انسان  دارای شخصیتی است که وی را از همگان‌، حتی همنوعان خود جدا می‌کند. شکل‌گیری شخصت کارآفرین یک فرآیند است و نمی‌توان انتظار داشت بدون برنامه شخصیت کارآفرین در جامعه  ایجاد شود بلکه از طریق کارکردهای مشخص می‌توان شخصیت را شکل داد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، چنانچه گام اول مدل راهبردی فرهنگ سازی نو ارزش آفرینی را مطالعه ننموده اید پیشنهاد می دهیم ابتدا گام اول را مطالعه نمایید، در غیر این صورت توجه شما را به گام دوم جلب می‌نماییم.

انسان  دارای شخصیتی است که وی را از همگان‌، حتی همنوعان خود جدا می‌کند. شکل‌گیری شخصت کارآفرین یک فرآیند است و نمی‌توان انتظار داشت بدون برنامه شخصیت کارآفرین در جامعه  ایجاد شود بلکه از طریق کارکردهای مشخص می‌توان شخصیت را شکل داد.وقتی از شکل‌گیری شخصیت سخن به میان می‌آید در واقع ماده‌ای را متصور می‌شویم که قابلیت دارد تا به شکل‌های گوناگون در بیاید. قابلیت مذکور را استعداد کارآفرین شدن می‌نامیم و حد و مرز مشخصی برای آن وجود ندارد و نوع شدن آن قابل توجه است.

شکل‌گیری شخصیت تابع سه عامل است که آن را مثلث تصمیم می‌نامیم. این سه عامل عبارتند از: ساخت، پرداخت و خواست یا فطرت، تربیت و اراده‌‌.

فطرت نوع خاص خلقت انسان است که ترکیبی از روح و جسم است.

پرداخت کارکردهایی است که آن ساختار را شکل تعریف شده می‌دهد. اما خواست مفاهیم گزینشی یا خود ساخته انسان است که انتخاب شده و اعمال می‌شود.

پرداخت چند نوع است:

1) تاریخی: تمام پیشینه یک فرد در نسل‌های گذشته، اعمال و کرداری که انجام داده‌اند پرداخت خاصی را برای انسان به ارمغان گذاشته است.

2) جنینی: کارکردهایی است که هنگام شکل‌گیری جنین در محیط داخل بدن اعمال می‌شود.

3) محیطی: محیط، فضا و تمام عوامل و شرایطی که بر روی انسان تأثیر می‌گذارند.

4) تعریفی: کارکردهای تعریف شده خانواده، جامعه، فرهنگ و دولت‌ها برای پرداخت یک انسان جهت اهداف خاص را شامل می‌شود.

طبعاً نوع چهارم می‌تواند تمام سه نوع اول را تحت‌الشعاع قرار دهد.

ساخـت و پرداخت گزینه‌هـای مختلفی را برای فرد به وجود می‌آورند که فرد از میان آن‌ها می‌تواند به انتخاب دست زده و اعمال نماید و یا به حدی برسد که گزینه‌هایی را خود ابداع نماید. این همان خواست است.و انتخاب مسیر کارآفرینی یک خواست است .

ماحصل این سه عنصر شکل‌گیری شخصیت کارآفرین است و اگر کسی اشراف به نوع ساخت نداشته و اقدام به پرداخت‌های آزمایش و خطایی کند که با خواست ترکیب‌های گوناگونی ایجاد می‌کند، می‌توان انتظار داشت که شخصیت‌هـای ناخودآگاهـی شکل گرفته که نتوان رفتارهایش را پیش‌بینی کرد.

نکته بسیار مهم در شکل‌گیری شخصیت «زمان حساس» برای پیاده شدن هر مفهوم است به این معنی که برای ایجاد هر توان بایدفرد حدی از رشد را داشته باشد که به آن «رسش» می‌گویند. بعد از زمان حساس به مرحله تثبیت می‌رسیم در این مرحله فرد  شکل گرفته و کمترین پذیرش را برای شکل‌گیری دارد.البته نباید فراموش کرد که انسان هیچگاه استعداد کارآفرین شدن را از دست نمی‌دهد اما گاه به حدی این ویژگی کمتر می‌شود که به حد صفر می‌رسد.

