دکتر فیض میگوید: آموزش معمولاً جوییدن گسترده دانش را مد نظر ندارد. این پژوهش است که جستجوگری میطلبد. از سوی دیگر پژوهش و یافتههای آن است که به عنوان دستاورد قابل طرح است و احساس مثمر ثمربودن در جامعه جهانی را در فرد دانشگاهی ایجاد میکند.
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری: دکتر جواد فیض؛ برگزیده اولین دوره جایزه علامه طباطبایی در سال 1354 فوق لیسانس مهندسی برق را با درجه ممتاز از دانشکده فنی دانشگاه تبریز دریافت کرد و بلافاصله بعنوان مربی به استخدام دانشگاه تبریز درآمد. در سال 1363 با دریافت بورس تحصیلی جهت ادامه تحصیل به دانشگاه نیوکاسل انگلستان عزیمت کرد و در سال 1367 موفق به دریافت دکترای مهندسی برق در شاخه تخصصی ماشینهای الکتریکی شد. با توجه به نتایج درخشان تحقیقات در طی تحصیل در دوره دکترا بورس ORS بریتانیا به وی اعطاء شد.
دکتر فیض از بهمن سال 1377 از دانشگاه تبریز به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمد. وی عضو ارشد انجمن مهندسی برق و الکترونیک آمریکا (IEEE)، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، عضو انجمن مهندسین برق و الکترونیک ایران و عضو افتخاری انجمن بیوگرافی آمریکا است.
ترجمه 9 جلد کتاب در زمینه ماشینهای الکتریکی و مواد الکتریکی و تالیف یک جلد کتاب در مورد ماشینهای القایی، ارائه بیش از 120 مقاله در کنفرانسهای علمی معتبر در بیش از 30 کشور جهان و ارائه 20 مقاله در کنفرانسهای علمی داخلی، انتشار بیش از 98 مقاله در مجلات علمی و پژوهشی بین المللی ]70 مقاله [(ISI) JCR و 15 مقاله در مجلات داخلی است تنها بخشی از فعالیتهای علمی و پژوهشی دکتر فیض است. وی به عناوین محقق نمونه دانشگاه تهران در سال 1378، پژوهشگر رتبه سوم وزارت علوم تحقیقات و فناوری در سال 1381، پژوهشگر درخشان انجمن مهندسی برق و الکترونیک ایران در سال 1382 و همچنین استاد نمونه کشوری از دانشگاه تهران در سال 1383 نیز دست یافته است. در ادامه گفتوگو پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان را با برگزیده اولین دوره جایزه علامه طباطبایی میخوانید:
آقای دکتر! به دلایل مختلف مهندسی برق همواره در صدر انتخاب رشتههای دانشگاهی خاصه برای رتبههایبرتر بوده است، شما با چه معیاری تحصیل در رشته مهندسی برق را انتخاب کردید؟
هنگامی که در دبیرستان تحصیل میکردم چندان اطلاعی از محتوای رشتههای مختلف دانشگاهی نداشتم و در واقع این اطلاعات به صورت کلی و عمومی بود. در آن زمان دسترسی به اطلاعات گوناگون به سهولت امروز نبود. با این وصف به دلیل علافه وافر به ریاضیات و توانایی قابل توجه در این زمینه تمایل به ورود به رشته مهندسی داشتم ولی در اینکه چه رشته مهندسی را انتخاب کنم مردد بودم؛ کسی هم برای کمک جدی در این مورد در دسترسم نبود. از این رو تصمیم گرفتم ابتدا به رشته مهندسی در دانشگاه وارد شوم و در سال اول خود را محک بزنم. قبل از ورود به دانشگاه اندکی تمایل به رشته مهندسی مکانیک داشتم بدون اینکه بتوانم دلیلی برای این تمایلم اقامه کنم. در سال اول دریافتم که درسهایی نظیر فیزیک الکتریسته و مغناطیس علاقه بیشتری را در من میانگیزاند. از این رو در سال دوم رشته مهندسی برق را برگزیدم و در سالهای بعد دریافتم که انتخاب درستی داشتهام. به هرحال انتخاب نه بر اساس در صدر بودن رشته بلکه برپایه علاقه صورت گرفت.
