شده و هر نوازندهای بر سرجای خودش بنشیند.
وی افزود: نکته دیگری که میتواند مورد توجه قرار گیرد نحوه انتخاب رهبر ارکستر برای کنسرتهای ارکستر ملی است که لازم است علاوه بر توانایی که یک رهبر ارکستر برای آثار جهانی دارد، در حوزه موسیقی ایرانی نیز تسلط کاملی داشته باشد که از مجموعهای چون ارکستر ملی یک نوای ملی به گوش مخاطب برسد. مساله بعدی انتخاب رپرتوارهاست که چه بهتر از این پس شرایط مدیریت ارکسترها برای انتخاب برنامه برگرفته از آثار مرتبط با موسیقی نواحی ایران هم باشد تا وقتی ارکستر ملی ایران در جایی غیر از پایتخت کنسرت برگزار میکند اغلب موسیقیها به شکلی تنظیم شده باشند که شنونده شاهد اجرای آثاری مرتبط با موسیقی همان منطقه باشند. واقعاً این چه اشکالی میتواند داشته باشد؟ اینها به اعتقاد من ملزومات مدیریت یک ارکستر هستند که میبایست هم در حوزه صرف بودجه و هم در حوزه مدیریت روی آن متمرکز بود.