لامپ که روشن شد و ایده آمد، کاسه حالا چه کنم دست نگیرید و این سوالهای بیمعنی را هم از خودتان نپرسید که دست تنها از کجا باید شروع کرد، یا حداقل اگر پرسیدید، ترس برتان ندارد. چون دوروبر شما کلی Z ریخته!...
پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، اگر خیلی هم نخواهید به خودتان زحمت بدهید و در همین ویکیپدیا سرچی بزنید، با یک نسل جالب آشنا خواهید شد؛ با zها! موجودات جذابی که خیلی به درد شما میخورند. بهخصوص شما که ایده دارید. متولدان اواسط دهه 90 به بعد را نسل z میگویند. آنها که وقتی جفت پاهایشان در دست پرستار بوده و دنیا را وارونه میدیدهاند، احتمالا دکتری که آنها را به دنیا آورده در پسزمینه در حال چک کردن ایمیل یا توییترش بوده. آنها وقتی چشم باز کردهاند، اینترنت وجود داشته و دنیای وب بخشی از دنیای واقعی بوده. zها نسل بعد از اینترنت هستند. برای آنها تصور دنیای بدون موبایل و ارتباطات اینترنتی سخت است. خب از این مقدمه زایشگاهی که بگذریم، میتوانیم برویم سراغ اصل جنس. صحبتم درباره شروع کسبوکار در چنین دنیایی و با حضور zهای اینترنتzه است؛ اینکه وقتی ایدهای دارید و لامپی در سر شما روشن شده، از کجا و چطور شروع کنید و چالهچولههای استارت zن در استارتآپ را چگونه پر کنید. این را هم که این موضوع چه ربطی به zها و این مقدمه دارد، خودتان زحمت کشف ارتباطش را بکشید.
تو تنها نیستی؛ تو با تنهایی
لامپ که روشن شد و ایده آمد، مثل پدربزرگهایتان کاسه حالا چه کنم دست نگیرید و این سوالهای بیمعنی را هم از خودتان نپرسید که دست تنها از کجا باید شروع کرد. من که پولوپلهای ندارم و من که دفتر ندارم و من که از تجارت چیزی نمیدانم را هم بیخیال شوید. میدانید چرا؟ چون روضهای که در مقدمه این مطلب خواندم، قرار است اینجا به دردمان بخورد! بله. این سوالها را از خودتان نپرسید، یا حداقل اگر پرسیدید، ترس برتان ندارد. چون دوروبر شما کلی Z ریخته! نریخته. حضور دارند. zها همهجا هستند. فقط باید بلد باشید آنها را ببینید. کلی جوان و نوجوان زیر 25 سال میتوانید پیدا کنید که اگر از قیافههای تیفوسی و دیجیتالآلامدشان چشمپوشی کنید، خیلی کارها از دستشان برمیآید. بلدند هر ایده خوبی را به یک سرانجامی برسانند. zها نعمتاند. کار برای آنها نشد ندارد. آنها را در یک جزیره غیرمسکونی هم رها کنید، سال بعد برگردید از آن یک اکوسیستم استارتآپی ساختهاند. میپرسید چگونه؟ راستش من هم نمیدانم، ولی از این کارها زیاد میکنند. احتمالا با کمک خرسهای بیکار جزیره اینترنت را کشف میکنند و با کمک گرفتن از آدمخوارهای مهربان کدنویسی میکنند و مشتریانشان را هم از بین دزدان دریایی انتخاب میکنند. zها در زمانهای به دنیا آمدهاند که مفهوم کار کردن، مفهوم راهاندازی، مفهوم تیمورک و خیلی مفاهیم دیگر از قبل روی سیستم عاملشان نصب بوده. آنها را نهتنها دستکم نگیرید، بلکه روی آنها حسابی حساب باز کنید.
پایان عصر غارنشینی
خب این zهای بهدردبخور و آدمخوار رامکن را از کجا میشود پیدا کرد؟ کلونی آنها کجاست؟ رد و نشانشان چیست؟ نمیشود که راه افتاد و از هرکسی که زیر 30 سال بود، پرسید قربان شما z تشریف دارید؟ با اینکه من یک z نیستم، اما جواب این سوالها را هم میدانم. zها برخلاف آنچه ما فکر میکنیم، سر در چنبر طاعت مانیتور خود فرو بردهاند و روزی 18 ساعت گیم استراتژیک بازی میکنند. شبکه ارتباطی خیلی قدرتمندی دارند. از همان غار دیجیتال خود دورهمی راه میاندازند. اسکایپ و تلگرام و گروههای مجازیشان به راه است و راهبهراه هم ایونت دارند. پیدا کردن کانتکت یا همان شمارههای تماسشان هم خیلی راحت است. آنها اگر یک خط کامنت پای یک مطلب در وب گذاشته باشند، مطمئن باشید شش خط رزومه هم زیر آن نوشتهاند. آنها خیلی رو هستند. از دیده شدن و آدرس گذاشتن هراسی ندارند. برخلاف پدربزرگهای ما که حرف و نظرشان را یا نمیzند یا اگر میzند درگوشی میzند، آنها همهجا بلند اظهار وجود میکنند. کافی است شما از غارتان بیرون بیایید و در ایونتهای آنها شرکت کنید. ویکندهای آنها را حضور به هم رسانید تا کلی z با تخصصهای بهدردبخور پیدا کنید؛ از کدنویس گرفته تا طراح گرافیک تا توسعهدهنده. فقط اینکه قبل از اینکه با یک z ملاقات کنید، حتما سری به واژهنامه تخصصی راهاندازی استارتآپ بزنید. چون آنها به یک زبان ویژه حرف میزنند. نصف کلماتشان فارسی است و نصف دیگر انگلیسی و آنها هم که انگلیسی هستند، در فرهنگ لغت وبستر و آکسفورد پیدا نمیشوند. اگرچه در یکی دو سال آینده حتما اضافه خواهند شد.
Zها نعمتاند، اما...
بر اساس دستورالعمل رایگانی که تا اینجا در اختیار شما گذاشتهام، شما یک غیرz هستید با یک ایده ناب و کلی z که میخواهند به شما کمک کنند. اما کار کردن با zها قلقهایی هم دارد. zها با این حرف که حالا برویم جلو ببینیم چه میشود، اگر قسمت بود موفق میشویم اگر نه به فنا میرویم و... زیاد حال نمیکنند. باید بنشینید با zها درست و روشن حرف بزنید و همهچیز را روی کاغذ بیاورید. zها به قرارداد خیلی اعتقاد دارند. حتی اگر آنها پولی از شما نگرفته باشند، باید سهمشان از آینده شرکت را مشخص کنید. به هر z یک وظیفه مشخص بدهید. (اگر یک z از شما پرسید تسک من دقیقا چیست، زیاد جا نخورید. منظورش همین است که شرح وظایفش را مشخص کنید.) برای zها نمیشود رئیسبازی درآورد. باید با آنها دیالوگ کرد، حرفشان را شنید و هر روز با یک ایده و انرژی خوب سراغشان رفت. zها عاشق کتونیاند. رنگهای شاد را دوست دارند و درودیوار را پر میکنند از جملات قصار از حکیمانی چون جابز و گیتس. زیاد روی این چیزها سخت نگیرید. حرف پوشیدن کتوشلوار را اصلا به میان نیاورید. به جای آن از همین اینترنت یاد بگیرید بیزنس پلن یعنی چه. اکشن مپ داشته باشید! با zها در مورد این چیزها صحبت کنید. خیلی خوششان میآید. جدی میگویم!