در برخی موارد برندها کارهای انجام میدهند که موجب نارضایتی مشتریان بالقوه و بالفعل میشود. تیترهای خبری میآیند و میروند و اغلب رسواییها توسط رسانهها افشا میشود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فناوری و نوآوری، هزینهای که شرکتها در کمپین تبلیغاتی برای برند خویش انجام میدهند، برای ایجاد شفافیت هرچه بیشتر استراتژیهای بازاریابی و فروش برای مخاطبین داخلی و خارجی سازمان خویش است.
اما سوال اساسی اینجاست : اگر اشتباهی از برند سر بزند، آیا مشتری آن را میبخشد؟
به نظرم، جواب واحدی وجود ندارد. زیرا باید ابتدا ببینیم که برند چه نوع اشتباهی انجام داده است. نوع این اشتباه میتواند احتمال بخشش آن را تعیین نماید.
اعمال متفاوت، نتایج متفاوتی روی شهرت و انتظارت مشتری از برند خواهد داشت.
همانطور که قبلا در مقالهای تفاوت برند و شهرت Reputation & Brand را بیان نمودهایم. یکچیز کاملا مشخص است، برندی که شهرتش دچار لطمه شده است، بسیار علاقهمند است که هرچه سریعتر رابطه ازدسترفته خویش با مشتریانش را به وضعیت قبلی و عادی برگردانده و چهره خویش را بازسازی نماید.
بهبود شهرت یک برند، سبب تقویت حسن نیت برند (احساس یا نگرش دوستانه، صمیمت و همکاری بین مشتری و برند) میگردد که حتما بر ارزش برند تاثیر بسیار زیادی خواهد گذاشت. ما در زمان ارزشگذاری برند از طریق یک مدل نوین ارزشگذاری، این حسن نیت برند Brand Goodwill را در برمیگیریم.
در ادامه به تشریح 10 موقعیتی خواهیم پرداخت، که بعد وقوع آن، برند درخواست بخشش خواهد نمود.
1.رسوایی برند:
برای مثال در خصوص برند آمازون، که مقاله روزنامه نیویورکتایمز در خصوص فرهنگسازمانی این برند منتشرشده است.
شاید بخشیهایی از این مقاله به مذاق آمازون خوش نیاید، اما بهصورت عمومی، در سازمانی که مدیریت روابط عمومی آن فقط جنبه نمایشی ندارد، اینچنین خبری با یک مدیریت بحران ساده حل میگردد، اما در سازمانهایی که روابط عمومی فقط برای نصب شعارنوشته تبریک و تسلیت و یا برگزاری همایشهای بینتیجه به وجود آمده است، یا به چنین مطالبی اصلا واکنش نشان نمیدهد، و یا عکسالعمل آنان خود تبدیل به تیترهای جدید خبری میشود.
2- هتک حرمت برند:
هنگامیکه یک سازمان یا سخنگوی آن چیزی بگوید و یا کاری انجام دهد که توهین تلقی شود.
مثل تبلیغ شرکت گپ که حاوی پیام نژادپرستانه بود و باعث شد که این شرکت سریع مجبور به عذرخواهی شود.(در این تبلیغ، دست دختر سفیدپوست روی سر دختر سیاهپوست است)
بعدازاین اتفاق، شرکت چند صد هزار دلار هزینه نمود تا پیام متفاوتی به مخاطب خود ارائه دهد.
واکنش مناسب به چنین موقعیتی تنها با حساسیت و واقعبینی سازمان حاصل خواهد شد.
3- اجحاف یا ستم برند:
برخی فعالیتهای تجاری که از دیدگاه مدیرانش، بسیار خود و از سوی اجتماع قابلپذیرش است، ممکن است که اصلا قابلپذیرش نباشد و موجب عکسالعمل مخاطبین گردد. برای مثال یک فیلم مستند در خصوص حرکتهای نمایشی دو جفت نهنگ قاتل در یک آکواریوم نشان داده شد و به ناگه این کسبوکار خود را درون شعلههای انتقاد مخاطبانش دید. تعداد معترضیان زیاد شده و از شمار بازدیدکنندگانش کم گشت. بعد را آن این آکواریوم در سال 2015 اعلام نمود که مسیرش را تغییر داد. آیا مردم آن را میبخشند؟ باید نشست و دید.