شما در زمره برجستهترین محققان و پژوهشگران کشور هستید، چرا تا این حد به پژوهش و تحقیق اهمیت میدهید؟
اعتقاددارم که اگر به دانشجویان در دانشگاه فقط آموزش داده شود دانشگاه را میتوان دبیرستان بزرگ نامید چون آموزش معمولا جوییدن گسترده دانش را مد نظر ندارد. این پژوهش است که جستجوگری را میطلبد. از سوی دیگر پژوهش و یافتههای آن است که به عنوان دستاوردهای زیبا و عالمانه قابل طرح است و به انسان اعتماد به نفس میدهد. هیچ کاری به اندازه پژوهش و تحقیق مرا شاد نمیسازد و احساس مثمر ثمربودن را در من ایجاد نمیکند. یافتههای تحقیقات علمی انبساط خاطر ایجاد میکند و به انسان این علامت را میدهد که وجودش عبث نیست و در جامعه خود و جامعه جهانی اثر دارد.
*یکی از آفتهای کنونی جامعه علمی مقاله محوری و مونتاژمقاله در بین دانشجویان و در برخی مواقع در بین اساتید است، به نظر شما این اتفاق چه عواقبی را برای جامعه علمی کشور در پی دارد؟
نتایج کارهای پژوهشی در غالب موارد به صورت مقالات علمی نمود پیدا میکند و این امر باعث ارتقای علم و فناوری میشود. گرچه مقاله هدف نیست ولی لزوماًًًً پژوهش و دستاوردهای آن برای بهرهبرداری سایرین باید در قالب مقاله در مجلات معتبر چاپ شود. از اینرو مونتاژمقاله را باید هدفی نسنجیده و دور از شان جامعه علمی کشور تلقی کرد.
*با توجه به ارتباط نزدیک رشتههای مهندسی با نیازهای امروز جامعه چگونه میتوان تحقیق و پژوهش را به سمت خروجی کاربردی سوق داد؟
درتعامل نزدیک بین رشتههای مهندسی و صنایع کشور دو هدف قابل حصول است. اول پاسخ به نیازهای صنایع و رفع مشکلات علمی و فنی آنان؛ دوم ارائه راه کارهای جدید و بدیع حاصل از پژوهشهای بهروز بگونهای که در سطح جهانی هم قابل عرضه باشد. در این راستا درک متقابل محققان ومتخصصان صنعت میتواند دو طرف را در ارتقای پژوهش و دستیابی به نتایج کاربردی یاری دهد.
*ارتباط با صنعت تا چه اندازه میتواند در این مهم نقشآفرین باشد؟
ارتباط با صنعت میتواند نقش کلیدی ایفا کند. ضروری است که پژوهشگران و مهندسین صنایع کشور زبانی مشترک بیابند تا نیازها با تعامل بین این دو به صورتی علمی در قالب پروژههایی در آید که برای محققان هم از نظر خروجی علمی جاذبه داشته باشد. محققان انتظار دارند که دستاوردهای پژوهشی آنان علاوه بر کاربردیبودن قابل عرضه در مجامع و مجلات معتبر بین المللی باشد
*گام اول در ارتباط با صنعت نیازسنجی است، این نیازسنجی چگونه و توسط چه افراد یا نهادهایی باید انجام شود؟ خود محقق و جامعه علمی، صاحبان صنایع و یا مسئولان؟
نیازهای صنایع کشور در اغلب موارد در سطحی نازلتر از کشور های پیشرفته قرار دارد. در اکثر موارد رفع این مشکلات پژوهشهای برجستهای را نمیطلبد. به عبارت دیگر سطح نیازهای کنونی صنعت کشور به گونهای است که نسخههای مورد نظر در سطح جهانی وجود دارد و معمولاً برای صنعت تهیه آن نسخهها با صرفهتر و سریعتر از ارجاع آن به محققان بومی است. کار پژوهش برخلاف آموزش زمانبر است و لزوماً پاسخ فوری به نیاز را فراهم نمیسازد. با اینحال ارتباطی طولانی و مستمر بین محققان و صنایع میتواند چالشها را به صورتی شفاف مشخص کند و در قالب طرحهای پژوهشی ارائه دهد. در موارد زیادی شروع، ادامه و اتمام این پروژهها به پشتیبانی مادی و معنوی مسئولین کشور نیاز دارد و شاید صنایع صبر و شکیبایی کافی تا رسیدن به نتایج نهایی را نداشته باشند.
