پرویز کرمی؛ مدیرمسئول اسبق روزنامه جوان

همکاران و دوستانم در تحریریه روزنامه "جوان" از من خواستند به مناسبت بزرگداشت بیست و پنجمین سال انتشار روزنامه "جوان" یادداشتی را به آنها بدهم. یادداشت ذیل تقدیم دوستان روزنامه و در ویژه نامه 25 سالگی این روزنامه منتشر شد.

با هم می خوانیم...
 


 

 حتما از خود تعریف کردن، کار ناپســـندی است، اما شاید هیچ وقت برای ما رسانه‌ای‌ها فرصت  مناسبی برای گفتن درباره دشواری‌ها و دستاوردهای مان فراهم نشود. اکنون که ربع قرن از عمر روزنامه «جوان» گذشته و این مولود بانشاط عرصه مطبوعات، پا در 26 سالگی‌اش می‌گذارد، شاید خودتعریفی هم، مجاز و دلپسند باشد. طرفه آنکه من سخنگویی جمع بزرگــی را هم در زمان مدیرمسئولی‌ام به عهده دارم و به ویژه آنکه دانستن بعضی چیزها، ارزش جوان را نزد مردمان و رسانه ای ها، بیش از این کند.

 "جوان"، از زمانی که من مسئولیت مدیرمسئولی وسردبیری آن را برعهده گرفتم، قرار شد رسانه‌ای به زبان جوانان برای جوانان باشد. قرار بود که این روزنامه، جوانان خوب مملکتم را به خوب دیدن، خوب شناختن و خوب تحلیل کردن، رهنمون کند.

گر چه در آن زمان، خبری از فضای مجازی و گرد و خاک های امروزین آن نبود، اما فضای غبارآلود آن دوران که روزنامه ها سردمدار اطلاع رسانی و در عرصه رسانه، حکمران بی رقیب بودند، هوای تازه ای را می طلبید که جامعه در  آن، دمی بیاساید و دوردست های آینده را به مدد تحلیل از دریچه "جوان" به وضوح ببیند. تعارف نداریم؛ برخی از همکاران رسانه ای ما، از وزنه و جایگاه مطبوعات که روزنامه در آن حرف اول را می زد به ناصواب، بهره می گرفتند و ذهن و زمانه جامعه و در رأس آن، جوانان خوش فکر و دوست داشتنی مان را کدر می ساختند. پس "جوان" در آن کارزاری که جبهه اش، صد سو داشت و هزار دست، مسیر سالم و بی سنگلاخ را می باید که ترسیم می کرد.

پس، شروع کردیم به کارتولیدمحتوا . رمز عبور ما از هیاهوی های و هوی گران، کار و تولید، در آرامش و بی ادعایی بود. طرف حساب ما جوانان بودند. جوانان، همه چیز ما در این مملکت نازنین بودند و بنا بر این، با تمام تن و جان مان، باید که به میدان می رفتیم. و رفتیم. نوآوری و خلاقیت را که حال جوانان را خوب می کند را سرلوحه کار قرار دادیم. جمعی از  جوانان صاحب قلم اما جوان با اندیشه ها و عقاید مختلف اما ذیل سقف قانون اساسی را در اتاق فکر روزنامه «جوان» کنار خبرنگاران هم آوردیم. شورای تیتر خاص و سردبیری باز برگرفته از نوآوری باز را که پیش تر وجود نداشت، به راه انداختیم هم در فرآیند ها وهم در کالبد و چینش . انواع ویژه نامه ها را طراحی ، تولید و منتشر کردیم که در نوع خود، طلایه دار بسیاری از رسانه های پولدار سال های بعد شد. مثلا در حوزه دفاع مقدس ویژه نامه داشتیم. نام اش را گذاشته بودیم "سرو قامتان". "جوانی"را درباره خود جوانان، منتشر کردیم. در حوزه اندیشه، کودک و نوجوان، حوادث، فرهنگ و هنر و البته ورزش هم، ویژه نامه های جداگانه ای به صورت هفتگی و منظم منتشر می‌کردیم که طرفداران جوان زیادی را به خود جذب کرده بودند. البته ویژه نامه ای هم در عرصه اندیشه منتشر می کردیم و قصد داشتیم جوانان را با جریان ها و مسائل مهم روز، بیشتر آشنا کنیم.