این مورد در خصوص شرکت مکدونالد نیز اتفاق افتاد. انتقادهای شدید در خصوص وضعیت خوکدانی و مرغداریهای چینی که مکدونالد مواد اولیه خود را از آنان تهیه مینمایند و این حیوانات در وضعیت اسفباری پرورش داده میشوند. مکدونالد مجبور شد که قوانین خاصی برای شرکتهای پروش دهنده وضع نماید تا شرایط حیوانات بهبود داده شود. تاکنون بسیاری از شرکتها تنها به دنبال دفاع از قیمت خود بودهاند ولی این سیاست بهتنهایی جواب نمیدهد.
4- بیعدالتی برند:
هنگامیکه برند تنها به دنبال کسب سود باشد و وظایف اجتماعی CSR خود را فراموش نموده باشد و یا از افراد و گروها به نفع خود بهرهبرداری نماید، این نوعی بیعدالتی است، پس تغییرات عمدهای در سازمان موردنیاز خواهد بود.
این مشکل سیستماتیک سازمان موجب گریز مشتریان میگردد. اقدامات سازمان تنها زمانی مشتریان را بازخواهد گرداند که مدیران مشکل را تشخیص و در قبال آن عملی مناسب انجام دهند. باید برای برقراری عدالت برنامه مدونی داشت و گامبهگام در جستجوی روشهایی برای جلوگیری از رخ دادن مجدد آنها بود.
شاید در همکاری با سازمانهای غیردولتی NGOها، به دنبال رصد و گزارش مشکلات سازمان باید بود. همراه بازگشت به موقعیت گذشته زمانبر بوده و باید عوامل کلیدی موفقیت CSFها را بهصورت منظم بهروزرسانی نمود تا مشخص شود که چهکاری انجام و نتیجهای حاصلشده است.
5- غرور و تکبر برند:
احساس ندامت، ویژگی حیاتی برندی است که اشتباهی از وی سرزده است.
غالبا غرور برند ناشی از عدم وجود رقیب جدی در بازار است، بخصوص هنگامیکه بازار بهصورت انحصاری (بازار مونوپل) در اختیار برند باشد و مشتری حق انتخاب نداشته باشد و مجبور به خرید از آن برند باشد.
هنگامیکه یک برند دچار غرور میگردد، بهترین راه برای برگشتن از این مسیر اشتباه، تغییر رفتار و عذرخواهی است. در این حالت مدیریت بحران بسیار حائز اهمیت است که باید توسط روابط عمومی انجام گردد.
عذرخواهی باید واقعی و تغییر رفتار باید قابلمشاهده باشد. با این روش، قضاوت مخاطب نسبت به برند تصحیح میگردد.
6- عدم صداقت برند:
عدم صداقت (دروغگویی، یا بیان نکردن کل داستان) موجب آسیب شدید یک برند است، مخصوصا هنگامیکه مشخص گردد که این عدم صداقت در یک بازه زمانی مشخص و در قبال تعداد زیادی از افراد اتفاق افتاده و حتی پاداشی برای شرکت به ثمر آورده است. مانند رسوایی شرکت ولکس واگن در 2015 و میتسوبیشی در 2016 که برای مدت زیادی در خصوص ناچیز بودن آلایندگی خودروهای خویش به تمام دنیا دروغ گفته بودند که موجب شد سهام آنها بشدت افت نموده و حتی از سوی آمریکا به جریمه محکوم گردند.
7- افراط برند :
بیتردید در یک جامعه (بدون فساد مالی و اداری) تنها بخشی از آنکه به حیفومیل پول خیلی حساس است، بخش دولتی. مخاطبان یک برند، علاقه دارند که برند مدنظرشان از سود حاصل از خرید آنان، کارهای منطقی و مفید برای خود و جامعه انجام دهند. شرکتی که میتواند بخشی از ثروت خود را صرف کمک به صندوقهای حمایتی اجتماعی، خیریهها و یا فعالیتهای بشردوستانه نمایند، اما آن را اسراف مینماید، موجب ناراحتی و خشم مخاطب خود میگردد.