*باتوجه به دوران پساتوافق و گشوده شدن دروازههای تجارت جهانی، با تزریق علم و دانش جامعه علمی به صنعت بومی میتوان علاوه بر رفع نیازهای بازار داخلی نیمنگاهی هم به بازارهای جهانی داشت؟
بدیهی است که با تبدیل جهان به دهکده جهانی کشیده شدن حصار به دور کشور به علت تحریمهای ناخواسته فاصله علمی و فنی ما از جهان به ویژه کشورهای صنعتی پیشرفته و دستاوردهای آنان افزایش یافته است. این امر توسط متخصصان کشور به ویژه در صنایع پیشرفته قابل لمس است. بدین ترتیب گشودهشدن دروازههای تجارت جهانی میتواند مبارک باشد ولی این امر باید با رعایت مواردی زیادی به انجام برسد. ارتباط یکطرفه ما را به سمت تامین بیشتر نیازها از خارج مرزها سوق میدهد که میتواند آفتی بزرگ باشد و وضعیتی منفعلانه ایجاد کند. از این رو جامعه علمی کشور باید در این مورد به حساب آورده شود و تلاش شود از این ارتباط در ارتقای صنایع کشور با تاکید بر صنایع بومی بهرهبرداری مناسب صورت گیرد.
*شما در خارج از کشور ادامه تحصیل دادهاید و با توجه به جایگاه علمی بالا، شناخت خوبی از اوضاع دانشگاههای بزرگ دنیا دارید؛ سطح دانشگاههای کشور را چه به لحاظ امکانات و سختافزار و چه به لحاظ توان نیروی انسانی (اعم از دانشجو و استاد) چگونه ارزیابی میکنید؟
تعدادی از دانشگاههای تراز اول کشور از لحاظ پتانسیل علمی و به عبارتی مغزافزاری قابل قیاس با دانشگاههای بزرگ دنیا هستند. با وجود آن که این امر از لحاظ نرمافزاری درست است غالباًَ سختافزار کافی جهت به ثمر رساندن ایدهها وجود ندارد. در دانشگاههای بزرگ جهان فراهم آوردن سخت افزارها برای تحقق ایدههای بدیع کار نسبتاًَََََََ آسانی است ولی درکشور ما اینگونه نیست. شاید یکی از دلایل عمده همکاریها با دانشگاههای خارج از کشور امکان بهرهبرداری از امکانات سختافزاری موجود در آن دانشگاهها باشد. خوشبختانه پایههای علمی دانشجویانبرتر کشور به مدد اساتید مجرب در حدی قرار دارد که ادامه تحصیل و انجام کارهای تحقیقاتی فارغالتحصیلان ایرانی در اغلب کشورهای جهان بدون هیچ مشکلی امکانپذیر است و اغلب دانشگاههای دنیا با طیبخاطر پذیرش میکنند.
این پذیرش را برخی فرصتی مغتنم (در صورت بازگشت فرد به کشور پس از ادامه تحصیل) برای گسترش ارتباط با بزرگترین مراکز علمی و تحقیقاتی جهان و آشنایی با آخرین دستاوردها میدانند در حالیکه برخی معتقدند در حال حاضر دانشگاه و جامعه علمی کشور به سطحی از تکامل و بلوغ رسیده است که دانشجوی ایرانی برای ادامه تحصیل نیازی به مهاجرت ندارد.