 نمی خواهم شعار بدهم، اما شعار، در جاهای زیادی، مسیر  پیش رو برای‌مان ترسیم می کند. بنابراین ما شعاری برای روزنامه جوان طراحی کردیم و روی آن هم، حسابی مانور می دادیم. شعار ما این بود: «دو روزنامه در یک روز». این شعار، ما را ملزم می کرد که دائما به روز و حرف های تازه ای برای گفتن داشته باشیم.

 پیش از آن که دانش بنیان، مد شود، ما به دنبال تفکر دانش بنیانی بودیم و با ایجاد انگیزه و امید در جوانان، تلاش می کردیم مسیرهای نو را نوآورانه ترسیم کنیم و این مهم را ثابت کنیم که باید بر داشته های مان تکیه کنیم و هیچ گاه تا رسیدن به هدف و خواسته مان، از پا ننشینیم.

 به همین خاطر بود که دیوارها را در تحریریه روزنامه برداشتیم و یک اتاق خبر واحد و منسجم با حضور تحریریه پرنشاط جوان و خوش فکر، کنار هم نشسته اند و فکر کردند و نوشتند و ساختند. از آن طرف، زبان و بیان را در "جوان"، جوانانه کردم. در فرم نیز، شرایط چنین شد. مثلا به کاریکاتور، بهای ویژه داده شد به طوری که معمولا عکس اصلی جلد روزنامه، یک کاریکاتور یا یک طرح جذاب و پرشور و نشاط بود.

اما، اینها همه ماجرا نبود. معمولا رسانه های مستقل و غیردولتی، چه امروز و چه در گذشته، گرفتار مشکلات اقتصادی بوده اند و هستند. "جوان" هم این گرفتاری را داشت. پس بخش بازرگانی روزنامه را به راه انداختم و با جذب آگهی، حوزه تبلیغات رونق گرفت وکمی از نگرانی هایمان در بخش مالی مان کاسته شد. بعد از آن شرکت توزیع روزنامه که بخش حیاتی محسوب می شود را فعال کردیم تا علاوه بر آنکه حاصل تلاش بچه های تحریریه و فنی و فکر، به دست همه مردم ایران در نقاط مختلف برسد، نشاط و تحرک را در فضای مطبوعات آن دوران در مسیر کسب آگاهی، بیشتر کند.

شاید این موضوع هم جذاب باشد که در آن دوران، باتلاش مضاعف و پیگیری بسیار، خوشبختانه چاپخانه روزنامه جوان را هم توانستیم به راه اندازیم و یکی از دغدغه های بزرگ روزنامه چی ها را که زمان سریع انتشار و رساندن به موقع روزنامه به مُوَزّع ها بود، از روی دوش خودمان برداریم. والبته اورده ای مالی هم برای کمک خرجی هزینه ها داشته باشیم همین جا بگم که تیراژ روزنامه ها جزو محرمانه ترین موضوعات بوده وهست اما ذکر این امار خالی از لطف نیست جوان را در تیراژ چهار برابر و در تعداد صفحات دوبرابر کردیم خب در چنین شرایطی، آیا اگر صادقانه بگویم که من «جوان» را جوان کرده ام، خودپسندی و از خود تعریف کردن است؟ نمی دانم، اما می دانم که تمام تلاش ام را در آن سال ها کردم تا «جوان»، جوان شود و جوان هم بماند. تحریریه را از محافظه کاری، دور کردم و هوای ریسک پذیری را در آن، دماندم واگر نام حقیر را سرچی کنید بارها تا مرز بازداشت بواسطه شکایت مسولین و نهادها پیش رفتم والبته چند روزی هم باعث تعطیلی جوان شدم . جوانان باانگیزه و خوش فکر، نوشتند و جریان ایجاد کردند و کارهای بزرگی به لحاظ رسانه ای، رقم خورد. حالا که پس از سال ها دوری از «جوان»، این فرصت حضور را یافته ام تا آنچه در بخشی از مسیر ماندگاری و پیشرفت این روزنامه دخیل بوده است یادآوری کنم، یک بند و بدون توقف، نوشتم. امیدوارم، «جوان» همچنان جوان بماند و حاصل این 25 سال عشق و اعتبار، همچنان بدرخشد و جان جامعه را جوان نگاه دارد.