8- فساد برند:
فساد همهجا است. از فیفا تا اسناد پاناما، شامل تبانی چندین نفر برای ایجاد سود شخصی و ایجاد هزینه برای دیگران است. اینگونه فعالیتها موجب میشود که سایر برندها از مفسدین دوری جویند، برای مثال در ماجرای فیفا، شرکتهای نظیر کوکاکولا و مکدونالد از حمایت مالی این سازمان عقبنشینی نمودند. در چنین حالتی تنها با تغییر فرد اصلی آن سازمان، هرگز فساد از بین نخواهد رفت، بلکه باید تمام افراد مشارکتکننده و سیاستهای خرد و کلان سازمان در این خصوص تغییر نماید.
9- آلودگی برند:
این موقعیت بسیار ناگواری است، زیرا پیدا کردن محل و علت به وجود آمدن آن بسیار سخت است و اثری مهم، قابللمس و عمومی دارد.
برای مثال برند چیپوتل که در بازار فست فود یک برند نوظهور است، بعد از شیوع یک بیماری ویروسی از طریق محصولات این برند، اکنون نیاز شدیدی به بازتولید اعتبار و اعتماد مشتریان نسبت به برند خود دارد . اگر برند در یک محیط و بازار ایزوله بود، میتوانست با این آلودگی و اثرات آن مبازره کند، اما بروز مکرر و عدم توانایی شرکت در مبارزه با این آلودگی، اعتماد مشتریان و سرمایهگذاران به برند را از بین برد. همین اتفاق برای برند آبمعدنی دماوند نیز رخ داد. بازار رقابتی، هرگونه اشتباه بهشدت از سوی مشتریان با توبیخ مواجه میگردد. در یک مورد بسیار ترسناک آلودگی در برند جانسوناند جانسون در دهه 80، قرص ضد درد تیلینول این برند با رنگی حاوی سیانید پوشش دادهشده بود (حداقل 6 قربانی داشت). این برند بلافاصله تمام محصولات را از بازار جمعآوری نمود و بعدازآن بستهبندی جدیدی سه لایهای به قیمت متفاوت به بازار معرفی نمود و توانست با موفقیت کامل، اعتماد مشتری را دوباره جلب نماید. همین مطلب بهعنوان یک مطالعه موردی در مدارس کسبوکاری نظیر نیوکاسل، لندن و هاروارد بهعنوان یک تلاش موفقیتآمیز از سوی یک برند، تدریس میگردد.
10- غفلت و مسامحه برند:
مدیریت و اتخاذ تصمیم درست نسبت یک وضعیت، امری بسیار حیاتی است. شرکت BP بعد از انفجار دکل نفتی خویش د ر اعماق اقیانوس، هنوز نتوانسته مردم را در خصوص آلودگی نفتی خلیج مکزیک توجیه کند تا مردم او را ببخشند، هرچند که مدیرعامل را اخراج و هزینههای پاکسازی سواحل و جمعآوری لکه نفتی را پرداخت نمود و نیز محکوم به پرداخت جریمه نقدی شد.
برخی برندهای حاضر هستند ریسکهای بسیاری را قبول نمایند، اما هزینههای بسیار ناچیز برای جلوگیری از حادثه را متقبل نشوند. اما در زمان بروز حادثه، مجبورند تا چند صد برابر آن را صرف جبران خسارات وارده نمایند.
اما در پایان باید اشاره نمایم که حتما برخی برندها هرگز مورد بخشش واقع نمیشوند. این برندها را "برند متخاصم" Hostile Brand مینامیم. برندهایی نظیر هارلی دیویدسون، ردبول، بن تن. این برندها به دنبال کثرتگرایی و با یک جهانبینی قوی بوده و در مقابل هرگونه انتقاد با خونسردی میایستند. حتی گاه این رویکرد آنان همراه با ایجاد رسوایی و یا خشم نیز بوده است، اما شخصیت برند آنان اجازه عذرخواهی از دیگران را به خود نمیدهد.