در هر صورت تعامل با سایر کشورها و دانشگاههای دنیا از ملزومات پیشرفت هر کشور است. شاید محدود کردن طالبان علم و تحقیقات علمی به ادامه کار در داخل کشور مناسب نباشد. به هرحال تعدادی زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهها به آن اندازه از رشد و درک رسیدهاند که خود راه زندگی را برگزینند و تحصیلاتتکمیلی را در داخل و یا خارج از کشور پی بگیرند. بدیهی است که ادامه تحصیل فارغالتحصیلانبرتر دانشگاهها در خارج از کشور در نهایت باعث انتقال دانش و فناوری به داخل کشور خواهد شد که امر مغتنمی است. حتی عدمبازگشت درصدی از این تحصیل کردهها به کشور نباید نگرانی ایجاد کند. اغلب اینان در مراودههای علمی با دانشمندان داخل کشور باعث رشد وتعالی علمی و فنی کشور میشوند. بدین نحو اختلاط و گفتگوی علمی امکانپذیر خواهد شد. توجه به این نکته ضروری است این درصد مهاجرت تحصیلکرده در مختص به کشور ما نیست و برای اغلب کشورهای جهان رخ میدهد.
*مسئله اشتغال تا چه میزان میتواند از خروج نخبگان و مستعدانبرتر جلوگیری کند؟
درحال حاضر اشتغال یکی از جدیترین دغدغهها برای کلیه تحصیل کردهها به ویژه نخبگان و مستعدانبرتر است. جامعه باید امکان فعالیت موثر این قشر را که در واقع سرمایه اصلی برای پیشرفت و تعالی کشور هستند، فراهم سازد. با این اقدام آنان اقامت در کشور را به مهاجرت ترجیح خواهند داد. تفاوت در آمدها هم از دیگر دلایل خروج نخبگان است. در مواردی دیده شده که حتی درآمد یک دانشجوی دکترای خارج از کشور به اندازه سه برابر یک استاد دانشگاه در ایران است و بدیهی است که این امر خروج نخبگان را از کشور شتاب میدهد.
بنیاد ملی نخبگان، معاونت علمی رئیسجمهور و دیگر نهادها و دستگاههای کشور چه گونه میتوانند بستر را لازم را برای همکاری (و نه الزاماً حضور فیزیکی) با محققان و دانشمندان غیرمقیم فراهم کنند.
در صورت علاقه و تمایل عدهای از محققان و دانشمندان غیرمقیم میتوان از طریق نمایندگیهای کشور در نقاط مختلف جهان با آنان تماس برقرار کرد و با معرفی نخبگان و مستعدانبرتر داخل کشور همکاری آنان را جلب کرد. بدیهی است به چنین درخواستی تعدادی پاسخ مثبت خواهند داد.
*قید تاثیرگذاری کمبدیل یا بیبدیل در جامعه تخصصی، یکی از اصول مهم در تعریف نخبه است؛ شما به عنوان یک نخبه مهندسی به چه امکانات، ابزار و بستری برای تاثیرگذاری بیش از پیش در جامعه تخصصی خود نیاز دارید؟
متاسفانه در سالهای اخیر با تغییر روش انتخاب دانشجویان دکترا در کشور بررسی قابلیتهای علمی و تحقیقاتی متقاضیان این دوره به پاسخدهی آنان به تعداد محدودی تست درتعداد محدودی دروس و در یک زمان محدود تبدیل شده است. این امر باعث شده است که روند دانشآموزی به جای دانشجویی از دبیرستان به دوره کارشناسی دانشگاه انتقال و سپس به دوره تحصیلات تکمیلی گسترش یابد. این یعنی تبدیل جستجوگری و پویندگی به یک آزمون محدود و فوری. با این روند، جذب نیروهای نخبه به عنوان بازوهای تحقیقاتی میسر نخواهد شد و این کار روش مناسبتری میطلبد. بعد از آن با تخصیص اعتبارات پژوهشی ابزار مورد نیاز تهیه و ایدههای بدیع به منصه ظهور میرسد.