با این وصـف برنامه‌ای بسیار دقیق، ظریف، جامع و‌ آینده‌نگر لازم است تا بتوان یک شخصیت کارآفرین  را شکل داد.

مثلاً در « دولت»‌، طرح توسعه کارآفرینی به اجرا در می‌آید. کارکردهایی که برای شکل‌گیری ویژگی کارآفرینی در شخصیت کارکنان دولت به کار گرفته می‌شوند عبارتند از: صدور بخشنامه، آموزش‌های غیرمرتبط، ارزیابی  و اعلان نمره برای هر سازمان و تعیین جایزه .

فرآیندی که می‌خواهیم ایجاد شود این است که کارکنان سازمان از افرادی با ذهن غیر ارزش آفرین به افرادی ارزش آفرین تبدیل شوند.. این فرآیند در شخصیت کسانی انجام می‌گیرد که سال‌ها‌، از این تفکر و ریسک پذیری دور شده اند و در این باب به یک حالت تثبیت رسیده‌اند و کارکردهای ذکر شده هیچگاه نمی‌تواند چنین فرآیندی را ایجاد کند.

آنچه که بسیاری از افراد کارآفرین  را ناامید از به ثمر رسیدن تلاش‌‌های خود برای ایجاد یک ارزش  می‌کند واکنشی است که افراد‌ جامعه ، علی‌رغم میل آن‌ها به برنامه‌هایشان نشان می‌دهند‌‌.

در نورولوژی اصلی هست به نام تأثیر کارکرد بر سـاختار. یعنـی اگر شما بخواهید چشمان قوی داشته باشید باید خوب ببینید. مثلاً، در اقوامی تحقیق صورت گرفته که دیده‌اند آن‌ها نسبت به بعضی از رنگ‌ها کور رنگ هستند. یعنی نمی‌توانند رنگ سبز را ببینند. براساس تحقیقات به عمل آمده در محیط‌ آن‌ها رنگ سبز وجود نداشته و چون چشم ایشان با چنان رنگی تعامل نداشته و ‌آن را ندیده است کم کم قوه دیدن آن رنگ را از دست داده است.یا در آمریکا تحقیقی بر روی کودکان انجام گرفته و ملاحظه شده است کودکان ایرانی در آزمون‌های بصری سریع‌تر عمل می‌کنند، یکی از نظریه‌ها این است که فرش زیر پای این کودکان دارای غنای رنگ و تصویر بوده بنابراین قوه بینایی آن‌‌ها رشد بیشتری پیدا کرده است.

بنابراین عمل به یک مفهوم به صورت مستمر آن را در  فرد  پیاده می‌کند و ساختارش را شکل می‌دهد که اصطلاحاً آنرا تمرین می‌نامیم.

با کمی دقت متوجه می‌شویم که ضرب‌المثل‌ها و حتی قواعد علمی نیز بر چنین مسأله‌ای صحه می‌گذارند. ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: بگو دوستانت کیانند تا بگویم کیستی.

این ضرب‌المثل حکایت از فعالیت‌های مستمری است که فرد با دوستان خود انجام می‌دهد و کم کم شخصیت وی همانند آن‌ها می‌شود و یا همین مسأله در مشاوره‌های شغلی هم مطرح است که می‌گویند بگو شغل‌ات چیست تا بگویم کیستی. این حکایت از فعالیت‌های مستمری است که فرد در شغل‌اش با آن‌ها سر و کار دارد و منجر به ایجاد شخصیت خاصی در وی می‌شود.

 

قالب اجرایی تمرین و کارورزی برای شکل‌گیری شخصیت کارآفرین  چه چیزی می‌تواند باشد؟

برای پیدا کردن قالب مناسب باید به چند نکته توجه شود:

1) قالب اجرایی باید رشد دهنده باشد.

2) رشد باید جامع باشد.

3) نوآوری را همراه با امنیت به فرد اعطا کند.