*با عنایت به اینکه یکی از گامهای بلند و ارکان اساسی در پیشرفت و توسعه هر جامعهای، الگوسازی از بزرگان علمی و فناوری آن جامعه است؛ چگونه میتوان زندگی و منش نخبگان و دانشمندان را به عنوان الگویی بینظیر در جامعه مطرح و نهادینه کرد؟
زندگی و منش نخبگان و دانشمندان کشور در فاصله کودکی، جوانی، و میانسالی شکل میگیرد و عوامل مختلف در این شکلگیری دخیل هستند. از این رو بررسی اینکه گردانندگان جامعه چه باید بکنند که این شکل گیری به نحو مطلوبی صورت گیرد نقش تعیین کنندهای دارد. شاید بایستی به جوانان کشور نشان داد که علاوه بر نامآوری در ورزش که غالباًَ زور بازو میطلبد دانشمندان کشور را هم میتوان قرب و عزتی شایسته داد تا زندگی آبرومندانه و در خور شأن داشته باشند و زندگی آنان به عنوان الگوی مناسب تلقی شود. اگر به این مهم توجه نشود نتایجی معکوس در انتظار جامعه است.
*تجلیل و تقدیر از این بزرگان تا چه حد در نیل به این هدف تاثیر دارد؟
به قطع تجلیل و تقدیر از نخبگان و دانشمندان تا حد قابل توجهی در نیل به این هدف تاثیرگذار است ولی باید این احساس به افراد دست دهد که در راه زندگی خود مسیر درستی را بر گزیدهاند نه آن که تصور کنند این تلاش در راه دیگر برای دستیابی به زندگی بهتر میتوانست کارساز شود. شاید برای عدهای از دانشمندان این احساس دست داده است که تلاش علمی آنان زندگی مادیشان و خوشیهای آن را تباه کره است وکسی هم به این فکر نیست که در این زمینه کاری کند کارستان.
*چهارمین دوره جایزه علامه طباطبایی از سوی بنیاد ملی نخبگان برگزار شد، شما به عنوان یکی از برگزیدگان ادوار گذشته، این جایزه را چطور ارزیابی میکنید و چه پیشنهادی برای بهبود کیفی آن دارید؟
من به عنوان دریافت کننده جایزه علامه طباطبایی در اولین دوره آن وقتی خبر آن را به یک همکار خارجی دادم وی با خوشحالی واکنش نشان داد و گفت که جای خوشحالی است که بالاخره در کشورهای خاورمیانه هم به نخبگان و دانشمندان قدر مینهند. وجود این قبیل جایزهها قابل تقدیر است و این احساس خوب را به انسان میدهد که افراد وارد شده درمسیر تحقیق و علم هم دیده شده و از طریق اختصاص جایزه به همگان شناسانده میشوند. با این حال برای قوام بخشیدن و اعتبار بیشتر دادن به این قبیل جوایز بایستی چارچوبهای علمی قوی داشت و هر سال نه براساس قیودی مثل تعداد بلکه براساس احراز شایستگیها افراد را برگزید و معرفی کرد. به نظر میرسد در مواردی با توسعه چارچوبهایی که افراد مورد نظری را به این حیطه وارد کنند (این در ابتدای ایجاد جایزه مد نظر نبود) سوالاتی را در ذهنها ایجاد میکنند. شاید این گونه توسعهها مناسب نباشد. اگر تعداد برگزیدگان جایزه در سالهای مختلف متفاوت باشد شاید امری پسندیده تلقی شود. اگر در سالی تعداد از پیش تعیین شده در چارچوب علمی تعریف شده جایزه نگنجد نباید با تنزل دادن سطح جایزه تعداد را تکمیل کرد.