براساس سه نکته فوق بهترین قالب انجمن های کارآفرینی و ارزش آفرینی  است. انجمن در تعریف به جمع ایده‌ها و شخصیت‌ها اطلاق می‌شود. اگر توجه کنید قسمت «برای هدف خاصی» در آن موجود نیست. چه اینکه در انجمن ممکن است اهداف مختلف و حتی متضاد وجود داشته باشد که اتفاقاً می‌تواند موجب چالش و استخراج ایده‌های جدید شود.

به تعبیر ما هـدف انجمن کارآفرینی و ارزش آفرینی   نه انجام یک کار با تعـریف خاص بلکه همان ایجـاد فرآیند شکل‌گیری شخصیت کارآفرین  است و برای اینکه شخصیت جامعی در فرد شکل بگیرد لازم است هدف کاربردی خاصی در میان نباشد و این هدف در مرحله بعد که به تعریف پروژه می‌پردازد انجام گیرد. ضمن اینکه در ادامه وقتی به قالب کسب و کار می‌رسد، آنجا دیگر اهدافی کاملاً کمی، تعریف شده و روشن باید وجود داشته باشد تا شخص تمام توان خود را برای رسیدن به آن به کار گیرد.

در انجمن با تعاملات ایجاد شده بین افراد، کم کم مسایل خود را نشان داده و شرایط انجام یک کار مشخص می‌شود که با برطرف کردن‌ آن‌ها می‌توان زمینه نو ارزش‌آفرینی را در وجود اشخاص ایجاد کرد.

در بررسی تشکل‌های غیر دولتی «NGO»  کارآفرینی و نوارزش آفرینی یک سیر نزولی از ارائه‌ی ایده‌های بلند پروازانه و انجام کارهای خارق‌العاده تا تعطیلی فعالیت ها ناشی از برخود و تقابل در گروه را شامل میشود. چنین چرخـه‌ حیاتـی، بسیاری را متقاعـد مـی‌کند که ایجـاد تشکل‌هـا کاری عبث است. اما مهم‌ترین اثر آن، شناسایی و آسیب‌شناسی چنین تشکل‌هایی است.

اگر به روند تشکل‌ها نگاه شود می‌بینیم اغلب آن‌ها فلسفه وجودی تشکل‌ها را انجام کار خاص گرفته‌اند تا شکل‌گیری شخصیت. در حالی که از همان مرحله اول که انجمن ایجاد می‌شود می‌توان با تعریف ذکر شده‌، ایده‌های بلند پروازانه را به اهداف مطلوب تبدیل کرده و ریسک‌پذیری و رفتارهـای خارج از عـرف را که یک انرژی نامحـدودی در خود دارند را به مهارت‌های انسانی و ارتباطی تبدیل کرده و امید را عقبه ادامه فعالیت‌هایشان قرار داد.

در انجمن ضرورت وجود عناصر عقل را به راحتی می‌توان دریافت. مثلاً، شما فردی را می‌بینید که خیلی کارا و دقیق است اما سر این که در جلسه کجا بنشیند مشکل دارد. یا اجازه حرف زدن به دیگران را نمی‌دهد. دیگری سر هر چیزی بهانه می‌گیرد، کار که به سختی بر می‌خورد تحمل‌ها کاهش می‌یابد و ‌‌… انجمن فرصتی فراهم می‌آورد تا ویژگی‌های شخصیتی با خطر و هزینه کمتری در وجود شخص ایجاد شود. این امر را می‌توان از نتایج کار زمانی که چنین امری توسط انجمن انجام نمی‌گیرد، به خوبی دریافت.

هم اکنون بسیاری از فارغ‌التحصیلان برای شروع فرایند کارآفرینی با  استرس‌های متعددی در شروع  ورود به حوزه کارآفرینی مواجه هستند و این استرس ها ، گاهی به قدری زیاد است که یا آن‌ها را از کار وا می‌دارد و یا ایده‌ها و شخصیت‌شان را شدیداً تحت تأثیر قرار داده و آن‌ها را به افرادی منفعل تبدیل می‌کند.